روایت: عزت و در پرده بودن حضرت زینب
يحيی المازني قال: كنت في جوار أميرالمؤمنين عليهالسّلام في المدينة مدّة مديدة و بالقرب من البيت الّذي تسكنه زينب ابنته، فلا والله ما رأيت لها شخصا و لا سمعت لها صوتا. و كانت إذا أرادت الخروج لزيارة جدّها رسول الله صلی الله عليه و آله تخرج ليلا، و الحسن عن يمينها، و الحسين عن شمالها، و أميرالمؤمنين أمامها، فإذا قربت من القبر الشريف سبقها أميرالمؤمنين عليهالسّلام فأخمد ضوء القناديل، فسأله الحسن مرّة عن ذلك، فقال: أخشی أن ينظر أحد إلی شخص اختك زينب.
يحيى مازنى گويد: من در مدينه مدت زیادى در همسايگی حضرت اميرالمومنين على علیهالسلام و نزدیک خانهای که محل سکونت دخترش زینب بود بودم، ولى به خدا سوگند هرگز حضرت زينب سلامالله علیها را نديدم و صداى او را نشنيدم. هنگامی که میخواست برای زيارت جدش رسول خدا صلی الله علیه و آله بیرون برود، شبانه از خانه بيرون مىرفت، در حالى كه امام حسن علیهالسلام طرف راست او و امام حسين علیهالسلام طرف چپ او و اميرالمؤمنين على علیهالسلام پيش رويش بودند. وقتى به قبر شریف پیامبر نزديک مىشد، امیرالمؤمنین علی علیهالسلام جلو مىرفت و نور چراغها را كم مىكرد. يکبار امام حسن علیهالسلام در این باره سؤال نمود. حضرت فرمود: میترسم کسی به خواهرت زينب نگاه کند.
عوالم العلوم و المعارف و الأحوال من الآیات و الأخبار و الأقوال، ج۱۱، ص۹۵۵ و زینب الکبری، ص۲۲ و وفیات الائمه، ص۴۳۵
