صفحهٔ اصلی: تفاوت بین نسخهها
سطر ۱۰: | سطر ۱۰: | ||
</div> | </div> | ||
--> | --> | ||
+ | {{فرمایش منتخب|امامباقر}} | ||
+ | |||
+ | |||
{{:اخلاق در خانواده}} | {{:اخلاق در خانواده}} | ||
نسخهٔ ۱۲ ژانویهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۰۷:۵۳
فرمایش منتخب: امامباقر
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمةالله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشتهباشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی [۱]
فقه و اصول از برای امامصادق (علیهالسلام) و امامباقر (علیهالسلام) است؛ اما فقه و اصولی که به ولایت وصل نباشد، جهنّم است. فقه و اصول را باید در اختیار ولایت گذاشت؛ یعنی باید به امر ائمهطاهرین (علیهمالسلام) باشی و از خودت حرف نزنی. اگر از خودت حرف بزنی، برای فقه و اصول مشابه درست کردی. [۲] چرا به حضرت، باقرالعلوم میگویند؟ چون علم را شکافت. یکمدّت زمانی بنیامیّه با بنیعبّاس دعوا میکردند و درگیری پیدا کردند، این دو امام یکذرّه فرصت پیدا کردند؛ تا یک اندازهای علم را بشکافند. هر چه داریم از افشای این دو بزرگوار داریم. یک اندازهای توانستند اسلام و ولایت را افشا کنند. چهارصد شاگرد از برای امامصادق (علیهالسلام) نوشتهاند، رئیسمذهب شیعه است. حالا باز چهکسی مانع شد؟ بنیعبّاس. [۳]
اگر شما به ولایت یقین کنید، بو دارید. آدم، بوی آنرا هم میشنود؛ اما مشام دنیایی شما باید کنار برود. آنهایی که قبول نکردند، چرا بوی امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را نمیشنیدند؟ چرا بوی حضرتزهرا (علیهاالسلام) را نمیشنیدند؟ زهرایعزیز (علیهاالسلام) را زدند و طناب گردن امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) انداختند. اگر شما ولایت داشتهباشید؛ آنوقت سنخه ولایت را میفهمید، بو دارد، ولایت آن بو را میکِشد. امامصادق (علیهالسلام) قسم میخورَد و میفرماید که عدّهای از یمن، نزد پدرم، امامباقر (علیهالسلام) آمدند. پدرم اینها را در آغوش میگرفت، میبوسید، بو میکرد و میگفت: صادقجان! اینها بوی بهشت میدهند. بوی بهشت بوی ولایت است! چهکسی این بو را میشنود؟ امامباقر (علیهالسلام) و امامصادق (علیهالسلام). آقاجان! بیا مشامت را از بوی دنیا خالی کن! تا کی نگاه به این تلویزیون و ویدیو و اسباب قمار میکنی؟! اینها که بو ندارند، بوی ظلمت دارند. خدایا! ما را مطهّر کن! با ولایت باشیم و بوی ولایت دهیم. خدایا! ما در اختیار ولایت باشیم؛ نه اینکه بخواهیم ولایت در اختیار ما باشد.
چرا به شما میگوید اگر ذرّهای محبُت عمر و ابابکر داشتهباشید، شما را میسوزانم؟ این یعنیچه؟ یعنی همینطور که ولایت نجاتدهنده از آتشجهنّم است، ذرّاتی محبُت این دو نفر را داشتهباشید، خدا به گردنش واجب است که شما را بسوزاند. بیایید یکذرّه تفکّر داشتهباشیم! بیایید ببینیم چهچیزی از خدا بخواهیم؟! به روح تمام انبیاء! من یک وقتهایی اینجا نشستم، یکچیزهایی به خدا میگویم. میگویم: خدایا! هر چه که به پیامبرت دادی، بهمن هم دادی! چهچیزی داده؟ ولایت. چهچیزی داده؟ محبّت خدا و زهرا (علیهاالسلام)، حالا پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) از خدا، نجات امّتش را میخواست.
بهقرآن! من همیشه نجات شماها را میخواهم؛ تا حتّی به خدا میگویم: خدایا! اگر مرا بخشیدی، آمرزیدی و به بهشت بردی، من دارم با تو شرط میکنم؛ میگویی: آنجا جای ناراحتی نیست. روایت هم داریم: یک مؤمن اگر دوستی داشته. باشد و مقام آن دوستش پایینتر باشد؛ آنوقت خدا مَلَکی شبیه آن دوستش خلق میکند که این مؤمن ناراحت نباشد. گفتم: خدایا! اینکارها را با من نکن! من الآن دارم به تو میگویم. نصفشب دارم به خدا میگویم: خدایا! این رفقایم را برنداری مَلَک کنی و جلویم بگذاری! اینها باید جایشان از من بهتر باشد. به خدا! به ولایت! به روح رسولالله! راست میگویم، اگر جای شما از من پایینتر باشد، من ناراحتم! اینقدر شما را دوست دارم!
