منتخب: حضرت رقیه

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی [۱]

حالا بعد از چند روزی که اهل‌بیت در آن بارانداز بودند، یک‌شب حضرت‌رقیّه (علیهاالسلام) خواب پدرش را دید. این‌جور که در ظاهر معلوم است، حضرت‌زینب (علیهاالسلام) به آن‌ها گفته‌بود که پدرتان به مسافرت رفته‌است. این‌جور که بالأخره به ما گفته‌اند، دیگر کم و زیادش نکنیم.

رقیّه (علیهاالسلام) مرتّب می‌گفت: عمّه! خواب بابایم را دیدم، مرا روی زانویش گذاشت و می‌بوسید. بابایم چطور شد؟! من او را می‌خواهم، فریاد می‌کشید. همه گریه می‌کردند، زینب (علیهاالسلام) و امّ‌کلثوم (علیهاالسلام) هیچ‌چاره‌ای نداشتند! فقط چاره‌شان گریه بود. یزید شراب‌خوار از خواب بیدار شد، بلند شد، دید که همه دارند گریه می‌کنند. گفت چه شده؟ بروید ببینید که چه‌خبر است؟ جاسوس آن‌جا گذاشته‌بود که مبادا کسی به این‌ها تمایل پیدا کند. گفتند که دختر امام‌حسین، خواب پدرش را دیده، گفت سرِ پدرش را پیشش ببرید! بچّه که تشخیص ندارد. ببین این مردک مست است! بچّه‌ای که گریه می‌کند، باید یک‌اسباب‌بازی، یک‌چیزی بیاوری، او را بغل کنی و نوازشش کنی؛ شاید فراموش کند!

یک‌روپوش روی سر انداخته‌بودند، تا آن‌را آوردند، گفت: عمّه‌جان! من که طعام نمی‌خواستم. گفت: عمّه‌جان! مقصد تو همین‌است. تا روپوش را پس کرد، دید سر پدرش امام‌حسین (علیه‌السلام) است. سر را به دامن گرفت و بنا کرد بوسیدن؛ به سینه‌اش می‌چسباند. قدری بابا بابا کرد! بعد گفت: پدرجان! چه‌کسی مرا به این کودکی یتیم کرد؟! پدرجان! چه‌کسی رگ‌های بدنت را جدا کرد؟! عمّه‌ام گفت که تو مسافرت رفته‌ای! یک همهمه‌ای شد. حالا حضرت‌زینب (علیهاالسلام) و اُمّ‌کلثوم (علیهاالسلام) چه‌کار کنند؟! نمی‌توانند سر را از رقیّه (علیهاالسلام) بگیرند! تا این‌که دیدند حضرت‌رقیّه (علیهاالسلام) احترام کرد و روی زمین افتاد، جسارت می‌کنم، سر هم از دستش افتاد. این‌ها خیال کردند که حضرت خوابش برده؛ مرتّب حضرت‌زینب (علیهاالسلام) صدا می‌زد: عزیز مادر! عزیزم! اما جوابی نشنید! دیدند که از دنیا رفته و جان به‌جان تسلیم کرده‌است.

حالا کسی‌که سر را پیش رقیّه (علیهاالسلام) آورده‌بود، رفت و گفت: یزید! خانه‌ات خراب‌شود! رقیّه از دنیا رفت! این‌که بعضی می‌گویند زن غسّاله آورد و بدن رقیّه (علیهاالسلام) سیاه بود، اشتباه‌است؛ آخر شهید که شستن ندارد![۲] حضرت‌زینب (علیهاالسلام) چه‌کار کند؟ مگر این‌جا دوستی دارد؟! حسابش را کرد و آن‌جا قبری کَند، دید سردابه‌ای است، خدا می‌داند که این سردابه چقدر تمیز است! تا حتّی شاید تختی آن‌جا بوده؛ چه‌کسی این سردابه را درست‌کرده؟ این مانند همان سردابه جدّش امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) است که نوح پیامبر آن‌را درست کرده‌بود. حالا حضرت‌رقیّه (علیهاالسلام) را با عبایش، آن‌جا گذاشتند. باید در خرابه دفن شود، صدها میلیون نفر بیایند و آمرزیده‌شوند. این‌ها قبر ندارند، قبرشان «رحمةٌ لِلعالمین» است؛ محلّی را می‌روی زیارت می‌کنی.

در چند سال پیش هم قبرش را آب گرفت. به خواب یک‌نفر آمد و گفت: دورِ مرا آب گرفته. وقتی کَندند، دیدند هنوز آن عبایی که پوشیده‌بود، تازه است. آخَر او را کفن نکردند. یک شبانه‌روز روی دست یک‌نفر بود، جنبه‌مغناطیسی حضرت‌رقیّه (علیهاالسلام) به او اثر کرد، نه گرسنه و نه تشنه‌اش شد؛ تا این‌که دوباره او را در قبر گذاشتند. [۳]

حالا می‌خواهد حرکت بکند، یک‌دفعه زینب (علیهاالسلام) رُو به خرابه کرد، صدا زد: رقیّه‌جان! عزیز من! من جواب بابایت را چه بدهم؟ بلندشو! حرکت کن! با هم برویم.

چون چاره نیست می‌گذارمتای عزیز! به خدا می‌سپارمت

یک‌حرف است که خیلی مرا رنج می‌دهد، در اربعین وقتی حضرت‌زینب (علیهاالسلام) به کربلا اومد؛ همین‌طور زمین را بو کرد، قبر برادرش را پیدا کرد و گفت: این قبر برادرمه، خودش را روی قبر انداخت و گفت: برادر! حسین‌جان! متحیّر بودم چه‌کار کنم؟ تارقیّه‌را در خرابه شام دفن کردم، من عذرخواهی می‌کنم. وقتی بچّه‌های من شهید شدند، جلو نیامدم، گفتم شاید تو خجالت بکشی! تو هم سراغ‌رقیّه (علیهاالسلام) را از من نگیر! اما برادر! وقتی می‌خواستم بیایم، بارقیّه (علیهاالسلام) خداحافظی کردم، اما خواهرم اُمّ‌کلثوم (علیهاالسلام) گفت من نمی‌آیم، پیش‌رقیه (علیهاالسلام) می‌مانم. خدایا ما را بیامرز.

خدایا! ماه‌محرّم طی شد، ماه‌صفر است. خدایا! به حقّ مسافرین صحرای‌کربلا؛ یعنی زینب‌کبری (علیهاالسلام)، مسافرت قبر را برای ما مبارک بگردان!

خدایا! هر محبّتی به دل ما به‌غیر محبّت خودت و ائمه (علیهم‌السلام) است، را بیرون بفرما! محبّت خودت را جایگزین بفرما! ما را از عزاداران امام‌حسین (علیه‌السلام)قرار بده!

خدایا! اگر ما را نیامرزیدی، تو را به‌حق حضرت‌زینب (علیهاالسلام) ما را بیامرز! [۴]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه