صفحهٔ اصلی: تفاوت بین نسخهها
| سطر ۱۰: | سطر ۱۰: | ||
</div> | </div> | ||
--> | --> | ||
| + | {{فرمایش منتخب|عنوان=انتقاد به اهل تسنن|فهرست=|بخش=دارد}} | ||
| + | |||
{{فرمایش منتخب|عنوان=تولی و تبری|فهرست=|بخش=دارد}} | {{فرمایش منتخب|عنوان=تولی و تبری|فهرست=|بخش=دارد}} | ||
نسخهٔ ۳ سپتامبر ۲۰۲۵، ساعت ۱۳:۳۹
فرمایش منتخب: انتقاد به اهل تسنن
فهرست امام رضا
ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین
مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین
امام حسین؛ کشته جلسه بنیساعده
عصاره روایت حسین منی و انا من حسین
حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی
امر به معروفکردن سر امام حسین
چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟
نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم
ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب
حرکت امام حسین از مکه به کربلا
ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا
جلسه ولایت (سالیاد متقی عزیز)
یک عدّهای هستند که بد به عمر و ابابکر نمیگویند؛ اما آنها را تأیید میکنند. یک عدّهای هستند که در ظاهر تعریف امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را میکنند؛ اما او را تأیید نمیکنند. این اشخاص دارند اهل تسنّن را رهبری میکنند، توجّه ندارند و به حرف گوش نمیدهند. اگر یک نفر بخواهد به آنها جواب بدهد، میگویند: تو باید امر مرا اطاعت کنی. اولاً که اینها سنّی نیستند؛ چونکه سنّی باید هم سنّت و هم امر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را به جا بیاورد. امر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، علی بن ابیطالب (علیهالسلام) است. عمر و ابابکر اینها را ادیانی کردند.
وقتی رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) در ظاهر از دنیا رفت، جلسه بنیساعده درست کردند، خلیفه معلوم کردند و گفتند: این خلیفه اوّل و آن دوم و آن سوم و آن چهارم است. اینها ادیانی هستند نه اهل تسنّن؛ نه سنّی. من میخواهم امروز انتقاد کنم و به اینها بگویم: باید هر بشری فکر داشته باشد، تو که نماز میخوانی، چقدر «إیّاک نعبد و إیِاک نستعین»[۱] گفتی! داری میگویی: خدایا! تو را عبادت میکنم و از تو یاری میخواهم، چه یاری میخواهی؟! باید یاری از ولایت بخواهی؛ پس تو عزیز من! «إیّاک نعبد و إیّاک نستعین»[۱] نگفتی.
من الآن میخواهم سفارش خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را راجع به امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) بگویم. اصلاً چرا شما طرف عمر و ابابکر رفتید؟! اینها چه فضیلتی دارند که طرفشان رفتید؟! چرا ادیانی شدید؟! چرا فکر ندارید؟! چرا اندیشه ندارید؟! وقتیکه فکر و اندیشه ندارید، عقل ندارید و گمراهید. عقل ولایت است. بیا جان من! علی (علیهالسلام) را قبول کن! علی «علیهالسلام» یک نَفَس کشیده در «لیلة المبیت» که افضل از عبادت ثقلین است. یک شمشیر زده در «یوم الخندق» که افضل از عبادت ثقلین است. در فتح خیبر، هفت قلعه را روی هم ریخت. چقدر خدا سفارش امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را کرده؛ پس شما اهل تسنّن نیستید، ادیانی هستید!
این عمر چه فضیلتی دارد که شما طرفش رفتید؟! چرا طرف علی (علیهالسلام) نمیآیید؟! اگر خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) را قبول دارید؛ امرش را باید قبول داشته باشید، امر خدا علی بن ابیطالب (علیهالسلام) است. اگر قرآن را قبول دارید، کلامش را باید قبول داشته باشید، قرآن کلام الله مجید است. کجا گفته «حسبنا کتاب الله»؟! بیایید بیدار شوید! فردای قیامت پشیمان میشوید.
اهل تسنّن! من امروز صحبتم با شماست! کجا گفته اگر عمر و ابابکر را قبول نداشته باشی، به عزّت و جلالم قسم! عبادت ثقلین کنی، تو را میسوزانم؟! این را فقط راجع به علی بن ابیطالب (علیهالسلام) گفته است. مگر پیامبر پنهانی این کار را کرد؟ امر شد: یا محمّد! علی (علیهالسلام) را معرّفی کن! (این است که میگویم نگفتند،) پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) یک ذرّه کندی کرد، خدا گفت: هیچ کاری نکردی. ای اهل تسنّن! شما که محمّد محمّد میگویید! خدا بیست و سه سال عبادتش را کنار زد و گفت اگر علی (علیهالسلام) را معرّفی نکنی، هیچ کاری نکردی. چرا بیدار نمیشوید؟!
حالا گفت: یا محمّد! علی (علیهالسلام) را بلند کن و روی دست خودت نشان این مردم بده که نگویند یک علی دیگری است، بدانند که پسر عمّات علی بن ابوطالب (علیهالسلام) است و او را قبول داشته باشند. این دو مطلب را نمیگویند: یکی «الیوم أکملت لکم دینکم»[۲] را نمیگویند، یکی هم اینکه به پیامبر (علیهالسلام) خطاب شد که اگر علی (علیهالسلام) را معرّفی نکنی، کاری نکردی. اگر این را بگویند، اهل تسنّن تکان میخورند.
وقتی من به مکّه رفته بودم، از شهر بیرون میرفتم، یک خرابههایی بود. سودانیها را میدیدم، این بیچارهها از آفتاب سوختهاند، کفششان پای شتر بود. من قدری مغز بادام با خودم به آنجا برده بودم؛ به آنها میدادم. آنجا میرفتم، میایستادم؛ خدایا! تو شاهدی که زار زار گریه میکردم نه اینجوری! من کم شده که اینجور گریه کنم! میگفتم: خدایا! علی (علیهالسلام) را روانه کن در قلب اینها. اینها اینجا که دارند میسوزند! اهل تسنّن! ما میخواهیم که شما هم نسوزید! ما با کسی دشمنی نداریم! بیایید علی (علیهالسلام) را قبول کنید تا نسوزید! ما محبّت با کسی داریم که محبّ علی (علیهالسلام) باشد. [۳]
فرمایش منتخب: تولی و تبری
فهرست امام رضا
ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین
مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین
امام حسین؛ کشته جلسه بنیساعده
عصاره روایت حسین منی و انا من حسین
حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی
امر به معروفکردن سر امام حسین
چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟
نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم
ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب
حرکت امام حسین از مکه به کربلا
ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا
جلسه ولایت (سالیاد متقی عزیز)
رفقای عزیز! امام صادق (علیهالسلام) میفرماید: «هَلِ الدّین إلّا الحُبّ و البُغض؟» دین تولّی و تبرّی است. ما باید بفهمیم که تولّی و تبرّی چیست؟ در آخرالزّمان کارهای ما خودسر شده، روی امر نیست؛ تفکّر نداریم و هر کاری را مطابق میل خودمان انجام میدهیم، طبق دستور ائمه طاهرین (علیهمالسلام) انجام نمیدهیم. تولّی و تبرّایمان هم درست نیست! ببین زهرای عزیز (علیهاالسلام) چه میگوید؟! میفرماید: دور هم بنشینید و جنایات دشمنان ما را بگویید؛ تا مردم نسبت به اینها بغض پیدا کنند. تولّی و تبرّی ایناست که من میگویم: اوّل شما باید به جایی برسید که یقین کنید شریفترین تمام ممکنات خدا، امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) است! خبیثترین تمام ممکنات خدا، آن کسانی هستند که حقّ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را غصب کردند! تولّی و تبرّی این است! یعنی باور و لمس کنیم، در تمام گلبولهای خونمان این باشد که از امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) بهتر نیست! خدا از ولایت، شریفتر خلق نکرده و نخواهد کرد! نسبت به دشمنان ائمه طاهرین (علیهمالسلام) هم بیزاری داشته باشیم.
عزیزان من! باید راجع به ولایت و خباثت به بلوغ برسید! اگر شما به تکلیف رسیدید، متوجّه نیستید؛ باید به بلوغ برسید! ولایت و خباثت مقابل هم است! همانطور که ولایت عظمت دارد و روز افشای امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را «یوم الغدیر» میگویند و آیه «الیوم أکملت لکم دینکم»[۴] نازل شد، همینقدر عمر خباثت دارد که روز به دَرَک واصل شدنش را هم «یوم الغدیر» میگویند. روزی پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: یا علی! همینطور که تو در آسمانها نورفشانی میکنی، آن کسیکه با تو مبارزه میکند؛ یعنی عمر ظلمانیّت دارد. توجّه بفرمایید که ولایت چقدر ابعاد دارد، خباثت هم ابعاد دارد.
من الآن میخواهم به شما بگویم چیزی که غصب است، همه چیزش غصب است، ریشه ندارد، ریشهاش هم غصب است. حالا باید با او چهکار کرد؟ باید دنبالش نرفت. چیزی که باطل است، همه چیزش باطل است. اگر عمر و ابابکر خبیثترین تمام خلقت هستند، آنچه که خباثت در خلقت به وجود میآید، از خباثت این دو نفر است؛ چونکه خبیث تولیدش خباثت است و آنچه که عدالت در خلقت به وجود میآید از امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) است. خدا، پیامبر (صلیاللهعلیهوآله)، زهرای عزیز (علیهاالسلام)، انبیاء، آسمان، بهشت، جنّ و انس، اوّلی و دومی را لعنت کردهاند. همانگونه که تمام خلقت به ولایت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام)، به رسول الله (صلیاللهعلیهوآله) و به دوازده امام، چهارده معصوم (علیهمالسلام) شهادت دادهاند، به لعنتِ این دو نفر هم شهادت دادهاند. خدا میگوید: اگر ذرّاتی ولایت داشته باشی، آتشجهنّم تو را نمیسوزاند؛ از آنطرف هم میگوید اگر ذرّهای محبّت این دو نفر را داشته باشی، اهل آتش هستی.
خدا صد و بیست و چهار هزار پیامبر را در کارگاه دنیا قرار داد؛ چون مقصد داشت، مقصدش امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) بود! اگر «إنّ الله و ملائکته یصلّون علی النّبیّ»[۵] نازل شد که همه خلقت، پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآله) را اطاعت کنند، زمینهچینیِ امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) بود؛ پس مقصد خدا از تمام خلقت، امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) است. وقتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به امر خدای تبارک و تعالی، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را معرّفی کرد، فوراً وحی رسید: یا محمّد! هر کسی ذرّهای محبّت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را داشته باشد، به آتش جهنّم نمیسوزد. شیطان خیلی ناراحت شد و بنا کرد فریاد و داد کشیدن که وای بر ما! کارِ ما تمام شد! دیگر نمیتوانیم مردم را گول بزنیم! اگر ذرّهای محبّت علی داشته باشند، دنیا و آخرت نمیسوزند؛ هر چند که یهودی باشند. حالا شیطان قدری که جلو آمد، دید جلسه بنیساعده درست کردهاند و میگویند: پیامبر میخواهد دامادش را به جای خودش بگذارد. بنا کردند از این حرفها زدن. شیطان خیلی خوشحال شد و آن روز؛ یعنی روز جلسه بنیساعده را عید قرار داد و گفت: تمام اینها خنثی شد. بچّههای شیطان گفتند: ای پدر ما! عزیز و مولای ما! تو کسی هستی که آدم را از بهشت بیرون کردی! گفت: از بهشت بیرون کردم؛ اما آدم کافر نشد؛ وقتی مردم را از ولایت جدا کنم، کافر میشوند. همان کسانیکه اوّل آمدند و با امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بیعت کردند، عهدشکنی کردند و «الیوم أکملت لکم دینکم»[۴] را قبول نکردند، مسیر دین را عوض کردند و زحمت تمام انبیاء را از بین بردند؛ اما خودشان را جِبت و طاغوت کردند. طاغوت کسی است که مقصد خدا؛ یعنی ولایت را قبول نکند.
حالا چرا شیعه به این دو نفر لعنت میکند؟ ما که از خودمان حرف نمیزنیم، ما امر را اطاعت میکنیم؛ خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) این دو نفر را لعنت کردهاند. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) قبل از اینکه به ظاهر از دنیا برود، «هل مِن ناصر» گفت، میدانست که حقّ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را میگیرند؛ گفت: خدا لعنت کند آن کسیکه از جنگ اُسامه تخلّف کند! همه باید در این جنگ شرکت کنند؛ به غیر از علی بن ابیطالب، او باید پیش من بماند. خبر دادند: یا رسول الله! این دو نفر در شهر هستند. دنبالشان فرستاد و گفت: مگر نگفتم لعنت خدا و رسول به کسیکه از جنگ اُسامه تخلف کند؟! گفتند: ما دلمان نیامد که تو را در مدینه تنها بگذاریم و به جنگ برویم.
مگر نیست که هر کسی به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) شک داشته باشد، کافر است؟! مگر پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) امر خدا را نمیگوید؟! به او گفت: یا محمّد! اگر از خودت حرف بزنی، رگ دلت را قطع میکنم. حالا وقتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گفت: کاغذ و قلم بیاورید؛ تا بنویسم که وصیّ من کیست؟! دوّمی گفت: این مرد هذیان میگوید! به معاویه نوشت: وقتی فهمیدم زهرا پشتِ در است، چنان فشار آوردم که عضلههایش را خُرد کردم؟! امام حسن (علیهالسلام) هم فرمود: وقتی مادرمان زهرا (علیهاالسلام) را کشتند، همه ما را کشتند؛ ما یک جان داریم؛ یعنی جسارت به تمام مقدّسات دین تا روز قیامت شد. حالا آیا اینها مورد لعنت نیستند؟!
وقتی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) به معراج رفت. مَلَکی دیر از جلوی پای پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) بلند شد. جبرئیل صیحهای زد: بلند شو! بهترین خلق خدا، محمّد مصطفی است. آن مَلَک گفت: یا محمّد! ببخشید! من نگاهم به این لوح بود. عدد باران را میدانم که چقدر به کویر و علفزار میبارد، عمرِ همه جانداران در دست من است که از قلم نیفتد. پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: چه چیزی باعث میشود که حساب از دست تو برود؟! گفت: وقتیکه صلوات بر تو و آلِ تو میفرستند، حساب از دستم میرود. آن مَلَک به پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) گفت: ای رسول خدا! من نمازی خواندهام که چهار هزار سال طول کشیده، آن نماز مال تو. گفت: من احتیاج ندارم. گفت: مال اُمّتت؛ یعنی آنهایی که وصیّ تو؛ امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) را قبول دارند، گفت: اُمّتم هم احتیاج ندارند، وقتی دوستان امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) و زهرای عزیز (علیهاالسلام) دور هم جمع شوند و یک صلوات بفرستند، از نماز چهار هزار سالِ تو بالاتر است! حالا از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) سؤال شد: آیا از این بالاتر هم هست؟! گفت: آری! لعنت بالاتر است!
هیچ کجای خلقت از عرش خدا بالاتر نیست، جای ائمه طاهرین (علیهمالسلام) است. روایت داریم: وقتی تمام خلقت به هم میخورد، فقط عرش خدا باقی میماند! حالا بالای آن، ملائکهای به نام کَرّوبین خلق شدهاند که لعنت به این دو نفر میکنند. اینها به قدری زیبا و نورانی هستند که اگر یکی از آنها در این عالَم سر فرود آورد، عالَم رُبس [ذوب] میشود. ببین لعنت چقدر ارزش دارد! اینها که اسمشان کرَّوبین نبود، وقتی لعنت کردند کَرّوبین شدند؛ یعنی تمام عالم پیش کَرّوبین، کَر هستند. خدا هم میگوید: ای پیامبر! سر به سرِ کَران نگذار! چه موقعی شنوا میشوند؟ آنموقعی که عین کَرّوبین، به دشمنان اهلبیت لعنت کنند؛ آنوقت مثل کَرّوبین میشوند. رفقای عزیز! الآن علنی لعنت نکنید! من خودم اینجا نشستهام، چندین دور تسبیح لعنت میفرستم؛ این از صلوات بالاتر است.
عزیزان من! ما تولّی و تبرّی را اشتباه گرفتهایم. یک دوستی را انتخاب میکنیم، میگوییم این دوست ماست، عشق و محبّت ما پیش او میرود و از او حمایت میکنیم، هر کسی هم که با او بد است، میگوییم بد است و به او ناسزا میگوییم، این تولّی و تبرّای ماست! ولی این شخص پرستی است و در ماوراء فایدهای ندارد. تولّی و تبرّی باید امضای ولایت داشتهباشد، باید دوازده امام، چهارده معصوم (علیهمالسلام) را بپذیریم و به آنها یقین کنیم، قبولشان داشته باشیم و مطیع امرشان باشیم. هر کسی هم که با آنها مخالف است، با او بد باشیم و بغضش را داشته باشیم. رفقا! قدری فکر کنید! ببینید آیا ما همینطور هستیم یا نه؟! هر کسیکه چیزی به ما بدهد و احتراممان کند، تولّی با او داریم. هر کسی هم که قدری با ما مخالفت کند، تبرّی با او داریم. این را خودمان درست کردهایم. شما باید دلتان را با حُبّ و بغض فرق بگذارید. میگویید این را دلم میخواهد، آن را دلم نمیخواهد؛ اینکه حبّ و بغض نیست. حبّ با تمام گلبولهای خون آدم آشناست. حبّ؛ یقین است. شما باید یقین داشته باشید؛ دنیا شما را عوض نکند. به ولایت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) و خباثت دشمنان ولایت یقین کنید!
تولّی و تبرّی این است که ما تبرّی و بیزاری بجوییم از آنهایی که امر خدا را اطاعت نمیکنند، از خودمان هم اگر بخواهیم امر خدا را اطاعت نکنیم، تبرّی بجوییم؛ تولّی این است که ما امر خدا را اطاعت کنیم و خوشمان بیاید از آنهایی که امر خدا را اطاعت میکنند. تولّی و تبرّی باید درون شما باشد؛ یعنی درونتان این باشد که بیامری نکنید و امر ائمه طاهرین (علیهمالسلام) را اطاعت کنید! [۶]
-->
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ (سوره الفاتحة، آیه 5)
- ↑ (سوره المائدة، آیه 3)
- ↑ عید مبعث پیامبر 84
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ (سوره المائدة، آیه ۳)
- ↑ (سوره الأحزاب، آیه ۵۶)
- ↑ منیت پرچم شیطان است 78 و تولی و تبری 76 و مشهد 91؛ عنایت امامرضا؛ ماوراء و حب و بغض؛ اسلام و ایمان 77 و شناخت و معرفت امام 78 و کتاب جامع ولایت




















