رمضان 96

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
نسخهٔ تاریخ ‏۸ دسامبر ۲۰۲۳، ساعت ۱۲:۰۲ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) (تمیزکاری متن و اصلاح نیم فاصله)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)
پرش به:ناوبری، جستجو

بسم الله الرحمن الرحیم

رمضان 96
کد:10523
پخش صوت:پخش
دانلود صوت:دانلود
پی‌دی‌اف:دریافت
تاریخ سخنرانی:1396-03-11
تاریخ قمری (مناسبت):6 رمضان

«أعوذ بالله من الشیطان اللعین الرجیم»

«العبد المؤید رسول المکرم أبوالقاسم محمد»

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته. السلام علی‌الحسین و علیّ‌بن‌الحسین و أولاد الحسین و اهل‌بیت الحسین و رحمة‌الله و برکاته

این‌که می‌خواستم به شما بگویم، به‌اصطلاح یک اشاره‌ای هم من یک‌وقت کردم. در تمام این دنیا، ملائکه آسمان جایی شرکت نمی‌کنند مگر توی مجلس ولایت! (صلوات بفرستید.) حالا وقتی این‌جا آمد، إن‌شاءالله آن گوینده دیگر چیز است، حرف ولایت می‌زند، مجلس تمام می‌شود، مثل این‌که شما یک‌ساعت دیگر می‌روید دیگر، این مَلک می‌رود، آن‌وقت این ملائکه‌ها می‌بینند [که] این یک بوی خوش می‌آید، بویش به‌غیر بوی عطر است. [از او] سؤال می‌کنند [که] کجا بودی؟ می‌گوید: من توی مجلس ولایت بودم، جایی‌که متقی صحبت می‌کند، نه بدعت‌گذار؛ [یعنی] مجلس ولایت. حالا [آن ملائکه‌ها] می‌گویند: ما را هم ببر! [وقتی] می‌آیند، می‌بینند [که مجلس] تمام شده، خودشان را به این دیوارها می‌مالند، پرش می‌کنند [و] به آسمان می‌روند! چه‌خبر است؟! قربان‌تان بروم! قدر این مجلس را بدانید!

الحمد لله همه‌جور نعمت هم در مجلس فراوان است. چه‌خبر است؟! این‌همه، جا دارند؛ این‌همه، راه دارند؛ تا حتی جسارت می‌خواهم بکنم، در جاهایی که امام‌زاده‌ها هستند، ملائکه‌ها آن‌جا هم نمی‌روند، در مجلس ولایت می‌آیند! چرا؟ آن‌جا خدمت حضرت‌معصومه (علیهاالسلام) همه‌جور آدمی می‌رود، مجلس ولایت به‌غیر [از] ولایتی [یعنی شخص با ولایت] کسی دیگر که نمی‌آید. تمام شماها سخی هستید، اصلاً شما در تمام دنیا نابغه هستید. خب ملائکه هم این‌جا می‌آیند. حالا عجیبش این‌است که این‌جا یک بوی عطری دارد که این‌ها استشمام می‌کنند! هان! چرا؟ به حضرت‌عباس قسم! امام‌حسین (علیه‌السلام) این‌جا آمده، به‌دینم! حضرت‌زهرا (علیهاالسلام)، امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) آمده، امام‌حسین (علیه‌السلام) به خودش [قسم]! که به‌قدر همه خلقت ارزش دارد، آمده. کجا می‌آیند؟ آن‌ها در مجلس ولایت می‌آیند. کجا می‌روی؟! آقا! چرا در خانه تو نمی‌آیند؟! چرا مجلس‌ها که [شما] می‌گیرید، چرا در آن مجلس نمی‌آیند؟! آن مجلس تأیید خلق است؛ 5 نه مجلس ولایت! بدبخت‌های بیچاره! آن تمام می‌شود، تمام شد و پی [یعنی دنبال] کارش رفت. (صلوات بفرستید.)

ببالید به این‌که الحمد لله این‌جا آمدید. این آقای، یک‌نفر می‌گفت قرآن را می‌تواند؛ یعنی با آن چیز کند، هم سواد دارد و هم کمال دارد؛ همین ماشاءالله وقت دارد، ایشان توی تمام شماها مُبرّاست. حالا بدتان نیاید، بگویید من که نمی‌دانم خودم، من هم مُبرّا هستم! تو مُبرّا آن‌موقع هستی که سخی باشی؛ اگرنه دیگر مُبرّای دیگری نداریم. خودش می‌گفت، می‌گفت: اگر ما این‌جا نیامده‌بودیم، ما هم مثل آن‌ها بودیم، حرفم سر این‌است.

تأیید خلق اشتباه بُوَدتأیید دست ماوراء بُوَد

تأیید دست رسول‌خدا بُوَد

رسول‌الله (صلی‌الله‌علیه‌وآله) امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را تأیید کرده، کجا می‌روی؟ الآن ماه‌مبارک رمضان چه‌خبر است؟! وعاظ توی این دهات‌های بنده‌خدا بیچاره‌ها پخش شدند، تأیید خلق می‌کنند، نه تأیید زهرا (علیهاالسلام)، نه تأیید علی (علیه‌السلام). جایی بروید که خدا و پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) تأیید کرده، کجا در این مجلس‌ها می‌روید؟! هان؟!

استخاره‌ام خوب آمد؛ اگرنه [این مطلب را] نمی‌گفتم. تمام ضربه‌ها که به ولایت خورده، اسلام زده! هان! ببین عمر می‌گفت: من اسلام دارم! زهرا (علیهاالسلام) را کشته! طناب گردن علی (علیه‌السلام) انداخته [و] می‌گوید: بیا با اسلام بیعت کن؛ یعنی با ابابکر! این‌کار در تمام دنیا ادامه دارد! جانم! کجا می‌روی؟! اسلام است که طناب گردن علی (علیه‌السلام) می‌اندازد، اسلام است؛ آمده [به عمر] می‌گوید: این در را که می‌خواهی آتش بزنی، این [درب] را جبرئیل می‌آمده می‌بوسیده! [آن‌وقت عمر گفت:] اسلام از این حرف‌ها بالاتر است. هان! اسلام! (لا إله إلّا الله!) این‌چه اسلامی است که بالاتر است؟! تو نه حرف خدا را می‌شنوی، نه حرف پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را. طناب گردن علی (علیه‌السلام) می‌اندازد [و] می‌گوید: بیا با اسلام، چه‌کار کن؟ بیعت کن! بارک‌الله! باقی‌اش [یعنی باقی حرف] بماند. کجا پی [یعنی دنبال] اسلام رفتید؟! به‌دینم! جگر من خون‌است، به حضرت‌عباس! خدا من را نگه‌داشته است؛ اگرنه من از دست یک عده‌ای از شماها سکته می‌کنم! کجا می‌روی؟! چه اسلامی است؟! پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: واجبات، ترک‌محرّمات، انتظارالفرج، برو کنار! 10 چرا تو به حرف پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نمی‌روی؟! تو به حرف خلق می‌روی، بدبخت بیچاره! چه‌کسی این حرف‌ها را به شما می‌زند؟ همه‌اش حرف تأیید است، هان! شما هم اغلب‌تان دنبال تأیید می‌روید. به تمام آیات قرآن! آن تأیید تکذیب است! (صلوات بفرستید.)

این‌که می‌گوید: اگر من را نخواهی می‌کشمت. البته من عمر و ابابکر و طلحه و زبیر را می‌گویم، من کار به کسی [ندارم]، همه‌اش هم دارم به شما می‌گویم، به چه‌کسی کار نداشته‌باش؟ به اولیای امور کار نداشته‌باشید، راه خودتان را بروید! دوباره، سه‌باره هم می‌گویم: به اولیای امور کار نداشته‌باشید، راه خودتان را بروید!

الحمد لله، شکر رب‌العالمین، اشخاصی که در مجلس ولایت آمدند، خانه نداشتند، همه‌شان خانه‌دار شدند؛ اما بعضی‌ها کفران کردند، اگر نفرین بکنم، نفرین نمی‌کنم، به‌دینم! مبتلا می‌شوند. همین دکتر، آقای‌دکتر کیست؟ این چیزی نداشت که، در این مجلس آمده‌بود، انگار دیروز است، آمد گفتش که حسین! من را می‌خواهند از مطبّ بیرون کنند؛ اما یک‌خانه بغل مطبّ هست، آن به [درد] من می‌خورد؛ اما من دو تومان دارم. گفتم: برو معامله کن! رفت معامله کرد، الآن آن‌را درست‌کرده، دو، سه تا دکتر هم در آن راه داده‌است. این باغ را می‌خواست بخرد، می‌گفت نمی‌دانم هشت‌صد تومان، نُه‌صد تومان. گفتم: برو بخر! حالا الآن چند میلیون می‌ارزد. حالا این‌جا آمده، یک روزی است که تعطیل عمومی است، این با ده‌نفر، هشت‌نفر بودش، ما را دعوت کرد، آن‌جا می‌رفتیم. الآن یک‌وقت [هایی] می‌گوید تو آن‌جا چه‌چیزی گفتی، حرف‌هایش را [هنوز] دارد. [این دفعه] گفت: این‌ها یک، سه، چهار نفر بیایند. آره! گفتم: باباجان! این مهمانی [را] برای خیر [ات] پدرت بکن! این‌هم که تو مهمانی می‌کنی، نصفش را فلانی می‌دهد. حالا ببین چه می‌گویم؟ حالا که میلیاردر شده، این‌جوری شده؛ مجلس ولایت یک سیلی به او زد، رفت کنار! من این بالا را نگاه به او می‌کنم، به‌قول حاج‌شیخ‌عباس باد از اَنبان [کیسه و توشه‌دان] یک‌مرتبه در می‌رود، این‌ها همه می‌ماند. چرا؟ تفکر نداری. جانم! باید تفکر داشته‌باشی!

این آقا الآن چقدر [چیز] آورده [و] داده‌است، خب این‌ها را، همه را فلانی پخش می‌کنند و فردای‌قیامت می‌گوید: دل چه‌کسی را خوش کردی؟ [وقتی‌که] می‌گویی: به‌من کمک کن! می‌گوید: در دنیا به چه‌کسی کمک کردی؟! هان؟! من نیستم؛ اما شما همین را بگویید، یادتان می‌دهم، بگو ما به ویدئو و ماهواره و تلویزیون کمک کردیم! جواب خدا را بدهید! هان؟! یا علی! این ماه‌مبارک رمضان إن‌شاءالله می‌خواهم 15 همه‌شما وقتی از این ماه می‌گذرید، إن‌شاءالله دیگر همه‌شما متقی باشید! آن رویه‌های چیزتان [باطل‌تان] را دور بیندازید، همه‌اش إن‌شاءالله متقی باشید. به‌دینم! الآن در تمام ایران یک همچین مجلسی نیست، برو ببین من راست می‌گویم یا نه؟! هر کجا بروید تأیید است، تأیید خلق است، نه تأیید زهرا (علیهاالسلام)، نه تأیید حسین (علیه‌السلام)، نه تأییدِ. کجاست؟! چه خبراست؟! از اولش هم همین‌ساخت [یعنی همین‌طور] بوده‌است. آن اشخاص نَمُردند که، نسل‌شان [هنوز] هست، هفتاد هزار نفر دنبال عمر و ابابکر رفتند، ده، دوازده نفر دنبال علی (علیه‌السلام) بود. امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) دید این‌ها [او را] قبول ندارند، [به آن‌ها] حرف نمی‌زند، رفت در چاه حرف زد! به‌دینم! [من] دَمَرو روی آن چاه افتادم، چاه می‌گفت: علی! علی! علی! جانم! کجایی؟! تو دلت باید چاه باشد، علی (علیه‌السلام) در آن باشد، بگوید علی! علی! علی! نه [که] بگوید این ماهواره و ویدئو و این‌ها!

جانم! عوض بشوید! این مجلس [باید] عوض‌تان بکند، قربان‌تان بروم! فدایتان بشوم! الآن گفتم، تمام‌تان اهل‌بهشت هستید، نگاه نکن [که] من این‌جور می‌گویم. می‌دانید چرا؟ من خودم نگاه می‌کنم، هر کسی هر کاری کرده، حلالش می‌کنم، خب خدا هم إن‌شاءالله شما را حلال می‌کند؛ اما دوتا حرف است، یک‌وقت آدم خودش یک‌کاری کرده، یکی این برایش چه‌کار می‌کند؟ هان! آدم خجالت می‌کشد؛ اگرنه من قسم می‌خورم [که] همه‌شما اهل‌بهشت هستید. من نگاه به خودم می‌کنم، خب اگر بخواهد خدا کارهای ما را ببیند، پس بهشت را برای چه درست‌کرده؟ کسی در آن نمی‌رود.

به حضرت‌عباس! من رفتم، از این‌جا تا این سر کوچه می‌روی، یک تختِ یک‌نفر است؛ اما هر چه بخواهید بالخصوص آخوند آن‌جا هستند، همه آن‌جا هستند، آره! فرمایشی داری؟! بفرما! چه حرف‌هایی هم آن‌جا زده‌می‌شد، دیگر چه‌چیزی زده‌می‌شود؟! بدبخت بیچاره! آقای‌دکتر! به آن دکتر گفتم، گفتم: تو بی‌خود می‌روی کسی را طبابت می‌کنی، باید آن‌ها تو را طبابت کنند. این‌ها باید این‌را طبابت کنند. چه‌چیزی را طبابت می‌کنی؟! خب حالا اگر هم می‌روی، الآن طرف‌دار بدعت‌گذار هست، کجا در بهشت می‌روی؟! تو هم همان‌جا می‌روی. این‌ها دیگر می‌گوید، [امام‌سجاد (علیه‌السلام)] می‌گوید: سنگی را دوست داشته‌باشی، با آن محشور می‌شوی. خب شما با چه‌کسی محشور می‌شوید؟ با همان بدعت‌گذار! اول بدعت‌گذار عمر است و ابابکر! فهمیدی یا نه؟!

کار اگر بخواهی بکنی؛ آن‌ها هم از این‌کارها می‌کنند. ما برویم او را بخواهیم؟! هان؟! اگر شما روی کارِ علی (علیه‌السلام) بخواهی رفتار کنی، اصلاً مشرک به ولایت هستی! من امشب می‌گویم، داد هم می‌زنم، تو به‌دینم! مشرک به ولایت هستی. چه‌چیزی دارد می‌گوید؟ من چه‌کار به کار علی (علیه‌السلام) دارم؟! کار علی (علیه‌السلام) یک‌وقت خلق هم می‌کند! هان؟! چه می‌گویی؟! کارِ ولایت است که به یارو می‌گویم گم‌شو! سگ می‌شود، می‌گویم آدم شو! خب علی (علیه‌السلام) این‌کار [را] می‌کند؛ پس من علی (علیه‌السلام) هستم؟! من یک اشاره‌ای، یک عنایتی از علی (علیه‌السلام) به‌من شده، خب من دنبالش بروم؟! هم‌ساخت هم که دیگر دارند می‌روند. 20

من می‌گویم ولایت‌شناختن این‌است که من می‌گویم. تمام خلقت دست‌شان پیش ولایت دراز است؛ چون‌که خدا گفت: هر کس این [امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) را] قبول نداشته‌باشد، به رُو [در] جهنم می‌اندازمش. آن‌وقت وقتی نگاه می‌کنی، اگر وجدان داری، اگر کَسِ دیگر در دلت تأییدش نیست؛ می‌بینی در تمام خلقت مانند علی (علیه‌السلام) نیست. شما بیشترتان در دل‌تان تأیید است! جگر من از دست بیشتر شماها خون‌است! کجا این‌جا در مجلس‌ها می‌روی؟! هان؟! چه مجلسی است که یکی‌دیگر را تأیید می‌کنند؟! خب این‌ها رفتند دیگر، هفتاد هزار نفر رفت، خدا [هم] گفت: مرتدّ و کافرند. مگر چه‌کار کردند؟ زنا کردند؟! یا لواط کردند؟! یا دنبال کسی رفتند؟! [این] از همه بدتراست! دنبال عمر و ابابکر نرو! دنبال آن می‌روی، آخر چه‌کنی؟! (صلوات بفرستید.)

به حضرت‌عباس! من دیدم که می‌گویم، دیدم، نه این‌که بگویم، گفت: نور تمام این خلقت به‌واسطه علی (علیه‌السلام) است. یا علی! آدم باید رزقش را از خدا بخواهد، «واللهُ خیرالرازقین»، خدا می‌گوید: واللهِ! من رزق‌تان را می‌دهم. تو می‌روی رزق از چه‌کسی می‌خواهی؟! من درست می‌گویم یا نمی‌گویم؟! هان؟! خسته شدید؟! هان؟! (آقاجان! دعا کنید) دعا کنم؟

خدایا! حاج‌ابوالفضلِ ما را نگه‌دار!

خدایا! عاقبتش را به‌خیر کن!

خدایا! دست‌دهنده این رفقای من را تهی‌دست نکن! به‌حق پنج‌تن قَسمت می‌دهم.

خدایا! این‌قدر مال به آن‌ها بده [تا] اینی که در راه خدا می‌دهند، چیزی نباشد؛ یعنی این‌قدر مال به آن‌ها بده!

خدایا! عاقبت‌تان را به‌خیر کن!

خدایا! ما به ولایت یقین کنیم!

خدایا! دنبال بدعت‌گذار و عمر و ابابکر نرویم!

خدایا! دنبال علی (علیه‌السلام) برویم!

خدایا! به‌حق امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) قَسمت می‌دهم [که] عاقبت تمام دوستان امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) هر کجا هست [را] به‌خیر کن! محافظت‌شان کن! سرفراز باشند! (با صلوات بر محمّد)

یا علی

حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه