صفحهٔ اصلی

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
نسخهٔ تاریخ ‏۱۴ فوریهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۰:۵۹ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها)
پرش به:ناوبری، جستجو
امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً احد است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است

فرمایشات حاج‌حسین خوش‌لهجه راجع به ولایت

فرمایش منتخب: امام سجاد 3

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱]

امام‌سجاد (علیه‌السلام) علی‌بن‌الحسین، حجّت‌خدا می‌فرماید: خدایا! مرا محتاج محتاجین نکن! تمام خلقت محتاج وجود مبارک امام هستند. تمام ماوراء محتاج او هستند. الآن تمام ماوراء محتاج ولی‌الله‌الأعظم، حجّت‌خدا، امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) هستند. حالا حضرت می‌فرماید: مرا محتاج محتاجین نکن! عزیز من! دارد به تو هشدار می‌دهد: کسی‌که خودش محتاج است، دستت را جلوی او دراز نکن! اگر ما فکر و اندیشه داشته‌باشیم، این‌کارها را نمی‌کنیم. مگر خدا نمی‌گوید به عزّت و جلالم قسم! اگر از غیر من چیزی بخواهی و به کسی دلبستگی داشته‌باشی، آن‌را قطع می‌کنم؟! تو نه حرف امام‌سجاد (علیه‌السلام) و نه حرف خدا را قبول داری، پیش کسی می‌روی که خودش محتاج است. از ولایت هم دَم می‌زنی، کورس ولایت هم می‌زنی که من ولایتی هستم! تو خودت، خودت را ولایتی کردی، تو ولایتی نیستی. عزیز من! تو خودت را هم نمی‌شناسی، این‌که می‌گوید: اگر خودت را شناختی، مرا شناختی، یعنی‌چه؟ آیا همین‌است که می‌گویم من حسین، پسر رضا هستم؟ نه! این‌نیست. عزیز من! خدای تبارک و تعالی تو را اشرف‌مخلوقات خلق کرده‌است. والله! تمام گلوله‌های خونم دارد می‌گوید ای دوست‌علی! ای شیعه علی! خدای تبارک و تعالی می‌خواهد تو باعزّت و باشرافت باشی؛ اما تو خودت را خراب می‌کنی. [۲]

عزیز من! تو می‌گویی که می‌خواهم خدمت امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) برسم؛ اما ببین این حرف بلال‌حبشی که به عمر «لعنة‌الله‌علیه» زد، یک دنیا تفکّر دارد. وقتی عمر می‌خواهد او را به حَلَب تبعید کند و از زهرای‌عزیز (علیهاالسلام)، امام‌حسن (علیه‌السلام) و امام‌حسین (علیه‌السلام) جدایش می‌کند، می‌گوید: مرا جدا کن! من از امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) و زهرای‌عزیز (علیهاالسلام) و امام‌حسن (علیه‌السلام) و امام‌حسین (علیه‌السلام) دست برنمی‌دارم، هر کاری می‌خواهی بکن! حالا تو هم اگر می‌خواهی به مکّه بروی، باید با ولایت بروی؛ دور خانه که می‌گردی، والله! هیچ ذکری از این بالاتر نیست که بگویی علی! تا نقش علی (علیه‌السلام) در دل تو ضبط بشود. آن‌جا که می‌رسی، بگو: خدا! مرا انسان کن! در آیینه علی (علیه‌السلام)، حیوان نباشم. چرا جای دیگر نمی‌گوید حیوان هستی؟ چون مکّه آیینه ولایت است. [۳] ولایت یک جنبه‌مغناطیسی دارد. اگر حیوان متابعت امر ولایت را کند، انسان می‌شود؛ یعنی ولایت جوری است که وقتی تصرّف کرد، حیوان را انسان می‌کند. از کجا می‌گویی؟ مگر شتر حضرت‌سجاد (علیه‌السلام) نیست که در سفر حجّ، شخصی خدمت حضرت آمده و می‌گوید: حاجی خیلی آمده! امام می‌گوید: نفر خیلی آمده‌است؟! دوباره تکرار می‌کند، حضرت مکاشفه می‌کند. آن‌شخص می‌بیند که امام و غلام و شترش حاجی هستند، تمام مردم انسان نیستند. چرا؟ از ولایت قطع شدند؛ یعنی ولایت به آن‌ها تصرّف نکرده‌است. فقط اسلام دارند، اسلام با ایمان فرق دارد. ایمان، خود حضرت‌سجاد (علیه‌السلام) است. این‌ها دارند آن‌جا لبّیک می‌گویند، چیز دیگری نمی‌گویند، اما باید لبّیک به حجّت‌خدا بگویند. خدا گفته که لبّیک به ائمه (علیهم‌السلام)، لبّیک به‌من است. خدا گفته که باید این‌ها را قبول کنید و اطاعت کنید! [۴] چرا شتر امام‌سجاد (علیه‌السلام) انسان است؟ وقتی امام از دنیا رفت، این شتر سر قبرش رفت و سرش را به زمین زد. او را آوردند، دوباره رفت. امام‌باقر (علیه‌السلام) فرمود او را رهایش کنید. آن‌قدر سرش را به زمین زد، تا از دنیا رفت. این به ظاهر حیوان است؛ اما با محبّت امامش است. آیا تو با محبّت امامت هستی یا با محبّت تلویزیون و ویدیو هستی؟! بی‌خود نیست که می‌گوید بی‌دین از دنیا می‌روی! شتر با دین رفت؛ اما تو بی‌دین می‌روی! [۵]

این غلام حضرت‌سجاد، وقتی همه رفتند نماز باران خواندند و باران نیامد، حالا حضرت به او امر می‌کند و می‌گوید: برو نماز بخوان! از توی اصطبل بیرون می‌آید. این غلام اتّصال است، تا دست‌هایش را بلند کرد که دعا کند: خدایا! رحمتت را به‌واسطه حجّت‌خدا نازل کن! تمام بیابان پُر از آب شد که همه را کفایت کرد. آن‌ها که رفتند نماز خواندند، حجّت‌خدا را قبول نداشتند؛ اما این غلام واسطه برده‌است؛ می‌گوید خدایا! به حقّ امام‌سجاد (علیه‌السلام) به مردم و حیوانات رحم کن و باران را بفرست! حالا مردی متوجّه او شد. رفت و به حضرت گفت: یکی از این غلامانت را به‌من بفروش! فرمود: می‌بخشم. همه غلام‌ها را آورد، گفت: در میان این‌ها نیست. فرمود: یکی از آن‌ها در اصطبل کار می‌کند و به حیوانات خدمت می‌کند، وقتی او را آورد، گفت: همین‌است. امام فرمود: به تو بخشیدم. همین‌طور که غلام داشت می‌رفت، اشک می‌ریخت و می‌گفت: چه‌چیزی باعث شد که مرا از آقایم جدا کردی؟ ببین نمی‌خواهد از آقایش جدا شود. آقای‌مهندس! تو که هفتاد سال است ادّعای مهندسی می‌کنی! اگر الآن امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) بیاید و بگوید برو این حیوانات را خدمت کن! می‌گویی شأن من نیست! من مهندس هستم! در نزد مردم مقام دارم! آیا این‌کار را می‌کنی یا نه؟! حالا غلام می‌گوید: چرا مرا از آقایم جدا کردی؟ آن‌شخص می‌گوید: آخر من یک‌چیزی از تو دیدم، من نمی‌خواهم تو نوکرم باشی، می‌خواهم نوکر تو باشم؛ من دیدم تو دست‌هایت را بلند کردی و باران آمد. شب خوابید و صبح غلام مُرد. گفت: خدایا! حالا که من از آقایم جدا شدم، می‌خواهم لقای تو را لبّیک بگویم. من دنبال کسی نمی‌خواهم بروم، من چیزی نمی‌خواهم. اگر به‌اصطلاح در طویله بودم، دلم خوش بود که اتّصال به آقایم بودم. صبح شد، گفت: بروید تشییع غلام! حالا که از آقایش جدا شده، جان داده، آیا تو ناراحت می‌شوی که اشخاصی هستند که دارند تو را از امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) جدا می‌کنند؟ توی روی این‌ها هم می‌خندی! [۶]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی


اخلاق در خانواده 11

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۷]

جوانی پیش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آمد، قدری سر و وضعش ژولیده بود. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) گفت: زن داری؟ گفت: آری! گفت: دلت می‌خواهد که مثل تو ژولیده باشد؟ گفت: نه! گفت: او هم می‌خواهد که این‌جوری نکنی. تمام حرف‌ها را به ما دستور داده، باید پیراهنت را عوض کنی، خلاصه تمیز باشی. کاری نکنی که مردم از تو انتظار نداشته باشند، اگر دهانت بو می‌دهد، آن را بشوی عزیز من! دندان‌هایت اگر مصنوعی است، آن‌ها را بشوی، دهانت بو ندهد، گوش‌ات بو ندهد، پایت بو ندهد. اصلاً اسلام نظافت است. [۸]

جوان عزیز هم به قرآن نزدیک است، هم به توحید نزدیک است، هم به امام زمان (عجل‌الله‌فرجه) نزدیک است، هم به وسوسه شیطان نزدیک است. توجّه کن! با تفکّر باش! زود رفیق نباش! زود گذر باش! با هر کسی راه نرو! با هر کسی خیلی دوست نشو! اخلاقش خوب باشد، توهم باید بکر باشی. [۹] مگر پسر نوح عرق خورد؟! شراب خورد؟! چه کرد؟! با رفیق بد قدم زد. [۱۰]

دوست‌تان را امتحان کنید! بی‌خود خودتان را در اختیارش نگذارید، ببین چه فکری برای شما دارد؟! چه خیالی برای شما دارد؟![۱۱] الآن خطری که برای جوانان پیدا شده، این است که چشمش را نمی‌پوشاند، چشمت را بپوشان! [۱۲] اگر خواهر یا دخترت بَزَک [آرایش] کرده، حقّ نداری به او نگاه کنی؛ چون‌که آن‌موقع به خواهرت یا بچّه‌ات نگاه می کردی، حالا به بَزَکش نگاه می‌کنی، به تو حرام است، نباید نگاه کنی. [۱۳]

کسی‌که شهوت دارد، باید جلوی چشمش را بگیرد؛ اگرنه مبتلا می‌شود، هر کسی می‌خواهد باشد، در هر لباسی می‌خواهد باشد؛ چون‌که آن جلوه شیطان است، آن هدف شیطان است، آن خواست شیطان را عملی می‌کند. [۱۴] به امام صادق (علیه‌السلام) گفتند: چرا یوسف مبتلا نشد؟ گفت: نگاه نکرد؛ یعنی خلوت دل نداشت. حرف زده؛ تا حتّی وقتی زلیخا روی بُتش چیزی انداخت، به او گفت چرا همچین کردی؟ گفت: می‌خواهم بُت‌ام نبیند. گفت: من چه چیزی روی بُت‌ام بیندازم؟! من که روی خدا نمی‌توانم چیزی بیندازم! [۱۱]

یک نگاهت به زن نامحرم افتاد، نگاه به آسمان کنی، تمام ملائکه طلب مغفرت برایت می‌کنند، نگاه به زمین بکنی، تمام ملائکه برایت طلب مغفرت می‌کنند، طلب مغفرت ملائکه آمرزیده‌ای. [۱۵] زنی آمد یک مسئله از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بپرسد، پسر عباس خودش را شبیه کرده بود، به او نگاه کرد. جایی‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) غضب کرده، این‌جاست! پیامبری که خُلقش عظیم است، به او گفت: ای پسر عباس! چرا نگاه کردی؟! فردای قیامت خدا چشمت را پُر از آتش می‌کند! کجا نگاه می‌کنید شما مسلمان‌های مصنوعی، ولایتی‌های مصنوعی؟! [۱۶]

در زمانِ شعیب پیامبر، موسی یک‌ قبطی [طرف‌دار فرعون] را کُشت. فرعون دستور داد که موسی را بگیرید! موسی فرار کرد، به جایی رفت که دید چاهی است که مردم از آن آب می‌کِشند و دو دختر هم آن‌جا هستند که گوسفند دارند و می‌خواهند به گوسفندان‌شان آب بدهند. موسی به آن‌ها گفت: شما چرا ایستاده‌اید و به گوسفندان‌تان آب نمی‌دهید؟! گفتند: ما صبر می‌کنیم وقتی همه رفتند، به آن‌ها آب می‌دهیم.

موسی آمد و از چاه آب کشید و به گوسفندان داد. وقتی دختران شعیب پیش پدرشان رفتند، شعیب پیامبر گفت: باباجان! چرا امروز زود آمدید؟! گفتند: جوانی آن‌جا بود، آب برای گوسفندانِ ما از چاه کشید و ما زودتر آمدیم. شعیب گفت: بروید به او بگویید پیش من بیاید. وقتی دختران شعیب، موسی را پیدا کردند و جریان را به او گفتند که همراه ما به خانه‌مان بیا! موسی گفت: من جلو می‌روم، هر موقع باید مسیرم را عوض کنم و داخل کوچه دیگری شوم، شما یک ‌سنگ برایم بیندازید. موسی دنبال دختران سیاه‌ سوخته شعیب نرفت؛ این‌ است که خدا به او «ید بیضاء» می‌دهد. به تو چه می‌دهد؟

حالا وقتی موسی به آن‌جا رفت، شعیب گفت: یک‌ سال پیش ما بمان و برایمان چوپانی کن! این گوسفندان هر کدام‌شان اَبلق [سیاه و سفید] زاییدند، مال تو باشد، دخترم را هم به تو می‌دهم. من پدرم گوسفند داشته، گوسفند یا سام یا کبود یا سیاه است، گوسفند اَبلق خیلی کم است! موسی هنگام جفت‌گیری گوسفندان، چهار تا چوب را اَبلق کرد، تمام گوسفندان اَبلق زاییدند! به خارجی‌ها نگاه نکنید که اَبلق می‌زایید! جلوی چشم‌تان را بگیرید! [۱۷]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی


نگاه 25

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱۸]

حالا من می‌خواهم بگویم که ما یک‌ نظر داریم و یک‌ مقصد. مثلاً ببین، نستجیر بالله، اگر به ‌زن مردم یک‌ نظری کردی، شهوتت به حرکت می‌آید. تا نظر نکردی، شهوتت به حرکت نمی‌آید. یک‌ وقت با نظر، شهوت جنسی به حرکت می‌آید، یک‌وقت نه، شهوت پولی به حرکت می‌آید. وقتی به این دنیا نظر کردی، چه می‌شوی؟ اهل‌ دنیا می‌شوی. عزیز من! قربانت بروم، فدایت بشوم، بیا فکر داشته‌ باش! بیا تفکّر داشته‌ باش! بیا اندیشه داشته‌ باش! از این‌جا می‌گوید که اگر نستجیر بالله، به یک ‌کسی نظر کنی، گناه علی‌کشی به تو می‌دهد؛ این نظر، نظرِ شیطان است؛ اما می‌گوید به صورت یک‌ مؤمن نظر کنی، به کعبه نظر کنی، به قرآن نظر کنی، خدا چه چیزی به تو می‌دهد؟ ثواب دوازده ‌امام، چهارده ‌معصوم (علیهم‌السلام) را به تو می‌دهد. این نظر، نظرِ الله است. [۱۹]

چرا حضرت می‌فرماید به مکّه نگاه کن؟ مبنایش این‌ است که به زایشگاه علی (علیه‌السلام) نگاه کن! همین‌طور می‌گوید به صورت پدر و مادرت نگاه کن که ثواب دارد، همین‌طور به قرآن نگاه کن، ثواب دارد. این‌قدر خدا پدر و مادر را بالا برده که آن‌ها را مطابق مکّه و قرآن آورده ‌است، این‌قدر خدا پدر و مادر را می‌خواهد! [۲۰] عزیز من! تو آبروی پدر و مادرت هستی، چرا می‌گوید به آن‌ها نگاه کن؟ یعنی این آبروی تو را می‌خواهد بخرد، مواظب توست، دوست توست. حالا پدر را روبروی مکّه آورد، روبروی قرآن قرار داد. چرا؟ قرآن می‌خواهد تو را هدایت کند، این پدر و مادر هم می‌خواهد تو را هدایت کند. [۲۱]

اگر بخواهی که مکّه‌ات درست باشد، باید به جای بد نگاه نکرده ‌باشی، شهوت‌رانی نکرده ‌باشی. [۲۲]

وقتی امام ‌سجاد (علیه‌السلام) به ظاهر از دنیا رفت، شتر حضرت، سر قبرش رفت و گریه می‌کرد؛ امام ‌باقر (علیه‌السلام) فرمود: او را بیاورید! بعد از آن دوباره فرار کرد و رفت. حضرت گفت: رهایش کنید! آن‌قدر سرش را روی قبر امام زد تا جان داد. آیا تو عاشورا گریه می‌کنی یا می‌روی پای تلویزیون؟! تو با عاشورا ارتباط نداری، حیا نداری و حیات نداری. تو داری پشت به ائمه (علیهم‌السلام) می‌کنی و امر ائمه (علیهم‌السلام) را اطاعت نمی‌کنی. آیا تو انسانی یا حیوان؟! والله، آن انسان است و ما حیوان! این مردم حیا نمی‌کنند، حیا باعث نجات شما می‌شود. والله، اگر حیا نداشته‌ باشیم، حیات نداریم. بی‌حیایی این‌ است که امر ائمه (علیهم‌السلام) را اطاعت نکنید و پشت به این‌ها کنید، از هر بی‌حیایی، بی‌حیاتری! [۲۳]

ببین خدا ولایت را برای حیوانات هم کم نگذاشته‌ است. کجاییم ما؟! آن حیوان مثل سگ اصحاب کهف یا الاغ بلعم امر را اطاعت می‌کند؛ اما شهوت به تو غلبه کرده، تو اطاعت نمی‌کنی. توی دانشگاه چهار تا بچّه صورت صاف می‌بینی، نمی‌دانم خانم این‌جوری می‌بینی، گول می‌خوری و از ولایت جدا می‌شوی. از ولایت جدا نشو! برو تفکّر داشته‌ باش! از امام صادق (علیه‌السلام) می‌پرسند: جدا می‌شوند؟ می‌فرماید: آری! وقتی جدا می‌شوند اگر در آن حال بمیرند به دین محمّد (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نَمُرده‌اند. عزیز من! در کامپیوتر جهانی نگاه می‌کنی، از ولایت جدا نشو! اگر نگاه بد کردی، از ولایت جدا شدی؛ خدا نکند ما در آن حال بمیریم. [۲۴]

به دینم قسم، من می‌گویم: خدا! اگر الاغ را در محشر بیاوری، من در مقابل آن رفوزه هستم؛ این الاغ اطاعت کرده ‌است. شما یک ‌‌الاغ می‌بینید که ساز تلویزیون بزند؟! یک ‌الاغ می‌بینید که ساز ویدیو بزند؟! یک‌ الاغ می‌بینید که از این نمی‌دانم تخته‌نرد‌ها که حالا در آمده، اسمش چیست؟ یادم رفت، شطرنج بزند؟! یک ‌الاغ دیدی که شطرنج‌بازی کند؟! به الاغ گفته راه برو! رفته. زبان‌بسته، به او هم بگویی بایست! می‌ایستد، به او هم می‌گویی برو! می‌رود، بار هم می‌کشد. بابا! بیایید فکر کنیم، تفکّر داشته ‌باشیم، اگر بخواهیم انسان شویم، باید تفکّر داشته‌ باشیم، آدم با تفکّر، انسان می‌شود. [۲۵]

حضرت‌عباسی! بیایید فکر کنیم، حیف نیست که دست از علی (علیه‌السلام) برداریم؟ حیف نیست که دست از امام ‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) برداریم و دنبال این کثافت‌کاریها و آشغال‌ها برویم؟ حیف از چشم تو نیست که نگاه می‌کنی؟! [۲۶] اگر نگاهِ غیر امر به کامپیوتر کنی تا کیف کنی و شهوتت به حرکت درآید، والله، با همان هم محشور می‌شوی و با همان هم می‌میری. [۱۲] جاذبه شهوت و لذّت و تماشا را هم در دل تو می‌آورد. [۲۷] شهوتت را برانگیخته می‌کنی؛ آن‌وقت گناه می‌کنی. [۲۸] تو که نگاه به دختر و بچّه مردم می‌کنی؛ خاک بر سرت کنند! تو مَست هستی. [۲۹]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی


کتابها

تمام کتابها


سخنرانی‌ها

تمام سخنرانی‌ها

  1. رفاقت و رحمیت (دقیقه 31) و درباره حضرت‌زینب (دقیقه3) و غلامان ولایت (دقیقه 22)
  2. رفاقت و رحمیت؛ عظمت شیعه 77
  3. در مسیر ولایت؛ وداع ولایت 76
  4. درباره حضرت‌زینب 75
  5. کتاب افشای ولایت
  6. اذن‌الله شدن و ایرادی نبودن شیعه 75 و غلامان ولایت 76
  7. آخرالزّمان ۸۰ (دقیقه ۵۷) و آفات ولایت (دقیقه ۵۷) و جامعه، غدیر ۹۱ (دقیقه ۱۷)
  8. آخرالزّمان 80
  9. محور خلقت ولایت است 79
  10. ارتباط 87
  11. ۱۱٫۰ ۱۱٫۱ آفات ولایت 81
  12. ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ اربعین 87
  13. تسبیحات حضرت زهرا 75
  14. نیمه شعبان 84
  15. شناخت ولایت 85
  16. جامعه – غدیر 91
  17. فُزت بربّ الکعبه 85
  18. تجسس ۷۸ (دقیقه ۵۵) و کامپیوتر جهانی، جلسه اوّل (دقیقه ۲۰)
  19. فرمان ‌‌ولایت، فرمان ‌دل 77
  20. عناد 76
  21. تجسّس 78
  22. افشای ولایت
  23. افشای احکام
  24. کامپیوتر جهانی 80، قسمت اول
  25. قوم لوط و حرام‌زادگی 76
  26. کامپیوتر الهی و کامپیوتر جهانی 80
  27. صفات الله، مشهد 82
  28. ترجمه احکام
  29. عید فطر 92
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه