منتخب: نگاه 14

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمةالله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱]

رفقای‌عزیز! دلم می‌خواهد توجّه بفرمایید! «قلب‌المؤمن عرش‌الرحمن»؛ عرش امریّه صادر می‌کند، حالا این امریّه که از قلب صادر شد، در دل اثر می‌کند. شیطان در دل شماست، در دل من هم هست؛ ولایت «وجه‌الله» است، در قلب شماست. «قلب‌المؤمن عرش‌الرحمن»؛ [قلب مؤمن] عرش خداست، وقتی‌که فرمان در دل صادر می‌شود، دست چه‌کسی می‌افتد؟ دست دلت. می‌گویی دلم می‌خواهد این‌کار را بکنم. حالا اگر دلت خواست، این دل‌خواستن مطابق امر بود، آن امریّه صحیح است؛ اما الآن دلم می‌خواهد یک‌تلویزیون بخرم، دلم می‌خواهد یک‌کارهایی بکنم، این دل است، باید ببینی این [دل‌خواستن]، با امر مطابق باشد. اگر با امر مطابق شد، امر است؛ اگر مطابق نشد، دلت است.

آن‌جا [در قلب] خدا، ولایت اطلاعیّه صادر می‌کند، در دل تو هم شیطان اطلاعیّه صادر می‌کند. قربانت بروم! فدایت بشوم! ببخشید باید تفکّر داشته‌باشید. این اطلاعیّه که از قلب صادر شد، باید روی آن فکر بکنی: آیا من این‌کار را می‌خواهم بکنم، خدا راضی است؟ آیا این‌کار را بکنم، آقا امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) راضی است؟ آیا این‌کاری که می‌خواهم بکنم، شرع می‌پسندد؟ آن‌وقت بکن! [۲]

[به خدا] گفتم: اگر آن‌چه را که به امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) دادی، به‌من بدهی، به امام‌زمان [قسم! همه را] به اسم تو نمی‌دهم؛ یعنی اسم تو را فدای تمام خلقت می‌کنم. باید اسم علی (علیه‌السلام) را فدای تمام خلقت کرد [یعنی تمام خلقت را می‌دهم و اسم علی (علیه‌السلام) را می‌خواهم و می‌گیرم]؛ آن‌وقت اگر این‌طوری باشی، به تو آش [و] پلو [هم] بدهند، [آیا] گول می‌خوری؟! یک‌چیزی به تو می‌گوید، [آیا] زنده باد [و] مرده باد می‌گویی؟! رفقای‌عزیز! باید این‌طوری باشید! والله! اگر [این‌طوری] نشوید، یک‌روزی می‌شود که شما پشیمان خواهید شد؛ می‌گویید چرا تلویزیون ما را گول زد؟! چرا این عروسک‌بازی‌ها [ما را] گول زد؟ چرا فکر ما، این‌طرف و آن‌طرف رفت؟! چرا در این فکر نیامدیم؟! [۳] اگر بخواهید تلویزیون و این عروسک‌بازی‌ها شما را گول نزند و روزی پشیمان نشوید، باید خودتان را به ذکر مشغول کنید. [۴]

خدا می‌داند اگر آدم دین نداشته‌باشد؛ [اما] غیرت داشته‌باشد، پی [یعنی دنبال] لهو و لعب نمی‌رود. اگر دین نداری، غیرت هم [که] داری، چرا تو ماهواره می‌زنی؟! چه مسلمانی هستی؟! زهرا (علیهاالسلام) و امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) گریه می‌کنند؛ همه گریه می‌کنند، عرش گریه می‌کند، فرش گریه می‌کند. تو چه مسلمانی هستی که می‌روی ویدیو و تلویزیون رنگی می‌زنی؟! آرام! خودت را از اهل‌بیت جدا کردی؛ [اما] نمی‌فهمی.

یک‌روایت داریم: کسانی‌که قرض دارند، [وقتی] امام‌زمان [می‌آید] همه قرض‌ها را می‌دهد؛ اما قرض نکنی، بروی تلویزیون و ویدیو و رقّاصی بخری. والله! روایت داریم: امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) تمام قرض‌های فقرا را می‌دهد. نمی‌گذارد هیچ‌کس مشغول‌الذّمه بمیرد. چقدر امام شما را می‌خواهد! [۵]

[وقتی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را به‌مسجد بردند و حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) دید که شمشیر بالای سرِ امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) گرفته‌اند و می‌گویند با خلیفه مردمی بیعت کن! حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) یک‌نَفَس ناراحتی کشید،] چنان این ستون به امر حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) جمع شد که مردم از زیر ستون‌ها می‌رفتند. هنوز نفرین نکرده‌است! یک‌نَفَس ناراحتی برای علی (علیه‌السلام) کشید؟ آیا تو یک‌نَفَس ناراحتی برای امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) کشیدی که دارد گریه می‌کند یا پای رقّاصی، پای ویدیو، ماهواره و این‌ها می‌روی؟ آیا تو یک‌نَفَس [ناراحتی] کشیدی؟! [۶]

آخر شما اگر اسلام دارید، تو را به‌وجود امام‌زمان! [آیا با] این مصیبت‌هایی که [به] سرِ این‌ها [یعنی ائمه (علیهم‌السلام)] آمده، می‌روی ویدیو بزنی؟! می‌روی ماهواره بزنی؟! می‌روی تلویزیون بزنی؟! می‌روی کارهای عشقی بکنی؟! می‌روی عروسک را بخری؟ اُفّ بر تو مسلمان! تو اسلام هم نداری، حالا ولایت به‌جای خودش! [۷]

حالا آقا [به] مکّه آمده و یک‌ماهواره خریده، به کسی داد و گفت دویست‌تومان به تو می‌دهم [که آن‌را] برای من بیاوری. مردک! تو می‌خواهی جلوی مردم ماهواره نیاوری؛ آن‌وقت جلوی امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) خجالت نمی‌کشی که ماهواره می‌آوری! خاک بر سرت بکند! تو از مردم خجالت می‌کشی! [اما] از امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) [خجالت] نمی‌کشی. [۸] آخر باانصاف! تو چه حجّی به‌جا آوردی؟! به جانم قسم! حجّی که به‌جا آوردی، شیطان به تو «تقبّل‌الله» گفت! گفت: ای بنده من! امر مرا اطاعت‌کن! ای بنده من! ویدیو آوردی، بساط قمار آوردی! [۹]

یکی یک‌مقدار دستش پس رفته‌بود [یعنی مشکل اقتصادی داشت]، یک‌نسبتی با این بنده‌زاده، میرزا ابوالفضل دارد، گفت: ما رفتیم تلویزیون را بفروشیم، گفت: اگر بدانید، اگر من مُرده‌بودم، این‌ها [یعنی خانواده‌ام] این‌قدر گریه نمی‌کردند. خب بفرما، این بنده‌خدا چه کند؟ خب، گذاشت زمین دیگر، اگر تو بمیری، او برای تو گریه نمی‌کند؛ اما اگر بخواهی تلویزیون را بفروشی، گریه می‌کند؛ پس خانم تلویزیون را از تو بیشتر می‌خواهد! توجّه فرمودید؟! بابا! نرو داد و قال کن! من الآن یادت می‌دهم. این خانم را بنشان، بچّه‌ات را بنشان، به او بگو! آخر، هر کسی هم یک‌جور است. یک‌نفر است یک‌وقت می‌بینی که یک‌مملکتی دستش است؛ من نمی‌گویم [که] حلال [و] حرام کن! آخر، تو عمله! چه کاره‌ای؟ این [تلویزیون] به چه درد تو می‌خورد؟! تو از کجا می‌خواهی خبر داشته‌باشی؟! از انگلستان و شوروی؟! از کجا می‌خواهی خبر داشته‌باشی؟! این‌ها می‌خواهند به مملکت تو حمله کنند؟! مال تو را ببرند؟! آسمان‌جُلّ! [می‌گوید:] بله! احتیاج داریم، ما می‌خواهیم از همه‌جا خبر داشته‌باشیم. بیا از بهشت خبر داشته‌باش! بیا از جهنّم خبر داشته‌باش! بیا از سؤال [شب] اوّل قبر خبر داشته‌باش! بیا امر امام‌صادق (علیه‌السلام) را خبر داشته‌باش! [۱۰]


فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه