صفحهٔ اصلی: تفاوت بین نسخهها
(۳۳ نسخهٔ میانی ویرایش شده توسط ۲ کاربر نشان داده نشده) | |||
سطر ۱۰: | سطر ۱۰: | ||
</div> | </div> | ||
--> | --> | ||
− | {{ | + | {{:منتخبهای مناسبتی}} |
− | {{ | + | {{:بیتوته و نجوا با ولایت}} |
− | |||
− | |||
− | |||
سطر ۲۶: | سطر ۲۳: | ||
<!-- فرمایش منتخب | <!-- فرمایش منتخب | ||
− | + | ||
− | |||
--> | --> | ||
<!-- کتابها --> | <!-- کتابها --> |
نسخهٔ کنونی تا ۱۹ مهٔ ۲۰۲۴، ساعت ۱۵:۳۹
امام رضا 4
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱]
حالا به اصطلاح روز ظاهر شدنِ آقا علیبنموسی الرّضاست، إنشاءالله من یک مطلب از آقا علیبنموسی الرّضا (علیهالسلام) بگویم. البتّه یک سمَتی به ایشان میدهند، میگویند صاحب الائمه. همهشان صاحبند؛ یعنی صاحب ما هستند، صاحب مملکتند، صاحب یک خلقتند. امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) صاحب یک خلقت است، امام زمان (عجلاللهفرجه) صاحب یک خلقت است. امام رضا (علیهالسلام) صاحب یک خلقت است. چرا میگویند صاحب الائمه؟ یعنی کسیکه امام رضا (علیهالسلام) را قبول دارد، ایشان صاحبی دارد که دیگر پنج امامی، شش امامی و هفت امامی نیست. هر کسی امام رضا (علیهالسلام) را قبول دارد، دوازده امام (علیهمالسلام) را قبول دارد.
روایت داریم: رزق بشر دست ایشان است؛ یعنی هر کسی به مشهد برود، کار و بار دنیاییاش هم خوب میشود، یعنی امام رضا (علیهالسلام) رزّاق رزق است. ما کم امام داریم که بگوید هر کسی او را زیارت کند، ثواب هفتاد حجّ و هفتاد عمره مقبول دارد؛ این را فقط درباره زیارت امام رضا (علیهالسلام) میگوید. حالا این کار را که کردی، امام رضا (علیهالسلام) یک امر دارد. میگوید: اگر یک حاجت برادر مؤمنی را برآورده کنی، از زیارت من هم بالاتر است. چرا؟ ببین امام رضا (علیهالسلام) و جواد الائمه (علیهالسلام) چقدر ما را میخواهند. میگوید اگر زیارت کردی این است؛ اما اگر دل مؤمنی را خوشحال کنی، حاجتش را برآورده کنی، ثوابش از زیارت من بالاتر است. چرا؟ این امر امام است. توجّه فرمودید؟ ما چند نفر را ناراحت میکنیم و مشهد میرویم؟ چند نفر را ناراحت میکنیم؟ عوض اینکه حاجتش را برآورده کنی، ناراحتش هم میکنی.
باز حضرت میفرماید: حالا که زیارت آمدی و حاجت مؤمنی را برآورده کردی، من برایت تلافی میکنم. شب اوّل قبر هم تلافی میکنم. آخر رفقا! آنجا چنده [لرزه] دارد، تا به شما میگوید: امام اوّلت کیست؟ یک قدری چنده دارد. تمام را در دهانت میگذارد، میگوید: مگر نمیدانی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است، مگر نمیدانی امام حسن (علیهالسلام) است؟ مرتّب به او میگوید؛ یا در میزان الأعمال میآید و میگوید که من، خلاصه آنجا هم هستم. [۲]
من گفتم: خدایا! اگر اینجا آمدم! دارم در مقابل امام رضا (علیهالسلام) گدایی میکنم، رفقای عزیز که در ماشین بودند، به آنها گفتم: هر کدامتان الآن از امام چه میخواهید؟ چه بخواهیم؟ هر کسی نظر مبارکش را گفت. گفتم: من آمدم اینجا گدایی کنم. آمدم اینجا، دارم یک تقاضاهایی میکنم که مردم یک قدری حاجتهایشان برآورده شود، در رفاه باشند. اینها که رفاه درست کردند، والله، این رفاه نیست. این دامِ رفاه است که مردم را به دام بیندازند. رفاه، حقیقت است؛ حقیقت، کسی را نشناسی. والله، من یک عمری یک کاری میکنم؛ اصلاً این شخص را نه میشناسم و نه اسمش را بلدم؛ اما میفهمم احتیاج دارد.
گفتم: خدایا! اگر تمام این دنیا را در اختیارم بگذاری، من هنوز به مقصد نرسیدهام، مقصد من چیز دیگری است. ما مقصدمان اوّل ولایت است، بعد خواست ولایت است، یا اوّل خواست ولایت است، یا خود ولایت است، توأم به هم است، چرا؟ اگر خواست ولایت را اطاعت کرده بودند، والله، بعد از رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) یک کافر روی زمین نبود. خواست ولایت چه بود؟ خواست ولایت، خواست خدا بود. خواست ولایت امر خدا بود، خواست ولایت این بود که مردم گمراه نشوند، خواست ولایت حقیقت بود، خواست ولایت لجاجت نبود. خواست ولایت نجات بشر بود، خواست ولایت رضایتِ تاحتّی حیوانها بود. [۳]
حالا ببین من خدمتتان چه عرض میکنم؟ گفتم: یا امام رضا! این رفقای عزیز مرا مانند خضر قرار بده! حالا موسی آمده که از او علم یاد بگیرد، حضرت خضر میگوید: تو توان نداری. میگوید: من پیغمبر اولوالعزم هستم. موسی در مقابل ولایت، حرف ولایت، ادّعا کرد. رفقای عزیز! کسانیکه این نوار مرا گوش میدهید! مبادا در مقابل ولایت ادّعا کنید! آنوقت رسوا میشوید. حالا آن قدرتت، آن تکبّرت، آن قدرت و توان که به تو داده، آن توان نیست، آن لجاجت است! آن توان نیست، توان آن است که در مقابل اولیای خدا، در مقابل مانند خضر، باید کوچکی کنی و نگویی که من کسی هستم، آقا! چرا در مقابل ولایت میگویی من کسی هستم؟! ای بیکس!
حالا ببین گفتم: خدا! اینهایی که به خضر دادی، به اینها بده که از ماوراء مطّلع بشوند. اگر شما از ماوراء مطّلع بشوی، خیلی خوب است! چه کسی این علم را به خضر داد؟ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) داد. گفتم: یا امام رضا! به رفقای من هم بده! چونکه انبیاء از ماوراء مطّلع نیستند، به غیر از پیغمبر آخرالزّمان (صلیاللهعلیهوآله)، آن ولیّ است؛ اما ولیّ میتواند که به تو بدمد تا مطّلع بشوی. حالا چرا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به خضر دمید؟ برای اینکه کارگشای دنیا باشد. وقتی کارگشای دنیا شدی، به تو میدمد.
عزیز من! آخر بیا توجّه کن که من چه میگویم؟! این حرفها فکر دارد. والله قسم! این حرفها از زیارت امامرضا (علیهالسلام) بهتر است. چرا؟ اگر اینها را ندانی و زیارت امام رضا (علیهالسلام) بروی، بامعرفت نمیروی، امام رضا (علیهالسلام) زوّاری میخواهد که با معرفت برود، این حرفها همهاش معرفت است. توجّه کنید! عزیزان من که از قم به اینجا تشریف آوردید! بدانید که خلاصه آبتان هرز نرفته است. این حرفها که القای خداست، شما را پرورش میدهد، معرفت به شما میدهد، آقا امام رضا (علیهالسلام) هم همین را میخواهد. حالا ببین خضر آنجا میآید و آن کشتی را سوراخ میکند. ماورای این کار را میداند. بچّه را میکُشد، ماورایش را میداند. دیوار را میکِشد، ماورایش را میداند.
گفتم: خدا! به رفقای من هم بده که ماوراء را بدانند. دوباره تکرار میکنم: چرا خدا به خضر داده؟ خضر را گذاشته در مقابلی که حاجت مردم را برآورَد، کسی را نجات بدهد، گرفتارها را نجات بدهد، آن قماش شده که این را به او داده، مثل یک عنایتی شده که یک قماشی باشد، یک شیئی باشد، هر جوری شما میخواهید حساب کنید که مردم را نجات بدهد. اگر شما هم همینجور باشید که به فکر نجات مردم باشید، به فکر نجات اشیاء باشید، والله، به شما هم میدهد. اگر من گفتم بده! بیایید اینجوری شوید تا به شما هم بدهد. [۴]
خدایا! امام رضا! ما خدمت شما آمدیم، تو را به حقّ آن محمّد تقیات، تو را به حقّ آن فرزند عزیزت، تو را به حقّ آن کسیکه دوستش داری، تمام خلقت دوستش دارند، این «من» را اگر توی ما هست بگیر! خودت را به ما بده! جایگزینش خودت باشی. سوغاتی به ما بده! ما میخواهیم برویم قم، این سوغاتی را به ما بده! ما برویم در خدمت خواهرت تشکّر کنیم، بگوییم این سوغاتی را برادرت به ما داد. بیا و به ما بده! [۵]
ارجاعات
یا علی
بیتوته و نجوا با ولایت 14
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۶]
وقتی شما از اهل دنیا و خلق کنار رفتی، وضو میگیری. وضو یعنی باید دست از اهل دنیا و مافیهای آن بشویی. دنیا را پشت سرت بریز! با خدا بیتوته کن! همه چیز را کنار بگذار! خودت هم کناری برو! وقتی کنار رفتی، مثل این است که هزار نفر در کوچه راه میروند، یک نفر میآید درِ خانه ما را میزند؛ پس معلوم میشود که یک کاری دارد. ما هم باید کناری برویم، درِ خانه امام زمان (عجلاللهفرجه) را بزنیم. والله، به خودش قسم، جواب میدهد؛ اما به شرطی که درِ خانه دیگری را نزنیم و با خلق ارتباط نداشته باشیم. [۷]
من راجع به یک قسمتی خواستم. دیدم امشب جواب نداد، فردا هم جواب نداد. به امام حسن عسکری (علیهالسلام) متوسّل شدم. گفتم: آقاجان! تمام خلقت دست پسرت است. طیران باران دست پسرت است. نَفَسهایی که عالم میکشند، دست پسرت است. با تمام این حرفها، امر تو به او واجب است. امر کن که جواب مرا بدهد! فردا شب جواب داد. بفرما! حالا اینها چه کار میکنند؟ این کارها را میکنند که ببینند تو چطور هستی؟ آیا دست بر میداری یا نه؟ بابا! در را بزن! به دینم! اگر در را زدی، به دینم، به تو جواب میدهد؛ اما تو داری این در را میزنی، چند در دیگر را هم میبینی. او هم میگوید: برو همان در را بزن! [۸]
متوجّه باشید که هیچ چیزی از تبرّی نسبت به دشمنان دین، بالاتر نیست. اویس قرنی تبرّی داشت که برادر رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) شد. از تبرّی به اینجا رسید؛ چون وقتی سلام عمر به او رسید، دیگر در آن شهر نماند. این است معنی تبرّی.
کلام وصل به قرآن است. باید حرفها، با قرآن ناطق که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است، موافق باشد؛ چون حضرت زینب (علیهاالسلام) به یزید گفت: تو حرف میزنی، اما حرف ما کلام است.
ولایت، خنثیکن هر گناهی است؛ اما اگر ولایت نداشته باشی، هر ثوابی را از بین میبرد؛ چون ولایت امر خداست. [۹]
خدایا! دل رفقای مرا گنجینه زهرا (علیهاالسلام) قرار بده! قلب و دلشان را محلّ عبور دوازده امام، چهارده معصوم (علیهمالسلام) قرار بده! شیطان در آنها رفتار نکند.
خدایا! دین ما طعمه شیطان نشود. همه میخواهند دین ما را ببرند، کسی نمیخواهد دین به ما بدهد.
خدایا! ولایت ما را حفظ کن! تتمه عمر ما را در راه خودت قرار بده! اتّصالمان قطع نشود، تا قیامت داشته باشیم، پیش حضرت زهرا (علیهاالسلام) سربلند باشیم، دنیا ما را نَبَرد.
خدایا! حمایت از ولایت کنیم، حمایت از حضرت زهرا (علیهاالسلام) کنیم؛ چون آقا امام زمان (عجلاللهفرجه) هم همین را میگوید: مادرجان! یک نفر از تو حمایت نکرد! همه مسلمانها غیر مسلمان بودند. خدایا! ما را حامیِ ولایت قرار بده و با همین عقیده بمیریم؛ آنوقت حمایت از کلّ خلقت کردهایم.
خدایا! به ما توفیق بده، وقتمان و جانمان را فدای ولایت، فدای امر تو، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کنیم. [۱۰]
یا علی
ارجاعات
اخلاق در خانواده 12
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱۱]
جوان عزیز! هر چیزی باید برسد، شما ببین الآن سنجد اگر نرسد تلخ است. دستپاچه نشو! همه جوانها زن میگیرند، در فکر خودت کار نکن! خدا به فکرت است. روایت داریم: اگر کسی قسمتش باشد مغرب عالم، مشرق عالم به هم میرسند، با هم میشوند. دستپاچگی نکن! باید به امر پدر، مادرت این کار را بکنی. چرا میروی بیامری میکنی؟! چهار روز خاطرخواه هستی، آن خاطرخواهی تمام میشود. الآن یک بنده خدا در کوچه ما بوده، همینطور بوده، این دختر را خواسته، او هم خواسته، چند وقت که با هم بودند، حالا میگوید من او را نمیخواهم! [۱۲]
جوانان عزیز! تا میتوانید گناه نکنید! خانوادهای به اصفهان منزل قوم و خویششان رفتند. زنش کار به آب داشت، صبح شد، به صاحبخانه گفت: حمّام کجاست؟ گفت انتهای کوچه حمّام منجاب است، این زن رفت سؤال کرد؛ یک جوانی خانه خودش را نشان او داد، رفت داخل خانه و در را بست. آن مرد به آن زن گفت باید با من دوستی کنی، زن دید گیر افتاده، گفت حرفی ندارم. من غریب این شهر هستم، گرسنهام؛ برو یک چیزی بخر بیاور، این مرد هم رفت تا یک چیزی بخرد و بیاورد، زن متوسّل به آقا ابوالفضل (علیهالسلام) شد. چون آقا ابوالفضل (علیهالسلام) خیلی نجاتدهنده است. گفت ابوالفضلجان! من غریبم، اینجا آمدهام، این مرد میخواهد به من خیانت کند. خلاصه دری باز شد، این زن نجات پیدا کرد و رفت. آن مرد وقتی برگشت، دید آن زن رفته است، این در دلش نقش بست. بعد از بیست سال که میخواست بمیرد، گفت: خانم! حمّام منجاب اینجاست و مُرد. «خَسِر الدّنیا و الآخرة» شد. با عشق و محبّت همچین چیزی مُرد. نقش آن زن در دلش بود که گفت: خانم! حمّام منجاب اینجاست. شیطان در قالب آن نقش آمد و او هم نقش را پذیرفت و از دنیا رفت. مواظب باشید نقش بد در دلتان ایجاد نشود. [۱۳]
از گناه گذشتن خیلی خوب است! عابدی بود، سالهای سال در کوه عبادت میکرد، شاید نود سال و خُردهای، بیشتر سِنّش بود، رزقش هم میرسید. یک وقت قدری تشنه شد، از بالای کوه آمد سرِ یک دریاچهای بود، آمد که آب بردارد، دید جوانی کنار آن دریاچه است، گرما به اینها خیلی فشار آورد. آن عابد گفت: ای جوان! یک دعایی بکن که این دعا مستجاب شود و ابر بالای سرمان بیاید، این مسافتی که میخواهیم برویم از گرما سیاه میشویم، هوا خیلی گرم شده بود! گفت: باشد، من دعا کردم. ابر بالای سرش آمد.
آنجا که این جوان بود، قدری جلوتر رفت و آن عابد عقبتر، وقتیکه از هم جدا شدند، عابد دید ابر روی سرِ آن جوان است. عابد خیال کرد به خاطر خودش ابر بالای سرشان آمد؛ چونکه مقدّس بود! مقدّسها از این خیالها میکنند؛ نتوانست هضم کند. گفت: ای جوان! بیا! قسمش داد، گفت: تو چه کار کردی؟! گفت: وقتی من آمدم کنار دریا، زنی آمده بود که آب ببرد، من به طرفش رفتم، به من گفت: ای جوان! دامن مرا کثیف نکن! خدا ابر بالای سرت بیندازد! این است که عبادت خیلی فایده ندارد، نود سال عبادت کرده، پیرمرد هم شده، رزقش هم میآید؛ اما خدا این جوان که گناه نکرده را بهتر میخواهد! بیایید ای جوانان عزیز! از گناه بگذرید تا ابر بالای سرتان بیاید. [۱۴]
ببین ابنسیرین از آن امتحان در آمد، در صورتیکه عیسوی مذهب است، گویا شیعه نیست؛ اما امیرالمؤمنین (علیهالسلام) صفات به او داد، پاکیزه شد و از آن گناه گذشت، یک عطری به او زدند که تا آخر عمرش بوی عطر میداد. [۱۵]
یا علی
ارجاعات
نگاه 26
بسم الله الرحمن الرحیم
السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کفواً أحد است. حضرتزهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.
گفتار متقی[۱۶]
اگر به جایی که خدا گفته نگاه نکن! نگاه کنی، گناه با خون شما مخلوط میشود و در رگهای شما جریان پیدا میکند و شما به بیامری اتّصال میشوید. [۱۷] اگر به جایی که نباید نگاه کنی، نگاه کنی و به آن اصرار کنی، جاذبهاش در شما میآید و راه ولایت را سدّ میکند. [۱۸] اگر به زرد و سرخ دنیا نگاه کنید؛ محبّت آن در دل شما راه پیدا میکند و گرفتار میشوید. محبّت دنیا از هر گناهی بالاتر است. [۱۹] اگر چشمت به همهجا رفت، والله، دیگر چشم شما دید ولایت ندارد. عزیز من! خدا میداند فردای قیامت چقدر پشیمان میشوی که چرا گناه کردی؟ چرا روی چشم ولایتمان پرده کشیدیم؟! [۲۰]
اگر نگاه بد کنی و گناه کنی؛ بدان گناه، آدم را خراب میکند. [۲۱] اگر نگاه به زن مردم کردی، نظم عالَم را به هم زدی. [۲۲] شیطان تو را مبتلا میکند. [۲۳] رهبرت شیطان است. تو باید رهبرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) باشد، الآن باید رهبرت، وجود مبارک امام زمان (عجلاللهفرجه) باشد. به امر او نگاه کن! [۲۴]
چشمت را از امر جدا کردی. اگر عمر و ابابکر مردم را از ولایت جدا کردند، تو خودت را از امر جدا میکنی. عزیز من! تو مشابه آنهایی. آن بهرهای که به آن دو نفر داده، به تو هم میدهد؛ تو هم جداکُن هستی. [۲۳] بدان که خدا تو را کنار زده است. مؤمن نیستی و سقوط کردهای، از زیارت امام زمان (عجلاللهفرجه) محروم هستی. [۱۷] بهشت و فردوس و جنّات را با یک نگاه از دست میدهی. [۱۲] اگر چشم ناپاک داشته باشی؛ طرف اصحاب شمال هستی. [۲۵] به زن و بچّه مردم نگاه کنی؛ کور به محشر میآیی. [۲۶]
صورتهای کثیف به اصطلاح درخشیده، همیشه خودش کثیف است، تو را هم کثیف میکند، به لجن میکشد. نگاه نکن! حالا یک جلوههایی دارد، آن جلوه، جلوه شیطان است. آن جلوهاش، جلوه تاریکی است. تو را هم تاریک میکند. [۲۷] این بدچشمی عطای شیطان است. [۲۸] تو داری خواست شیطان را به جا میآوری، چشم تو دارد نجوا میکند. امر شیطان را اطاعت میکنی. نجوای چه میکنی؟ نجوای گناه میکنی. [۲۹] دیگر نمیتوانی ادّعای دوستی با امام زمان (عجلاللهفرجه) کنی. [۳۰]
عزیز من! وابسته نباش! جلوی چشمت را بگیر! مبتلا میشوی. امر خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و امر پدرت را اطاعت کن! عزیز من! وابسته نشو. تو بلبل باغ ملکوتی، نه از عالم خاک. تو باید به جوّ آسمان بِپَری. تو باید عضو امام زمانت بشوی. تو عضو چه هستی؟ تو عضو تلویزیون و ویدیو و ماهواره و رفیقهای عشقی و شبنشینیهای عشقی هستی. والله، باید قدر این جلسه را بدانید! اگر قدر ندانید، شما هم سُر میخورید. شکر کنید که الحمد لله همه شما متدیّن هستید. شکر کنید که خدا به شما ولایت داده است. شکر کنید که محبّت این جلسه را دارید. شکر کنید که در این جلسه، از اوّل گفتنیم ما داریم تمرین میکنیم. [۳۱]
چه کار کنیم که خدشه به ولایتمان نخورد؟ گناه نکن! معصیت نکن! با ولایت بازی نکن! مقدّسگری درنیاور! امر ولایت را اطاعت کن! اگر تو امر ولایت را اطاعت کنی، امر الله میشوی. خانمهای عزیز! به شما هم میگویم: گول نخورید! این لباسهایی که خارجیها درست کردند، اگر بروید بپوشید، خدای نخواسته، نستجیر بالله یک جوانی به تو نگاه کند، اهل آتش هستی. چرا پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود در آخرالزّمان زنها پوشیده؛ اما برهنهاند؟! آنها وضعشان درست نیست، توجّه کن! نمیگویم ببین زهرای عزیز (علیهاالسلام) چهجور بوده؟ ببین مادرت چهجور بوده است؟ [۳۲] بیا دست بردار! به این حرفها یقین کن! زهرای عزیز (علیهاالسلام) عصاره تمام خلقت است، اگر خودت را پوشاندی، امر زهرا (علیهاالسلام) را اطاعت کردی، واقع زهرای عزیز (علیهاالسلام) را خواستی، از حضرت زهرا (علیهاالسلام) رُو برنگرداندی. با فاطمه زهرا (علیهاالسلام) که محشور میشوی، با تمام خلقت محشور میشوی. [۳۳]
یا علی
ارجاعات
- ↑ نوار حجّ یا آیینه ولایت ۷۹ (دقیقه ۵۳) و نوار شیعه هماهنگ با امام زمان ۸۱ (دقیقه ۱۸) و نوار درخواست از امام رضا ۸۱ (دقیقه ۱۵)
- ↑ حجّ یا آیینه ولایت 79
- ↑ شیعه هماهنگ با امام زمان 81
- ↑ درخواست از امام رضا 81
- ↑ مشهد، توحید 81
- ↑ صفات اصحاب یمین (۲) ۷۷ (دقیقه ۴۸)
- ↑ کتاب نجوا
- ↑ صفات اصحاب یمین (2) 77
- ↑ کتاب نجوا با ولایت
- ↑ کتاب حضرت زهرا
- ↑ اربعین ۸۷ (دقیقه ۲۱) و سیر ماورائی (دقیقه ۲۲)
- ↑ ۱۲٫۰ ۱۲٫۱ اربعین 87
- ↑ فُزت بربّ الکعبه 85 و سیر ماورائی 81 و کتاب افشای ولایت
- ↑ فتنه آخرالزّمان 81
- ↑ گریه 84
- ↑ وابستگی ۸۶ (دقیقه ۲۴) و إنا أنزلناه فی لیلةالقدر (دقیقه ۳۲)
- ↑ ۱۷٫۰ ۱۷٫۱ افشای ولایت
- ↑ جاذبه و تبلیغ 78
- ↑ احکام ولایت
- ↑ عالم الست، دنیا، برزخ و قیامت 76
- ↑ شناخت امام زمان 85
- ↑ ولایت، شرط قبولی سنّت و عبادت؛ تولید 84
- ↑ ۲۳٫۰ ۲۳٫۱ هدایت با خداست نه با خلق 81
- ↑ کامپیوتر جهانی 80، جلسه اوّل
- ↑ صفات اصحاب یمین (2) 77
- ↑ شهادت امام حسن و امام رضا 85
- ↑ حاکمیّت شیعه (کامپیوتر جهانی 80، جلسه چهارم)
- ↑ امیرالمؤمنین را بهتر بشناسیم
- ↑ شناخت نجوا، نجوا با ولایت 77
- ↑ امام زمان و ذکر الله 79
- ↑ وابستگی 86
- ↑ إنا أنزلناه فی لیلةالقدر 84
- ↑ افشای شیعه 84