روایت: لشکر یزید نمیتوانستند اهلبیت امام حسین را ببینند
شخص عالمى معروف به حاجى فاضل كه كمال اعتماد و وثوق به او بود، گفت: من درباره اهلبيت و گرفتارى آنها در دست دشمنان، اوقاتم بسيار تلخ بوده، تحمل آن بر من سخت و گران بود. تا آنکه در نجف اشرف بودم و خواب ديدم كه چادرهایی زده است و هوا به طورى ابر است كه درست صورت انسان مشخص نيست و ديدم كه سيدالساجدين علیهالسلام تشريف دارد و بعضى از نسوان را از دور مىديدم كه ازچادرها بيرون مىآيند و داخل مىشوند و من نمىتوانم تميز بدهم ايشان را. ديدم سيدالساجدين علیهالسلام به من خطاب فرمود: يا فلان! من اهلبيت را به اين صورت به شام بردم و برگردانيدم. يعنى كسى ايشان را نمیدید و مرا فهماند كه صورت ايشان را كسى تميز نمىداد.
کشف اسرار الشهادة، ص۱۵۳
علامه مقرّم در مقتل مقرّم گوید: از شيخ هادى كاشف الغطاء شنیدم که میگفت: يک شب در سوگ اسارت حضرت زینب علیهاالسلام شعر مىگفتم [مبنی بر العیاذ بالله غارت شدن روبند اهل حرم و دیده شدن صورتهای ایشان] و بعد از اين ابيات بسيار گريستم. فردا صبح هنگامی که میخواستم اشعار را پاکنویس کنم، ديدم این بيت به ابيات من افزوده شده است: «وَ هِـیَ بِأستار مِن الأنوار، تحجبها عَن أعيُن الأنظار»: او با پردههايى از نور پوشیده بود که از ديدگان نظاره كنندگان پنهانش میداشتند. از مشاهده این بیت تعجب کردم و هنگامی بر تعجبم افزوده شد که پس از پاکنویس کردن وقتی به پیشنویس مراجعه کردم آن شعر را ندیدم و یقین کردم كه این یک امر غیبی است و اهل ایمان را توان انکارش نیست و از وجود مقدس امام زمان عج الله تعالی فرجه الشریف به دور نیست که آن را خود ایشان نوشته باشد.
مقتل مقرّم، ص۲۱
