منتخب: صلح امام حسن
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی [۱]
رفقای عزیز! ولایت خیلی سنگین است، این مردم از اولش هم ولایت را نمیخواستند، خلق را میخواستند؛ مردم خلقپرست هستند، نه ولایتپرست. امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را در خانه گذاشتند و هفت میلیون نفر طرف عمر و ابابکر رفتند، بعد هم دنبال عثمان؛ سپس دنبال معاویه رفتند. چرا؟ دنیا دنبال آنهاست، مردم هم رُو به دنیا میروند. مگر حالا نمیروند؟! اما آخرت دنبال امام حسن (علیهالسلام) و امام حسین (علیهالسلام) است. آقا امام حسن (علیهالسلام) خیلی زحمت کشید! چقدر معاویه با امام جدل کرد، مگر امام میخواست با معاویه صلح کند؟! امام حاضر به صلح شد تا شیعهها بمانند.
معاویه ندیمی داشت، خیلی با او دوست بود، روزی پسر آن ندیم پیش پدرش آمد، دید دارد به معاویه لعنت میکند و به او بد میگوید. پسر ندیم گفت: بابا! تو که خیلی معاویه را میخواستی! چه شده که به او بد میگویی؟! مگر نمیدانستی که معاویه اینقدر خبیث است؟ ندیم گفت: امروز نزدش رفتم و به او گفتم: علی که خلاصه کُشته شده، قدری مسالمتآمیز رفتار کن. تا این را به او گفتم، مؤذن گفت: «أشهد أنّ محمّداً رسول الله»، معاویه در جوابم گفت: من میخواهم این اسم را بردارم و از بین ببرم. امام دید این لعنتی، معاویه دارد جلو میرود و میخواهد نسل شیعه را از بین ببرد. همه را از بین میبُرد؛ چونکه عُمَر به او گفت: نسل بنیهاشم را باید برداری؛ ایناست که امام حاضر به صلح شد و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: صلح حسنم با جنگ حسینم مطابق است؛ یعنی یکی است. امام حسن (علیهالسلام) هم خودش را فدای امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کرد. قربانش بروم! این همه صدمه که خورد، به واسطه شما خورد که شما بمانید. بعضی میگویند: چرا امام حسین (علیهالسلام) جنگ کرد؛ اما امام حسن (علیهالسلام) صلح کرد؟ ما نباید به امام اعتراض کنیم، امام تمام خلقت را میبیند و صلاح آن را افشا میکند؛ آنوقت تو میخواهی صلاح امام را افشا کنی؟! خجالت نمیکشی؟! [۲]
امام حسن (علیهالسلام) با معاویه قرارداد گذاشت که معاویه بعد از خودش، کسی را معلوم نکند، یزید را خلیفه نکند، آخر میدانست که یزید حسینکُش است. دیگر اینکه دوستان پدرش؛ یعنی شیعیان آزاد باشند، مردها زن بگیرند و دختران شوهر کنند، خرید و فروش با آنها بکنند، مثل بقیه مردم با آنها رفتار کنند؛ آخَر به شیعیان، رافضی میگفتند. همه این قراردادها را با معاویه کرد، حدود هشت شرط گذاشت. حالا وقتی معاویه این کار را کرد، بعد از آن، همه قرارداد را پاره کرد و گفت: ای مردم! من میخواستم بر سرِ شما حکومت کنم. ببین خلق ایناست، باز هم دنبالش برو! خدا پدرش را لعنت کند که خودش را افشا کرد، بعضی که اصلاً افشا نمیکنند. خلق میخواهد حکومت کند، مردم را به طرف خودش دعوت میکند؛ اما ائمه طاهرین (علیهمالسلام) به طرف خدا دعوت میکنند. معاویه با همه حرفهایش وقتی میخواست از دنیا برود، دو حرف به پسرش یزید زد، به او گفت: بابا! یکی اینکه حسین مثل حسن نیست. با او بساز، من نمیگویم به امرش برو؛ اما با او بساز؛ وگرنه ممکن است که آبروی بنیامیه را ببری. آخر وقتی معاویه منبر میرفت، تا گوشه و کنایهای برای امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) میآمد، امام حسن (علیهالسلام) حرف نمیزد؛ اما امام حسین (علیهالسلام) فوری بلند میشد و به او برمیگشت و جواب معاویه را میداد. دیگر اینکه معاویه به یزید گفت: هر وقت بیچاره شدی، پیش مسلمبنعقبه برو و با او مشورت کن، خلاصه هر مشکلی که داری، او برایت حل میکند و همینطور برای صدور فتوای قتل حسین نزد شریح قاضی برو؛ چونکه او قاضیالقضات کوفه است، میتواند مردم را به سمت کشتن حسین حرکت بدهد.[۳]
یا علی
- ↑ ولایت در خلقت کفو ندارد (دقیقه ۳۹)، بوی ولایت (دقیقه ۴۹)، اصول دین و سلامت ولایت (دقیقه ۳۴)، شب تاسوعا (دقیقه۶)
- ↑ بوی ولایت 76 و حرکت امام حسین از مدینه به مکه 84 و ولایت در خلقت کفو ندارد 80 و شب تاسوعا 86
- ↑ ولایت در خلقت کفو ندارد 80 و اصول دین و سلامت ولایت 78 و حرکت امام حسین از مدینه به مکه 84 و شب تاسوعا 86