السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی [۱]
روایت داریم: هر کسی امام حسین (علیهالسلام) را زیارت کند، خدا را در عرش زیارت کرده است. مگر خدا در عرش است؟ نه! عرش محل فرمان است، از آنجا نازل میشود؛ میگوید: اگر زیارت کردی، باید با فرمانِ ائمه (علیهمالسلام) زیارت کنی. [۲] زیارت امام حسین (علیهالسلام) نه اینکه خدا را در عرش زیارت کنی، تمام خلقت را زیارت میکنی؛ اما شرطش این است که مؤمن باشی. «لا إله إلّا الله حصنی، فمن دخل حصنی أمِنَ مِن عذابی بشرطها و شروطها و أنا مِن شروطها» هر کاری را باید با امر بکنید، کربلا بروید! خیلی ثواب دارد! گرد و غبار جاده امام حسین (علیهالسلام) به شما بنشیند، جهنّم نمیروید؛ اما انسان باشید، نه حیوان. [۳]
یک یهودی نذر کرد که وقتی بچّهاش بزرگ شد، راهزنِ قافله امام حسین (علیهالسلام) بشود؛ یعنی از قافلههایی که به زیارت میرفتند، دزدی کند. حالا آن پسر بزرگ شد، پدرش از مادرش اجازه گرفت و او را برای این کار تمرین داد؛ اما به او گفت: باباجان! اگر تعداد قافلهها خیلی زیاد بود نرو! اگر دو سه تا قافله بود، بلند شو و آنها را لُخت کن. پسر گفت: پدرجان! چشم! در یک پناهی رفت و خوابید، یک دفعه خواب دید که قیامت است و خیلی وضعش بد است! اما از جانب خدا امر شد که گرد و غبار جاده حسینم به او نشسته، من او را نمیسوزانم. وقتی از خواب بیدار شد، مسلمان شد؛ ببین، گرد و غبار جاده امام حسین (علیهالسلام) هم نجاتدهنده است. [۴]
در دنیا هر کاری با امر نباشد اشتباه است، حتّی اگر نماز، روزه، حجّ و زیارت امام حسین (علیهالسلام) باشد. [۵] زیارت امام حسین که این همه ثواب دارد، چرا آن را واجب نکرده؛ اما مکّه را واجب کرده است؟ خدا میگوید: اشخاصی که دارا هستند و مستطیع میشوند، باید به مکّه بروند؛ برای اینکه متنبّه شوند، تکبّرشان کم شود، دارد آنها را ادب میکند، تربیت میکند که آنجا باید مُحرم باشند، حقّ ندارند تاحتّی یک پشه را بکُشند، در آنجا آنها را عدالتفرسا میکند. [۶]
چرا زیارت امام حسین (علیهالسلام) مستحبّ است؟ برای اینکه در راه مشکل پیدا نکنید، شما الآن که میخواهید به زیارت بروید، چقدر آنجا فساد میبینید! چقدر زن و مرد قاطیاند! مگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نمیفرماید که هر کجا زن و مرد قاطی هستند، عذاب خدا نازل میشود؟ پس شما در عذاب خدا رفتهاید. چه ارتباطی با امام زمان (عجلاللهفرجه) دارید؟! [۷]
وقتی به کربلا رفتم، به امام حسین (علیهالسلام) گفتم: حسینجان! مرا نگهدار! اگر میخواهم از خودم حرف بزنم، تو را به حقّ مادرت زهرا (علیهاالسلام) مرا لال کن! [۸] خدا میداند اینقدر التماس به امام حسین (علیهالسلام) کردم، حسینجان! نه باغ میخواهم و نه دنیا، دلم میخواهد که اجازه بدهی قدری مادرت زهرا (علیهاالسلام) را افشاء کنم؛ آنوقت تمام حقیقت عالم را بهمن دادهای. [۹]
زیر قُبّه امام حسین (علیهالسلام) رفتم و گفتم: خدایا! به حقّ آن راهی که امام حسین (علیهالسلام) رفت، راهش خیلی مهمّ است! یکی اینکه من هر کجا میخواهم از دنیا بروم، با ولایت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) باشم! یکی هم گفتم: آقاجان! شیطان را از ما دور کن! اگر ما را رها کنی، گناه میکنیم و یکی هم گفتم اینقدر به من بده که دستم جلوی مردم دراز نباشد، مرا محتاج خلق نکن! [۱۰]
حضرت زینب (علیهاالسلام) با امرِ حجت خدا کربلا آمد. تو با امر چه کسی کربلا میروی؟! آیا امر امام زمان (عجلاللهفرجه) را اطاعت کردی و میروی کربلا؟! آیا دست از خلق و محبت بدعتگذار برداشتی و میروی کربلا؟! آیا دست از لهو و لعب برداشتی و میروی کربلا؟! آیا دل دوستان امام حسین (علیهالسلام) را خوش کردی و میروی؟! آیا به جهاز دختری کمک کردی و میروی؟! آیا به اجاره خانه کسی کمک کردی و میروی؟! آیا دل قوم و خویشت را خوش کردی؟! آیا حجابت را حفظ کردی؟! آیا توبه کردی از عبادتهای ریایی یا فقط میروی کربلا؟! آیا امر را میبری کربلا یا هیکلت را؟!
امام حسین (علیهالسلام) پذیرای امرش را میکند نه تو را، هیچ اعمالی بیشروط قبول نیست. زیارت بیشروط قبول نیست. آیا حسادت و بخل و طمع را از وجودت بیرون کردی و زیارت میروی؟! میگوید ده دفعه رفتم کربلا، توفیق شد رفتیم کربلا. بیوجدان بیانصاف! چرا یک دفعه ندادی به کسیکه میسوزد و نمیتواند برود؟
نمیگویم زیارت نرو! با شروط برو! جوری برو که امام حسین (علیهالسلام) قبولت کند. چقدر نگاه به نامحرم میکنی تا برسی آنجا! زیارت مستحب است. به خاطر مستحب چقدر مرتکب حرام میشوی! عبادتهای خیالی داریم و خودمان به خودمان نمره میدهیم.
حالا رفتی کربلا، آیا قبولی آوردی؟! اصل قبولی اعمال است. با محبت چه کسی رفتی؟! پولت را بیامر خرج کردی! گناه هم که مرتکب شدی! به نامحرم هم که نگاه کردی! با محبت بدعتگذار رفتی، با محبت بدعتگذار آمدی! با پول حرام هم که رفتی! خاک مسیر کربلا را هم نجس کردی! حالا به خیالت بهترین مردم هستی و افتخار میکنی که بله! رفتم کربلا، توفیق شد. برتری میجویی! خیال میکنی آنها که نرفتند جا ماندند! تکبر و خودبزرگبینی و مطیع هوای نفست و پیرو خیال و شکمت بودی و رفتی.
کربلا میروی با شروط برو نه به امر خلق، نه به امر هوا و هوس، ثوابی نشو! کبابی میشوی! سرمایه ببرید! سرمایه محبت امیرالمؤمنین و امام حسین (علیهماالسلام) است، سرمایه تبری از دشمنان مادرش زهراست. اینجا که میروی زیارت نیست، لجاجت است. زیارت نیست، حوادث است. دزد زیاد شده، ایمانت را میگیرد، غیرتت را میگیرد، حیاتت را میگیرد، هستیات را میگیرد.
من میخواهم آبروی ماورایی داشته باشید. اطاعت امر، شما را سرافراز میکند در تمام خلقت. مگر من مُتوکلم که بگویم نرو یا حَجّاجم که بگویم کربلا نرو! من میگویم با شروط برو با امر برو نه با امر خلق!
ارجاعات
- ↑ سخنرانی تذکر 82 (دقیقه 15) و ضایعات 80 (دقیقه 50) و نیمه شعبان 83 (دقیقه 9) و شناخت فامیل 86 (دقیقه 34) و برخورد (دقیقه 46)
- ↑ تذکر 82
- ↑ اربعین 86؛ تذکر درباره عبادت
- ↑ شناخت فامیل 86
- ↑ افشای شیعه 84
- ↑ ضایعات 80
- ↑ نیمه شعبان 83
- ↑ شناخت خلق 86
- ↑ شناخت امامزمان 85
- ↑ برخورد 83
