صفحهٔ اصلی: تفاوت بین نسخه‌ها

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو
(۵۷ نسخه‌ٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده)
سطر ۱۰: سطر ۱۰:
 
</div>
 
</div>
 
-->
 
-->
{{فرمایش منتخب|امام موسی کاظم}}
+
{{فرمایش منتخب|داستان متقی}}
  
  
{{فرمایش منتخب|عید مبعث}}
 
  
 
+
{{فرمایش منتخب|بیتوته و نجوا با ولایت 13}}
{{فرمایش منتخب|ماه‌رجب}}
 
  
  
سطر ۲۶: سطر ۲۴:
  
 
<!--  فرمایش منتخب  
 
<!--  فرمایش منتخب  
{{فرمایش منتخب|امام‌حسن عسگری}}
 
 
{{فرمایش منتخب|امام سجاد 3}}
 
{{فرمایش منتخب|امام سجاد 3}}
 
{{فرمایش منتخب|حضرت معصومه}}
 
{{فرمایش منتخب|حضرت معصومه}}

نسخهٔ ‏۲۵ آوریل ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۲۶

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً احد است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است

فرمایشات حاج‌حسین خوش‌لهجه راجع به ولایت

فرمایش منتخب: داستان متقی

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌ الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌ باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱]

رفقای‌ عزیز! می‌خواهم داستانم را برای شما بگویم. من حساب کردم که روزی شخصی پیش پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد و گفت: یا محمّد! من از طرف قومم آمده‌ام؛ یک‌ کلام مختصری به ما بگو تا هدایت شویم. حضرت فرمود: یک «لا إله إلّا الله» بگویی، هدایت هستی! این مرد بیرون آمد و خوشحال بود، در راه به عمر برخورد؛ تا به او گفت، عمر توی گوشش زد. این مرد هم با گریه خدمت رسول‌ الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رفت و گفت: عمر مرا زده، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به عمر گفت: مگر این مرد به تو نگفت که من این کلام را به او گفته‌ام؟ عمر گفت: آقاجان من! به یک کلامی که «لا إله إلّا الله» بگوید، دیگر به احکام عمل نمی‌کند! پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفت: اگر این‌ را بگوید و یقین کند، رستگار است.

من فهمیدم که دنبال هیچ‌کسی نباید رفت، باید دنبال خدا و رسول‌ خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بروم، یقین کردم که یک «لا إله إلّا الله» بگویم؛ یعنی به‌ غیر از خدا مؤثّری نیست. تمام خلقت، تمام عالَم، کوچک و بزرگ را احترام می‌کنم؛ اما هیچ‌کسی را مؤثّر ندانستم و نمی‌دانم. «لا مؤثّر فی‌ الوجود إلّا الله» خدا مؤثّر است، علی (علیه‌السلام) مؤثّر است، پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) مؤثّر است، امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) مؤثّر است. کجا دنبال خلق می‌روید؟! از آن‌ طرف هم خدا می‌گوید: هدایت با من است، یقین کردم که از هیچ‌ خلقی، هدایت نخواهم. خلق می‌تواند ما را نصیحت کند، نه این‌که هدایت کند. نصیحتش را باید احترام کرد؛ اما مطابق حدیث و روایت باشد، مطابق آیه قرآن باشد.

عزیزان من! باید امروز در سنگر ولایت باشیم نه در سنگر خلق. سرتان را تکان دهید تیر می‌خورید. شیطان آن تیر را به شما می‌زند. به این‌جا رسیدم که باید گناه نکنم، گناه ما را از ولایت جدا می‌کند. تصمیم گرفتم که گناه نکنم؛ حالا حرم حضرت‌ معصومه (علیهاالسلام) می‌رفتم و می‌گفتم: ای دختر حجّت‌ خدا! ما در خانه تو هستیم، اگر کسی در خانه‌ام بیاید و به‌ من پناه آورد، حفظش می‌کنم، مرا حفظ‌ کن! من به تو پناه آورده‌ام. بی‌بی‌جان! زشت است که در خانه‌ات باشم و مجازاتم کنی، کمکم کن گناه نکنم و خدا نگهم دارد! ما به خودی‌خود نمی‌توانیم گناه نکنیم، باید کمک بخواهیم، تا دست و قلب‌مان را بگیرد، آن توجّه به ما بشود و گناه نکنیم.

یقین کردم خدا خلقت را که خلق کرده، گفته: ««ألا لَهُ الخَلقُ و الأمر»»[۲]: من خلق کردم و امر روی آن گذاشتم. دیدم که با امر خدا و رسول (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به جایی می‌رسم، امر خلق را در هر پُست و مقامی که بود، رها کردم. بعد یقین کردم که خدای تبارک و تعالی بهشت و جهنّمی دارد، ما را از برای این‌جا خلق نکرده، ما را در دنیا آورده تا امتحان کند و هر کسی از گناه سرپیچی کند، تأییدش می‌کند و به او نمره می‌دهد. مواظب نمره خدا و امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) بودم. مگر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) نمی‌فرماید که من صفات‌ الله را پاسخ می‌دهم؟ من توی صفات امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) و امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) بودم. وقتی یقین کردی بهشت و جهنّمی هست، خدا بهشت و جهنّم و جنّات را نشانت می‌دهد. همه این‌ها را یقین کردم؛ اما خدا گفت بهشت مهمان‌خانه است، باید کارت علی (علیه‌السلام) داشته‌ باشی، کارت امر داشته‌ باشی. خواب دیدم: جای خیلی بزرگی بود که همه ائمه‌ طاهرین (علیهم‌السلام) آن‌جا بودند، وقتی وارد شدم، به‌ من گفت: آقا! کجا می‌روی؟ کارت می‌خواهد. گفتم: این کارت علی (علیه‌السلام) است، گفت: بیا برو بالا! به‌ وجود امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) راست می‌گویم، ببین دارم قسم می‌خورم، من نمی‌خواهم برتری به شما داشته‌ باشم، این‌قدر شما را دوست دارم و در مقابل‌تان تواضع می‌کنم. اگر این حرف‌ها را دارم می‌زنم، می‌خواهم بیدار شوید. تواضع یک‌ حرفی است، بیداری حرف دیگری است.

با یقین درِ خانه امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) و حضرت‌ زهرا (علیهاالسلام) را می‌زنم. اگر به‌ غیر از راه امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) و ولایت، راه دیگری پیدا نکنید، راه‌تان می‌دهد؛ اما باید تمام راه‌ها در نزدتان مسدود باشد. در قیامت از شما کارت می‌خواهد، با خود چه می‌برید؟ کارت تلویزیون و ویدیو، کارت هوا و هوس، کارت دنیا، کارت خیانت و جنایت؟! کارت علی (علیه‌السلام) از من می‌خواهد، می‌گوید همه این‌ها را دور بریز! خدا می‌داند این کارت علی (علیه‌السلام) چقدر قیمت دارد! از کجا کارت بگیریم؟ امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را اطاعت کنید! مگر سلمان و اباذر و میثم و مقداد و اویس کارت نداشتند؟ اصلاً ما در این فکرها نیستیم! کارت علی (علیه‌السلام) یعنی‌ چه؟ انشای ولایتم این‌ است که خدا و امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) ایمان شما را امضا کرده که در بین مردم سرافراز باشید. شما را در بین مردم افشا می‌کند که کارتِ علی (علیه‌السلام) کارساز است! اگر آن‌ را داشته‌ باشید، حیوانات و درنده‌ها، تا حتّی آتش جهنّم به امر شما می‌شود.

من باور کردم که این بهشت و جنّاتِ با عظمت، مقصد خدا نیست، نعمت خداست؛ همه این‌ها را برای انسان کامل خلق کرده. حالا چطور کامل شویم؟ با ولایت و توحید کامل می‌شویم. حساب کردم که خلق، دنیا، پول، عشق و علاقه بی‌خودی، تلویزیون و ویدیو باعث می‌شود که انسان سقوط کند؛ والله، به قلّه ولایت نمی‌رسد. تمام این‌ها را پاک کردم، تا به قلّه ولایت رسیدم. تمام این‌ها مشابه است و به خدا احتیاج دارد، بهشت یک دعوت‌خانه است. والله، بالله، به‌دینم، اگر کسی آرزوی بهشت کند، به این عنوان که حوریه به او بدهند و خوش باشد، به ولایت توهین کرده؛ یعنی ولایت را نشناخته‌ است. شناخت ولایت این‌ است: ما بهشت برویم که زیر سایه ائمه (علیهم‌السلام) باشیم. اصلاً بهشت و فردوسِ بی‌علی (علیه‌السلام) زشت است؛ من زشتی‌اش را دارم می‌بینم. چرا؟ بهشت و جنّات به نور درخت طوبی خلق شده‌اند؛ یعنی ولایت مافوق این‌هاست. مافوق ولایت، فقط خداست؛ چون خدا یک مقصد دارد، مقصدش امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) است.

اگر امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) در قلب‌تان جلوه کند، تمام این‌ها، تا حتّی بهشتش ظلمت است، نه این ظلمتی که من و شما حساب کردیم، در مقابلِ اصل ولایت، ظلمت است؛ یعنی اگر واقعاً ولایت را بخواهی، باید او بهشت و جنّات را به تو عطا کند. این خلقت را که می‌بینید، خدا از همه خلقتش یک نتیجه دارد و آن «علی‌ بن‌ أبی‌طالب» (علیه‌السلام) است. به روح تمام انبیاء، دارم می‌بینم و این حرف را می‌زنم؛ هر خلقی، هر خلقتی را که دیدم، علی (علیه‌السلام) در آن‌ است؛ یعنی ای عالم! ای اهل‌ دنیا! ای اهل‌ تسنّن! ای اهل‌ کتاب! ای کسانی‌که بعد از رسول‌ الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را تنها گذاشتید! ای خلفاء! ای نوح! ای سلیمان! ای ابراهیم که در آخرالزّمان تو را حجّت‌ خدا خواندند! ای جبرائیل که تا «قاب قوسین أو أدنی»[۳] بیشتر نتوانستی بروی! ای مکّه! ای عرش! ای جنّ! ای إنس! بدانید و آگاه باشید که خدا در تمام خلقتش یک نتیجه دارد و آن‌هم «علی‌ بن‌ أبی‌طالب» (علیه‌السلام) است.

من ولایت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را هنوز حرفش را نزده‌ام، ما داریم تمرین ولایت می‌کنیم، آن مقداری را برای شما می‌گویم که علی (علیه‌السلام) را با خلق فرق بگذارید و دنبال خلق نروید و بهشت بروید! بیشتر از آن نمی‌توانم بگویم؛ چون کشش ندارید. توان دارم و بی‌توانم؛ کسی را سراغ ندارم که توانش را صرف مقصدم؛ یعنی ولایت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) کند. فقط از شما می‌خواهم از من بپذیرید که امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است و فاطمه‌ زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. نه که امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) را با ممکنات بتوان مقایسه کرد، علی (علیه‌السلام) مافوق تمام خلقت است. امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) موجود نیست، وجود است. «بِوُجودِهِ وُجود»، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) وجود خلق‌کُن است. علی (علیه‌السلام) مانند ندارد، آن‌چه خدا خلقت دارد، مثل علی (علیه‌السلام) نیست. تمام کُون و مکان خدا، امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) است؛ یعنی آنچه هست خلق است؛ اما علی (علیه‌السلام) خلق نیست. [۴]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


فرمایش منتخب: بیتوته و نجوا با ولایت 13

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت ‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۵]

خدا در قرآن می‌فرماید: «وَ اللهُ یهدی من یشاء إلی صراطٍ مستقیم»[۶] هر کسی‌که بخواهد، خدا او را هدایت می‌کند. اگر ما بخواهیم هدایت شویم، راهش این ‌است: پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: انجام واجبات، ترک محرّمات، انتظار الفرج، به ‌خیر و شرّ مردم کاری نداشته‌ باش، کناری برو و تفکّر کن. بگو: خدایا! من نمی‌دانم! آن‌وقت خدا کمکت می‌کند؛ چون خدا که دروغ نمی‌گوید، فرمود: اگر بخواهی، هدایتت می‌کنم. وقتی خدا بخواهد شما را هدایت کند، در پناه خودش راه‌تان می‌دهد، دیگر شیطان سگ کیست که به شما کار داشته ‌باشد؟ این یعنی نجوا با خدا، این‌که از خدا بخواهی هدایت شوی، مثل این ‌است که شما گرسنه هستی، نان می‌خواهی؛ هیچ‌ چیز به‌ غیر از نان، شما را شاد نمی‌کند. هدایت هم همین‌طور است، باید از خدا بخواهی تا شما را هدایت کند.

وقتی هدایت خواستی، خدا شادت می‌کند؛ نه این‌که این‌ طرف و آن‌ طرف بزنی! این درست نیست، این خواستن خدا نیست. دست‌رنجی که از ما صادر می‌شود را باید از خدا بدانیم و بگوییم که او این ‌کار را کمک کرد. من والله، شب‌ها می‌گویم: خدایا! اگر بهشت بروم تو کردی، تو این حرف‌ها را یاد من دادی، نماز شب را تو یاد من دادی، بیتوته‌ شب را تو یاد من دادی، کمک به فقرا را تو یاد من دادی، پس اگر بهشت بروم تو کردی. [۷]

آقا امام رضا (علیه‌السلام) در عرش خداست؛ پس شما مشهد می‌روی، چه کار می‌کنی؟ نجوا می‌کنی. حالا که نجوا کردی، می‌گوید: این‌قدر هم ثواب به تو می‌دهم؛ اما به چه ‌کسی ثواب می‌دهد؟ به آن‌ کسی‌که با علی ‌بن ‌موسی ‌الرّضا نجوا کرد، نه با کس دیگر. اگر با کس دیگری نجوا بکنی، با شیطان کرده‌ای؛ امر شیطان را اطاعت کردی.

ای جوانان‌ عزیز! فدایتان بشوم، تو داری درس می‌خوانی، با کتابت نجوا می‌کنی، رُمّان می‌خوانی، داری خواست شیطان را به ‌جا می‌آوری، چشم تو دارد نجوا می‌کند. عزیزان من! نجوا خیلی بالاست، این چشم شما با چه ‌کسی دارد نجوا می‌کند؟ چرا می‌گوید اگر قرآن خواندی، خدا ثواب به تو می‌دهد، نگاه به قرآن کردی، ثواب به تو می‌دهد؛ چون با قرآن داری نجوا می‌کنی، به خانه ‌خدا نگاه کنی. مگر تو عبادت می‌کنی؟ داری نجوا می‌کنی. به‌ صورت پدر و مادرت نگاه می‌کنی، داری نجوا می‌کنی. نجوا توأم با امر است. امر را اطاعت می‌کنی که نجوا می‌کنی. آن‌جا هم امر شیطان را اطاعت می‌کنی. نجوایِ چه می‌کنی؟ نجوای گناه می‌کنی. [۸]

خدایا! ما از آن‌هایی نباشیم که به علّت عدم شناخت و معرفت نسبت به‌ حقّ حضرت‌ معصومه (علیهاالسلام) زیارت می‌کنند قبر ایشان را، ولی اطاعت نمی‌کنند امر ایشان را. خدایا! زکریّا بن ‌آدم، که از شیعیان خاصّ امام هشتم در قم بود، با مشاهده خدعه و نیرنگ یک‌نفر با یک حیوان، قصد ترک این شهر را می‌کند؛ اما به سفارش امام‌ رضا (علیه‌السلام) که به او می‌فرماید: زکریّا! بمان! قم به‌ واسطه تو محفوظ است؛ در قم می‌ماند.

خدایا! ما را یاری کن تا مرتکب گناهی نشویم که باعث رنجش خاطر شیعیان واقعی در این شهر گردد.

خدایا! ما از آن‌ها نباشیم که عمری در این شهر زندگی کرده‌ باشیم، ولی مشمول خطاب «إنّه لیس من أهلک»[۹] شویم.

خدایا! ما ساکنان حرم اهل ‌بیت در حریم ناموس توییم. بر ما لازم است که حرمت ناموس دهر، حضرت‌ معصومه (علیهاالسلام) را رعایت کنیم و در محضر ایشان گناه نکنیم. خدایا! کمک‌مان کن که در این شهر، مرتکب خلافی نشویم که قطعاً جرم آن در نزد تو سنگین‌تر از ارتکاب خلاف در شهرهای دیگر است. خدایا! موفّق به گناه نشویم.

باید مِهر دنیا نداشته ‌باشید، وگرنه نجوایتان موقّت است و دنیا می‌برد شما را. این حرف‌ها همه درست است، باید یقین به این حرف‌ها داشته ‌باشید. باید این‌قدر محبّت امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) درون‌تان زیاد باشد که هیچ محبّت دیگری نباشد وگرنه تمام حرف‌ها «هباءاً منثوراً»[۱۰] است؛ یعنی مثل ذرّات گرد و غبار در هواست، به دست نمی‌آید. [۱۱]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


اخلاق در خانواده 12

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱۲]

جوان عزیز! هر چیزی باید برسد، شما ببین الآن سنجد اگر نرسد تلخ است. دست‌پاچه نشو! همه جوان‌ها زن می‌گیرند، در فکر خودت کار نکن! خدا به فکرت است. روایت داریم: اگر کسی قسمتش باشد مغرب عالم، مشرق عالم به هم می‌رسند، با هم می‌شوند. دست‌پاچگی نکن! باید به امر پدر، مادرت این کار را بکنی. چرا می‌روی بی‌امری می‌کنی؟! چهار روز خاطرخواه هستی، آن خاطرخواهی تمام می‌شود. الآن یک بنده خدا در کوچه ما بوده، همین‌طور بوده، این دختر را خواسته، او هم خواسته، چند وقت که با هم بودند، حالا می‌گوید من او را نمی‌خواهم! [۱۳]

جوانان عزیز! تا می‌توانید گناه نکنید! خانواده‌ای به اصفهان منزل قوم و خویش‌شان رفتند. زنش کار به آب داشت، صبح شد، به صاحب‌خانه گفت: حمّام کجاست؟ گفت انتهای کوچه حمّام منجاب است، این زن رفت سؤال کرد؛ یک ‌جوانی خانه خودش را نشان او داد، رفت داخل خانه و در را بست. آن‌ مرد به آن ‌زن گفت باید با من دوستی کنی، زن دید گیر افتاده، گفت حرفی ندارم. من غریب این شهر هستم، گرسنه‌ام؛ برو یک‌ چیزی بخر بیاور، این مرد هم رفت تا یک‌ چیزی بخرد و بیاورد، زن متوسّل به آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) شد. چون آقا ابوالفضل (علیه‌السلام) خیلی نجات‌دهنده است. گفت ابوالفضل‌جان! من غریبم، این‌جا آمده‌ام، این مرد می‌خواهد به ‌من خیانت کند. خلاصه دری باز شد، این زن نجات پیدا کرد و رفت. آن‌ مرد وقتی برگشت، دید آن ‌زن رفته ‌است، این در دلش نقش بست. بعد از بیست ‌سال که می‌خواست بمیرد، گفت: خانم! حمّام منجاب این‌جاست و مُرد. «خَسِر الدّنیا و الآخرة» شد. با عشق و محبّت همچین چیزی مُرد. نقش آن‌ زن در دلش بود که گفت: خانم! حمّام منجاب این‌جاست. شیطان در قالب آن نقش آمد و او هم نقش را پذیرفت و از دنیا رفت. مواظب باشید نقش بد در دل‌تان ایجاد نشود. [۱۴]

از گناه گذشتن خیلی خوب است! عابدی بود، سال‌های سال در کوه عبادت می‌کرد، شاید نود سال و خُرده‌ای، بیشتر سِنّش بود، رزقش هم می‌رسید. یک وقت قدری تشنه شد، از بالای کوه آمد سرِ یک دریاچه‌ای بود، آمد که آب بردارد، دید جوانی کنار آن دریاچه است، گرما به این‌ها خیلی فشار آورد. آن عابد گفت: ای جوان! یک دعایی بکن که این دعا مستجاب شود و ابر بالای سرمان بیاید، این مسافتی که می‌خواهیم برویم از گرما سیاه می‌شویم، هوا خیلی گرم شده بود! گفت: باشد، من دعا کردم. ابر بالای سرش آمد.

آن‌جا که این جوان بود، قدری جلوتر رفت و آن عابد عقب‌تر، وقتی‌که از هم جدا شدند، عابد دید ابر روی سرِ آن جوان است. عابد خیال کرد به خاطر خودش ابر بالای سرشان آمد؛ چون‌که مقدّس بود! مقدّس‌ها از این خیال‌ها می‌کنند؛ نتوانست هضم کند. گفت: ای جوان! بیا! قسمش داد، گفت: تو چه کار کردی؟! گفت: وقتی من آمدم کنار دریا، زنی آمده بود که آب ببرد، من به طرفش رفتم، به من گفت: ای جوان! دامن مرا کثیف نکن! خدا ابر بالای سرت بیندازد! این است که عبادت خیلی فایده ندارد، نود سال عبادت کرده، پیرمرد هم شده، رزقش هم می‌آید؛ اما خدا این جوان که گناه نکرده را بهتر می‌خواهد! بیایید ای جوانان عزیز! از گناه بگذرید تا ابر بالای سرتان بیاید. [۱۵]

ببین ابن‌سیرین از آن امتحان در آمد، در صورتی‌که عیسوی مذهب است، گویا شیعه نیست؛ اما امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) صفات به او داد، پاکیزه شد و از آن گناه گذشت، یک عطری به او زدند که تا آخر عمرش بوی عطر می‌داد. [۱۶]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


نگاه 26

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱۷]

اگر به جایی که خدا گفته نگاه نکن! نگاه کنی، گناه با خون شما مخلوط می‌شود و در رگ‌های شما جریان پیدا می‌کند و شما به بی‌امری اتّصال می‌شوید. [۱۸] اگر به جایی که نباید نگاه کنی، نگاه کنی و به آن اصرار کنی، جاذبه‌اش در شما می‌آید و راه ولایت را سدّ می‌کند. [۱۹] اگر به زرد و سرخ دنیا نگاه کنید؛ محبّت آن در دل شما راه پیدا می‌کند و گرفتار می‌شوید. محبّت دنیا از هر گناهی بالاتر است. [۲۰] اگر چشمت به همه‌جا رفت، والله، دیگر چشم شما دید ولایت ندارد. عزیز من! خدا می‌داند فردای قیامت چقدر پشیمان می‌شوی که چرا گناه کردی؟ چرا روی چشم ولایت‌مان پرده کشیدیم؟! [۲۱]

اگر نگاه بد کنی و گناه کنی؛ بدان گناه، آدم را خراب می‌کند. [۲۲] اگر نگاه به زن مردم کردی، نظم عالَم را به هم زدی. [۲۳] شیطان تو را مبتلا می‌کند‌. [۲۴] رهبرت شیطان است. تو باید رهبرت امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) باشد، الآن باید رهبرت، وجود مبارک امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) باشد. به امر او نگاه کن! [۲۵]

چشمت را از امر جدا کردی. اگر عمر و ابابکر مردم را از ولایت جدا کردند، تو خودت را از امر جدا می‌کنی. عزیز من! تو مشابه آن‌هایی. آن بهره‌ای که به آن دو نفر داده، به تو هم می‌دهد؛ تو هم جداکُن هستی. [۲۴] بدان که خدا تو را کنار زده ‌است. مؤمن نیستی و سقوط کرده‌ای، از زیارت امام‌ زمان (عجل‌الله‌فرجه) محروم هستی. [۱۸] بهشت و فردوس و جنّات را با یک‌ نگاه از دست می‌دهی. [۱۳] اگر چشم ناپاک داشته ‌باشی؛ طرف اصحاب شمال هستی. [۲۶] به زن و بچّه مردم نگاه کنی؛ کور به محشر می‌آیی. [۲۷]

صورت‌های کثیف به اصطلاح درخشیده، همیشه خودش کثیف است، تو را هم کثیف می‌کند، به لجن می‌کشد. نگاه نکن! حالا یک‌ جلوه‌هایی دارد، آن جلوه، جلوه شیطان است. آن جلوه‌اش، جلوه تاریکی است. تو را هم تاریک می‌کند. [۲۸] این بدچشمی عطای شیطان است. [۲۹] تو داری خواست شیطان را به جا می‌آوری، چشم تو دارد نجوا می‌کند. امر شیطان را اطاعت می‌کنی. نجوای چه می‌کنی؟ نجوای گناه می‌کنی‌. [۳۰] دیگر نمی‌توانی ادّعای دوستی با امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) کنی. [۳۱]

عزیز من! وابسته نباش! جلوی چشمت را بگیر! مبتلا می‌شوی. امر خدا و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و امر پدرت را اطاعت کن! عزیز من! وابسته نشو. تو بلبل باغ ملکوتی، نه از عالم خاک. تو باید به جوّ آسمان بِپَری. تو باید عضو امام ‌زمانت بشوی. تو عضو چه هستی؟ تو عضو تلویزیون و ویدیو و ماهواره و رفیق‌های عشقی و شب‌نشینی‌های عشقی هستی. والله، باید قدر این جلسه را بدانید! اگر قدر ندانید، شما هم سُر می‌خورید. شکر کنید که الحمد لله همه شما متدیّن هستید. شکر کنید که خدا به شما ولایت داده‌ است. شکر کنید که محبّت این جلسه را دارید. شکر کنید که در این جلسه، از اوّل گفتنیم ما داریم تمرین می‌کنیم. [۳۲]

چه کار کنیم که خدشه به ولایت‌مان نحورد؟ گناه نکن! معصیت نکن! با ولایت بازی نکن! مقدّس‌گری درنیاور! امر ولایت را اطاعت کن! اگر تو امر ولایت را اطاعت کنی، امر الله می‌شوی. خانم‌های عزیز! به شما هم می‌گویم: گول نخورید! این لباس‌هایی که خارجی‌ها درست کردند، اگر بروید بپوشید، خدای نخواسته، نستجیر بالله یک‌ جوانی به تو نگاه کند، اهل ‌آتش هستی. چرا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود در آخرالزّمان زن‌ها پوشیده؛ اما برهنه‌اند؟! آن‌ها وضع‌شان درست نیست، توجّه کن! نمی‌گویم ببین زهرای‌ عزیز (علیهاالسلام) چه‌جور بوده؟ ببین مادرت چه‌جور بوده است؟ [۳۳] بیا دست بردار! به این حرف‌ها یقین کن! زهرای عزیز (علیهاالسلام) عصاره تمام خلقت است، اگر خودت را پوشاندی، امر زهرا (علیهاالسلام) را اطاعت کردی، واقع زهرای عزیز (علیهاالسلام) را خواستی، از حضرت زهرا (علیهاالسلام) رُو برنگرداندی. با فاطمه زهرا (علیهاالسلام) که محشور می‌شوی، با تمام خلقت محشور می‌شوی. [۳۴]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات


کتابها

تمام کتابها


سخنرانی‌ها

تمام سخنرانی‌ها

  1. هدایت با خداست نه با خلق 81 (دقیقه 41 و 43 و 44 و 46 و 47 و 49 و 50 و 54)
  2. (سوره الأعراف، آیه ۵۴)
  3. (سوره النجم، آیه ۹)
  4. کتاب جامع ولایت و سخنرانی هدایت با خداست نه با خلق 81
  5. شناخت نجوا ۷۷ (دقیقه ۱۲)
  6. (سوره النور، آیه 46)
  7. کتاب نجوا
  8. شناخت نجوا 77
  9. (سوره هود، آیه 46)
  10. (سوره الفرقان، آیه ۲۳)
  11. کتاب نجوا با ولایت
  12. اربعین ۸۷ (دقیقه ۲۱) و سیر ماورائی (دقیقه ۲۲)
  13. ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ اربعین 87
  14. فُزت بربّ الکعبه 85 و سیر ماورائی 81 و کتاب افشای ولایت
  15. فتنه آخرالزّمان 81
  16. گریه 84
  17. وابستگی ۸۶ (دقیقه ۲۴) و إنا أنزلناه فی لیلة‌القدر (دقیقه ۳۲)
  18. ۱۸٫۰ ۱۸٫۱ افشای ولایت
  19. جاذبه و تبلیغ 78
  20. احکام ولایت
  21. عالم الست، دنیا، برزخ و قیامت 76
  22. شناخت امام‌ زمان 85
  23. ولایت، شرط قبولی سنّت و عبادت؛ تولید 84
  24. ۲۴٫۰ ۲۴٫۱ هدایت با خداست نه با خلق 81
  25. کامپیوتر جهانی 80، جلسه اوّل
  26. صفات اصحاب ‌یمین (2) 77
  27. شهادت امام ‌حسن و امام‌ رضا 85
  28. حاکمیّت شیعه (کامپیوتر جهانی 80، جلسه چهارم)
  29. امیرالمؤمنین را بهتر بشناسیم
  30. شناخت نجوا، نجوا با ولایت 77
  31. امام ‌زمان و ذکر الله 79
  32. وابستگی 86
  33. إنا أنزلناه فی لیلة‌القدر 84
  34. افشای شیعه 84
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه