من هر چه دارم از خدمتی است که به زنم کردم، چونکه مریض بود با او ساختم. فکرم پِی هوا و هوس نبود که بروم زن دیگری بگیرم. آنجا که دیگر شهوت نیست، فقط خداست. بین همه حرفها، یکوقت شهوت هم وارد میشود؛ اما زن آدم که مریض شد، افتاد، چه شهوتی دارد؟ پس همه اینها محض خدا میشود. چونکه محض خدا شد، خدا آنوقت صفاتالله به شما میدهد. آدم تا زنش مریض میشود، یکطوری میشود، نباید به فکر شهوت باشد و خانم را رها کند. والله خیر نمیبیند.