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) هم همینطور بود. وقتی عزرائیل به او گفت: بهشت را زینت کردهایم، حوریهها اینجا هستند. فرمود: با امّتم چهکار میکنی؟ شما هم باید اینطوری باشید، باید بهفکر هم باشید. چرا امامصادق (علیهالسلام) میفرماید اگر دلیکی را خوش کردی، دل مرا خوش کردی، دل مادرم زهرا (علیهاالسلام) را خوش کردی، خدا میگوید: دل مرا هم خوش کردی؟ من هم میخواهم دلم خوش باشد، میبینم خدا هم اینرا از ما میخواهد؛ میگوید دو عدّه را به بهشت راه نمیدهم: یکی بخیل و یکی هم حسود. [۴]
یا علی
اخلاق در خانواده 11
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۵]
جوانی پیش پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) آمد، قدری سر و وضعش ژولیده بود. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گفت: زن داری؟ گفت: آری! گفت: دلت میخواهد که مثل تو ژولیده باشد؟ گفت: نه! گفت: او هم میخواهد که اینجوری نکنی. تمام حرفها را به ما دستور داده، باید پیراهنت را عوض کنی، خلاصه تمیز باشی. کاری نکنی که مردم از تو انتظار نداشته باشند، اگر دهانت بو میدهد، آن را بشوی عزیز من! دندانهایت اگر مصنوعی است، آنها را بشوی، دهانت بو ندهد، گوشات بو ندهد، پایت بو ندهد. اصلاً اسلام نظافت است. [۶]
جوان عزیز هم به قرآن نزدیک است، هم به توحید نزدیک است، هم به امام زمان (عجلاللهفرجه) نزدیک است، هم به وسوسه شیطان نزدیک است. توجّه کن! با تفکّر باش! زود رفیق نباش! زود گذر باش! با هر کسی راه نرو! با هر کسی خیلی دوست نشو! اخلاقش خوب باشد، توهم باید بکر باشی. [۷] مگر پسر نوح عرق خورد؟! شراب خورد؟! چه کرد؟! با رفیق بد قدم زد. [۸]
دوستتان را امتحان کنید! بیخود خودتان را در اختیارش نگذارید، ببین چه فکری برای شما دارد؟! چه خیالی برای شما دارد؟![۹] الآن خطری که برای جوانان پیدا شده، این است که چشمش را نمیپوشاند، چشمت را بپوشان! [۱۰] اگر خواهر یا دخترت بَزَک [آرایش] کرده، حقّ نداری به او نگاه کنی؛ چونکه آنموقع به خواهرت یا بچّهات نگاه می کردی، حالا به بَزَکش نگاه میکنی، به تو حرام است، نباید نگاه کنی. [۱۱]
کسیکه شهوت دارد، باید جلوی چشمش را بگیرد؛ اگرنه مبتلا میشود، هر کسی میخواهد باشد، در هر لباسی میخواهد باشد؛ چونکه آن جلوه شیطان است، آن هدف شیطان است، آن خواست شیطان را عملی میکند. [۱۲] به امام صادق (علیهالسلام) گفتند: چرا یوسف مبتلا نشد؟ گفت: نگاه نکرد؛ یعنی خلوت دل نداشت. حرف زده؛ تا حتّی وقتی زلیخا روی بُتش چیزی انداخت، به او گفت چرا همچین کردی؟ گفت: میخواهم بُتام نبیند. گفت: من چه چیزی روی بُتام بیندازم؟! من که روی خدا نمیتوانم چیزی بیندازم! [۹]
یک نگاهت به زن نامحرم افتاد، نگاه به آسمان کنی، تمام ملائکه طلب مغفرت برایت میکنند، نگاه به زمین بکنی، تمام ملائکه برایت طلب مغفرت میکنند، طلب مغفرت ملائکه آمرزیدهای. [۱۳] زنی آمد یک مسئله از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بپرسد، پسر عباس خودش را شبیه کرده بود، به او نگاه کرد. جاییکه پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) غضب کرده، اینجاست! پیامبری که خُلقش عظیم است، به او گفت: ای پسر عباس! چرا نگاه کردی؟! فردای قیامت خدا چشمت را پُر از آتش میکند! کجا نگاه میکنید شما مسلمانهای مصنوعی، ولایتیهای مصنوعی؟! [۱۴]
در زمانِ شعیب پیامبر، موسی یک قبطی [طرفدار فرعون] را کُشت. فرعون دستور داد که موسی را بگیرید! موسی فرار کرد، به جایی رفت که دید چاهی است که مردم از آن آب میکِشند و دو دختر هم آنجا هستند که گوسفند دارند و میخواهند به گوسفندانشان آب بدهند. موسی به آنها گفت: شما چرا ایستادهاید و به گوسفندانتان آب نمیدهید؟! گفتند: ما صبر میکنیم وقتی همه رفتند، به آنها آب میدهیم.
موسی آمد و از چاه آب کشید و به گوسفندان داد. وقتی دختران شعیب پیش پدرشان رفتند، شعیب پیامبر گفت: باباجان! چرا امروز زود آمدید؟! گفتند: جوانی آنجا بود، آب برای گوسفندانِ ما از چاه کشید و ما زودتر آمدیم. شعیب گفت: بروید به او بگویید پیش من بیاید. وقتی دختران شعیب، موسی را پیدا کردند و جریان را به او گفتند که همراه ما به خانهمان بیا! موسی گفت: من جلو میروم، هر موقع باید مسیرم را عوض کنم و داخل کوچه دیگری شوم، شما یک سنگ برایم بیندازید. موسی دنبال دختران سیاه سوخته شعیب نرفت؛ این است که خدا به او «ید بیضاء» میدهد. به تو چه میدهد؟
حالا وقتی موسی به آنجا رفت، شعیب گفت: یک سال پیش ما بمان و برایمان چوپانی کن! این گوسفندان هر کدامشان اَبلق [سیاه و سفید] زاییدند، مال تو باشد، دخترم را هم به تو میدهم. من پدرم گوسفند داشته، گوسفند یا سام یا کبود یا سیاه است، گوسفند اَبلق خیلی کم است! موسی هنگام جفتگیری گوسفندان، چهار تا چوب را اَبلق کرد، تمام گوسفندان اَبلق زاییدند! به خارجیها نگاه نکنید که اَبلق میزایید! جلوی چشمتان را بگیرید! [۱۵]
یا علی
نگاه 25
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱۶]
حالا من میخواهم بگویم که ما یک نظر داریم و یک مقصد. مثلاً ببین، نستجیر بالله، اگر به زن مردم یک نظری کردی، شهوتت به حرکت میآید. تا نظر نکردی، شهوتت به حرکت نمیآید. یک وقت با نظر، شهوت جنسی به حرکت میآید، یکوقت نه، شهوت پولی به حرکت میآید. وقتی به این دنیا نظر کردی، چه میشوی؟ اهل دنیا میشوی. عزیز من! قربانت بروم، فدایت بشوم، بیا فکر داشته باش! بیا تفکّر داشته باش! بیا اندیشه داشته باش! از اینجا میگوید که اگر نستجیر بالله، به یک کسی نظر کنی، گناه علیکشی به تو میدهد؛ این نظر، نظرِ شیطان است؛ اما میگوید به صورت یک مؤمن نظر کنی، به کعبه نظر کنی، به قرآن نظر کنی، خدا چه چیزی به تو میدهد؟ ثواب دوازده امام، چهارده معصوم (علیهمالسلام) را به تو میدهد. این نظر، نظرِ الله است. [۱۷]
چرا حضرت میفرماید به مکّه نگاه کن؟ مبنایش این است که به زایشگاه علی (علیهالسلام) نگاه کن! همینطور میگوید به صورت پدر و مادرت نگاه کن که ثواب دارد، همینطور به قرآن نگاه کن، ثواب دارد. اینقدر خدا پدر و مادر را بالا برده که آنها را مطابق مکّه و قرآن آورده است، اینقدر خدا پدر و مادر را میخواهد! [۱۸] عزیز من! تو آبروی پدر و مادرت هستی، چرا میگوید به آنها نگاه کن؟ یعنی این آبروی تو را میخواهد بخرد، مواظب توست، دوست توست. حالا پدر را روبروی مکّه آورد، روبروی قرآن قرار داد. چرا؟ قرآن میخواهد تو را هدایت کند، این پدر و مادر هم میخواهد تو را هدایت کند. [۱۹]
اگر بخواهی که مکّهات درست باشد، باید به جای بد نگاه نکرده باشی، شهوترانی نکرده باشی. [۲۰]
وقتی امام سجاد (علیهالسلام) به ظاهر از دنیا رفت، شتر حضرت، سر قبرش رفت و گریه میکرد؛ امام باقر (علیهالسلام) فرمود: او را بیاورید! بعد از آن دوباره فرار کرد و رفت. حضرت گفت: رهایش کنید! آنقدر سرش را روی قبر امام زد تا جان داد. آیا تو عاشورا گریه میکنی یا میروی پای تلویزیون؟! تو با عاشورا ارتباط نداری، حیا نداری و حیات نداری. تو داری پشت به ائمه (علیهمالسلام) میکنی و امر ائمه (علیهمالسلام) را اطاعت نمیکنی. آیا تو انسانی یا حیوان؟! والله، آن انسان است و ما حیوان! این مردم حیا نمیکنند، حیا باعث نجات شما میشود. والله، اگر حیا نداشته باشیم، حیات نداریم. بیحیایی این است که امر ائمه (علیهمالسلام) را اطاعت نکنید و پشت به اینها کنید، از هر بیحیایی، بیحیاتری! [۲۱]
ببین خدا ولایت را برای حیوانات هم کم نگذاشته است. کجاییم ما؟! آن حیوان مثل سگ اصحاب کهف یا الاغ بلعم امر را اطاعت میکند؛ اما شهوت به تو غلبه کرده، تو اطاعت نمیکنی. توی دانشگاه چهار تا بچّه صورت صاف میبینی، نمیدانم خانم اینجوری میبینی، گول میخوری و از ولایت جدا میشوی. از ولایت جدا نشو! برو تفکّر داشته باش! از امام صادق (علیهالسلام) میپرسند: جدا میشوند؟ میفرماید: آری! وقتی جدا میشوند اگر در آن حال بمیرند به دین محمّد (صلیاللهعلیهوآله) نَمُردهاند. عزیز من! در کامپیوتر جهانی نگاه میکنی، از ولایت جدا نشو! اگر نگاه بد کردی، از ولایت جدا شدی؛ خدا نکند ما در آن حال بمیریم. [۲۲]
به دینم قسم، من میگویم: خدا! اگر الاغ را در محشر بیاوری، من در مقابل آن رفوزه هستم؛ این الاغ اطاعت کرده است. شما یک الاغ میبینید که ساز تلویزیون بزند؟! یک الاغ میبینید که ساز ویدیو بزند؟! یک الاغ میبینید که از این نمیدانم تختهنردها که حالا در آمده، اسمش چیست؟ یادم رفت، شطرنج بزند؟! یک الاغ دیدی که شطرنجبازی کند؟! به الاغ گفته راه برو! رفته. زبانبسته، به او هم بگویی بایست! میایستد، به او هم میگویی برو! میرود، بار هم میکشد. بابا! بیایید فکر کنیم، تفکّر داشته باشیم، اگر بخواهیم انسان شویم، باید تفکّر داشته باشیم، آدم با تفکّر، انسان میشود. [۲۳]
حضرتعباسی! بیایید فکر کنیم، حیف نیست که دست از علی (علیهالسلام) برداریم؟ حیف نیست که دست از امام زمان (عجلاللهفرجه) برداریم و دنبال این کثافتکاریها و آشغالها برویم؟ حیف از چشم تو نیست که نگاه میکنی؟! [۲۴] اگر نگاهِ غیر امر به کامپیوتر کنی تا کیف کنی و شهوتت به حرکت درآید، والله، با همان هم محشور میشوی و با همان هم میمیری. [۱۰] جاذبه شهوت و لذّت و تماشا را هم در دل تو میآورد. [۲۵] شهوتت را برانگیخته میکنی؛ آنوقت گناه میکنی. [۲۶] تو که نگاه به دختر و بچّه مردم میکنی؛ خاک بر سرت کنند! تو مَست هستی. [۲۷]
یا علی
- ↑ سخنرانی بوی ولایت 76 (دقیقه 50)
- ↑ حج 85
- ↑ امامزمان؛ ذکر الله 79 و قلبالمؤمن، عرشالرحمن 80
- ↑ بوی ولایت 76 و مشهد 92 - جامعه
- ↑ آخرالزّمان ۸۰ (دقیقه ۵۷) و آفات ولایت (دقیقه ۵۷) و جامعه، غدیر ۹۱ (دقیقه ۱۷)
- ↑ آخرالزّمان 80
- ↑ محور خلقت ولایت است 79
- ↑ ارتباط 87
- ↑ ۹٫۰ ۹٫۱ آفات ولایت 81
- ↑ ۱۰٫۰ ۱۰٫۱ اربعین 87
- ↑ تسبیحات حضرت زهرا 75
- ↑ نیمه شعبان 84
- ↑ شناخت ولایت 85
- ↑ جامعه – غدیر 91
- ↑ فُزت بربّ الکعبه 85
- ↑ تجسس ۷۸ (دقیقه ۵۵) و کامپیوتر جهانی، جلسه اوّل (دقیقه ۲۰)
- ↑ فرمان ولایت، فرمان دل 77
- ↑ عناد 76
- ↑ تجسّس 78
- ↑ افشای ولایت
- ↑ افشای احکام
- ↑ کامپیوتر جهانی 80، قسمت اول
- ↑ قوم لوط و حرامزادگی 76
- ↑ کامپیوتر الهی و کامپیوتر جهانی 80
- ↑ صفات الله، مشهد 82
- ↑ ترجمه احکام
- ↑ عید فطر 92