منتخب: غدیر

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید، بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

ما توان نداریم که امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را معرفی کنیم. فقط خدا توان دارد که او را معرفی کند، هیچ‌کس توان ندارد. اتفاقاً روایت داریم که خود پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: یا علی! من نتوانستم تو را معرفی کنم؛ چون مردم پذیرش آن را نداشتند.

حالا از این‌جا می‌خواهم شروع کنم. حرفم این‌است: خدای تبارک و تعالی «لَم یَلِد وَ لَم یُولَد وَ لَم یَکُن لَه کُفواً أحد» است. آن خداست، اما علی احد است. هیچ‌کس مانند امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) نیست. تمام این خلقت، در مقابل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فلج است، تمام باید بگویند علی (علیه‌السلام)! کیست که مثل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) باشد؟ چرا توجه ندارید؟! پس این‌که گفتم خدا «لم یلد و لم یولد» است، علی (علیه‌السلام) کفواً احد است، درست گفتم؛ یعنی احدی مثلش نیست.

هیچ‌کس به غیر از خدا، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را نشناخته است. تمام این خلقت در مقابل امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) کسری دارند؛ اما باید قبولی داشته باشند. خود امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) فقط در مقابل خدا کسری دارد. ما نمی‌گوییم که علی (علیه‌السلام) خداست؛ اما از خدا هم جدا نیست؛ چون مقصد خداست.

وقتی این همه تعریف امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) شد، همه ملائکه ضجه کردند و گفتند خدایا! ما که به نور امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) و نور ولایت خلق شده‌ایم، علی (علیه‌السلام) ما را خلق کرده است؛ ما می‌خواهیم او را زیارت کنیم. فوراً خداوند اراده کرد و در هفت آسمان، هفت بیت‌المعمور درست شد، هفت علی (علیه‌السلام) آن‌جاست!

غدیر در تمام خلقت گسترده است. غدیر یعنی قدردانی کنیم. ما سه نوع غدیر داریم: یک غدیر این‌است که خداوند قبل از آن‌که خلقت را خلق کند در روز اَلست یا عالم ذر، ذرات ما را خلق کرد و گفت: «اَلَستُ بِرَبّکم؟» [آیا من پروردگار شما نیستم؟!] عده‌ای لبیک گفتند، عده‌ای «لا» گفتند و عده‌ای سکوت کردند.

حالا خدا اظهار لطف کرد و ذرات ما را در دنیا آورد و به آن‌ها ابلاغ شد: ای ذرات کل خلقت تا قیام قیامت! حالا که به من لبیک نگفتید، به ولیّ من لبیک بگویید، لبیک به آن‌ها لبیک به من است. خدا در هر زمانی حجت گذاشته است؛ یعنی الآن لبیک به وجود مبارک امام‌‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) بگویید.

اگر شما از سکوتی‌ها باشید و طرف متقی و امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) بیایید، شما در دنیا لبیک گفته‌اید! پاسخ لبیک شما به امام یا متقی آن‌است که خدا شما را عفو می‌کند و جزء آن‌هایی می‌شوید که اول لبیک گفتند. خدا به داوود گفت: من توبه‌کنندگان را از صدیقین بیشتر می‌خواهم؛ پس خدا شما را که لبیک به امام یا متقی گفتید، کمی بیشتر از آن‌هایی که در عالم ذر لبیک گفتند، دوست دارد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) هم می‌‌گوید: ای کسانی‌که در آخرالزمان به متقی لبیک گفتید! شما برادر من و در درجه من هستید؛ از این کانال دارد ندا می‌رسد، مواظب این ندا باشید!

غدیر دوم در آسمان‌ها بوده که ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) به تمام ملائکه و آسمانی‌ها ابلاغ شد و آن‌ها پذیرفتند. این دو، غدیر کبیر است؛ اما مثل امروز، هجدهم ذی‌‌الحجه که جشن می‌گیریم، غدیر صغیر است؛ چون آن دو غدیر به کلّ خلقت ابلاغ شده است؛ اما این غدیر، مخصوص زمینی‌هاست، نه برای ملکوتی‌ها. اگر شما بخواهید یک اندازه‌ای عظمت ولایت را بفهمید، ببینید آن روزی که ذرات به خدا «لا» گفتند، خدا نگفت که این‌ها مرتد و کافر شدند؛ اما در زمان عمر و ابابکر گفت هفتاد هزار نفر مرتد و کافر شدند؛ پس خدا راجع به ولایت از حق خودش هم می‌گذرد.

اگر ملاحظه بفرمایید در مفاتیح غدیریه آمده که در آن نوشته شده: هر پیامبری که از جانب خدا مبعوث می‌شد، به او وحی می‌رسید که باید علی (علیه‌السلام) را تبلیغ کنی! پس معلوم می‌شود علی‌بن‌ابو‌طالب {{علیه} بوده؛ اگر شما بخواهید تبلیغ کسی را بکنید، باید باشد.

من بی‌روایت و حدیث حرف نمی‌زنم؛ اما روایت و حدیث‌ها به گوش شما نخورده که تعجب می‌کنید! هیچ چیزی را نگویید که نیست؛ بگویید به گوش من نخورده. علی بوده است؛ اما من نه از کسی شنیده‌ام و نه جایی دیده‌ام؛ عقیده‌ام این‌است که علی بوده است؛ نه این‌که به اصطلاح توی دنیا به وجود آمده باشد! چرا؟ ببینید وقتی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در ظاهر از دنیا رفت، به امام حسن (علیه‌السلام) و امام حسین (علیه‌السلام) گفت عقب تابوت را بگیرید! حالا در وسط راه، یک‌دفعه امام حسن (علیه‌السلام) دید که یک نفر آمد و جلوی تابوت را گرفت، به او گفت: تو کیستی که جلوی تابوت پدرم را می‌گیری؟ یک دفعه آن شخص رویش را برگرداند و گفت حسن‌جا‌‌ن! من هستم! دید علی (علیه‌السلام) است، علی که مُرده نیست.

وقتی به سرزمین نجف رسیدند، تابوت پایین آمد، زمین را کَندند، دیدند نوشته شده است که این‌جا قبری است که نوح نبیّ برای وصیّ پیامبر آخرالزمان درست کرده ‌است. حالا شما می‌گویید وقتی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) علی (علیه‌السلام) را بلند کرد، وصیّ شده ‌است؟ کجایید؟! آیا این‌است یا نه؟! به ما خلقی‌ها گفت علی (علیه‌السلام) بوده ‌است! حالا مگر شما قبول کردید؟! مگر گذاشتند که قبول کنید؟!

هیچ‌کدام از انبیاء به غیر از پیامبر آخرالزمان، لیاقت معرفی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را نداشتند؛ چون‌که ولیّ باید ولیّ را معلوم کند، خلق که نمی‌تواند ولیّ را معلوم کند. تمام انبیاء نبیّ بودند، ولیّ نبودند؛ تاحتی ابراهیم خلیل؛ اما پیامبر آخرالزمان، هم نبیّ و هم ولیّ است. این‌که می‌گوید قرآن به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نازل شد. دید ولایتم این‌است که امر نازل شد، آن امر است که می‌گوید یا محمد! بلند شو! علی (علیه‌السلام) را معرفی کن؛ یعنی علی (علیه‌السلام) را در دل این‌ها راه بده؛ هدایت با من است.

بیست و سه سال پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نبیّ بوده؛ دندان و پیشانی‌اش را شکستند، این‌قدر صدمه خورد! حالا نمی‌گویم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کندی کرد، یک ذره مسامحه کرد؛ آن‌وقت خدا گفت هیچ کاری نکردی. عبادت بیست و سه‌ سال پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را کنار گذاشت. چرا توجه نداریم؟! به تمام آیات قرآن، هر نمازی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ‌خوانده، هر عبادتی که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) کرده به قدر این دنیا که هیچ؛ به نظرم به اندازه یک خلقت ارزش دارد؛ خدا ارزش یک خلقت را فدای علی (علیه‌السلام) کرد. خدا عبادت پیامبری که با هر الله اکبرش دنیا یا خلقت، الله أکبر گفتند را کنار گذاشت، مگر عبادتش شوخی است؟ اما ولایت به غیر از عبادت است، هر چند عبادت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) باشد. من تند حرف نمی‌زنم، تو حالی‌ات نیست که می‌گویی تند است! من اگر حالی‌ام نباشد که خدا این حرف‌ها را به دهانم جاری نمی‌کند!

مگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نمی‌خواست علی (علیه‌السلام) را معرفی کند؟! این‌که قدری مسامحه کرد، می‌خواست خدا دوباره بگوید و مردم بدانند که خدا یک‌بار نگفته، چند بار گفته است که علی (علیه‌السلام) را معرفی کن! خدا گفت این‌جوری معرفی کن، او را روی دست بگیر تا مردم امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را ببینند که این‌است، دنبال کس دیگری نروند و مشابه درست نکنند؛ تازه این افشای ولایت نیست، افشای قدردانی از ولایت است. افشای ولایت این‌‌است که خدا به جنّ و انس خطاب می‌کند، به تمام عبادت‌کننده‌های عالم نه دنیا، می‌گوید اگر علی (علیه‌السلام) را به «الیَوم أکمَلتُ لَکم دِینَکُم» قبول نداشته باشید، شما را با صورت در جهنم می‌اندازم.

این‌که به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) «رَحمةٌ لِلعالمین» می‌گویند؛ برای این‌است که رحمت به دستش جاری شد؛ امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) رحمت است که به کل خلقت صادر شد. من شنیدم که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) یک دفعه دیگر هم می‌خواست در مکه معظمه این کار را بکند. این‌قدر این مردک؛ یعنی عمر این‌طرف و آن‌طرف زد؛ دوید و فریاد کشید، همه را به هم زد و نگذاشت این کار صورت بگیرد.

حالا به آن‌ها که رفته بودند، گفت بگو که برگردند، جهازهای شتر را روی هم گذاشتند تا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) رویش برود و صحبت کند، گفت: ای مردم! آیا من خوب پیامبری بودم؟ همه گفتند: بله! گفت: آیا یادتان می‌آید که چه کاره بودید؟ گفتند: بله یا رسول‌الله! ما چاله‌ها را می‌کَندیم تا از آب باران پُر شود، این آبِ خوردنی ما بود. شترها را می‌کُشتیم، پشم‌هایش را در خون و سپس در آفتاب می‌گذاشتیم، تا خشک شود، این هم نان‌مان بود. گوشت‌مان مار و سوسمار بود. یا محمد! آن تبلیغ تو، ما را به این‌جا رساندید.

پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: این‌قدر که من برای شما زحمت کشیدم، آیا مزدی دارم؟ همه گفتند: یا محمد! هر چه بخواهی، ما به تو می‌دهیم. گفت: من هیچ نمی‌خواهم؛ فقط مزد رسالتم این‌است که علی (علیه‌السلام) را قبول داشته باشید و امرش را اطاعت کنید.

حالا پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را سرِ دست بلند کرد و گفت «مَن کُنتُ مَولاه فَهذا علیٌ مَولاه اَللهم والِ مَن والاه وَ عادِ مَن عاداه وَ انصُر مَن نَصَرَه وَ اخذُل مَن خَذَلَه،...» فوراً جبرئیل نازل شد: یا محمد! «الیوم أکملتُ لکم دینکم و أتممتُ علیکم نعمتی» ای خلقت! بدانید امروز دین شما کامل شد و من نعمت را به شما تمام کردم. یعنی تا حالا رسالت بود، نبوت این‌جا خاتمه پیدا کرد، چرا می‌گویند پیامبر خاتَم؟ یعنی روی دوش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) نبوت مُهر شد؛ از این به بعد دین شد! دین علی‌بن‌ابو‌طالب (علیه‌السلام) است! الآن دین امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) است.

من خطابم به اهل تسنن یا کسانی که شبیه به اهل تسنن‌اند، هست، اگر شما حرف یک رهبر و بزرگی را قبول نداشته باشید، خودش را قبول ندارید! اگر شما پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را قبول دارید، چرا حرفش را قبول ندارید؟! این‌که می‌گوید در آخرالزمان، از هزار نفر، یک‌نفر بادین از دنیا برود، ملائکه آسمان تعجب می‌کنند، شما دین ندارید؛ چون علی ندارید. مکه و عمره و کربلا دارید؛ اما دین ندارید. دین، یعنی امر آن‌ها؛ یعنی با امر باشید و آن را اطاعت کنید.

روایت داریم که بعد از معرفی امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) یک نفر بلند شد و گفت: یا محمد! آیا خودت علی را معلوم کردی یا خدا گفته است؟ پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)گفت: خدا. گفت: اگر راست می‌گویی آتشی بیاید و مرا بسوزاند. یک آتشی نازل شد و او را سوزاند.

یکی عاشورا و یکی هم غدیر در عالم بوده است. مگر نیست که امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) از جنگ صفین برمی‌گشت، به سرزمین کربلا رسید؟! حضرت خاک این زمین را می‌بویید و گریه می‌کرد و می‌گفت ای زمین! به زودی کسانی در دل تو می‌‌آیند که در قیامت سؤال و جواب ندارند.

حالا حرفم این‌است: وقتی پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را معرفی کرد و جبرئیل نازل شد، عمر، ابابکر، عثمان، جَراحه و چند نفر دیگر جلسه بنی‌ساعده درست کردند. ببین عمر چه حرفی می‌زند! گفت: پیامبر که پسر ندارد، تا حالا خودش حکومت می‌کرد، از این به بعد می‌خواهد علی دامادش خلیفه باشد، غیر ممکن است که ما بگذاریم این کار را بکند. ابابکر پدر زن رسول‌الله است، پیرمرد هم هست، در هر جنگی هم بوده؛ اما علی جوان است و شوخی و مزاح هم می‌کند!

خدا حاج‌شیخ‌عباس را رحمت کند! گفت: عمر سابقه‌اش بد بود، حرام‌زاده در حرام‌زاده بود و کسی قبولش نداشت،؛ اما ابابکر حلال‌زاده بود. عمر اول ابابکر را خلیفه کرد که بعداً خودش باشد.

از امروز غَصبِ خلافت شروع شد، عمر «لعنة‌الله‌علیه» امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را خلق حساب کرد و این خلق حساب کردن ادامه پیدا کرد که شریح قاضی هم گفت حالا که حسین هشتم ذی‌الحجه از مکه بیرون آمده، کافر است و خونش مباح است! ای شریح! امام حسین (علیه‌السلام) حجت خداست! خدا می‌گوید: توهین به یک مؤمن کنی، خانه مرا خراب کرده‌ای! امام حسین (علیه‌السلام) که خلق نیست که تو داری این‌ حکم را می‌دهی!

من عقیده‌ام این‌است که در هر زمانی غدیر هست. پیشامدهایی در عالم می‌شود که ما باید امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را قبول داشته باشیم. اگر شما با یک حاکمی روبرو شدید که دارد حرفی مخالف با حکم خدا و رسول می‌زند، همین هم غدیر است، نباید حرف بی‌ولایت را قبول کنید. همیشه غدیر هست. چرا امام حسین (علیه‌السلام) می‌فرماید «کُلُّ یَومٍ عاشُورا»؟ آیا هر روز امام حسین (علیه‌السلام) را می‌کُشند! نه! یعنی هر روز باید مواظب امر امام حسین (علیه‌السلام) باشید. از ابن‌سعد و شمر و یزید ملعون بدتان بیاید.

غدیر همین است که اگر با یک نفر که ولایت را قبول ندارد، روبرو شدید و حرفی می‌زند، شما نباید تحت تأثیر او قرار بگیرید. همین جا برای شما غدیر است؛ باید مراقب باشید! همین‌طور که شما «الیوم أکملت لکم دینکم» را قبول کردید، باید آن را در تمام اعضا و جوارح‌تان، اشیاء بدن‌تان پیاده کنید. شما که بیعت کردید، دست و جوارح‌تان هم باید با شما بیعت کنند. به دست‌تان بگویید: ای دست! من قبول کردم که علی (علیه‌السلام) دین است، علی (علیه‌السلام) نعمت است، مبادا تو خیانت کنی. درِ گوش کسی بزنی، به ناحق امضا کنی، نامه‌ای‌ بنویسی و آبروی کسی را ببری.

