منتخب: امام حسن عسکری 2
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
رفقای عزیز! چطور به اینجا برسیم که امر را اطاعت کنیم؟ باید هر چیزی که در درونتان است را دور بریزید، فقط امر را ببینید؛ در تمام خلقت امر خدا، امر رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم)، امر علی ولیّ الله (علیهالسلام) و الآن امر ولیّ الله الأعظم امامزمان (عجلاللهفرجه) را ببینید. آقا امام حسن عسکری (علیهالسلام) چه کار میکند؟ هر کسی از قم به زیارت ایشان در شهر سامرا میرفت، پولی به او میداد و میفرمود: برو قم، آنجا گوسفند بکش و بده به دوستان ما که بخورند؛ چونکه در سامرا همه سُنّی بودند. روایت صحیح داریم که حضرت فرمود: در قم چهارصد گوسفند بکشید و برای پسرم عقیقه کنید. شما هم بیایید این کار را بکنید. چرا امر امام را اطاعت نمیکنید؟ امر امام اطاعتکردن خیلی مشکل است. [۲]
حالا ببینید من به شما چه میگویم؟ آقا امام حسن عسکری (علیهالسلام)، عسکر که میگویند؛ یعنی از طرف خلیفه وقت، دور خانه ایشان محاصره بود که از ایشان فرزندی به وجود نیاید؛ چونکه گفته بودند شخصی است که میآید، عالم را میگیرد و عالم در اختیارش میشود. خلفاء یک اندازهای این حرفها را قبول دارند؛ اما تقدیر خدا را قبول ندارند؛ اینها برای اینکه خلافت و سلطنتشان به هم نخورد، همیشه مواظب بودند، مثلاً کارآگاههای زن به خانه امام میآمدند که مبادا خانم ایشان حامله باشد؛ تا اینکه شبی عمه امامزمان، منزل امام حسن عسکری (علیهالسلام) تشریف داشت، حضرت فرمود: امشب اینجا بمان، خدا به ما پسری میدهد که وصیّ من است. گفت از چه کسی؟ فرمود: از نرگس، گفت: نرگس که اثر حمل ندارد، فرمود: مثل مادر موسی میماند که اثر حمل به او ظاهر نبود. خلاصه، نصف شب شد، عمه دید که خبری نیست، حضرت صدا زد و فرمود: شک نکن، الآن میآید. روایت داریم: یکدفعه انگار دیواری جلوی عمهاش کشیده شد، این آقازاده به وجود بود، به اصطلاح به عرصه دنیا ظاهر شد. [۳] حالا عمه میگوید: دیدیم که حضرت چشمهایش را باز نمیکند و مادرش ناراحت است. امام حسن عسکری (علیهالسلام) صدا زد: عمهجان! فرزندم را بیاور! وقتی او را آورد، چشمانش را به روی مبارک پدرش باز کرد؛ یعنی به روی ولایت باز کرد. ببین خودش ولیّ است؛ اما نگاهش را به روی دنیا باز نکرد. مؤمن هم نباید اینقدر نگاهش را به دنیا بکند. اگر شما چشم ولایتتان را در کار انداختید، ولیّاللهالأعظم امامزمان را (عجلاللهفرجه) دارید میبینید. [۴] حالا عمه دید که سه، چهار تا از این مرغهای خیلی بزرگ روی دیوارند، به نرگس گفت: فرزند را قایم کن که مبادا این مرغها او را ببرند، اگر در خانه بپرند، فرزند را با خود میبرند. امام حسن عسکری (علیهالسلام) فرمود: فرزندم را بیاور، تا آورد، آن چند پرنده او را با خود بردند. نرگس و عمه هیجان کردند، حضرت فرمود: عزیز من! این پرندهها جبرئیل، میکائیل، اسرافیل و عزرائیل بودند، پسرم را بردند تا ملائکه او را زیارت کنند و به امامت ایشان اقرار کنند. [۳]
اهل نیشابور پول و هدایای خیلی زیادی همراه با یکسری نامه به یک نفر دادند و گفتند: هر کسی که جواب نامهها را داد، او امام است، اینها را به او بده. وقتی این شخص آمد، دید که در ظاهر امام حسن عسکری (علیهالسلام) از دنیا رفته است. او را پیش جعفر کذّاب بردند، این شخص به جعفر گفت: کسی که امامزمان است، باید بگوید این پولها مال چه کسی است، چقدر است و نامهها را هم ندیده، جواب بدهد. جعفر گفت: برو باباجان! این حرفها چیست که میزنی؟! این شخص برگشت، وقتی نزدیک دروازه رسید، آقا امامزمان (عجلاللهفرجه) دنبالش فرستاد. زمانیکه نزد امام آمد، حضرت فرمود: این اموال مال چه کسی است، هم اسم خودشان و هم اسم پدرشان و اینکه چقدر پول درون کیسهها هست را گفت؛ اما فرمود: من این پولها را قبول نمیکنم، اینها به درد من نمیخورد؛ چون تمامشان حنفیّ شدهاند. رفقا! بترسید از روزی که امامزمان (عجلاللهفرجه) اعمال ما را قبول نکند. یکوقت زنها از مردها جلو میافتند. خدا با کسی این حرفها را ندارد، میگوید: «إنّ أکرمکم عند الله أتقاکم»؛ هر کسی که تقوایش بیشتر باشد، خدا او را میخواهد. امام به آن شخص فرمود: شطیطه چه داده است؟ راوی میگوید: دو گز کرباس و مبلغ خیلی کمی بود، از بس کم بود، دیدم که ممکن است دل شطیطه بشکند، نمیخواستم آن را بگویم، امام گرفت و مبلغی هم برای او داد و گفت: این پول را به شطیطه بده و به او بگو تا چند ماه دیگر زنده هستی، اینها را خرج کن. به راوی هم فرمود: من میآیم و به او نماز میخوانم. راوی میگوید: من روزشماری میکردم؛ تا اینکه دیدم از خانه شطیطه صدای گریه میآید. رفتم، دیدم امامزمان (عجلاللهفرجه) تشریف آورد و به او نماز خواند. خوشا به حال آن جنازهای که امامزمان (عجلاللهفرجه) بگوید من از این بدی ندیدهام.[۵]
یا علی