صفحهٔ اصلی: تفاوت بین نسخهها
| سطر ۱۰: | سطر ۱۰: | ||
</div> | </div> | ||
--> | --> | ||
| + | {{فرمایش منتخب|عنوان=صلح امام حسن|فهرست=|بخش=دارد}} | ||
| + | |||
| + | |||
{{قاب صفحه اول|لینک=سخنی با خانمها|عنوان= سخنی با خانمها|فهرست=|بخش=دارد}} | {{قاب صفحه اول|لینک=سخنی با خانمها|عنوان= سخنی با خانمها|فهرست=|بخش=دارد}} | ||
نسخهٔ ۲۰ سپتامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۱:۴۴
فرمایش منتخب: صلح امام حسن
فهرست امام رضا
ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین
مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین
امام حسین؛ کشته جلسه بنیساعده
عصاره روایت حسین منی و انا من حسین
حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی
امر به معروفکردن سر امام حسین
چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟
نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم
ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب
حرکت امام حسین از مکه به کربلا
ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا
جلسه ولایت (سالیاد متقی عزیز)
رفقای عزیز! ولایت خیلی سنگین است، این مردم از اوّلش هم ولایت را نمیخواستند، خلق را میخواستند؛ مردم خلقپرست هستند، نه ولایتپرست. امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را در خانه گذاشتند و هفت میلیون نفر طرف عمر و ابابکر رفتند، بعد هم دنبال عثمان؛ سپس دنبال معاویه رفتند. چرا؟ دنیا دنبال آنهاست، مردم هم رُو بهدنیا میروند. مگر حالا نمیروند؟! اما آخرت دنبال امام حسن (علیهالسلام) و امام حسین (علیهالسلام) است. آقا امام حسن (علیهالسلام) خیلی زحمت کشید! چقدر معاویه با امام جدل کرد، مگر امام میخواست با معاویه صلح کند؟! امام حاضر به صلح شد تا شیعهها بمانند.
معاویه ندیمی داشت، خیلی با او دوست بود، روزی پسر آن ندیم پیش پدرش آمد، دید دارد به معاویه لعنت میکند و به او بد میگوید. پسر ندیم گفت: بابا! تو که خیلی معاویه را میخواستی! چه شده که به او بد میگویی؟! مگر نمیدانستی که معاویه اینقدر خبیث است؟ ندیم گفت: امروز نزدش رفتم و به او گفتم: علی که خلاصه کُشته شده، قدری مسالمتآمیز رفتار کن! تا این را به او گفتم، مؤذّن گفت: «أشهد أنّ محمّداً رسولالله»، معاویه در جوابم گفت: من میخواهم این اسم را بردارم و از بین ببرم. امام دید این لعنتی، معاویه دارد جلو میرود و میخواهد نسل شیعه را از بین ببرد. همه را از بین میبُرد؛ چونکه عُمَر به او گفت: نسل بنیهاشم را باید برداری؛ این است که امام حاضر به صلح شد و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: صلح حسنم با جنگ حسینم مطابق است؛ یعنی یکی است. امام حسن (علیهالسلام) هم خودش را فدای امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کرد. قربانش بروم! این همه صدمه که خورد، به واسطه شما خورد که شما بمانید. بعضی میگویند: چرا امام حسین (علیهالسلام) جنگ کرد؛ اما امام حسن (علیهالسلام) صلح کرد؟ ما نباید به امام اعتراض کنیم، امام تمام خلقت را میبیند و صلاح آن را افشاء میکند؛ آنوقت تو میخواهی صلاح امام را افشاء کنی؟! خجالت نمیکشی؟! [۱]
امام حسن (علیهالسلام) با معاویه قرارداد گذاشت که معاویه بعد از خودش، کسی را معلوم نکند، یزید را خلیفه نکند، آخر میدانست که یزید حسینکُش است. دیگر اینکه دوستان پدرش؛ یعنی شیعیان آزاد باشند، مردها زن بگیرند و دختران شوهر کنند، خرید و فروش با آنها بکنند، مثل بقیّه مردم با آنها رفتار کنند؛ آخَر به شیعیان، رافضی میگفتند. همه این قراردادها را با معاویه کرد، حدود هشت شرط گذاشت. حالا وقتی معاویه این کار را کرد، بعد از آن، همه قرارداد را پاره کرد و گفت: ای مردم! من میخواستم بر سرِ شما حکومت کنم. ببین خلق این است، باز هم دنبالش برو! خدا پدرش را لعنت کند که خودش را افشاء کرد، بعضی که اصلاً افشاء نمیکنند. خلق میخواهد حکومت کند، مردم را به طرف خودش دعوت میکند؛ اما ائمه طاهرین (علیهمالسلام) به طرف خدا دعوت میکنند. معاویه با همه حرفهایش وقتی میخواست از دنیا برود، دو حرف به پسرش یزید زد، به او گفت: بابا! یکی اینکه حسین مثل حسن نیست. با او بساز! من نمیگویم به امرش برو؛ اما با او بساز؛ وگرنه ممکن است که آبروی بنیامیّه را ببری. آخر وقتی معاویه منبر میرفت، تا گوشه و کنایهای برای امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) میآمد، امام حسن (علیهالسلام) حرف نمیزد؛ اما امام حسین (علیهالسلام) فوری بلند میشد و به او برمیگشت و جواب معاویه را میداد. دیگر اینکه معاویه به یزید گفت: هر وقت بیچاره شدی، پیش پیرمردی که فلانجا هست، برو و با او مشورت کن! خلاصه هر مشکلی که داری، او برایت حل میکند و همینطور برای صدور فتوای قتل حسین نزد شریح قاضی برو؛ چونکه او قاضی القُضات کوفه است، میتواند مردم را به سمت کشتن حسین حرکت بدهد.[۲]
خدا میداند اگر جشن باشد، هر جشنی باشد من میسوزم. لبم پرخنده است، شوخی هم میکنم، مزاح میکنم؛ ولی جگرم میسوزد. میگویم آقاجان! امامزمان! تا تو نیایی روی این جگر من کسی آب نمیریزد، خاموش نمیشود. برای همین آقا امام حسن (علیهالسلام) میسوزم، چه جسارتهایی به ایشان کردند؟ چه کار کردند؟ هم پدرش امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مظلوم بود، هم آقا امام حسن (علیهالسلام) مظلوم است، هم امام حسین (علیهالسلام) مظلوم است. داد میزند پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) که حسن (علیهالسلام) قیام کند؛ یا قیام نکند، مثل قیام است، صلحش قیام است. حالا به او میگویند مُذِلّ المؤمنین، چرا تو ما را ذلیل کردی؟ چرا صلح کردی؟ حالا میگوید من شما را میخواستم حفظ کنم. [۳]
سخنی با خانمها
مانع حضور شوهرانتان در جلسه ولایت نشوید[۴]
آن خانمی که به شوهرش میگوید برو مشهد! خوشا به حالش! شوهر خوشی زندگی زن است؛ میخواهد به فراق آن خوشی مبتلا شود، اما شوهرش مشهد برود و در جلسه ولایت حضور پیدا کند، خوش به حالش! به تمام آیات قرآن، حضرت زهرا (علیهاالسلام) آن زن را فراموش نمیکند. این زن در ثوابی که شما میبرید شریک است، چونکه به این امر راضی است. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: به عمل هر قومی راضی باشی، جزء آن قوم هستی. اما آن زنی که به شوهرش میگوید: نرو! این خوشی را بهتر میخواهد تا اینکه شوهرش بیاید خدمت امام. این خانم از آن خانمهاست که اگر امام زمان (عجلاللهفرجه) هم بیاید، به شوهرش میگوید نرو! آن خانمی هم که میگوید: برو! از آنهاست. امیدوارم که خدا تتمه عمر این خانم را خاص امام زمان (عجلاللهفرجه) قرار دهد. [۵]
خانمهای عزیز! شما که اجازه دادید به همسران عزیزتان بیایند خدمت امام رضا (علیهالسلام)، امیدوارم در پناه امام زمان (عجلاللهفرجه) حفظ باشید! امیدوارم زهرای عزیز (علیهاالسلام) راهتان بدهد! چونکه زن میتواند جلوی شوهرش را بگیرد. اگر بگوید نرو! او ناراحت است. خانم! تو که اجازه دادی إنشاءالله امیدوارم همیشه در خدمت زهرا (علیهاالسلام) باشی. خدمت زهرا (علیهاالسلام) ، امر زهرا (علیهاالسلام) است. والله! روایت داریم، امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: مادرم زهرا مثل مرغی که دانه خوب و بد را از هم تمیز میدهد، دوستانش را از صحنه محشر جمع میکند، پیش خودش میآورد.
امیدوارم خانمهایی که اجازه به شوهرانشان دادند که بیایند، از آنها باشند که زهرای عزیز (علیهاالسلام) در محشر جمعشان کند، ببرد پیش خودش.
امیدوارم اینها رضایت کامل داشته باشند، زهرای عزیز (علیهاالسلام) هم از آنها رضایت کامل داشته باشد. [۶]
امیدوارم خانمی که میگوید: بیا! در محشر پیش حضرت زهرا (علیهاالسلام) سرفراز باشد.
آنها هم که میگویند: نیا! إنشاءالله حضرت زهرا (علیهاالسلام) راه بهشان ندهد! خانم! مگر شوهرت کجا دارد میآید؟! در مجلس ولایت میآید. متقی به شوهرت گفته که به تو توجه کند، او گفته که نرود یک زن دیگر بگیرد! او میآید دعا میکند، دعایش مستجاب میشود، خودت، بچههایت حفظید. چرا نیاید؟! جای دیگر برود؟! اینجا نیاید؟! [۷]
خانم عزیز که به شوهرت میگویی: جلسه ولایت نرو! شوهرت میخواهد به معراج برود. مجلس ولایت، معراج است. اینجا جلوی علی بن موسی الرضا (علیهماالسلام) بیاید و دعا کند. آنها همه دارند از شما تشکر میکنند. مگر آمدن به این مجلس شوخی است که هر کسی بتواند بیاید؟ [۸] شوهر تو باید اینجا بیاید تا امام رضا (علیهالسلام) برای او ملک حافظ بگذارد تا سالم باشد و برایت چیز بیاورد و حاجتت را برآورده کند. کجا یک گوشههایی میآیی؟! مگر شوهر شما میخواهد به تماشاخانه برود؟! عزیز من! او میخواهد به بهشت بیاید، میخواهد زیر قبه آقا علی بن موسی الرضا (علیهماالسلام) بیاید، راحتی تو را بخواهد. میخواهد اینجا از امام بخواهد که بچههایش پیرو ولایت باشند. این آقای شما به تلفنخانه آمده است. چرا بعضی از شما یک حرفهایی میزنید؟! [۹]
إنشاءالله امیدوارم خانمهای عزیز، بعد از من، از شوهرهایشان انتقاد نکنند که بگویند که حالا حاج حسین از دنیا رفته، کجا میروی؟! خانم! تو خودت حاج حسینی، شوهرت حاج حسین است. دلم میخواهد این جلسه دستتان باشد تا إنشاءالله، به امید خدا، به حضرت مهدی (عجلاللهفرجه) بدهید. [۱۰]
ارجاعات
-->
- ↑ بوی ولایت 76 و حرکت امامحسین از مدینه به مکه 84 و ولایت در خلقت کفو ندارد 80 و شب تاسوعای 86
- ↑ ولایت در خلقت کفو ندارد 80 و اصولدین و سلامتولایت 78 و حرکت امامحسین از مدینه به مکه 84 و شب تاسوعای 86
- ↑ رمضان ۸۳، رسید معرفت به ولایت است.
- ↑ مشهد ۹۲، جامعه (دقیقه ۶۷) و مشهد ۹۲، صنایع کفار، تجدد (دقیقه ۲۲) و تذکر جلسه ۸۳ (دقیقه ۱۲)
- ↑ مشهد ۹۲؛ جامعه
- ↑ گذشت خانمها؛ مشهد 84
- ↑ مشهد ۹۲؛ صنایع کفار؛ تجدد
- ↑ شناخت امام 88
- ↑ شناخت الست 87
- ↑ تذکر جلسه 83




