إن‌شاءالله امروز همه شما رفقا با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) عهد و پیمان کنید که ما «الیوم أکملت لکم دینکم»را امضا می‌کنیم و قبول داریم. امروز پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) اقرار کرد که دین علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) است. خدایا! ما هم اقرار کنیم که دین‌مان علی‌بن‌ابی‌طالب (علیه‌السلام) است. به ولایت اقرار کنیم و دیگر گناه نکنیم.

رفقای‌عزیز! شما خیال نکنید که الآن جشن گرفته‌اید، امروز تمام آسمانی‌ها جشن گرفته‌اند. خوش‌به‌حال آن‌ها که جشن گرفته‌اند. یکی از آن افرادی که قبلاً به جلسه می‌آمد، یک روز این مطلب را به او گفتم و او در فکر رفته بود. شب خواب دیده بود که در عید غدیر، آسمانی‌ها جشن گرفته‌اند، تعدادی از افراد محله‌شان را که می‌شناخت در آن جشن بودند، به میزبان گفته بود که چرا پدرم در این جشن حضور ندارد؟ گفته بود هر کسی نمی‌تواند در این مجلس بیاید، باید اجازه داشته باشد. حاج‌حسین باید اجازه بدهد.

خودش گفت: دیدم حاج‌حسین آن‌جا نشسته است، پیش او رفتم و گفتم اجازه بده پدرم هم به این جشن بیاید. حاج‌حسین گفت بلند شو برویم، دیدم پدرم در خانه‌ای تاریک و ظلمانی است، به او گفت: فلانی! بلند شو با هم برویم و او را وارد مجلس کرد. این شخص دید و رفت، او به غیر از آن کسانی است که ندیده رفتند.

یک نفر پیش امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آمد و گفت: علی‌جان! من تو را دوست دارم، حضرت فرمود: من هم تو را دوست دارم. رفیق این شخص تا جریان را فهمید، گفت من هم پیش امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) می‌‌روم و همین حرف را به او می‌گویم. وقتی پیش حضرت رفت و گفت: علی‌جان! من شما را دوست دارم، حضرت سکوت کرد. دوباره گفت؛ حضرت علی (علیه‌السلام) فرمود: دروغ می‌گویی. گفت چرا؟ فرمود: من تو را نمی‌خواهم. این شخص وابسته به دشمنان حضرت زهرا (علیهاالسلام) بود، وابسته به معاویه بود که امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) او را نپذیرفت.

خدایا! تو را به حق امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) ما را مثل این شخص نکن. خدایا! ما بدعت‌گذار و طرفدارش را نخواهیم. امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) ما را بخواهد، با خواستن علی (علیه‌السلام) از دنیا برویم و آن‌جا سرفراز باشیم.

خدایا! تو را به حق وجود مبارک امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) که وجودش، وجود تمام خلقت است؛ چون که هر خلقتی که علی (علیه‌السلام) را نخواهد به درد نمی‌خورد و سقوط دارد، خدایا! ولایت ما را کامل کن. خدایا! ولایت را تا آخر برسانیم.

خدایا! ما از کسانی باشیم که امر ولایت را اطاعت کنیم. امر ولایت، سخاوت است، امر ولایت، به مردم‌رسیدن است، امر ولایت، خوش‌خُلقی است، امر ولایت، گناه‌نکردن است، امر ولایت، حقیقت است، امرش این پنج اصل یعنی ولایت، عدالت، سخاوت، ائمه (علیهم‌السلام) را خلق حساب نکردن و دنبال خلق نرفتن است. خدایا! اگر آن را به ما داده‌ای، حفظ‌مان کن! شیطان به آن خدشه نزند و آن را تا آخر برسانیم! [۱]

[ فهرست فرمایشات منتخب ]

یا علی

  1. کتاب جامع ولایت و سخنرانی غدیر 84 و غدیر 87 و عید غدیر 92 و غدیر 94 و غدیر در تمام خلقت گسترده است 80 و بوی ولایت 76 و امیرالمؤمنین را بهتر بشناسیم 90
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه