صفحهٔ اصلی: تفاوت بین نسخه‌ها

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
سطر ۱۰: سطر ۱۰:
 
</div>
 
</div>
 
-->
 
-->
{{فرمایش منتخب|امام‌باقر}}
+
{{فرمایش منتخب|امام‌هادی}}
  
  

نسخهٔ ‏۱۴ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۲۰

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً احد است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است

فرمایشات حاج‌حسین خوش‌لهجه راجع به ولایت

فرمایش منتخب: امام‌هادی

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته.

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است، حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌باشید، بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱]

امام علی‌النقی، امام‌هادی (علیه‌السلام) مریض شده، یک حاجب می‌گیرد و به او می‌گوید: برو زیر قُبّه جدّم امام‌حسین (علیه‌السلام) به‌من دعا کن. حاجب می‌گوید: یابن‌رسول‌الله! حجّت‌خدا شمایید! امام می‌گوید: چه‌کار کنم؟! جدّم گفته که آن‌جا برو! حالا آن حاجب رفت و دعا کرد و حضرت خوب شد.

رفقای‌عزیز! من همیشه می‌گویم در این حرف‌ها تفکر و اندیشه داشته‌باشید. ببین امام است، تمام ممکنات به امرش است، اِشراف به کلّ خلقت دارد، تمام این خلقت در قبضه قدرتش است؛ به‌قول آقا امام‌حسین (علیه‌السلام) که به زَعفر گفت نَفَسی که این‌ها می‌کشند، در اختیار من است. به تعبیر عوامانه من، امام از کل خلقت بزرگ‌تر است؛ چون‌که خودِ خدا حدّ این خلقت را می‌داند که چقدر است، اما خدا و ولایت حدّ ندارد. مگر نیست که هر کسی‌که می‌میرد یا می‌خواهد به‌دنیا بیاید، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) بالای سرش می‌آید، پس امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) از خلقت بزرگ‌تر است!

حالا ببین امام چه می‌گوید؟! می‌گوید برو زیر قُبّه جدّم امام‌حسین (علیه‌السلام) به‌من دعا کن. این یعنی‌چه؟ مبنایش چیست؟ یعنی ای بشر! بیا «إنّ الله و ملائکته یصلّون علی النبیّ یا أیّها الذین آمنوا صلّوا علیه و سلّموا تسلیماً» را قبول‌کن! امام هم دارد امر رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را اطاعت می‌کند؛ دارد می‌گوید که من هم در امر هستم و جدّم را اطاعت می‌کنم؛ چون‌که جدّش گفته زیر قُبّه امام‌حسین (علیه‌السلام) دعا مستجاب است. [۲]

***

یک‌روز متوکّل امام‌هادی (علیه‌السلام) را به قصر خود فراخواند و از ایشان خواست که شعری برای او بخواند. امام‌هادی (علیه‌السلام) فرمود: ما از شعر بهره‌ای نداریم! متوکّل گفت: نه! باید بخوانی! امام هم شعری خواند که در آن آمده‌بود: «این آفتاب درخشان یک‌روز به قصر پادشاهان و سلاطین در قلّه‌های کوه‌ها می‌تابیده؛ اما عزرائیل آن‌ها را به زیر خاک کشید و امروز به قبر آن‌ها می‌تابد.» متوکّل با همه خباثتش بسیار گریه کرد؛ اما این گریه از دریچه ولایت نبود، از روی خباثت بود؛ امام را به قتل رساند.

عزیزان من! ما هم باید به این بیندیشیم که روزی این آفتاب به خانه و مال و اموال ما که این‌قدر به آن‌ها علاقه داریم و به قبر ما خواهد تابید؛ پس قدری فکر کنیم، درصد کمی احتمال بدهیم که ما هم می‌میریم. همه دارئی‌مان را فدای زندگی دنیایی‌مان نکنیم. بدانیم که دنیا فانی است! به چه‌کسی وفا کرده که به ما وفا کند؟! یک قسمتی را هم برای آخرت‌مان بگذاریم. همچنین مثل متوکّل ساعتی نباشیم که از شعر امام ناراحت شد و گریه کرد! ساعتی‌بودن فایده‌ای نداد؛ باید دائمی باشیم؛ یعنی دائم به ولایت اتصال باشیم. به کلام خودت توجه کن! والله! بالله! این حرف القای خداست که به شما می‌گویم. [۳]

***

عبدالعظیم‌حسنی پیش امام‌هادی (علیه‌السلام) آمد و گفت: آقاجان! من می‌خواهم عقایدم را به شما بگویم؛ می‌فرماید: بگو عزیزم! می‌گوید: من خدا را به یگانگی قبول دارم، واجبات را به‌جا می‌آورم و محرّمات را ترک می‌کنم. شما را امام و حجّت‌خدا می‌دانم، زیر این آسمان، حجّتی به‌غیر از شما نمی‌بینم. خدا امر شما را به‌من واجب کرده، امرِ شما امرِ خداست. سیبی یا اناری از درخت بچینم و شما بگویی نصفش حلال و نصفش حرام است. نیمه حلالش را می‌خورم و نیمه حرامش را دور می‌اندازم. امام‌هادی (علیه‌السلام) فرمود: ما هم عقایدمان همین‌است، عبدالعظیم! إن‌شاءالله به آخر برسانی.

عبدالعظیم با قبولیِ امام‌هادی (علیه‌السلام) که به او گفت عقایدت درست‌است؛ نجوا کرد و کنار رفت و کنار ماند، نه این‌که از یک‌جای دیگر سر دربیاورد؛ قانع و راضی بود. او دربست در اختیار امام بود. حالا خدا به او عظمت داد. در روایت می‌فرماید: زیارت شاه‌عبدالعظیم حسنی مطابق با زیارت امام‌حسین (علیه‌السلام) است. آیا زیارت خلق، مطابق با زیارت امام‌حسین (علیه‌السلام) می‌شود؟ نه والله! عجیب این‌است که می‌گوید زیارت قبرش مطابق با زیارت امام‌حسین (علیه‌السلام) است، نه خودش!

عظمت عبدالعظیم به‌خاطر آن عقیده‌ای است که به امام‌هادی (علیه‌السلام) داشت، برای آن امری است که اطاعت می‌کرد، برای آن تواضعی است که با امام‌هادی (علیه‌السلام) داشت؛ پس شما آن امر را زیارت می‌کنید، نه جسم عبدالعظیم را.

عزیزان من! از اطاعت به این‌جا می‌رسید نه از خیال خودتان، نه از مشابه درست‌کردن، نه از امیدواری به خلق پیدا کردن و دنبالش‌رفتن! عبدالعظیم به‌واسطه ولایت به این‌جا رسید، نه به‌واسطه عبادت. به امامش یقین داشت و امرش را اطاعت می‌کرد. او حجّت‌شناس بود. امروز اغلب مردم حرف حجّت را می‌زنند؛ اما حجّت‌شناس نیستند! [۴]

*** اگر شما خودت را در مقابل خدا و امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) تقصیرکار بدانی، به تمام آیات قرآن هم خدا به تو نظر می‌کند، هم امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) و هم حضرت‌زهرا (علیهاالسلام)! آن‌وقت تمام غم و غصّه دنیا را از دلت بیرون می‌برد. روایت داریم: کسی بود که بیست سفر مکّه رفته‌بود. خدمت امام‌هادی (علیه‌السلام) آمد و حضرت تمام آن‌ها را ردّ کرد و فرمود که تو اولاً بیتوته با خدا نداشتی و دیگر این‌که سخی نبودی و این‌ها را از خودت می‌دانستی؛ این‌است که تمام این‌ها ردّ است؛ پس دست‌رنجی که از ما صادر می‌شود را باید از خدا بدانیم و بگوییم که او این‌کار را کمک کرد.

والله! من شب‌ها می‌گویم: خدایا! اگر من بهشت بروم، تو کردی، تو این حرف‌ها را یادم دادی، نماز شب را تو یادم دادی، بیتوته‌شب را تو یادم دادی، کمک به فقرا را تو یادم دادی؛ پس اگر بهشت بروم، تو کردی. [۵]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی


اخلاق در خانواده 12

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۶]

جوان عزیز! هر چیزی باید برسد، شما ببین الآن سنجد اگر نرسد تلخ است. دست‌پاچه نشو! همه جوان‌ها زن می‌گیرند، در فکر خودت کار نکن! خدا به فکرت است. روایت داریم: اگر کسی قسمتش باشد مغرب عالم، مشرق عالم به هم می‌رسند، با هم می‌شوند. دست‌پاچگی نکن! باید به امر پدر، مادرت این کار را بکنی. چرا می‌روی بی‌امری می‌کنی؟! چهار روز خاطرخواه هستی، آن خاطرخواهی تمام می‌شود. الآن یک بنده خدا در کوچه ما بوده، همین‌طور بوده، این دختر را خواسته، او هم خواسته، چند وقت که با هم بودند، حالا می‌گوید من او را نمی‌خواهم! [۷]

جوانان عزیز! تا می‌توانید گناه نکنید! خانواده‌ای به اصفهان منزل قوم و خویش‌شان رفتند. زنش کار به آب داشت، صبح شد، به صاحب‌خانه گفت: حمّام کجاست؟ گفت انتهای کوچه حمّام منجاب است، این زن رفت سؤال کرد؛ یک ‌جوانی خانه خودش را نشان او داد، رفت داخل خانه و در را بست. آن‌ مرد به آن ‌زن گفت باید با من دوستی کنی، زن دید گیر افتاده، گفت حرفی ندارم. من غریب این شهر هستم، گرسنه‌ام؛ برو یک‌ چیزی بخر بیاور، این مرد هم رفت تا یک‌ چیزی بخرد و بیاورد، زن متوسّل به آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) شد. چون آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) خیلی نجات‌دهنده است. گفت ابوالفضل‌جان! من غریبم، این‌جا آمده‌ام، این مرد می‌خواهد به ‌من خیانت کند. خلاصه دری باز شد، این زن نجات پیدا کرد و رفت. آن‌ مرد وقتی برگشت، دید آن ‌زن رفته ‌است، این در دلش نقش بست. بعد از بیست ‌سال که می‌خواست بمیرد، گفت: خانم! حمّام منجاب این‌جاست و مُرد. «خَسِر الدّنیا و الآخرة» شد. با عشق و محبّت همچین چیزی مُرد. نقش آن‌ زن در دلش بود که گفت: خانم! حمّام منجاب این‌جاست. شیطان در قالب آن نقش آمد و او هم نقش را پذیرفت و از دنیا رفت. مواظب باشید نقش بد در دل‌تان ایجاد نشود. [۸]

از گناه گذشتن خیلی خوب است! عابدی بود، سال‌های سال در کوه عبادت می‌کرد، شاید نود سال و خُرده‌ای، بیشتر سِنّش بود، رزقش هم می‌رسید. یک وقت قدری تشنه شد، از بالای کوه آمد سرِ یک دریاچه‌ای بود، آمد که آب بردارد، دید جوانی کنار آن دریاچه است، گرما به این‌ها خیلی فشار آورد. آن عابد گفت: ای جوان! یک دعایی بکن که این دعا مستجاب شود و ابر بالای سرمان بیاید، این مسافتی که می‌خواهیم برویم از گرما سیاه می‌شویم، هوا خیلی گرم شده بود! گفت: باشد، من دعا کردم. ابر بالای سرش آمد.

آن‌جا که این جوان بود، قدری جلوتر رفت و آن عابد عقب‌تر، وقتی‌که از هم جدا شدند، عابد دید ابر روی سرِ آن جوان است. عابد خیال کرد به خاطر خودش ابر بالای سرشان آمد؛ چون‌که مقدّس بود! مقدّس‌ها از این خیال‌ها می‌کنند؛ نتوانست هضم کند. گفت: ای جوان! بیا! قسمش داد، گفت: تو چه کار کردی؟! گفت: وقتی من آمدم کنار دریا، زنی آمده بود که آب ببرد، من به طرفش رفتم، به من گفت: ای جوان! دامن مرا کثیف نکن! خدا ابر بالای سرت بیندازد! این است که عبادت خیلی فایده ندارد، نود سال عبادت کرده، پیرمرد هم شده، رزقش هم می‌آید؛ اما خدا این جوان که گناه نکرده را بهتر می‌خواهد! بیایید ای جوانان عزیز! از گناه بگذرید تا ابر بالای سرتان بیاید. [۹]

ببین ابن‌سیرین از آن امتحان در آمد، در صورتی‌که عیسوی مذهب است، گویا شیعه نیست؛ اما امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) صفات به او داد، پاکیزه شد و از آن گناه گذشت، یک عطری به او زدند که تا آخر عمرش بوی عطر می‌داد. [۱۰]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


نگاه 26

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱۱]

اگر به جایی که خدا گفته نگاه نکن! نگاه کنی، گناه با خون شما مخلوط می‌شود و در رگ‌های شما جریان پیدا می‌کند و شما به بی‌امری اتّصال می‌شوید. [۱۲] اگر به جایی که نباید نگاه کنی، نگاه کنی و به آن اصرار کنی، جاذبه‌اش در شما می‌آید و راه ولایت را سدّ می‌کند. [۱۳] اگر به زرد و سرخ دنیا نگاه کنید؛ محبّت آن در دل شما راه پیدا می‌کند و گرفتار می‌شوید. محبّت دنیا از هر گناهی بالاتر است. [۱۴] اگر چشمت به همه‌جا رفت، والله، دیگر چشم شما دید ولایت ندارد. عزیز من! خدا می‌داند فردای قیامت چقدر پشیمان می‌شوی که چرا گناه کردی؟ چرا روی چشم ولایت‌مان پرده کشیدیم؟! [۱۵]

اگر نگاه بد کنی و گناه کنی؛ بدان گناه، آدم را خراب می‌کند. [۱۶] اگر نگاه به زن مردم کردی، نظم عالَم را به هم زدی. [۱۷] شیطان تو را مبتلا می‌کند‌. [۱۸] رهبرت شیطان است. تو باید رهبرت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) باشد، الآن باید رهبرت، وجود مبارک امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) باشد. به امر او نگاه کن! [۱۹]

چشمت را از امر جدا کردی. اگر عمر و ابابکر مردم را از ولایت جدا کردند، تو خودت را از امر جدا می‌کنی. عزیز من! تو مشابه آن‌هایی. آن بهره‌ای که به آن دو نفر داده، به تو هم می‌دهد؛ تو هم جداکُن هستی. [۱۸] بدان که خدا تو را کنار زده ‌است. مؤمن نیستی و سقوط کرده‌ای، از زیارت امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) محروم هستی. [۱۲] بهشت و فردوس و جنّات را با یک‌ نگاه از دست می‌دهی. [۷] اگر چشم ناپاک داشته ‌باشی؛ طرف اصحاب شمال هستی. [۲۰] به زن و بچّه مردم نگاه کنی؛ کور به محشر می‌آیی. [۲۱]

صورت‌های کثیف به اصطلاح درخشیده، همیشه خودش کثیف است، تو را هم کثیف می‌کند، به لجن می‌کشد. نگاه نکن! حالا یک‌ جلوه‌هایی دارد، آن جلوه، جلوه شیطان است. آن جلوه‌اش، جلوه تاریکی است. تو را هم تاریک می‌کند. [۲۲] این بدچشمی عطای شیطان است. [۲۳] تو داری خواست شیطان را به جا می‌آوری، چشم تو دارد نجوا می‌کند. امر شیطان را اطاعت می‌کنی. نجوای چه می‌کنی؟ نجوای گناه می‌کنی‌. [۲۴] دیگر نمی‌توانی ادّعای دوستی با امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) کنی. [۲۵]

عزیز من! وابسته نباش! جلوی چشمت را بگیر! مبتلا می‌شوی. امر خدا و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امر پدرت را اطاعت کن! عزیز من! وابسته نشو. تو بلبل باغ ملکوتی، نه از عالم خاک. تو باید به جوّ آسمان بِپَری. تو باید عضو امام ‌زمانت بشوی. تو عضو چه هستی؟ تو عضو تلویزیون و ویدیو و ماهواره و رفیق‌های عشقی و شب‌نشینی‌های عشقی هستی. والله، باید قدر این جلسه را بدانید! اگر قدر ندانید، شما هم سُر می‌خورید. شکر کنید که الحمد لله همه شما متدیّن هستید. شکر کنید که خدا به شما ولایت داده‌ است. شکر کنید که محبّت این جلسه را دارید. شکر کنید که در این جلسه، از اوّل گفتنیم ما داریم تمرین می‌کنیم. [۲۶]

چه کار کنیم که خدشه به ولایت‌مان نخورد؟ گناه نکن! معصیت نکن! با ولایت بازی نکن! مقدّس‌گری درنیاور! امر ولایت را اطاعت کن! اگر تو امر ولایت را اطاعت کنی، امر الله می‌شوی. خانم‌های عزیز! به شما هم می‌گویم: گول نخورید! این لباس‌هایی که خارجی‌ها درست کردند، اگر بروید بپوشید، خدای نخواسته، نستجیر بالله یک‌ جوانی به تو نگاه کند، اهل ‌آتش هستی. چرا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود در آخرالزّمان زن‌ها پوشیده؛ اما برهنه‌اند؟! آن‌ها وضع‌شان درست نیست، توجّه کن! نمی‌گویم ببین زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) چه‌جور بوده؟ ببین مادرت چه‌جور بوده است؟ [۲۷] بیا دست بردار! به این حرف‌ها یقین کن! زهرای عزیز (علیهاالسلام) عصاره تمام خلقت است، اگر خودت را پوشاندی، امر زهرا (علیهاالسلام) را اطاعت کردی، واقع زهرای عزیز (علیهاالسلام) را خواستی، از حضرت زهرا (علیهاالسلام) رُو برنگرداندی. با فاطمه زهرا (علیهاالسلام) که محشور می‌شوی، با تمام خلقت محشور می‌شوی. [۲۸]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


کتابها

تمام کتابها


سخنرانی‌ها

تمام سخنرانی‌ها

  1. گریه ولایت 77 (دقیقه 33) و شناخت امر 82 (دقیقه 13)
  2. سخنرانی شناخت عید 76 و گریه ولایت 77
  3. کتاب سخاوت؛ سیره معصومین و نجات بشریت و سخنرانی شناخت امر 82 و عیدی ما ولایت 76 و نیمه شعبان 84
  4. کتاب ترجمه احکام و افشای احکام و سخنرانی مزد ولایت و اسم اعظم 83 و عظمت شیعه و احتیاج ماورائی بشر اطاعت امر است 81 و ولایت عمل صالح است 78 و شناخت امام
  5. کتاب ترجمه احکام
  6. اربعین ۸۷ (دقیقه ۲۱) و سیر ماورائی (دقیقه ۲۲)
  7. ۷٫۰ ۷٫۱ اربعین 87
  8. فُزت بربّ الکعبه 85 و سیر ماورائی 81 و کتاب افشای ولایت
  9. فتنه آخرالزّمان 81
  10. گریه 84
  11. وابستگی ۸۶ (دقیقه ۲۴) و إنا أنزلناه فی لیلة‌القدر (دقیقه ۳۲)
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ افشای ولایت
  13. جاذبه و تبلیغ 78
  14. احکام ولایت
  15. عالم الست، دنیا، برزخ و قیامت 76
  16. شناخت امام‌ زمان 85
  17. ولایت، شرط قبولی سنّت و عبادت؛ تولید 84
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ هدایت با خداست نه با خلق 81
  19. کامپیوتر جهانی 80، جلسه اوّل
  20. صفات اصحاب ‌یمین (2) 77
  21. شهادت امام ‌حسن و امام‌ رضا 85
  22. حاکمیّت شیعه (کامپیوتر جهانی 80، جلسه چهارم)
  23. امیرالمؤمنین را بهتر بشناسیم
  24. شناخت نجوا، نجوا با ولایت 77
  25. امام ‌زمان و ذکر الله 79
  26. وابستگی 86
  27. إنا أنزلناه فی لیلة‌القدر 84
  28. افشای شیعه 84
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه