صفحهٔ اصلی

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً احد است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است

فرمایشات حاج‌حسین خوش‌لهجه راجع به ولایت

فرمایش منتخب: امام حسن

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌ باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی [۱]

پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: اگر کسی برای حسینِ من گریه کند، گناهانش به‌ قدر ریگ‌های بیابان، برگ‌های درختان باشد، خدا او را می‌آمرزد؛ اما هر کسی برای حسنم گریه کند، کور وارد محشر نمی‌شود. چه کسانی کور وارد محشر می‌شوند؟ کسانی‌که تماشایی بوده‌اند. عزیزان من! تماشایی نباشید! نگاه به زن مردم، بچّه مردم، مال حرام و غصبی نکنید! آن‌جایی که خدا امر کرده‌ است، شما آن امر را زیر پا گذاشته‌اید؛ به‌خاطر همین کور وارد محشر می‌شوید. [۲]

ولایت خیلی سنگین است، این‌مردم از اوّلش، ولایت را نمی‌خواستند، خلق را می‌خواستند، مردم خلق‌پرست هستند، نه ولایت‌پرست. امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را در خانه گذاشتند و هفت‌ میلیون نفر طرف عمر و ابابکر رفتند، بعد هم دنبال عثمان و سپس دنبال معاویه رفتند؛ چون مردم رُو به‌دنیا می‌روند. مگر حالا نمی‌روند؟! همان‌طور که اهل‌ کوفه با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) خوب نبودند، با امام‌ حسن (علیه‌السلام) هم خوب نبودند. امام‌ حسن (علیه‌السلام) هر کسی را فرمانده لشکر قرار می‌داد، معاویه او را می‌خرید. همین لشکر امام‌ حسن به معاویه نوشتند: می‌خواهی دست‌هایش را ببندیم و به تو تحویل بدهیم. وقتی در جبهه جنگ، امام‌ حسن (علیه‌السلام) فرماندهی معلوم می‌کرد، همه طرف معاویه می‌رفتند. [۳] آقا امام‌ حسن (علیه‌السلام) خیلی زحمت کشید، صلح کرد تا شیعه‌ها بمانند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هم فرمود: صلح حسنم با جنگ حسینم مطابق است؛ یعنی یکی است. امام‌ حسن (علیه‌السلام) خودش را فدای امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کرد. [۴] معاویه به قیصر روم نوشت: دشمن خیلی مهمّی دارم، قدری زهر به‌من بده.! قیصر روم زهر را برایش داد؛ اما نامه نوشت که معاویه! از خطرش غافل نشو! آن‌را به مسلمان نده که جگرش را پاره می‌کند، والله، اگر یک ذرّه‌اش را در دریا بریزی، همه ماهیان و حیوانات دریایی می‌میرند. [۵]

جُعده در خانه امام‌ حسن (علیه‌السلام)، ولیّ خداست؛ اما در کاخ یزید است و حواسش پیش اوست؛ این‌است که می‌گویم مکان شرط نیست. ببین این زن چقدر بی‌عاطفه است! خدا معاویه را لعنت کند! به او گفت: می‌خواهم تو را عروس خودم کنم و مَلَکه شوی؛ اما این زهر را به حسن‌بن‌علی بده! وقتی زهر را به امام داد، گفت: من آن‌را به تو دادم؛ اما به کسی نگو! عزیزان من! بیایید «سِرُّ الله» شوید! سِرّ پوشان باشید! امام به او قول داد و به کسی هم نگفت؛ اما به او گفت: الهی خیر نبینی و به مقصدت نرسی! وقتی امام‌ حسن (علیه‌السلام) شهید شد، جُعده پیش معاویه رفت. معاویه به او گفت: قدری از حسن برایم بگو! او هم گفت: اوّل: این‌که حسن این‌قدر نورانی بود که ما احتیاج به چراغ نداشتیم. دوّم: همیشه با ذکر خدا صحبت می‌کرد، دائم شب بیتوته می‌کرد، کناری می‌رفت و با خدا صحبت می‌کرد. تمام صفات آقا امام‌ حسن (علیه‌السلام) را گفت. معاویه به او گفت: برو گم‌شو! پسرم یکی از این صفات را ندارد، تو حسن را با این صفات کُشتی، با پسرم یزید چه‌کار می‌کنی؟! [۶]

حالا معاویه نامه‌ای به عایشه نوشت و گفت: عایشه! حسن مریض است، ممکن‌است که از دنیا برود، مبادا بگذاری او را کنار همسرت دفن کنند. عایشه قول داد که نمی‌گذارم این‌کار را بکنند. [۷] آقا امام‌ حسن (علیه‌السلام) در آن لحظات آخر گریه می‌کرد. پرسیدند: آقاجان! چرا گریه می‌کنی؟ فرمود: یکی برای راهی که نرفته‌ام و می‌خواهم بروم، یکی هم برای رفقایم که از آن‌ها جدا می‌شوم. [۸] حالا امام‌ حسین (علیه‌السلام) پیش امام‌ حسن (علیه‌السلام) آمده و می‌گوید: برادرجان! چه‌کسی به تو زهر داد؟ می‌گوید: برادر! با او چه‌ کار می‌کنی؟ می‌گوید: برادرجان! او را می‌کُشم. امام‌ حسن (علیه‌السلام) گفت: والله، به تو نخواهم گفت؛ اما برادر! یک وصیّت دارم، مبادا پای جنازه‌ام به‌ قدر شاخ حجامت، خونی ریخته‌ شود. امام‌ حسن (علیه‌السلام) می‌دانست که عایشه «لعنة‌الله علیها» چه‌ کار می‌کند!

حالا آقا امام‌ حسین (علیه‌السلام) جنازه آقا امام‌ حسن (علیه‌السلام) را شُست، وقتی امام‌ حسن (علیه‌السلام) را رُو به قبر رسول‌ الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) حرکت دادند، عایشه یک بُغض درونی با امام‌ حسن (علیه‌السلام) داشت. در جنگ جَمَل، وقتی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دید لشکر با این اُمّ‌الفساد، این‌قدر همراهی می‌کند، گفت: حسن‌جان! ناقه [شتر] را پی کن! حضرت ناقه را پی کرد و عایشه به زمین افتاد. او را گرفتند و با چهار نفر به مدینه فرستادند. وقتی به مدینه رسیدند، عایشه اعتراض کرد و گفت: ببینید که علی چقدر بی‌رحم است! ناموس پیامبر را با عدّه‌ای مرد فرستاده‌ است! آن‌وقت آن‌ها نقاب‌شان را کنار زدند و گفتند ما زن هستیم و لباس مردانه پوشیده‌ایم تا کسی به تو آسیب نرساند؛ عایشه این‌جا هم رسوا شد. وقتی امام‌ حسن (علیه‌السلام) را به طرف قبر پیامبر حرکت دادند، عایشه گفت: من کسی را که دوستش ندارم، نمی‌گذارم در حرم شوهرم دفن شود. عباس گفت: عایشه! تو یک‌ وقت سوار شتر می‌شوی و جنگ جَمَل راه می‌اندازی، حالا هم سوار اسب شده‌ای، ممکن‌ است که عمرت طولانی شود و سوار فیل هم بشوی! عایشه گفت: شما ایستاده‌اید و می‌بینید که دارند به حرم رسول‌ الله جسارت می‌کنند؟ گفت: چه‌ کار کنیم؟ عایشه گفت: جنازه را تیرباران کنید! این‌ها جنازه را تیرباران کردند، حالا جنازه را برگرداندند. قمر بنی‌هاشم دست به شمشیر شده، همه بنی‌هاشم آن رگ هاشمی‌شان به جوش آمده، امام‌ حسین (علیه‌السلام) گفت: عزیزان من! وصیّت برادرم را به‌ هم نزنید! حالا امام‌ حسین (علیه‌السلام) می‌خواهد در ظاهر برادرش را دفن کند، می‌گویند چند تیر اصابت کرده‌ بود. امام‌ حسین (علیه‌السلام) می‌فرماید: غارت‌زده کسی نیست که مالش را ببرند، غارت‌زده کسی است که برادرش را با دست خودش خاک کند. [۲]

الآن وظیفه ما چیست؟ ما چیزی که نداریم، فقط یک جان داریم، باید جان‌مان را فدای ولایت کنیم، آن‌قدر ولایت عظیم است که زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) جانش را فدای ولایت کرد، خود رسول‌ الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) ولایت است، هم ولیّ و هم نبیّ است؛ اما جانش را فدای ولایت کرد. مگر حفصه و عایشه به رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) زهر ندادند؟! پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را کُشتند! امام‌حسین (علیه‌السلام) در کربلا رُو به اهل‌ کوفه کرد و فرمود: مگر حلالی را حرام یا حرامی را حلال کردم، برای چه مرا می‌کُشید؟ گفتند: «بُغضاً لِأبیک»؛ به‌ خاطر بغضی که با پدرت علی داریم، تو را می‌کُشیم؛ پس امام‌ حسین (علیه‌السلام) هم فدای ولایت شد. ما هم باید تشخیص بدهیم که جان‌مان را فدای ولایت کنیم. [۹]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی


فرمایش منتخب: بیتوته و نجوا با ولایت 6

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت ‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱۰]

به‌دینم قسم، به تمام هستی‌ام قسم که هستی من، دینم است، ولایت است، اگر یک گوشه‌ای بروی نجوا کنی، آن‌وقت می‌بینی چه لذّتی دارد. اصلاً لذّت در عالم نیست به‌ غیر نجوای با خدا، به‌ غیر نجوای با امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه)، به ‌غیر نجوا. مگر رسول‌ الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نرفت بهشت را دید؟ نجوا می‌کند؛ با بهشت نجوا می‌کند. عزیزان من! فدایتان بشوم، به قربان‌تان بروم، بیایید گوش بدهید! با کسب‌تان نجوا می‌کنید. شما الآن داری ماشین درست می‌کنی، موتور درست می‌کنی، دستگاه درست می‌کنی، والله، داری نجوا می‌کنی. چرا؟ امر خدا را اطاعت می‌کنی. می‌گویی اگر این‌جوری بشود، این‌جوری بشود، من کار می‌کنم که عائله‌ام را اداره کنم، مشهد بروم، مکّه بروم، دستم را یک ‌قدری باز کنم. والله، شما داری نجوا با مؤمن می‌کنی؛ تو در خیال این‌کار هستی.

عزیز من! بچّه محصّل! تو داری درس می‌خوانی، داری نجوا می‌کنی؛ اما مقصدت این ‌باشد اگر دکتر شدی، دست یکی را بگیری. اگر مهندس شدی، راست بگویی. قربانت بروم، فدایت بشوم، مهندس نشوی که بیایند پول به تو بدهند، خیابان را کج کنی؛ آن‌وقت خودت کج هستی؛ هم کجی، هم دنبال شیطان می‌روی، نجوای شیطان می‌کنی. اگر امر خدا و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را اطاعت نکردی، امر شیطان است؛ داری با آن نجوا می‌کنی.

نجوا یعنی‌چه؟ نجوا گفتم توأم به اطاعت است. تو دائم داری نجوا می‌کنی. اگر دائم نجوا کنی، در خط خدایی، در خط رسول ‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) هستی، در امر ائمه (علیهم‌السلام) هستی. کسی‌که دارد غِش در معامله می‌کند، دارد نجوا با شیطان می‌کند. اصلاً غِش، نجوای با شیطان است. شما داری می‌خوابی؛ چرا می‌گوید خواب شما عبادت است؟ داری نجوا می‌کنی. امام‌ صادق (علیه‌السلام) فرمود: مؤمن که سرش را روی بالش می‌گذارد، اگر به‌ فکر این نباشد که حاجت برادر مؤمن را برآورد، از ما نیست؛ یعنی نجوا نکرده‌ است. [۱۱]

آن‌قدر بیتوته به شما لذّت می‌دهد که انگار در مقابل امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) ایستاده‌ای و با او حرف می‌زنی. به رسول‌ الله قسم، به‌ طوری لذّت می‌بری که پشیمان می‌شوی که چرا من تا به حال این‌جوری نبودم؟ روایت داریم: موقع جان‌دادن، آن‌جایی او را بگذارید که عبادت کرده و ارتباط داشته؛ پس معلوم می‌شود اثر دارد. زمین می‌گوید: این آدم روی من بیتوته کرده، نجوا کرده، نماز خوانده، فکر کرده، یا علی! یا زهرا! یا حسین! گفته. زمین به نکیر و منکر شهادت می‌دهد که جانش را راحت بگیرند، یادت می‌دهند. آن‌جا برایت حافظ می‌شود. [۱۲]

خدایا! شکر، تشکّر می‌کنیم، خدایا! تو علی (علیه‌السلام) به ما داده‌ای، بهشت داده‌ای. علی (علیه‌السلام) داده‌ای، فردوس داده‌ای. علی (علیه‌السلام) داده‌ای، علی (علیه‌السلام) داده‌ای. علی (علیه‌السلام) داده‌ای، خودت را داده‌ای.

یا امام ‌زمان! تشکّر می‌کنیم. کارهای ما را می‌بینی و غضب نمی‌کنی. آقاجان! شناخت خودت را به ما بده! ما را در پناه خودت قرار بده! حسین‌جان! ما را جزء شهدای خودت قرار بده!

خدایا! ما از تو تشکّر می‌کنیم که محبّت خودت را به ما داده‌ای. خدایا! شکرت که تو خودت را ارزانی کرده‌ای برای ما. خدایا! شکرت. اگر بگویم تو ممتازی در خلقت، تو را خلق قرار داده‌ایم. خدایا! ما می‌توانیم بگوییم خدا! در حالی‌که باید لرزه به اندام‌مان می‌افتاد.

بشر در هر حالی باید یک حال داشته ‌باشد، اگر یک حال نباشد، لطمه به بشریّتش می‌خورد، یعنی در دارایی و نداری و مریضی و گرفتاری یک‌جور باشد. خدا را شکر کند؛ چون آن شکر هم نعمت است و هم رحمت، خدا کند آن ‌را از ما نگیرند. چرا؟ ما باید بدانیم، صلاح ما همین بود که به ما داده. اما آیا حالا خانه نخواهی؟ چرا، بخواه! آیا دارایی نخواهی؟ چرا، بخواه! پس چرا نجوا؟ چون اگر هم نداد، راضی باشی. خدایا! دارایی به ما بده! اما حفظ‌مان هم بکن!

من حرف‌زدن‌ام با خدا و ائمه (علیهم‌السلام) جور دیگری است. شما زمینه‌هایی دارید، من ندارم. می‌گویم خدایا، به آن‌ها بده! به ‌من بدهند، من هم بدهم به بقیّه. من دیگر نمی‌توانم تجارت و کار کنم. خدایا! گفتی هزار تا آن‌جا، صد تا این‌جا می‌دهم. هزار تا را همین‌جا به آن‌ها بده! این‌جا احتیاج دارند.

جوانان! شما الآن باید شکرانه فرصت‌تان را بکنید که موفّق به زیارت ائمه (علیهم‌السلام) و نجوا با آن‌ها شده‌اید. هزارها هستند که مال دارند، اما یک خدا و یک علی (علیه‌السلام) نمی‌گویند. این حرف‌ها، ولایت شما را تکمیل می‌کند.

گاهی می‌گویم: خدایا! شیعه اصلاً فرصت ندارد؛ یا دنبال کارش باید باشد یا دنبال فرصتی برای نجوا با خدا و ولایت. من همین‌جور بودم. تا از کار فارغ می‌شدم، پی فرصت می‌گشتم که در بیابان بروم و با خدا و ولایت نجوا کنم. به خدا و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفتم: خدایا! از خانه‌ات، دور می‌شویم، از تو دور نشویم. یا رسول ‌الله! از قبر تو دور می‌شویم، از تو دور نشویم. [۱۳]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


فرمایش منتخب: ماه رمضان 5

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌ الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌ باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱۴]

عزیزان من! ما باید دائم روزه باشیم، روزه یعنی مُحرم باشیم. عزیزان من! قربان‌تان بروم، فدایتان بشوم، بیایید حرف را گوش بدهید! چرا می‌گوید نفَسی که در ماه‌ رمضان بکشی، ثواب دارد؟ من تکرار کنم، می‌دانم که بعضی‌ها در مجلس این‌طوری هستند. همین‌طور که به شما گفته روزه بگیر! همین‌طور هم گفته اگر نمی‌توانی روزه بگیری، نباید بگیری. یک‌نفر در بازار بود که پدرش مقدّس بود؛ مقدّس خیلی خشک بود؛ از خشکی نزدیک بود که آتش بگیرد. پسرش هم مثل پدرش بود. به او گفتند: روزه نگیر! گفت: نه! من باید بگیرم. این آقا روزه گرفت، شاید یک‌ ماه که از ماه‌ رمضان گذشت؛ دکتر به او گفت: روده‌هایت به‌ هم چسبیده‌ است و نمی‌شود از هم باز کرد؛ بالأخره مُرد. خب، بفرما! چند تا بچّه داشت، دختر داشت؛ جوان هم بود. بعضی‌ها می‌گویند که این‌شخص، خونش گردن خودش است. چرا؟ امر را اطاعت نکرد؛ اما شما که می‌خواهی روزه‌ات را بخوری، باید چه‌ کار کنی؟ باید خودت را شبیه روزه‌دارها کنی! سحر که می‌شود، چراغت را روشن کن! یک‌ چیز جزئی بخور! جلوی مردم چیزی نخور! خودت را به روزه بزن! والله، ثواب روزه را می‌بری. متوجّه هستی؟ خودت را شبیه روزه‌دارها کن! یک مقداری هم ناراحت باش و بگو: کاش من روزه می‌گرفتم؛ آن‌وقت تو ثواب روزه‌دارها را می‌بری. بی‌تفاوتی راجع‌ به ولایت بد است، ما باید بی‌تفاوت نباشیم؛ اما امر را اطاعت کنیم. دوباره تکرار می‌کنم: بعضی از شما که برایتان روزه ضرر دارد، مبادا روزه بگیرید! مقدّس نشوید! اطاعت کنید! مقدّسی یک‌ حرفی است، اطاعت حرف دیگری است. خیلی از ما مقدّس هستیم، می‌گوید: دلم نمی‌آید که روزه نگیرم. تو دلت شیطان است. ببین، امر چه می‌گوید؟ متوجّه عرض بنده شدید؟ عزیزان من! فدایتان بشوم، خدا میزبان شماست؛ اما دوباره تکرار کنم، خدا میزبان ولایت است. [۱۵]

من خدمت رفقای‌ عزیز عرض کردم، یک‌ وقت یکی از این مهندس‌ها این‌جا تشریف آورد و گفت که من چند وقت است دارم درباره ماه‌ مبارک رمضان سخنرانی می‌کنم؛ در این ماه هیچ گنه‌کاری باقی نمی‌ماند، خدا همه را می‌بخشد. بنا کرد صحبت‌کردن که شخص روزه‌دار، کارش عبادت است، نشستنش عبادت است، خوابیدنش عبادت است، مَلَک او را به این‌طرف و آن‌طرف می‌کند. خیلی شرح داد که این ماه رحمت است، خدا ما را دعوت کرده‌ است، همه این‌ها را که گفت؛ به او گفتم: آیا امام‌ حسن (علیه‌السلام) و امام‌ حسین (علیه‌السلام) بالاتر است یا ماه؟ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بالاتر است یا ماه؟ امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بالاتر است یا ماه؟ حضرت‌ زهرا، صدیقه‌ طاهره (علیهاالسلام) بالاتر است یا ماه؟ ماه روی گردش افلاک است؛ چرا این‌ها که خدمت ائمه‌ طاهرین (علیهم‌السلام) و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بودند؛ اهل‌ جهنّم شدند؟ بعد به او گفتم: جوابی که دادم چطور است؟ گفت: از این بهتر اصلاً نیست که این‌قدر این حرف خوب و قشنگ است! گفتم: این‌که نیست؛ تو خودت باید مکان باشی. نمی‌خواهم به مکان جسارت کنم. من دلم می‌خواهد در این حرف‌های من مطالعه کنید! اگر کشش نداشتی، بلند شو! با امام‌ زمانت رابطه برقرار کن تا به شما کشش بدهد. من نمی‌گویم در حرم امام‌ حسین (علیه‌السلام)، یا این حرم‌ها فرق ندارد؛ اما می‌گویم که خلاصه، خودت باید مکان باشی. مگر اویس‌ قرن نیست که در بیابان است، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید: اویس برادر من است، بوی بهشت می‌دهد. چرا؟ امر را اطاعت می‌کند. به او گفتم: همه آن‌هایی که با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بودند، امر را اطاعت نکردند، چرا عوض این‌که رحمت شامل حال آن‌ها شود، اهل‌ آتش شدند؟ عزیز من! قربانت بروم، خودت باید مکان باشی، خودت باید ولایتت را از دست ندهی و آن‌ را حفظ کنی. به این حرف‌ها توجّه کنید! این حرف‌ها را بایگانی نکنید! [۱۶]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


اخلاق در خانواده 11

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱۷]

جوانی پیش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد، قدری سر و وضعش ژولیده بود. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفت: زن داری؟ گفت: آری! گفت: دلت می‌خواهد که مثل تو ژولیده باشد؟ گفت: نه! گفت: او هم می‌خواهد که این‌جوری نکنی. تمام حرف‌ها را به ما دستور داده، باید پیراهنت را عوض کنی، خلاصه تمیز باشی. کاری نکنی که مردم از تو انتظار نداشته باشند، اگر دهانت بو می‌دهد، آن را بشوی عزیز من! دندان‌هایت اگر مصنوعی است، آن‌ها را بشوی، دهانت بو ندهد، گوش‌ات بو ندهد، پایت بو ندهد. اصلاً اسلام نظافت است. [۱۸]

جوان عزیز هم به قرآن نزدیک است، هم به توحید نزدیک است، هم به امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) نزدیک است، هم به وسوسه شیطان نزدیک است. توجّه کن! با تفکّر باش! زود رفیق نباش! زود گذر باش! با هر کسی راه نرو! با هر کسی خیلی دوست نشو! اخلاقش خوب باشد، توهم باید بکر باشی. [۱۹] مگر پسر نوح عرق خورد؟! شراب خورد؟! چه کرد؟! با رفیق بد قدم زد. [۲۰]

دوست‌تان را امتحان کنید! بی‌خود خودتان را در اختیارش نگذارید، ببین چه فکری برای شما دارد؟! چه خیالی برای شما دارد؟![۲۱] الآن خطری که برای جوانان پیدا شده، این است که چشمش را نمی‌پوشاند، چشمت را بپوشان! [۲۲] اگر خواهر یا دخترت بَزَک [آرایش] کرده، حقّ نداری به او نگاه کنی؛ چون‌که آن‌موقع به خواهرت یا بچّه‌ات نگاه می کردی، حالا به بَزَکش نگاه می‌کنی، به تو حرام است، نباید نگاه کنی. [۲۳]

کسی‌که شهوت دارد، باید جلوی چشمش را بگیرد؛ اگرنه مبتلا می‌شود، هر کسی می‌خواهد باشد، در هر لباسی می‌خواهد باشد؛ چون‌که آن جلوه شیطان است، آن هدف شیطان است، آن خواست شیطان را عملی می‌کند. [۲۴] به امام صادق (علیه‌السلام) گفتند: چرا یوسف مبتلا نشد؟ گفت: نگاه نکرد؛ یعنی خلوت دل نداشت. حرف زده؛ تا حتّی وقتی زلیخا روی بُتش چیزی انداخت، به او گفت چرا همچین کردی؟ گفت: می‌خواهم بُت‌ام نبیند. گفت: من چه چیزی روی بُت‌ام بیندازم؟! من که روی خدا نمی‌توانم چیزی بیندازم! [۲۱]

یک نگاهت به زن نامحرم افتاد، نگاه به آسمان کنی، تمام ملائکه طلب مغفرت برایت می‌کنند، نگاه به زمین بکنی، تمام ملائکه برایت طلب مغفرت می‌کنند، طلب مغفرت ملائکه آمرزیده‌ای. [۲۵] زنی آمد یک مسئله از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بپرسد، پسر عباس خودش را شبیه کرده بود، به او نگاه کرد. جایی‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) غضب کرده، این‌جاست! پیامبری که خُلقش عظیم است، به او گفت: ای پسر عباس! چرا نگاه کردی؟! فردای قیامت خدا چشمت را پُر از آتش می‌کند! کجا نگاه می‌کنید شما مسلمان‌های مصنوعی، ولایتی‌های مصنوعی؟! [۲۶]

در زمانِ شعیب پیامبر، موسی یک‌ قبطی [طرف‌دار فرعون] را کُشت. فرعون دستور داد که موسی را بگیرید! موسی فرار کرد، به جایی رفت که دید چاهی است که مردم از آن آب می‌کِشند و دو دختر هم آن‌جا هستند که گوسفند دارند و می‌خواهند به گوسفندان‌شان آب بدهند. موسی به آن‌ها گفت: شما چرا ایستاده‌اید و به گوسفندان‌تان آب نمی‌دهید؟! گفتند: ما صبر می‌کنیم وقتی همه رفتند، به آن‌ها آب می‌دهیم.

موسی آمد و از چاه آب کشید و به گوسفندان داد. وقتی دختران شعیب پیش پدرشان رفتند، شعیب پیامبر گفت: باباجان! چرا امروز زود آمدید؟! گفتند: جوانی آن‌جا بود، آب برای گوسفندانِ ما از چاه کشید و ما زودتر آمدیم. شعیب گفت: بروید به او بگویید پیش من بیاید. وقتی دختران شعیب، موسی را پیدا کردند و جریان را به او گفتند که همراه ما به خانه‌مان بیا! موسی گفت: من جلو می‌روم، هر موقع باید مسیرم را عوض کنم و داخل کوچه دیگری شوم، شما یک ‌سنگ برایم بیندازید. موسی دنبال دختران سیاه‌ سوخته شعیب نرفت؛ این‌ است که خدا به او «ید بیضاء» می‌دهد. به تو چه می‌دهد؟

حالا وقتی موسی به آن‌جا رفت، شعیب گفت: یک‌ سال پیش ما بمان و برایمان چوپانی کن! این گوسفندان هر کدام‌شان اَبلق [سیاه و سفید] زاییدند، مال تو باشد، دخترم را هم به تو می‌دهم. من پدرم گوسفند داشته، گوسفند یا سام یا کبود یا سیاه است، گوسفند اَبلق خیلی کم است! موسی هنگام جفت‌گیری گوسفندان، چهار تا چوب را اَبلق کرد، تمام گوسفندان اَبلق زاییدند! به خارجی‌ها نگاه نکنید که اَبلق می‌زایید! جلوی چشم‌تان را بگیرید! [۲۷]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی


نگاه 25

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۲۸]

حالا من می‌خواهم بگویم که ما یک‌ نظر داریم و یک‌ مقصد. مثلاً ببین، نستجیر بالله، اگر به ‌زن مردم یک‌ نظری کردی، شهوتت به حرکت می‌آید. تا نظر نکردی، شهوتت به حرکت نمی‌آید. یک‌ وقت با نظر، شهوت جنسی به حرکت می‌آید، یک‌وقت نه، شهوت پولی به حرکت می‌آید. وقتی به این دنیا نظر کردی، چه می‌شوی؟ اهل‌ دنیا می‌شوی. عزیز من! قربانت بروم، فدایت بشوم، بیا فکر داشته‌ باش! بیا تفکّر داشته‌ باش! بیا اندیشه داشته‌ باش! از این‌جا می‌گوید که اگر نستجیر بالله، به یک ‌کسی نظر کنی، گناه علی‌کشی به تو می‌دهد؛ این نظر، نظرِ شیطان است؛ اما می‌گوید به صورت یک‌ مؤمن نظر کنی، به کعبه نظر کنی، به قرآن نظر کنی، خدا چه چیزی به تو می‌دهد؟ ثواب دوازده ‌امام، چهارده ‌معصوم (علیهم‌السلام) را به تو می‌دهد. این نظر، نظرِ الله است. [۲۹]

چرا حضرت می‌فرماید به مکّه نگاه کن؟ مبنایش این‌ است که به زایشگاه علی (علیه‌السلام) نگاه کن! همین‌طور می‌گوید به صورت پدر و مادرت نگاه کن که ثواب دارد، همین‌طور به قرآن نگاه کن، ثواب دارد. این‌قدر خدا پدر و مادر را بالا برده که آن‌ها را مطابق مکّه و قرآن آورده ‌است، این‌قدر خدا پدر و مادر را می‌خواهد! [۳۰] عزیز من! تو آبروی پدر و مادرت هستی، چرا می‌گوید به آن‌ها نگاه کن؟ یعنی این آبروی تو را می‌خواهد بخرد، مواظب توست، دوست توست. حالا پدر را روبروی مکّه آورد، روبروی قرآن قرار داد. چرا؟ قرآن می‌خواهد تو را هدایت کند، این پدر و مادر هم می‌خواهد تو را هدایت کند. [۳۱]

اگر بخواهی که مکّه‌ات درست باشد، باید به جای بد نگاه نکرده ‌باشی، شهوت‌رانی نکرده ‌باشی. [۳۲]

وقتی امام ‌سجاد (علیه‌السلام) به ظاهر از دنیا رفت، شتر حضرت، سر قبرش رفت و گریه می‌کرد؛ امام ‌باقر (علیه‌السلام) فرمود: او را بیاورید! بعد از آن دوباره فرار کرد و رفت. حضرت گفت: رهایش کنید! آن‌قدر سرش را روی قبر امام زد تا جان داد. آیا تو عاشورا گریه می‌کنی یا می‌روی پای تلویزیون؟! تو با عاشورا ارتباط نداری، حیا نداری و حیات نداری. تو داری پشت به ائمه (علیهم‌السلام) می‌کنی و امر ائمه (علیهم‌السلام) را اطاعت نمی‌کنی. آیا تو انسانی یا حیوان؟! والله، آن انسان است و ما حیوان! این مردم حیا نمی‌کنند، حیا باعث نجات شما می‌شود. والله، اگر حیا نداشته‌ باشیم، حیات نداریم. بی‌حیایی این‌ است که امر ائمه (علیهم‌السلام) را اطاعت نکنید و پشت به این‌ها کنید، از هر بی‌حیایی، بی‌حیاتری! [۳۳]

ببین خدا ولایت را برای حیوانات هم کم نگذاشته‌ است. کجاییم ما؟! آن حیوان مثل سگ اصحاب کهف یا الاغ بلعم امر را اطاعت می‌کند؛ اما شهوت به تو غلبه کرده، تو اطاعت نمی‌کنی. توی دانشگاه چهار تا بچّه صورت صاف می‌بینی، نمی‌دانم خانم این‌جوری می‌بینی، گول می‌خوری و از ولایت جدا می‌شوی. از ولایت جدا نشو! برو تفکّر داشته‌ باش! از امام صادق (علیه‌السلام) می‌پرسند: جدا می‌شوند؟ می‌فرماید: آری! وقتی جدا می‌شوند اگر در آن حال بمیرند به دین محمّد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نَمُرده‌اند. عزیز من! در کامپیوتر جهانی نگاه می‌کنی، از ولایت جدا نشو! اگر نگاه بد کردی، از ولایت جدا شدی؛ خدا نکند ما در آن حال بمیریم. [۳۴]

به دینم قسم، من می‌گویم: خدا! اگر الاغ را در محشر بیاوری، من در مقابل آن رفوزه هستم؛ این الاغ اطاعت کرده ‌است. شما یک ‌‌الاغ می‌بینید که ساز تلویزیون بزند؟! یک ‌الاغ می‌بینید که ساز ویدیو بزند؟! یک‌ الاغ می‌بینید که از این نمی‌دانم تخته‌نرد‌ها که حالا در آمده، اسمش چیست؟ یادم رفت، شطرنج بزند؟! یک ‌الاغ دیدی که شطرنج‌بازی کند؟! به الاغ گفته راه برو! رفته. زبان‌بسته، به او هم بگویی بایست! می‌ایستد، به او هم می‌گویی برو! می‌رود، بار هم می‌کشد. بابا! بیایید فکر کنیم، تفکّر داشته ‌باشیم، اگر بخواهیم انسان شویم، باید تفکّر داشته‌ باشیم، آدم با تفکّر، انسان می‌شود. [۳۵]

حضرت‌عباسی! بیایید فکر کنیم، حیف نیست که دست از علی (علیه‌السلام) برداریم؟ حیف نیست که دست از امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) برداریم و دنبال این کثافت‌کاریها و آشغال‌ها برویم؟ حیف از چشم تو نیست که نگاه می‌کنی؟! [۳۶] اگر نگاهِ غیر امر به کامپیوتر کنی تا کیف کنی و شهوتت به حرکت درآید، والله، با همان هم محشور می‌شوی و با همان هم می‌میری. [۲۲] جاذبه شهوت و لذّت و تماشا را هم در دل تو می‌آورد. [۳۷] شهوتت را برانگیخته می‌کنی؛ آن‌وقت گناه می‌کنی. [۳۸] تو که نگاه به دختر و بچّه مردم می‌کنی؛ خاک بر سرت کنند! تو مَست هستی. [۳۹]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی


کتابها

تمام کتابها


سخنرانی‌ها

تمام سخنرانی‌ها

  1. سخنرانی شهادت امام‌حسن و امام‌رضا 85 (دقیقه 37)
  2. ۲٫۰ ۲٫۱ شهادت امام‌حسن و امام‌رضا 85
  3. حرکت امام‌حسین از مدینه به مکه 84 و شب تاسوعای 76
  4. بوی ولایت 76 و حرکت امام‌حسین از مدینه به مکه 84 و ولایت در خلقت کفو ندارد 80 و شب تاسوعای 76
  5. شهادت امام‌حسن و امام‌رضا 85 و ولایت امر خداست 77
  6. اربعین 80 و شهادت امام‌حسن و امام‌رضا 85 و ولایت امر خداست 77
  7. ولایت امر خداست 77
  8. قدردانی از جلسه 85
  9. یقین 75
  10. شناخت نجوا ۷۷ (دقیقه ۱۶)
  11. شناخت نجوا 77
  12. کتاب نجوا
  13. کتاب نجوا با ولایت
  14. سخنرانی عالم الست، دنیا، برزخ، قیامت 77 (دقیقه58) و فتنه آخرالزمان 81 (دقیقه 12)
  15. عالم الست، دنیا، برزخ، قیامت 76
  16. فتنه آخرالزمان 81
  17. آخرالزّمان ۸۰ (دقیقه ۵۷) و آفات ولایت (دقیقه ۵۷) و جامعه، غدیر ۹۱ (دقیقه ۱۷)
  18. آخرالزّمان 80
  19. محور خلقت ولایت است 79
  20. ارتباط 87
  21. ۲۱٫۰ ۲۱٫۱ آفات ولایت 81
  22. ۲۲٫۰ ۲۲٫۱ اربعین 87
  23. تسبیحات حضرت زهرا 75
  24. نیمه شعبان 84
  25. شناخت ولایت 85
  26. جامعه – غدیر 91
  27. فُزت بربّ الکعبه 85
  28. تجسس ۷۸ (دقیقه ۵۵) و کامپیوتر جهانی، جلسه اوّل (دقیقه ۲۰)
  29. فرمان ‌‌ولایت، فرمان ‌دل 77
  30. عناد 76
  31. تجسّس 78
  32. افشای ولایت
  33. افشای احکام
  34. کامپیوتر جهانی 80، قسمت اول
  35. قوم لوط و حرام‌زادگی 76
  36. کامپیوتر الهی و کامپیوتر جهانی 80
  37. صفات الله، مشهد 82
  38. ترجمه احکام
  39. عید فطر 92
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه