منتخب: لیلة المبیت
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی [۱]
عزیزان من! مشرکین میخواهند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بکشند، وحشت دارند. شیطان به شکل پیرمردی مقدس درآمده، به آنها میگوید چه کار میخواهید بکنید؟ میگویند: میخواهیم محمد را بکشیم؛ اما قبیلهاش بنیهاشم هستند، حمزه هم هست، طرفدار دارد. هر کسی محمد را بکشد، بنیهاشم او را میکشند. مشرکین از کشتهشدن خودشان میترسیدند، حیا و شرم ندارند. شیطان گفت: من آدمی هستم، غیر از شما؛ اما خلاصه حرفی به شما میزنم؛ اگر خوب بود، به آن عمل کنید. گفت: از هر قبیلهای یک نفر انتخاب شود و همه یکدفعه به محمد حمله کنید و او را بکشید؛ آنوقت اطرافیان محمد نمیتوانند با صد نفر یا پنجاه قبیله طرف بشوند. گفتند: عجب حرفی زدی! چقدر خوب شد که با این پیرمرد مشورت کردیم و او خیلی درست گفت. خلاصه آمدند و همین کار را کردند.
وقتی اینها میخواستند این کار را بکنند، فوراً جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمد! مشرکین میخواهند تو را بکشند؛ من نگذاشتم. گفتند: یک مقدار روشنایی بشود تا این کار را بکنیم؛ یا محمد! علی را به جای خودت بگذار و بیرون برو. الآن جانت در خطر است، علی به جای تو بخوابد. مگر خدا نمیتوانست خودش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را حفظ کند؟! الآن ما بعد از هزار و سیصد سال داریم آن را افشا میکنیم. خدا میخواهد افشا بشود که میگوید علی را به جای خودت بگذار؛ وگرنه خدا میتوانست خودش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را حفظ کند. حالا ببین امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) چقدر خوب است! وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به او این مطلب را گفت، فرمود: یا رسول الله! اگر من به جایت بخوابم، آیا جان تو سالم میماند؟ فرمود: آری! پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله و سلم) هم همین کار را میکند. حالا منظورم ایناست که خدا فقط حافظ خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نیست، شما هم اگر بخواهید دینتان را حفظ کنید و امر را اطاعت کنید، شما را هم حفظ میکند. یک روایت داریم: مقداد، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در یکی از این چادرها گذاشت و او را کول گرفت و بیرون آمد. مشرکین گفتند: این چیست؟ گفت: این پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. گفتند: برو! کسی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در لُنگی [چادر] میگذارد؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم به او فرمود: این چه بود که به اینها گفتی؟ مقداد گفت: مگر خودت نفرمودی راست بگو؟ من راست گفتم.
حالا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در راه به ابابکر برخورد، دید که الآن فتنه میکند. به او گفت: بیا در غار [ثور] برویم. اهل تسنن که میگویند ابابکر صاحب غار و همراه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در غار است؛ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میخواست فتنه نکند که او را همراه خودش در غار برد؛ وگرنه ابابکر جزء لشکری بود که میخواستند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را بکشند. اصلاً اینها لشکر ابابکر بودند و به دستور او به خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) حمله بردند. حالا عنکبوت آمد و درِ دهانه غار، تار کشید و با آب دهانش آنجا را مسدود کرد. جبرئیل نازل شد و گفت: تو کجا بودی؟ چه کار میکنی؟ عنکبوت گفت: آمدهام که اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کاری داشت، او را حفظ کنم؛ حفظش با من است. گفت: با چه چیزی؟ گفت: با تارهایم. خدا حاجشیخعباس را رحمت کند، گفت جبرئیل که هشت شهر قوم لوط را زیر و رو میکرد، هر کاری کرد، نتوانست تارها را پاره کند.
ببین عزیز من! خالقیت ایناست، خداشناسی ایناست. خدا قدرت جبرئیل را به تار داد که نتوانست آن را پاره کند. آیا توجه میکنید یا نه؟ بعضیها جیبشان عین تار عنکبوت است، جبرئیل نمیتواند آن را پاره کند. نمیتواند دستش در جیبش برود و چیزی در راه خدا بدهد. آن، یک تار بود، اما تارهایی در دنیاست که دستشان در جیبشان نمیرود. إنشاءالله شما فکری برای آخرتتان بکنید و بتوانید سخاوت کنید. «إنّما الدُّنیا فَناء و الآخرة بَقاء» حالا مشرکین داخل خانه پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ریختند، دیدند پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آنجا نیست. گفتند: پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کجاست؟ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) گفت: او را که به دست من ندادید، چرا از من سؤال میکنید؟ آنها دنبال پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند، دیدند غاری است و این همه تار در دهانه آن است. گفتند: محمد داخل غار که نرفته، به زمین یا به آسمان رفته است.
رفقا! خدا نکند گیر آدم جدلی بیفتید! ببین چه میگوید؟! میگوید امیرالمؤمنین میدانست که کُشته نمیشود؛ به خاطر همین به جای پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) خوابید. در جواب به او گفتم: آیا ممکن بود که بِداء [تغییر در تقدیر] حاصل شود یا نه؟ این حرف چیست که میزنی؟! خدا بِداء دارد. درست است که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) این را میدانست؛ اما ممکن بود بِداء حاصل شود و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کشته شود. امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) دارد جانش را فدای رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) میکند. چگونه؟ مقصد رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) است، حالا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میخواهد نبیّ به مقصدش برسد؛ یعنی بماند و علی (علیهالسلام) را معرفی کند. آنموقعی که مشرکین رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) را میخواستند بکشند، هنوز غدیر خُم اتفاق نیفتاده بود، هنوز پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) «مَن کُنتُ مَولاه فَهذا عَلیٌ مَولاه اَلهمَ والِ مَن والاه وَ عادِ مَن عاداه....» را نگفته بود.
حالا یکدفعه خدای تبارک و تعالی به امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) نازله میدهد: یا علی! نَفَسی که کشیدی، افضل از عبادت ثقلین [جنّ و اِنس] است؛ چونکه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در ظاهر دارد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را حفظ میکند؛ اما امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) خودش حفظ است. دلم میخواهد قدری به این حرفها توجه کنید! عزیزان من! الآن شما هم که در این جلسه دارید از ولایت حمایت میکنید، والله! هر نَفَستان افضل از عبادت ثقلین است. اگر حمایت از ولایت کنید، خدا به شما جزا میدهد. من عنکبوت را دیدهام. از هزار متر بیفتد، با آب دهانش بیرون میآید. همانطور که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را در ظاهر حفظ کرده، خدا حفظش میکند. این حرفها گرهچینی دارد. بیایید امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را قبول کنید، پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را قبول کنید، تا خدا قبولتان کند. بیایید حرف گوش کنید. [۲]
یا علی