صفحهٔ اصلی
فرمایش منتخب: بیتوته و نجوا با ولایت 2
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
بیتوته: یعنی خلوت کردن با خدا، چطور؟ شما نباید بهفکر این باشی که با محبّت اهل دنیا خلوت کنی؛ چون باید در این دنیا یک مقصد داشته باشی. مقصدت خدا و ولایت باشد. هر دوی اینها یکی هستند. [۲] بشر باید بیتوته داشته باشد. بیتوته، آن درستاست که یک قدری، در یک جای خلوت برود. آن جای خلوت، خلوت نیست. جای خلوت، جاهایی که آدم میرود با خدای خودش خلوت میکند، صحیح است؛ اما بیتوته قلبی این است که دائم تو بهفکر خدا و امامزمانت باشی. بیتوته قلبی ایناست که دائم بهفکر واجباتت باشی. بیتوته قلبی باید محرّمات بهجا نیاوری. بیتوته قلبی این است که خدای نخواسته نگاه ناجور نکنی، به جاییکه خدا گفته، نگاه نکن! آنجا که گفته، نگاه کن! چشمت در اختیار امر باشد.
عزیز من! جوان عزیز! فدایت شوم، تو باید در اختیار امر باشی، نه امر در اختیار تو. تو باید در اختیار پول باشی [پولی که به امر است، پول بیتالمال است، باید آن را صرف امر کنی نه صرف تجدّد، نه صرف خیالات باطل، نه صرف هوا و هوس کنی]، نه پول در اختیار تو که هر جور بخواهی خرج کنی. اینهم مثل هماناست. تو دائم باید پایت در اختیار امر باشد، چشمت در اختیار امر باشد، خیالت در اختیار امر باشد، نشستنت در اختیار امر باشد. چرا سر نماز میگوید «بِحَول الله و قُوّتِه أقوم و أقعُد»؟ یعنی ایخدا! تو قوّت به من میدهی که میایستم و مینشینم. تمام این حرفها که داری میبینی، عزیز من! تو باید با آن چشم ولایت، امام زمانت را ببینی؛ با چشم ولایت، خدا را ببینی. چطور خدا را ببینی؟ خدا که جسم نیست، امرش را ببینی. [۳]
نجوا؛ یعنی بیزاری جستن از اهل دنیا، چنان باید محبّت خدا و ائمه طاهرین (علیهمالسلام) در قلبت باشد که چیزی را نبینی تا با آن ارتباط داشته باشی و نجوا کنی. نجوا؛ یعنی در قلبت یا خدا! یا علی! یا زهرا! یا حسین! یا امام زمان! بگویی. باید چنان محبّت ائمه طاهرین (علیهمالسلام) را داشته باشی که چیزی را نبینی تا با آنها نجوا کنی. نجوا؛ یعنی بیزاری از اهل دنیا، بیزاری از بدعتگذار دین. [۲]
عزیز من! قربانت بروم، ببین این حرفها چیست؟ با این حرفها نجوا کن! به تمام آیات قرآن! این حرفها روح است؛ باید روح به جسم شما نازل بشود تا شما هم روح بشوید. حرف ولایت، روح است، شما الآن جسم هستید، جسم علیین هستید؛ بگذارید علی (علیهالسلام) وارد آن بشود تا روح شوید. مگر امام حسین (علیهالسلام) نمیگوید: قبر من در دل دوستانم است؟ کجایی تو؟ آیا خدا قبر امام حسین (علیهالسلام) را در دلت گذاشته است که یک فاتحه برای او بخوانی؟ خب بگویید! همه شما که باسواد هستید و آمدید با من روبرو شدید. امام حسین (علیهالسلام) میگوید: یاد من باش! شما هر موقع یاد پدرت هستی، سر قبر او میروی. امام میگوید: یاد من باش که ثوابت، مطابق عبادت من است. خوب شد؟ مگر امام صادق (علیهالسلام) به آن فرد نگفت؟ یک سلام بر حسین (علیهالسلام) گفته است، خودش را فدای حسین (علیهالسلام) نکرده است؛ که اگر جانش را فدا کند، امام زمان (عجلاللهفرجه) میگوید: پدر و مادرم به قربانت! شما در این مسیری که هستید، امام حسین (علیهالسلام) میگوید: پدر و مادرم به قربان شما! ای کسیکه یاد ما هستی، ای کسیکه خلق را مؤثّر نمیدانی، ای کسانیکه اینجا جمع شدید و حرف ولایت را گوش میکنید و امر ولایت را اطاعت میکنید. [۴]
خدایا! محبّت ائمه (علیهمالسلام) را به ما تزریق کن!
خدایا! تتمه عمر ما را در راه خودت قرار بده! در صراط مستقیم باشیم! صراط مستقیم علیبنابیطالب (علیهالسلام) است.
علیجان! به زهرایت بگو این رفقای مرا راه بده! همینجور که سلمان را راه داد؛ مبادا مثل عباس (عموی پیامبر) باشیم که راهمان ندهد!
خدایا! این رفقای من هر جاییکه بروند و هر جاییکه باشند، از حبلالمتین قطع نشوند؛ اتّصال به امر باشند.
خدایا! چیزهایی در ما هست که باعث تزلزل ماست، آنها را بردار و محبّت خودت و ائمه طاهرین (علیهمالسلام) را جایگزین کن.
خدایا! جلسه ولایت را خودت حفظکن!
خدایا! معامله فرعون را با ما بکن! رفقا اطمینان به ما دارند؛ آبروی ما را نریز! انگار کن فرعونیم، آمدیم درِ خانهات؛ در اینجا و آنجا پرده را کنار نزن! بدی ما را نشان نده! شیطان را از ما دور کن! هر کسی با تو نیست، از ما دور کن!
خدایا! گناهانی که از ما میبینی، جانِ علی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) ندیده بگیر! خدایا! این رفقا مثل اُسامه نشوند، مثل مؤمن طاق بشوند؛ امامزمانشان را یاری کنند!
خدایا! رفقا با هم هماهنگ باشند!
خدایا! بهحقّ حقیقت زهرا، ما را از این دنیا و لهو و لعب نجات بده!
امامزمان! آقاجان! کاری کن ما یاور شما باشیم!
خدایا! ما جزء جاماندهها نباشیم!
خدایا! ولایت و جلسه ولایت را تا آخر برسانیم!
حسینجان! بهحق خواهرت، دست ما را بگیر! حسینجان! بهحق علیاکبرت، دست ما را بگیر! حسینجان! بهحق علی اصغرت، دست ما را بگیر! حسینجان! بهحق جدّ اطهرت، دست ما را بگیر! حسینجان! بهحق پدرت، ولیّ خدا، ولیّ الله دست ما را بگیر! حسینجان! ما را ببخش! ما آن معرفتی که باید داشته باشیم را نداریم.
خدایا! شناسایی به ما بده! شناسایی که به حیوانات دادی، به ما هم بده!
دلم میخواهد این حرفها پیش شما بماند. اگر من مُردم، تزلزل نداشته باشید. من تاریخات را نقل میکنم که در حیاتم و مماتم هوشیار باشید. شما شب و روز در جلسه باید پَر بزنید، فراموش نکنید. دست از اینخانه و سخاوت برندارید تا رجعت. اینخانه، خانه آخرت است، بزرگترین گناه بههمزدنِ این جلسه است. من شما را فراموش نمیکنم، شما هم یاد من باشید. [۵]
یا علی
ارجاعات
فرمایش منتخب: ماه رمضان 2
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشتهباشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۶]
ما شب اول ماه مبارک رمضان بلند شدیم و نشستیم. گفتیم: خدایا! مهمان تو هستیم. تو خودت گفتی بیا! ماه توست. مگر ماههای دیگر مال خدا نیست؟ باباجان! این ماه ابعاد دارد. این ماه باید مُحرم شوی. همانطور که میگوید در خانهخدا باید مُحرم بشوید، این ماه هم باید مُحرم بشوید! چرا؟ اگر یک روزه خوردید، باید هشتاد تازیانه به شما بزنند! روزه دوم، روی زبانتان را بتراشند، روزه سوم باید تو را بکشند! حکمش این است؛ یا اینکه باید مراقب باشی مُبطلات بهجا نیاوری. ماه رمضان عین مکّه، مبطلات دارد. حالا من به خدا چه بگویم؟ از خدا چه چیزی بخواهم؟ نان بخواهم که به من داده، برنج بخواهم که به من داده، مرغ بخواهم که به من داده، همهچیز به من دادهاست؛ یکخانه به من داده، در آن نشستهام، قانع و راضی هم هستم؛ پس از خدا چه چیزی بخواهم؟ هر چه فکر کردم که چه چیزی بخواهم؟ چیزی به ذهنم نیامد. گفتم: خدایا! فکرش را خودت به من بده! گفتم:مهمان توییم ایخدا! راهمان بده! | توی خانه علی (علیهالسلام) و فاطمه (علیهاالسلام) جایمان بده! |
شما در ابعاد همه مردم نگاه کن! ببین اول ماه مبارک رمضان از خدا چه چیزی خواستهاند؟ ببین چه چیزی به تو میگویند؟ این است که آدم نمیخواهد بگوید. بابا! خدا یادت میدهد. به تو میگوید اینطوری کن! اینطوری حرف بزن! بیا پیش من! اگر تو از خدا و ولایت کمک خواستی، تو را یاری میکنند. عزیز من! اصلاً شیعه باید مُحرم باشد. اگر باید ماه مبارک رمضان مُحرم باشی، شیعه باید همیشه مُحرم باشد. این شهر رمضان که میگوید مثل «أنا مدینة العلم و علیٌ بابها» است. باید همینطور که از این در میروی، از درِ رمضان هم بروی؛ یا مثلاً مطلب دیگری میفرماید که با نظافت بیا! خودت را پاک کن! ما داریم چهکار میکنیم؟ اگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میگوید در ماه رمضان یک خرما به مردم بده و روزهشان را باز کن! والله! دارد افشا میکند. این آقا تمام ماه رمضان میگذرد و یک افطاری به کسی نمیدهد. خب، نمیتوانی افطاری بدهی، آیا میتوانی یک کیسه برنج بخری و بین مردم تقسیم کنی؟! پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) میخواهد تو را با خدا آشنا کند. میگوید: به قدر یک خرما، به بیچارهای رحم کن! به گرسنهای رحم کن! ما داریم چه میگوییم؟! گفت: یک نصف خرما به کسی بده! آیا همیناست؟!
چندین سال پیش یکی از رفقای عزیز یک پول زیادی داد و من میخواستم به مشهد بروم. آن روزی که این پول را بهمن داد، فردایش ماه مبارک رمضان بود. من هم قدری مرغ و برنج گرفتم و به فقرا دادم. عقیدهام این است که اگر نیّت کردید به مشهد بروید، حتماً بروید؛ آدم پشتِ پایش را میخورد. خلاصه وقتی اینکار را کردم، در فکر رفتم که از آنهایی نباشم که نیّت کردم و نرفتم؛ بعد از یک شب یا دو شب، خواب دیدم که با یک نفر دیگر به عمره رفتهام و دارم برمیگردم. او به من گفت: آیا میخواهی ائمه طاهرین (علیهمالسلام) را به تو معرّفی کنم؟ گفتم: معرّفی کن! همان جایی که اشاره کرد، قدری جلو رفتم، دیدم ائمه طاهرین (علیهمالسلام) آنجا هستند. امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) بیرون آمد، فوری دستش را بوسیدیم و خیلی با هم «لَحمُک لَحمی» بودیم، از خواب بیدار شدم. ببین امام رضا (علیهالسلام) به من حالی کرد و فرمود: من که از دست تو راضی هستم، دوازده امام، چهارده معصوم (علیهمالسلام) هم راضیاند. اینکاری که تو کردی، رضایت ماست. اگر بخواهی امام رضا (علیهالسلام) حالیات میکند و برایت راهنما و هدایت کننده میگذارد که هدایتت کند. ما داریم چه میگوییم؟! ما نباید از یک زنبور کمتر باشیم. زنبور عسل نوکش را پُر از آب کرد که آتش ابراهیم را خاموش کند. جبرئیل به او گفت: کجا میروی؟ گفت: میخواهم بروم آتش ابراهیم را خاموش کنم. گفت: با چهچیزی؟ گفت: با این آبی که در نوکم هست. گفت: دوازده فرسخ آتش است! گفت: به قدر وسعم آنرا خاموش میکنم. حالا ببین خدای تبارک و تعالی چه کرده؟ دهانش را پُر از عسل کرده، عسل شفاست. همینطور که میخواست ابراهیم را شفا دهد، خدا دهانش را پُر از عسل کرده، وحی هم به او میرسد. بیایید به قدر یک زنبور عسل تکان بخوریم و برویم آتش یک بیچارهای را خاموش کنیم تا وحی به ما برسد. از بس خدا خوشش میآید، وحی به او میرسد.
چرا به ما وحی نمیرسد؟ البتّه به ما هم وحی میرسد؛ اما از طرف چهکسی؟ از طرف شیطان. مرتّب به ما میگوید: اینکار را بکن! اینکار را نکن! ما هم میگویم: چشم! چشم! فدایت بشوم، امرت را اطاعت میکنم. اصلاً شیطان فرصت به تو نمیدهد که بهفکر مردم باشی. بهقدری کار جلویت گذاشته که اصلاً وقت نداری! [۷]
یا علی
اخلاق در خانواده 11
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۸]
جوانی پیش پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آمد، قدری سر و وضعش ژولیده بود. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گفت: زن داری؟ گفت: آری! گفت: دلت میخواهد که مثل تو ژولیده باشد؟ گفت: نه! گفت: او هم میخواهد که اینجوری نکنی. تمام حرفها را به ما دستور داده، باید پیراهنت را عوض کنی، خلاصه تمیز باشی. کاری نکنی که مردم از تو انتظار نداشته باشند، اگر دهانت بو میدهد، آن را بشوی عزیز من! دندانهایت اگر مصنوعی است، آنها را بشوی، دهانت بو ندهد، گوشات بو ندهد، پایت بو ندهد. اصلاً اسلام نظافت است. [۹]
جوان عزیز هم به قرآن نزدیک است، هم به توحید نزدیک است، هم به امام زمان (عجلاللهفرجه) نزدیک است، هم به وسوسه شیطان نزدیک است. توجّه کن! با تفکّر باش! زود رفیق نباش! زود گذر باش! با هر کسی راه نرو! با هر کسی خیلی دوست نشو! اخلاقش خوب باشد، توهم باید بکر باشی. [۱۰] مگر پسر نوح عرق خورد؟! شراب خورد؟! چه کرد؟! با رفیق بد قدم زد. [۱۱]
دوستتان را امتحان کنید! بیخود خودتان را در اختیارش نگذارید، ببین چه فکری برای شما دارد؟! چه خیالی برای شما دارد؟![۱۲] الآن خطری که برای جوانان پیدا شده، این است که چشمش را نمیپوشاند، چشمت را بپوشان! [۱۳] اگر خواهر یا دخترت بَزَک [آرایش] کرده، حقّ نداری به او نگاه کنی؛ چونکه آنموقع به خواهرت یا بچّهات نگاه می کردی، حالا به بَزَکش نگاه میکنی، به تو حرام است، نباید نگاه کنی. [۱۴]
کسیکه شهوت دارد، باید جلوی چشمش را بگیرد؛ اگرنه مبتلا میشود، هر کسی میخواهد باشد، در هر لباسی میخواهد باشد؛ چونکه آن جلوه شیطان است، آن هدف شیطان است، آن خواست شیطان را عملی میکند. [۱۵] به امام صادق (علیهالسلام) گفتند: چرا یوسف مبتلا نشد؟ گفت: نگاه نکرد؛ یعنی خلوت دل نداشت. حرف زده؛ تا حتّی وقتی زلیخا روی بُتش چیزی انداخت، به او گفت چرا همچین کردی؟ گفت: میخواهم بُتام نبیند. گفت: من چه چیزی روی بُتام بیندازم؟! من که روی خدا نمیتوانم چیزی بیندازم! [۱۲]
یک نگاهت به زن نامحرم افتاد، نگاه به آسمان کنی، تمام ملائکه طلب مغفرت برایت میکنند، نگاه به زمین بکنی، تمام ملائکه برایت طلب مغفرت میکنند، طلب مغفرت ملائکه آمرزیدهای. [۱۶] زنی آمد یک مسئله از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بپرسد، پسر عباس خودش را شبیه کرده بود، به او نگاه کرد. جاییکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) غضب کرده، اینجاست! پیامبری که خُلقش عظیم است، به او گفت: ای پسر عباس! چرا نگاه کردی؟! فردای قیامت خدا چشمت را پُر از آتش میکند! کجا نگاه میکنید شما مسلمانهای مصنوعی، ولایتیهای مصنوعی؟! [۱۷]
در زمانِ شعیب پیامبر، موسی یک قبطی [طرفدار فرعون] را کُشت. فرعون دستور داد که موسی را بگیرید! موسی فرار کرد، به جایی رفت که دید چاهی است که مردم از آن آب میکِشند و دو دختر هم آنجا هستند که گوسفند دارند و میخواهند به گوسفندانشان آب بدهند. موسی به آنها گفت: شما چرا ایستادهاید و به گوسفندانتان آب نمیدهید؟! گفتند: ما صبر میکنیم وقتی همه رفتند، به آنها آب میدهیم.
موسی آمد و از چاه آب کشید و به گوسفندان داد. وقتی دختران شعیب پیش پدرشان رفتند، شعیب پیامبر گفت: باباجان! چرا امروز زود آمدید؟! گفتند: جوانی آنجا بود، آب برای گوسفندانِ ما از چاه کشید و ما زودتر آمدیم. شعیب گفت: بروید به او بگویید پیش من بیاید. وقتی دختران شعیب، موسی را پیدا کردند و جریان را به او گفتند که همراه ما به خانهمان بیا! موسی گفت: من جلو میروم، هر موقع باید مسیرم را عوض کنم و داخل کوچه دیگری شوم، شما یک سنگ برایم بیندازید. موسی دنبال دختران سیاه سوخته شعیب نرفت؛ این است که خدا به او «ید بیضاء» میدهد. به تو چه میدهد؟
حالا وقتی موسی به آنجا رفت، شعیب گفت: یک سال پیش ما بمان و برایمان چوپانی کن! این گوسفندان هر کدامشان اَبلق [سیاه و سفید] زاییدند، مال تو باشد، دخترم را هم به تو میدهم. من پدرم گوسفند داشته، گوسفند یا سام یا کبود یا سیاه است، گوسفند اَبلق خیلی کم است! موسی هنگام جفتگیری گوسفندان، چهار تا چوب را اَبلق کرد، تمام گوسفندان اَبلق زاییدند! به خارجیها نگاه نکنید که اَبلق میزایید! جلوی چشمتان را بگیرید! [۱۸]
یا علی
نگاه 25
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱۹]
حالا من میخواهم بگویم که ما یک نظر داریم و یک مقصد. مثلاً ببین، نستجیر بالله، اگر به زن مردم یک نظری کردی، شهوتت به حرکت میآید. تا نظر نکردی، شهوتت به حرکت نمیآید. یک وقت با نظر، شهوت جنسی به حرکت میآید، یکوقت نه، شهوت پولی به حرکت میآید. وقتی به این دنیا نظر کردی، چه میشوی؟ اهل دنیا میشوی. عزیز من! قربانت بروم، فدایت بشوم، بیا فکر داشته باش! بیا تفکّر داشته باش! بیا اندیشه داشته باش! از اینجا میگوید که اگر نستجیر بالله، به یک کسی نظر کنی، گناه علیکشی به تو میدهد؛ این نظر، نظرِ شیطان است؛ اما میگوید به صورت یک مؤمن نظر کنی، به کعبه نظر کنی، به قرآن نظر کنی، خدا چه چیزی به تو میدهد؟ ثواب دوازده امام، چهارده معصوم (علیهمالسلام) را به تو میدهد. این نظر، نظرِ الله است. [۲۰]
چرا حضرت میفرماید به مکّه نگاه کن؟ مبنایش این است که به زایشگاه علی (علیهالسلام) نگاه کن! همینطور میگوید به صورت پدر و مادرت نگاه کن که ثواب دارد، همینطور به قرآن نگاه کن، ثواب دارد. اینقدر خدا پدر و مادر را بالا برده که آنها را مطابق مکّه و قرآن آورده است، اینقدر خدا پدر و مادر را میخواهد! [۲۱] عزیز من! تو آبروی پدر و مادرت هستی، چرا میگوید به آنها نگاه کن؟ یعنی این آبروی تو را میخواهد بخرد، مواظب توست، دوست توست. حالا پدر را روبروی مکّه آورد، روبروی قرآن قرار داد. چرا؟ قرآن میخواهد تو را هدایت کند، این پدر و مادر هم میخواهد تو را هدایت کند. [۲۲]
اگر بخواهی که مکّهات درست باشد، باید به جای بد نگاه نکرده باشی، شهوترانی نکرده باشی. [۲۳]
وقتی امام سجاد (علیهالسلام) به ظاهر از دنیا رفت، شتر حضرت، سر قبرش رفت و گریه میکرد؛ امام باقر (علیهالسلام) فرمود: او را بیاورید! بعد از آن دوباره فرار کرد و رفت. حضرت گفت: رهایش کنید! آنقدر سرش را روی قبر امام زد تا جان داد. آیا تو عاشورا گریه میکنی یا میروی پای تلویزیون؟! تو با عاشورا ارتباط نداری، حیا نداری و حیات نداری. تو داری پشت به ائمه (علیهمالسلام) میکنی و امر ائمه (علیهمالسلام) را اطاعت نمیکنی. آیا تو انسانی یا حیوان؟! والله، آن انسان است و ما حیوان! این مردم حیا نمیکنند، حیا باعث نجات شما میشود. والله، اگر حیا نداشته باشیم، حیات نداریم. بیحیایی این است که امر ائمه (علیهمالسلام) را اطاعت نکنید و پشت به اینها کنید، از هر بیحیایی، بیحیاتری! [۲۴]
ببین خدا ولایت را برای حیوانات هم کم نگذاشته است. کجاییم ما؟! آن حیوان مثل سگ اصحاب کهف یا الاغ بلعم امر را اطاعت میکند؛ اما شهوت به تو غلبه کرده، تو اطاعت نمیکنی. توی دانشگاه چهار تا بچّه صورت صاف میبینی، نمیدانم خانم اینجوری میبینی، گول میخوری و از ولایت جدا میشوی. از ولایت جدا نشو! برو تفکّر داشته باش! از امام صادق (علیهالسلام) میپرسند: جدا میشوند؟ میفرماید: آری! وقتی جدا میشوند اگر در آن حال بمیرند به دین محمّد (صلیاللهعلیهوآله) نَمُردهاند. عزیز من! در کامپیوتر جهانی نگاه میکنی، از ولایت جدا نشو! اگر نگاه بد کردی، از ولایت جدا شدی؛ خدا نکند ما در آن حال بمیریم. [۲۵]
به دینم قسم، من میگویم: خدا! اگر الاغ را در محشر بیاوری، من در مقابل آن رفوزه هستم؛ این الاغ اطاعت کرده است. شما یک الاغ میبینید که ساز تلویزیون بزند؟! یک الاغ میبینید که ساز ویدیو بزند؟! یک الاغ میبینید که از این نمیدانم تختهنردها که حالا در آمده، اسمش چیست؟ یادم رفت، شطرنج بزند؟! یک الاغ دیدی که شطرنجبازی کند؟! به الاغ گفته راه برو! رفته. زبانبسته، به او هم بگویی بایست! میایستد، به او هم میگویی برو! میرود، بار هم میکشد. بابا! بیایید فکر کنیم، تفکّر داشته باشیم، اگر بخواهیم انسان شویم، باید تفکّر داشته باشیم، آدم با تفکّر، انسان میشود. [۲۶]
حضرتعباسی! بیایید فکر کنیم، حیف نیست که دست از علی (علیهالسلام) برداریم؟ حیف نیست که دست از امام زمان (عجلاللهفرجه) برداریم و دنبال این کثافتکاریها و آشغالها برویم؟ حیف از چشم تو نیست که نگاه میکنی؟! [۲۷] اگر نگاهِ غیر امر به کامپیوتر کنی تا کیف کنی و شهوتت به حرکت درآید، والله، با همان هم محشور میشوی و با همان هم میمیری. [۱۳] جاذبه شهوت و لذّت و تماشا را هم در دل تو میآورد. [۲۸] شهوتت را برانگیخته میکنی؛ آنوقت گناه میکنی. [۲۹] تو که نگاه به دختر و بچّه مردم میکنی؛ خاک بر سرت کنند! تو مَست هستی. [۳۰]
یا علی
- ↑ نیمه شعبان ۸۲ (اوّل نوار) و نازله ۸۸ (دقیقه ۴۸)
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ کتاب نجوا
- ↑ نیمه شعبان 82
- ↑ نازله 88
- ↑ کتاب جامع ولایت
- ↑ یقین 75 (دقیقه 35 و 52)
- ↑ یقین 75 و کتاب امامرضا
- ↑ آخرالزّمان ۸۰ (دقیقه ۵۷) و آفات ولایت (دقیقه ۵۷) و جامعه، غدیر ۹۱ (دقیقه ۱۷)
- ↑ آخرالزّمان 80
- ↑ محور خلقت ولایت است 79
- ↑ ارتباط 87
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ آفات ولایت 81
- ↑ ۱۳٫۰ ۱۳٫۱ اربعین 87
- ↑ تسبیحات حضرت زهرا 75
- ↑ نیمه شعبان 84
- ↑ شناخت ولایت 85
- ↑ جامعه – غدیر 91
- ↑ فُزت بربّ الکعبه 85
- ↑ تجسس ۷۸ (دقیقه ۵۵) و کامپیوتر جهانی، جلسه اوّل (دقیقه ۲۰)
- ↑ فرمان ولایت، فرمان دل 77
- ↑ عناد 76
- ↑ تجسّس 78
- ↑ افشای ولایت
- ↑ افشای احکام
- ↑ کامپیوتر جهانی 80، قسمت اول
- ↑ قوم لوط و حرامزادگی 76
- ↑ کامپیوتر الهی و کامپیوتر جهانی 80
- ↑ صفات الله، مشهد 82
- ↑ ترجمه احکام
- ↑ عید فطر 92