منتخب: روز تاسوعا
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
دینِ آقا ابوالفضل (علیهالسلام) امام حسین (علیهالسلام) است، دستش را از حبلالمتین یعنی امام حسین {{علیه} جدا نکرد؛ با اینکه ابنسعد شب عاشورا برایش اماننامه آورد و گفت طرف من بیا تا تو را از مرگ نجات دهم؛ گفت خدا لعنت کند تو را با آن کسیکه این اماننامه را نوشته است! حالا زهرای عزیز (علیهاالسلام) و امام حسین (علیهالسلام) از او تشکر میکنند. درست است که شهادتش روز عاشورا بوده؛ اما امام حسین (علیهالسلام) میخواهد برادرش را احترام کند و یک روز هم از برای او باشد. شما هم باید آقا امام حسین (علیهالسلام)، زهرای عزیز (علیهاالسلام) و آقا ابوالفضل (علیهالسلام) عضوِ بدنتان باشند؛ آنوقت آتش جهنم شما را نمیسوزاند. من همینطور هستم، ائمه طاهرین (علیهمالسلام) عضو من هستند. بعضی وقتها اینقدر بیتاب میشوم که میگویم دیگر از دنیا رفتم!
رفقای عزیز! بیایید روز تاسوعا یک نفر را خوشحال کنید؛ تا آقا ابوالفضل (علیهالسلام) خوشحال شود؛ اما ما چهکار میکنیم؟! چرا میگوید در آخرالزمان بیدین از دنیا میروید؟ چون دستتان از حبلالمتین قطع است و احکام را اطاعت نمیکنید. شما باید بیتوته شب داشته باشید؛ بگویید: حسینجان! زهراجان! ابوالفضلجان! قربانتان بروم، دست ما را بگیرید؛ اما شما میگویید: تلویزیون! ویدیو! ماهواره! دست ما را بگیرید! آنوقت دستتان را میگیرد و توی جهنم میبرد! شما خودتان را از حبلالمتین جدا کردید و این همه گرفتار شدید! زندگی که اینقدر گرفتاری ندارد.
عزیزان من! بیایید روز تاسوعا تصفیه شوید، آقا ابوالفضل (علیهالسلام) گذشتش خیلی زیاد است! با او شرط کنید که این کارهایی که قبلاً میکردیم را دیگر نمیکنیم. بیایید امروز توبه کنیم تا دستمان به حبلالمتین برسد که اتصال به ماوراست؛ اتصال به خدا، علی (علیهالسلام) و زهراست. با آقا ابوالفضل (علیهالسلام) تجدیدنظر کنید که آقاجان! نظرهای ما بیخود است؛ ما مثل تو باشیم و امام حسین (علیهالسلام) را بشناسیم. خدایا! ما نفهمیدیم و نمیفهمیم! به حق آقا ابوالفضل (علیهالسلام) از سرِ گناهان گذشته ما و گذشتگان ما بگذر، ما را عفو کن! [۱]
امام حسین (علیهالسلام) ابنسعد را خواست و فرمود: یابنسعد! آیا مرا میشناسی؟ گفت: آری! تو پسر پیامبر هستی، مادرت زهرا و پدرت علی است، آیه تطهیر درباره شما پنج تن نازل شده، تو امام واجبالاطاعة هستی. فرمود: پس چرا مرا اطاعت نمیکنی و میخواهی بکُشی؟ گفت: من خیلی محبت مُلکِ ری را دارم، ابنزیاد به من وعده حکومت ری را داده است. امام فرمود: برگرد، خیر نمیبینی، از گندمش هم نمیخوری! گفت: به جویش قناعت میکنم.
امام حسین (علیهالسلام) فرمود: کشتنِ من برای تو میمنت ندارد، اگر خانه و مال میخواهی، به تو میدهم و ضمانتت را در بهشت میکنم. گفت: نه! فقط یک شب به من وقت بده تا فکر کنم. ابنسعد از آیه توبه استفاده کرد و پیش خودش گفت حسین را میکُشم و به حکومت ری میرسم، اگر قیامتی هم بود، توبه میکنم. حضرت فرمود: امیدوارم که از گندمش هم نخوری. ای مرد نادان! آیا حسینکُشی توبه دارد؟! آیه توبه برای کسی است که نمیفهمد و گناه میکند، خدا راه را برای گنهکاران باز گذاشته، میگوید خوشم میآید که از گناهتان برگردید. [۲]
امام حسین (علیهالسلام) به شمر گفت: آیا نمیخواهی که جدّم رسولالله (صلی الله علیه و آله و سلم) و مادرم زهرا (علیهاالسلام) شفاعتت را بکنند؟ گفت: نه! امام فرمود: مال میخواهی که به تو بدهم؟ گفت: من یک درهم یزید را به پدر و مادرت صلح نمیکنم؛ پس اینکه خدا میگوید ولایت را زیر عرش خودم خلق کردم؛ اما تقسیمبندی است، به هر کسی که بخواهم میدهم؛ درست است. ممکن است که در قلب شما خطور کند که خدا خودش به من نداده است؛ اما در جواب میگویم تو خودت نخواستهای. مگر خدا نمیگوید اگر بخواهی، هدایتت میکنم؟! [۳]
مثل اصحاب امام حسین (علیهالسلام) که امر امامشان را اطاعت کردند، هنوز جانشان را فدای امام حسین (علیهالسلام) نکرده، جایشان را نشانشان داد؛ یکدفعه امام به اصحابش امر کرد: نگاه کنید! نگاه کردند و دیدند هر نفری از آنها را یک حوریه دارد دعوت میکند، باز هم اینها قانع نبودند؛ سرهایشان را زیر انداختند. امام به علم امامت متوجه شد که اینها خیلی خوشحال نشدند؛ گفتند: حسینجان! ما تو را میخواهیم. امام یک نظری کرد، دیدند امام حسین (علیهالسلام) دارد میرود، اینها هم دنبالش هستند؛ وقتی دیدند اتصال هستند، خوشحال شدند. [۴]
یا علی
- ↑ تاسوعا 90 و 94
- ↑ نیمهشعبان 75 و لا اله الا الله
- ↑ شب قدر یا عظمائیت ولایت 77
- ↑ شب قدر یا عظمائیت ولایت 77 و شرط احسن الخالقین شدن؛ اطاعت ولایت و بیزاری از دنیا