منتخب: امام جواد 2

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱]

وقتی یحیی‌بن‌اَکثم با آقا جوادالائمه (علیه‌السلام) روبرو شد، به امام گفت: آیا من سؤال کنم یا تو؟ امام فرمود: هر چه می‌خواهی بگو! پرسید: اگر کسی در مکّه صید کند، حکمش چیست؟ امام فرمود: آیا این‌شخص بنده است یا آزاد؟ آیا به تکلیف رسیده یا به بلوغ؟ آیا صغیر است یا کبیر؟ آیا همیشه کارش است یا این‌که دفعه اولش است؟ آیا به خیال زده؟ آیا محتاج بوده؟ آیا می‌خواسته این صید را بخورد؟ آیا گرسنه بوده؟ آیا عنایت داشته یا نه؟ عاقل بوده یا نادان یا دیوانه؟ امر کسی را اطاعت کرده؟ این‌قدر امام گفت که یحیی‌بن‌اکثم گیج شد. ببین، من این حرف‌ها را که می‌زنم، می‌خواهم نتیجه‌گیری بکنم: بدان که چقدر این آفرینش ارزش دارد! خدای تبارک و تعالی روی هر کدام از این‌ها، حکم گذاشته‌است. خودش هم گفته: تمام این‌ها را خلق کردم، مرا عبادت کنید! حالا یک‌دفعه می‌گوید اگر علی (علیه‌السلام) را به «الیوم أکملت لکم دینکم» قبول نداشته‌باشی، محبّت مرا داشته‌باشی، تمام عبادت ثقلین را بکنی؛ اما پیش من ارزش نداری، تو را با صورت در جهنم می‌اندازم؛ باید امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را قبول داشته‌باشی. ولایت این‌است که ما باید آن‌را بفهمیم. ما چه ولایتی فهمیده‌ایم؟! به‌قرآن مجید! یک خلقت را به اندازه یک ذره‌اش را نفهمیدیم! چه می‌گویید؟! ظاهر خودمان را پاکیزه کردیم و به خیال‌مان «سلام‌الله‌علیه» هستیم. بیا در این حرف خُرد شو! ببین خدا چه می‌گوید؟! می‌گوید: من یک خلقتی را کنار می‌گذارم؛ مقصدم علی (علیه‌السلام) است، مقصدم زهراست، مقصدم امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) است. کجا دنبال این و آن می‌روید؟! [۲]

والله! مهم‌تر از خانه‌خدا روی زمین نیست. اگر جایی از خانه‌خدا مهم‌تر روی زمین بود، خدا می‌گفت اگر به شیعه من توهین کردی، آن‌جا را خراب کردی. خدا برای یک شیعه، تمام مُبطلات را کنار می‌زند، چرا توجه نداری؟! ببین با سؤالاتی که امام‌جواد (علیه‌السلام) از یحیی‌بن‌اَکثم کرد، چقدر این خانه‌خدا مُبطل دارد! صدها مُبطل دارد. قرآن شش‌تا، هفت‌تا آیه راجع‌به این مطلب دارد، بروید بخوانید! عزیز من! وقتی می‌خواهی به مکّه بروی، باید مبطل به‌جا نیاوری. خدا تمام این مبطلات را برای یک شیعه کنار می‌زند و می‌گوید: چرا توهین به او کردی؟ حالا چرا خدا می‌گوید توهین به یک مؤمن، مثل خراب‌کردنِ خانه‌اش است؟ چون این مؤمن، وصل به ولایت است. شما هم بیا وصل به ولایت شو! کجا می‌روی؟! چرا دست از علی (علیه‌السلام) برمی‌داری؟! در چه فکر و خیالی هستی؟! آیا به ماوراء اعتقاد نداری؟! این‌خانه صدها مُبطل دارد. مُبطل، بی‌ولایتی است. اگر تو ولایت داشته‌باشی، خدا تمام مُبطلات را عفو می‌کند، اگر ولایت نداشته‌باشی، خدا آن‌جا برای هر چیزی تو را محاکمه می‌کند و پدرت را درمی‌آورد. اصلاً وجود ولایت، مُبطل خنثی‌کن است، گناه خنثی‌کن است. چرا توجه نداری؟! [۳]

حالا مأمون منافق، امام‌رضا (علیه‌السلام) را زهر داده، وقتی امام بلند شد که از مجلس بیرون برود، مأمون گفت: یابن‌عمّ! کجا می‌روی؟ دلم می‌خواهد شما در مجلس بنشینی. امام فرمود: همان‌جا که تو مرا روانه کردی؛ یعنی تو گفتی که به‌من زهر بدهند. حالا این حرف چیست که بعضی می‌گویند امام‌رضا (علیه‌السلام) گفت: اباصلت! درِ خانه را ببند! من غریبم؟! چرا توجه ندارید؟! اگر امام گفت در را ببند، می‌خواست مملکت به‌هم نخورد و خون‌ریزی نشود. امام، ولیّ خدا مواظب است که از دماغ کسی خون نیاید. حالا حضرت به خود می‌پیچید، یک‌وقت ندا داد: جوادم! عزیزم! کجایی؟ بیا! می‌خواهم با تو نجوا کنم و ولایت را در ظاهر به تو بسپارم. فوراً جوادالائمه (علیه‌السلام) به طرفة‌العینی [چشم به‌هم زدنی] حاضر شد. اباصلت گفت: جوان! در که بسته‌بود، از کجا داخل شدی؟! امام فرمود: خدایی که از مدینه مرا به طوس آورده، از درِ بسته هم وارد می‌کند؛ یعنی حرف نزن! جوادالائمه هم آمد و سر پدر را به دامن گرفت، وداع امامت را گفت. امام‌رضا (علیه‌السلام) ردای امامت را به آقا جوادالائمه سپرد. [۴]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات

حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه