رجعت را بهتر بشناسیم

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو

بسم الله الرحمن الرحیم

رجعت را بهتر بشناسیم
کد:10008


پی‌دی‌اف:دریافت
پی‌دی‌اف (نسخه موبایلی):دریافت
تاریخ سخنرانی:1392


مطالب این کتاب؛ برگرفته بخشی از زحمات بسیار یکی از عرفای بزرگ شیعه است که برای شناخت بهتر امیرالمؤمنین و رجعت بیان شده‌است. ان‌شاءالله قدردان حقایق ارزشمندی که در اختیارمان قرار گرفته باشیم.


قال امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام): «وانظر إلی ما قال، ولاتنظر إلی من قال»[۱]

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) می‌فرمایند: نگاه کن به آنچه گفته می‌شود، نگاه نکن که چه‌کسی می‌گوید.


به‌جای مقدمه

هر کس می‌خواهد این کتاب را بخواند باید محبت دنیا نداشته‌باشد؛ چون محبت دنیا مشغولش می‌کند و شیطان فریبش می‌دهد و موفق به خواندن آن نمی‌شود، کمی از کتاب را می‌خواند و کنار می‌گذارد. این کتاب به امر ائمه اطهار (علیهم‌السلام) نوشته شده‌است و حجت بر مردم تمام است. هزاران کتاب نوشتند و مردم را گمراه کردند.

این کتاب نیست، دفتر است. این، نجات و هدایت بشر است.

دفتر عالم برهم می‌خورددفترِ الله پابرجا بود

دفتر الله، حرف علی‌بن‌ابی‌طالب است.

اگر بندبند مرا جدا کنند، کسی را نه تأیید می‌کنم و نه تکذیب! ولایت باید مطلق باشد. شما باید تمام حوادث دنیا را خنثی کنید؛ اما به‌قدری دنیا حوادث دارد که این ممکنِ غیر ممکن‌است. بعد از رسول‌الله، هفتاد هزار نفر خنثی نکردند، پنج‌نفر خنثی کردند. اگر بخواهید از امتحان دنیا سربلند بیرون بیایید، باید هیچ‌کسی به‌غیر از خدا و ائمه‌طاهرین و بعد متقی را نبینید؛ چون خدا در تمام این خلقت ائمه‌طاهرین را تأیید کرده و آن‌ها متقی را تأیید کرده‌اند.

متقی مانند چشمه‌ای است که آب زندگانی از او می‌جوشد و مردم استفاده می‌کنند؛ اما در آخرالزمان جلوی او را می‌گیرند و می‌گویند حرف نزن! الان عالم در مقابل متقی خفقان است. خلق بیشترشان منتظر مرگ متقی هستند؛ اما امام‌صادق می‌فرماید: هر کسی او را نخواهد، دروغ می‌گوید که ما را می‌خواهد. خدا هم می‌فرماید: اگر به او توهین کنید، خانه مرا خراب کرده‌اید. خدا در تمام این عالم یک‌خانه دارد و آن‌را فدای متقی می‌کند. حالا در آخرالزمان یکی می‌گوید او صوفی است، دیگری می‌گوید این علی‌اللهی است، آن‌جا نروید! اصلاً خجالت نمی‌کشند، حیا نمی‌کنند، آیا از امیرالمؤمنین شرم نمی‌کنید که می‌گویید این علی‌اللهی است و با توست؟! تو که می‌گویی او علی‌اللهی است، با علی بدی! متقی نمی‌گوید علی خداست، می‌گوید علی «کفواً احد» است؛ یعنی احدی مثلش نیست. تو خوشت می‌آید که بگوید امیرالمؤمنین مثل توست؟! تو جنایت‌کاری!

حالا از متقی می‌خواهی که تأییدت کند؟ در همین خیال بمان! متقی به کسی کاری ندارد و به شما هم می‌گوید صراط مستقیم را بروید و دنبال خلق نروید. باید یک پرچم امر دستتان باشد و آن‌را پیاده کنید. خودتان و خلق و هوا و هوستان را پیاده نکنید و فقط امر را اجرا کنید. وقتی حضرت در مسجد ضربت خورد، آن‌قدر درباره امیرالمؤمنین تبلیغ بد کردند که گفتند علی که نماز نمی‌خواند، برای چه به‌مسجد رفته‌است؟ حالا وقتی‌که این‌همه توهین به امیرالمؤمنین کردند، خدا یک‌دفعه به تمام خلقت اطلاعیه نازل کرد و فرمود: به عزت و جلالم سوگند! اگر کسی مطابق تمام انس و جن مرا عبادت کند و علی‌بن‌ابی‌طالب را به «الیوم اکملت لکم دینکم»[۲] قبول نداشته‌باشد، به‌رو در جهنم می‌اندازمش!

تمام بدبختی ما این‌است که تبلیغ خلق را قبول داریم و عمل می‌کنیم. خجالت بکش، حیا کن، شرم کن که بگویی من انسانم، حیوان از تو بهتر می‌فهمد! وقتی امیرالمؤمنین با لشکرش از کویری عبور می‌کرد، پرنده‌ای آمد و روی زانویش نشست، حضرت فرمود: در این کویری که نه آب است و نه آبادانی، چطور این‌قدر شاد و خرم هستید؟ گفت: علی‌جان! وقتی گرسنه‌مان می‌شود، لعنت به دشمنان تو می‌کنیم و هر وقت تشنه‌مان می‌شود درود بر تو و آل تو می‌فرستیم. این‌است که این‌قدر شاداب هستیم. آیا این حیوان است یا آن مردم؟ وقتی‌که آدم این‌ها را می‌بیند در ماوراء خجالت‌زده می‌شود و سرش را از خجالتی که امیرالمؤمنین علی، یعسوب‌الدین، امام‌المبین، حجت‌خدا را نمی‌شناسد زیر می‌اندازد.

این‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌فرماید هرکس در آخرالزمان دینش را حفظ کند با من و در درجه من است، دین ولایت است! کمتر کسی می‌تواند ولایت را حفظ کند. آن‌موقع هفتاد هزار نفر طرفداری از آن دو نفر کردند و فقط پنج‌نفر ولایت را حفظ کردند. شما خیال می‌کنید که شیعه‌اید. مردم بعد از رسول‌الله دینشان را دادند و اسلام گرفتند، علی‌بن‌ابی‌طالب را گذاشتند و دنبال خلق رفتند، خدا هم گفت مرتد و کافرند! شما هم ولایتتان را داده‌اید و اسلام گرفته‌اید، امام‌زمان (عجل‌الله‌فرجه) را فراموش کرده و دنبال خلق رفته‌اید، حالا می‌گوید اگر با دین از دنیا بروید، ملائکه آسمان تعجب می‌کنند. آن‌ها امیرالمؤمنین را دیدند و رفتند، ما هم امام‌زمان هست و دنبال خلق می‌رویم! اگر امام‌زمان غایب است، از نظر مردم گنه‌کار غایب است، پس چرا متقی، امام‌زمان را می‌بیند؟! به تمام آیات قرآن! متقی از امام‌زمان سوال می‌کند و امام‌زمان هم دستور به امر، به او می‌دهد. پس هر کس بگوید امام‌زمان غایب است، نفهمیده‌است!

وقتی سلمان از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) پرسید که اگر ما آن‌زمان را درک کردیم چه باید بکنیم؟ حضرت فرمود: یا سلمان! انجام واجبات، ترک محرمات، انتظار الفرج داشته‌باش و به‌خیر و شر مردم شرکت نکن، برو کنار! تا حتی اگر به روی کسی‌که از ولایت جداست بخندید، مثل او هستید. این‌است که همه گرفتاریم! این‌که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌گوید با من و در درجه من هستی؛ یعنی قبولی امیرالمؤمنین علی درجه است. من علی‌بن‌ابی‌طالب را قبول دارم و دست از او بر نداشتم، شما هم بیایید دست از علی برندارید تا در درجه من باشید. از کجا این حرف پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) ثابت می‌شود؟ آن‌موقعی‌که خدای تبارک و تعالی فرمود: اگر امیرالمؤمنین را معرفی نکنی، هیچ‌کاری نکرده‌ای!

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بیست و سه‌سال عبادت کرده، ریا که نکرده، عبادتش به‌جا بوده‌است؛ اما وحی خدا این‌بود که مافوق تمامی عبادت‌ها، معرفی امیرالمؤمنین است! یا محمد! اگر این‌کار را نکنی رسالتت را ابلاغ نکرده‌ای! پس اصل، امیرالمؤمنین است. امیرالمؤمنین «کفواً احد» است. حالا آن‌ها پشت به معرفی علی کردند و ما اعتنایی به معرفی امام‌زمان نمی‌کنیم که بی‌دین از دنیا می‌رویم. مگر شناسایی امیرالمؤمنین شوخی است؟! شناسایی علی یعنی شناسایی خدا و قرآن! اهل‌تسنن، در ظاهر خدا و قرآن دارند؛ اما چون شناخت امیرالمؤمنین را ندارند، می‌گوید کافر و مرتدند.

پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: یا سلمان! اگر همه خلقت رفتند یک‌طرف، تو برو طرف علی! توجه کنید این فرمایش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، نه فقط دنیا، بلکه تمام خلقت را در بر می‌گیرد. تو باید آگاهی خلقتی داشته‌باشی؛ یعنی بدانی خدا هجده‌هزار هزاران کرات دارد، بدانی خدا آسمان و عرش و فرش دارد، بدانی خدا قیامت و برزخ و بهشت دارد. حالا اگر همه این‌ها یک‌طرف رفتند، تو طرف علی بروی. آیا این‌طور هستید یا نه؟ آیا در این فکرها رفته‌اید یا نه؟ ما هنوز رشد نکرده‌ایم و حرف ولایت در دهانمان است، نه حقیقت ولایت درونمان باشد.

آنچه که خلقت است محتاج ولایت است. باید به همه خلقت ولایت دمیده‌شود. اصلاً خدا امری و حرفی در خلقت به‌غیر از ولایت ندارد که به کسی بدهد. ولایت، اعظم از تمام خلقت است. به تمام آیات قرآن! تمام خلقت را با دیدی که به‌من داده‌اند می‌بینم، صد و بیست و چهار هزار پیامبر که به‌جای خود، اگر خدا هزاران هزار خلقت ایجاد کند، تمام محتاج ولایتند. حالا امیرالمؤمنین علی را شناختی؟! حالا این عظمت تمام خلقت، خواستش رجعت است. منافقان نگذاشتند که خواست علی که هدایت کل خلقت است واقع شود؛ اما در رجعت می‌شود. در این دنیا فقط در رجعت است که امیرالمؤمنین تا حدی افشا می‌شود. معلوم نیست که خدا چه‌قدر روز دارد. در تمام روزهای خدا، روزی از روز رجعت بهتر نیست.

به تمام آیات قرآن! اغلب این‌مردم نه به قیامت اعتقاد دارند و نه به رجعت! رجعت را نه به شما گفته‌اند و نه شما فهمیده‌اید. باید خیلی توجه کنید. من از اول عمرم پای منبرها بوده‌ام، در این دایره قم نشنیده‌ام کسی حرف رجعت را بزند. اگر شنیده‌اید به‌من بگویید تا انعام بدهم. چرا نمی‌گویند؟ خودشان مبتلا هستند. رجعت دمده شده‌است. در حالی‌که رجعت بیدارکن بشر است، هوشیارکن بشر است، عقیده واقعی بشر است، هدایت بشر است، هشداردهنده بشر است. شما باید خودتان را برای رجعت مهیا کنید. الرجعة دین! دین اعتقاد به رجعت است. اگر شما اعتقاد به رجعت داشته‌باشید این‌کارها را نمی‌کنید. عزیزان من! اگر رجعت را فهمیدید، فهمیدگی شما به تمام کائنات خدا سرایت می‌کند. رجعت، گیج‌کننده بشر است. آنچه که در خلقت است مقصدش رجعت است؛ چون مقصد تمام خلقت ولایت است و مقصد ولایت رجعت است. اصلاً به‌غیر از رجعت مقصدی در تمام خلقت نیست. چه‌کسی می‌تواند حرف رجعت را بزند!؟ ولایت باید امر کند تا حرف رجعت را بزنی. اگر ولایت امر کند، آن‌وقت کلام به کلامش را یادت می‌دهد؛ اما تو می‌خواهی از خودت بگویی و خودت را افشا کنی. کجا حرف رجعت را زده‌ای؟ بگو قسمتی را گفته‌ام.

بشر همان‌طور که خودش را در مقابل ولایت نادان می‌داند، باید در مقابل رجعت هم نادان بداند. ما هنوز نفهمیده‌ایم که رجعت یعنی‌چه!! تمامی سوادها و فهم‌ها از اول آدم ابوالبشر تا آخر، علم تمام خلقت و کائنات در برابر اصل ولایت قطره است. هیچ قدرتی توان ولایت را ندارد؛ چون ولایت مختص به خداست. ما این‌قدر می‌فهمیم که اگر ولایت نداشته‌باشیم اهل آتشیم یا از روایت و حدیث صحیح می‌فهمیم که عبادت در مقابل ولایت کوچک است. آن‌هم به‌قدری گفته شده که طبق مغز ماست و ما به بهشت برویم. این یک اتصالی است که به ما گفته‌اند، واقعیت را نمی‌گویند وگرنه ما انفجار می‌کنیم. حالا در مورد رجعت هم همین‌طور است. هر کس صحبتی کرده و در آخر هم رجوع به مفاتیح و یا حدیث می‌کند و از حدیث می‌خواهد رجعت را بفهمد. ما باید از رجعت هم توحید را بفهمیم، هم ولایت را، هم قرآن را و هم حدیث را! تو که نمی‌دانی و حرف رجعت را می‌زنی، مردم را به چیزی مشغول می‌کنی که نباید به آن قانع شوند! ما نمی‌توانیم رجعت را بگوییم. من هم قطره‌ای از اقیانوس را می‌گویم. از اول انبیاء باید نگاه کنی تا حرف رجعت را بزنی.

حرف رجعت زدن یک‌چیز مهمی است. رجعت یعنی حقیقت، رجعت یعنی حقیقت قرآن، رجعت یعنی ولایت، یعنی حقیقت ولایت، یعنی خواست ولایت. رجعت یعنی تفکر، رجعت یعنی خواست خدا، رجعت یعنی خواست زهرا، خواست قرآن، خواست توحید. رجعت یعنی خواست شیعه، یعنی در هم شکستن کفار، یعنی صفا دهنده قلب زهرا، رجعت یعنی دل‌خوش‌کن زهرا، یعنی حاصل زحمت‌های پیامبر، یعنی حاصل زحمت‌های امیرالمؤمنین.

اگر رجعت نبود کار دنیا لغو بود از اول خلقتش! رجعت را هم خدا، هم ولایت، هم اشیا، هم تمام ملائکه حمایت می‌کنند. صدها هزار ملک از آسمان می‌آیند. رجعت؛ یعنی دمیدن روح به تمام ممکنات. در رجعت یک روحی از طرف امام‌زمان به آن‌چه که اشیاست دمیده می‌شود. در و دیوار حرف می‌زنند، دیوار می‌گوید ای مؤمن، یک منافق پشت من پنهان شده‌است. آن‌موقع می‌فهمید که من می‌گویم جای خلوتی وجود ندارد یعنی‌چه! تا امام‌زمان نیاید، بیشتر حرف‌های مرا به‌دینم -که دین محمد و آل‌محمد است- نمی‌فهمید. همان‌طور که دیوار کعبه شکافته‌شد، آن‌موقع دیوار به زبان می‌آید و تمام اشیا امام‌زمان را حمایت می‌کنند.

دنیا امام‌حسین را دعوت می‌کند، حضرت‌زهرا را دعوت می‌کند، تویی که پهلویت را شکستند بیا! الان حمایتت می‌کنیم. حسین‌جان! بیا! دنیا ائمه را دعوت می‌کند. آن‌زمان، این‌جا بهشت می‌شود! این‌جا و آن‌جا یکی می‌شود. به تمام آیات قرآن! بهشت و فردوس را صلح کردم به یک‌نگاه زهرا! گفتم:

پشت پا بر عالم امکان زدمدست بر دامن زهرا زدم

رجعت، خصوصی است. تو سنخه حضرت‌زهرا می‌شوی و او تو را می‌پذیرد. این‌ها را باید بفهمی و از بهشت بگذری و در حضور دوازده‌امام، چهارده‌معصوم بیایی. این‌جا بهشت می‌شود، به آن‌جا متصل می‌شود؛ اما شما از تلویزیون و ویدئو و ماهواره نمی‌توانید بگذرید، می‌خواهید از بهشت بگذرید؟! این‌ها حرف است که می‌زنید. الان به‌من بگویید چه‌کسی مبتلا به این فساد نیست؟! امام‌زمان دارد گریه می‌کند و می‌گوید یا جدّا اشک چشمم تمام شود، خون گریه می‌کنم، حالا تو ای مسلمان! پای تلویزیون کیف می‌کنی و می‌خندی؟ تو با آن‌هایی، تو را به امام‌زمان چه؟ مارک ولایت به خودت زده‌ای! حالا سزایت این‌است که بی‌دین از دنیا بروی! تو می‌خواهی در رجعت بیایی و یاور امام‌زمان باشی؟! سم اسب امام‌زمان که روی زمین می‌آید، دمیده می‌شود به تمام خلقت! آن‌ها که از بهشت گذشته‌اند ندا می‌دهند: آقا جان! ما آمدیم. اصلاً بهشت بی‌علی و زهرا زشت است. کسانی‌که انفاق داشته‌اند و به‌فکر فقرا بوده‌اند، سنخه این‌ها هستند. خوش به حالشان که در رجعت هم می‌آیند. بیایید دوست آن‌ها شویم؛ چون دوست متصل به آن‌هاست.

من هم قسمتی از رجعت را می‌گویم. رجعت؛ یعنی افتخار تمام ملائکه؛ یعنی افتخار آسمان‌ها؛ افتخار عرش خدا؛ افتخار بهشت و فردوس. رجعت؛ یعنی قلدرها را ریشه‌کن کردن؛ قلدرها را رسوا کردن؛ قلدرها را به زمین زدن. رجعت؛ یعنی ریشه‌کن کردن کفار و منافقین. رجعت؛ آنچه که در تمام زمان‌ها ظلم و جنایت شده‌است را فاش می‌کند. امام‌زمان می‌فرماید: منم آدم، منم نوح، منم پیامبر آخرالزمان. نگذاشتند امیرالمؤمنین به مقصدش که هدایت خلقت بود برسد. مگر رسول‌الله را گذاشتند؟ هفتاد هزار نفر طرف آن دو نفر رفتند، تمام آن‌ها منافق به رسول‌الله بودند. امام‌صادق سوگند می‌خورد این دو نفر ذره‌ای ایمان به خدا و رسول نداشتند. رجعت؛ یعنی فاش کردن منافقان. آن‌موقع مردم به حقیقت می‌رسند. آن‌موقع می‌آید خواست خدا حکومت می‌کند. رجعت؛ یعنی عدالت.

از زمانی‌که خدا به رسول‌الله گفت بلغ! بلند شو و تبلیغ‌کن، مردم تبلیغ را نپذیرفتند و طرف اسلام رفتند، چهار یا پنج‌نفر طرف ولایت آمدند. الان هم در دنیا حکومت اسلام برقرار است؛ اما در رجعت تمام حکومت‌های خیالی سرنگون می‌شود و تمام دنیا یک حکومت می‌شود، آن‌هم حکومت «الله» است، نه حکومت اسلام! حکومت الله، حکومت ولایت است. حکومت الله، امر کرده علی‌بن ابی‌طالب باشد، امر کرده امام‌حسین باشد، امام‌حسین را که شهید کردند. امر کرده که ائمه باشند؛ اما مردم فرمان نبردند.

در هر زمانی‌که این‌ها آمدند به‌غیر از ظلم و جنایت چیز دیگری ندیدند. امام‌صادق می‌گوید: اگر رسول‌الله برعکس سفارش کرده‌بود، اذیتی نبود که مردم در حق ما اهل‌بیت نکرده باشند. مگر حضرت‌زهرا و امیرالمؤمنین نبودند؟ مگر امام‌رضا و جواد الائمه نبودند؟ چه‌قدر در حق این‌ها ظلم و جنایت شد؟ حکومت غصب، جنایت‌کن است، چون در امر ولایت نیست. همان‌طور که اسلام باید در امر ولایت باشد، حکومت هم باید در امر ولایت باشد. به امیرالمؤمنین گفتند چرا در مقابل این‌ها ایستادگی نکردید؟ فرمود: مردم مرا نمی‌خواستند؛ اما در رجعت دیگر این‌طور نیست. در زمان رجعت حکومتها ورمی‌افتد؛ یعنی «من» دیگر حکومت نمی‌کند. چندین‌وقت این‌ها حکومت غصبی درست کردند. انگلیس، آمریکا، کانادا... این حکومت‌ها حکومت خلقند، حکومت امر نیستند. همه این حرف‌ها القا و افشای خداست. کسانی‌که این کتاب را می‌خوانند باید قدردانی کنند و بفهمند که خودشان کدام طرف هستند، برانگیخته خلقند یا برانگیخته امر؟ بیشتر مردم برانگیخته خلقند.

وقتی امام‌زمان تشریف می‌آورد پیروز می‌شود. چرا امیرالمؤمنین با تمام قدرتش پیروز نشد؟ چرا رسول‌الله با تمام امرش پیروز نشد؟ چرا ائمه نشدند؟ چون مردم نمی‌خواستند و نپذیرفتند؛ اما در رجعت خدا دیگر به مردم کاری ندارد و حکم خود را جاری می‌کند! تمام ممالک ضعیف می‌شوند، امام‌زمان قوی است. چرا؟ به امر خدا دیگر توپ و تانک از کار می‌افتد، اتم و باروت کار نمی‌کند و فقط شمشیر می‌شود. هزاران ملک با شمشیر از آسمان نازل می‌شوند. چرا در زمان ائمه دیگر نازل نشدند؟ چون‌که حکم رجعت به‌دست امام‌زمان است. این‌است که امام‌صادق قسم می‌خورد و می‌گوید: من هم منتظر حجة‌بن‌الحسن هستم. کل خلقت نظرشان به رجعت است. چون رجعت شفادهنده کل خلقت است. شفادهنده قرآن است. چرا؟ همه به مقصد خودشان می‌رسند. الان به کفش یارو کفشک بگویی، کافرت می‌کند و تو را می‌کُشد؛ اما در رجعت به پیشانی‌اش مهر می‌زند منافق و امام‌زمان گردنشان را می‌زند.

امام‌صادق قسم می‌خورد که مهرزننده، علی‌بن‌ابی‌طالب یعسوب‌الدین، امام‌المبین، امر خدا، حجت‌خدا و مقصد خداست. مهر مؤمن یا منافق می‌زند. خود ولایت، ولایت را کمک می‌کند و بی‌ولایتی را در آن‌زمان افشا می‌کند. امام، ایده تو را در پیشانی‌ات می‌آورد، این‌است که قیامت صغری است. چرا امیرالمؤمنین علی مهر می‌زند؟ چون اگر امام‌زمان به کسی بگوید تو منافقی، مردم قبول نمی‌کنند و به او بر می‌گردند. روایت است که به امام‌زمان هم ایراد می‌کنند و می‌گویند چرا بچه‌ها را می‌کشی؟ موسی هم به خضر همین اعتراض را کرد و گفت چرا این بچه را کشتی؟! پس این‌مردم هم می‌خواهند امام‌زمان را مجرم کنند! این‌که امیرالمؤمنین می‌فرماید: با همه پیامبران در خفا آمده‌ام و با پیامبر آخرالزمان آشکارا آمدم، امام‌زمان هم احتیاج به علی دارد. در همه‌جا امیرالمؤمنین کارساز است. او باید با امام‌زمان هم بیاید. با صد و بیست و چهار هزار پیامبر آمده، در هر کجا که آن‌ها گیر می‌افتادند مشکل‌گشایشان علی بود. مگر موسی را به فرعون مسلط نکرد؟ مشکل ابراهیم را حل کرد و به آتش گفت: سرد و سلامت باش.

علی‌بن ابی‌طالب با تمام پیامبران آمده، در این‌جا هم می‌آید مهر می‌زند مؤمن، منافق و تمام مردم روی زمین ضعیف قرار می‌گیرند. چه کسانی مهر منافق می‌خورند؟ آن‌هایی که مصرّند و توبه ندارند. مصرّ یعنی کسی‌که دائم می‌خواهد به ظلم کمک کند. کسانی‌که آن دو نفر را قبول دارند جنایتی که کرده‌اند را هم قبول دارند و به اعمال آن‌ها راضی هستند. روایت هم داریم که خدا مصرّ را نمی‌آمرزد. آن‌وقت امام‌زمان گردنشان را می‌زند. نه فقط خودش بلکه یاورانش هم می‌زنند؛ چون‌که آن‌ها دیگر حق و باطل و آن مهرها را می‌بینند.

در هر زمانی، در هر خلقتی، در هر شوکتی، در هر انبیایی، در هر رسلی، در قرآن‌مجید، عدالت باید مراعات شود. در زمان رجعت، عدالت آن‌است که گردن منافقان را بزند. هیچ قدرتی در تمام جهان نمی‌تواند جلوی امام‌زمان را بگیرد، او پیش می‌رود. بقیه ائمه یک‌چنین حکمی را نداشتند.

مالک همراه امیرالمؤمنین می‌جنگید، تعداد کسانی‌که مالک کشته‌بود با تعداد کسانی‌که حضرت کشته‌بود برابری می‌کرد، امیرالمؤمنین فرمود: اگر کسی هفت پشتش شیعه می‌شد او را نمی‌زدم. آن‌موقع‌که امام‌زمان می‌آید دیگر شیعه به‌وجود نمی‌آید؛ یعنی در صلب مردم دیگر شیعه نیست. باید امام‌زمان تمام این دنیا را مسخر و پاکسازی کند، آن‌وقت از نسل مردم شیعه به‌وجود می‌آید.

به تمام آیات قرآن! اغلب مردم اعتقاد به رجعت ندارند. اگر به رجعت اعتقاد داشته‌باشند این‌قدر بی‌بند و بار نیستند و به‌فکر رجعت هستند. یک‌دفعه وجود مبارک امام‌زمان در این دنیا ظاهر می‌شود و ندا سر می‌دهد: «جاء الحق و زهق الباطل»[۳] خوش به حال آن‌کسی‌که گرفتار نباشد و فوراً لبیک بگوید: ای حبیب خدا! ای عزیز ما! آمدی؟! امام‌زمان می‌آید یک خلقتی را به‌وجود می‌آورد. ندای امام‌زمان به تمام این خلقت می‌رسد و تمام ممکنات می‌گویند: لبیک، یابن رسول‌الله! لبیک، ای حقیقت خدا! لبیک، ای وعده خدا! تمام خلقت آمادگی دارند و لبیک می‌گویند.

کسانی‌که این کتاب را می‌خوانند باید به این حرف‌ها یقین داشته‌باشند، یعنی پی خلق و «من» و لهو و لعب نروند تا فردا که آقا حجة‌بن‌الحسن، وعده خدا تشریف می‌آورند جوابگو باشند تا در مقابل امام‌زمان سرافراز بشوند وگرنه سرافکنده هستند. چون‌که رضایت تمام خلقت رجعت است. رضایت زهرای‌عزیز، ناموس دهر، ناموس خدا، رجعت است. خواست امیرالمؤمنین و خواست امام‌صادق رجعت است؛ چون‌که وقتی از امام‌صادق سؤال می‌شود می‌گوید من هم انتظار رجعت را می‌کشم. تمام ائمه انتظار رجعت را می‌کشند.

رجعت شوخی نیست، رجعت، خلقت است؛ یعنی رجعت خواست خلقت است. همه انتظار رجعت را می‌کشند مگر بشری که گنهکار است! او بدبخت و بیچاره است. این‌است که به پیشانی‌اش مهر می‌خورد: منافق! منافق کسی است که اعتقاد به رجعت ندارد! وقتی امام‌زمان می‌آید گردنش را می‌زند، چه زن باشد و چه مرد. زنانی که لاابالی هستند دنبال تجدد می‌روند و امر خدا و پیامبر را اطاعت نمی‌کنند، مهر منافق می‌خورند؛ مگر آن‌هایی که پایشان را جای پای حضرت‌زهرا بگذارند؛ اما این ممکنِ غیر ممکن‌است؛ چون هوا و هوس و تجدد نمی‌گذارد.

این‌که می‌گوید انتظار الفرج افضل العبادة؛ یعنی همیشه در فکر امام‌زمان باش. یک‌دفعه می‌بینی امام‌زمان آمد و هیچ‌کاری برای رجعت نکرده‌ای. چه‌قدر آدم سرافراز می‌شود که جزء غاصبین نیست، جزء بدعت‌گذاران نیست، جزء ظلم‌کنندگان نیست، جزء تعدی‌کنندگان نیست، جزء عدالت است، جزء سخاوت است، جزء شجاعت است. چه‌قدر آدم سرافراز است؟

ببین شما که درس می‌خوانید، اگر رفوزه بشوید چه‌قدر ناراحتید؟ این رفوزگی دنیاست و جبران دارد؛ اما رفوزه آخرتی جبران ندارد. کسی رفوزه آخرتی است که از ولایت و امر ائمه‌طاهرین جداست و پیرو خلق است. به همه با سوادها ابلاغ می‌کنم که آیا فکر کرده‌اید که ما رفوزه ولایت نباشیم تا دستمان از بهشت و فردوس و جنات کوتاه نباشد؟ آیا غصه خورده‌اید بین شما و زهرای‌عزیز و ائمه اطهار جدایی نیفتاده باشد؟ امام‌صادق هم می‌فرماید: دوستان ما عضو ما هستند، اگر گناه کنند جدا می‌شوند.

گناه، پیروی خلق است. شیعه، وصل به امام‌زمان است، امام‌زمان هم وصل به خداست؛ اما بقیه مردم وصل به خلقند و خلق هم وابسته به شهوت است. انتظار الفرج، افضل العبادة؛ یعنی باید انتظار چنین روزی را بکشیم که حتی یک کافر هم روی زمین نباشد و همه بگویند: «لا اله الا الله، محمد رسول‌الله، علی‌ولی‌الله، امام‌زمان حجة‌الله» و آن‌روز رجعت است! امروز مردم آزادند که به هر کس بگویند خدا، به هر کس بگویند پیامبر، به هر کس بگویند اولو الامر؛ اما امام‌زمان این آزادی را از آن‌ها می‌گیرد و یک دین واحد می‌شود. خدا می‌داند چه‌خبر می‌شود! یک‌قدری طول می‌کشد تا همه دنیا اصلاح شود.

رجعت پیروزی تمام این دنیاست. تمام جنگ‌ها محدود بوده‌است و یک عده‌ای را می‌زدند، جنگ صفین، جنگ جمل...؛ اما رجعت جهان‌گیر است، امام‌زمان تمام جهان را می‌گیرد. حکمران تمام این دنیا یک‌نفر می‌شود، آن‌هم امام‌زمان است. تمام حکمران‌ها از بین می‌روند، آن‌وقت «من» نابود می‌شود. الان او می‌گوید «من»، انگلیس می‌گوید «من»، آمریکا می‌گوید «من»، همه می‌گویند: ما درست می‌گوییم! اما آن درستیِ خیالی است، درستی تأییدی فقط حکومت امام‌زمان است. آن‌وقت تمام این دنیا می‌شود عدالت!

امام‌صادق می‌فرماید: اگر تشت طلایی بر سر وجیه‌ترین دختر دنیا باشد و از مغرب عالم به مشرق و از مشرق به مغرب برود، هیچ‌کس نه نگاه به خودش و نه به تشتش می‌کند! به تمام آیات قرآن! متقی همین‌طور است، به هیچ‌چیزی کار ندارد، فقط دلش می‌خواهد مردم را هدایت کند. خدا برای هر چیزی در دنیا حجت می‌گذارد. به‌دینم! الان تمام دنیا ضلالت شده‌است. کجا عدالت است؟ به‌من بگویید! عدالت کجاست؟ چه‌کسی امن و امان است؟ کجا یک فرزند انسان در امان است؟ همه در ظلم و ستمند. الان چه‌قدر خیانت می‌شود؟ آن‌قدر خیانت زیاد است که نمی‌شود گفت! انگار صبح که می‌شود این‌مردم به‌جای پرچم توحید و عدالت، پرچم خیانت دستشان است. الان کدام مملکت عدالت‌گر است؟ به‌اصطلاح خاک پاک ایران از تمام ممالک بهتر است؛ یعنی اگر شیعه در دنیا باشد در ایران پیدا می‌شود؛ اما در عین حال چطور شده‌است؟ چه‌قدر خیانت می‌شود؟ چه‌قدر جنایت می‌شود؟ سرتاسر ایران جنایت می‌شود.

وقتی در پناه اسلام از پای یک بچه یهودی خلخال کشیدند، امیرالمؤمنین فرمود: کمرم لطمه خورد و چند وقت نمازهای نافله‌اش را نشسته می‌خواند. (بیایید در پناه ولایت تا اگر خدشه‌ای به شما خورد، امیرالمؤمنین از شما حمایت کند. تازه او در پناه اسلام بود، بیاید در پناه ولایت! ولایت افضل به اسلام است.) تمام ائمه از خود پیامبر تا امام‌زمان مقصدشان عدالت بود و از ظلم و جنایت خوششان نمی‌آمد. حالا عدالت خدا در رجعت جامه عمل می‌پوشد. اگر رجعت نشود، کفار و منافقین خواهند گفت وعده‌ها دروغ بوده‌است. یک چرا هم در بعضی هست و می‌گویند چرا در حق امام‌حسین این‌طور شد؟ چرا در دنیا این‌همه ظلم و جنایت شد؟ مگر خدا نگفته من در کمین‌گاه ظالمم؟ در آن‌موقع است که می‌بینند عدالت بر پا می‌شود. امام‌صادق قسم می‌خورد: اگر یک‌روز از عالم باقی باشد، امام‌زمان می‌آید؛ یعنی رجعت واقع خواهد شد. این‌کار تمام حاکمیت‌های غاصب از زمان آدم ابوالبشر و بعد از رسول‌الله را نابود می‌کند.

«جاء الحق و زهق الباطل»[۳] یعنی دنیا همه‌اش می‌شود توحید، همه‌اش می‌شود عدالت، همه‌اش می‌شود صداقت! رجعت؛ یعنی حقیقت دین؛ یعنی حقیقت ولایت. رجعت؛ یعنی حقیقت. حقیقت مساوی عدالت است. رجعت یعنی حکومت خدا! در زمان صد و بیست و چهار هزار پیامبر تا حتی حکومت رسول‌الله عدالت اجرا نشد، حدی می‌شد. مگر اغلب اصحاب بعد از رسول‌الله مرتد و کافر نشدند؟ اما رجعت، حکومت خداست و عدالت سرتاسر این دنیا را می‌گیرد.

رجعت باز هم از این حرف‌ها بالاتر است. رجعت؛ یعنی شکر خدا. تمام ائمه خدا را شکر می‌کردند؛ اما این شکر به‌غیر از آن‌است، شکر می‌کنند که بداء حاصل نشد و رجعت آمد و دوستان ما به واقعیتشان رسیدند. رجعت؛ یعنی شکر ولایت. خدایا شکر! وعده‌ای که به ما دادی محقق شد و تمام دنیا بهشت شد. رجعت؛ یعنی خواست خدا، رجعت؛ یعنی خواست زهرا؛ یعنی خواست امام‌حسین؛ یعنی خواست قرآن، خواست توحید، خواست آنچه دوستِ امیرالمؤمنین زیر این آسمان آمده و از دنیا رفته‌است. آیا توجه فرمودید رجعت یعنی‌چه؟! رجعت؛ یعنی اتصال به عرش خدا، اتصال به آسمانها.

در رجعت مؤمن دیگر زمان ندارد؛ یعنی زمان در اختیار اوست و به هر کجا که بخواهد می‌رود. همان‌طور که زمان در اختیار امام است، آن‌ها عطا می‌کنند و زمان در اختیار مؤمن قرار می‌گیرد. رجعت؛ یعنی خدمت دوازده‌امام و زهرا بودن. اگر تو در بهشت باشی، خدمت یکی دو تا از ائمه هستی، تازه حضوراً نمی‌توانی در مقام آن‌ها بروی! روایت است که در بهشت امام‌حسین را دعوت می‌کنی و خدمت همان امام هستی؛ اما در رجعت حضور دوازده‌امام، چهارده‌معصوم هستی. پس رجعت از بهشت و فردوس بالاتر است. بی‌خود نیست که گفته‌ام: یا امام‌زمان! می‌خواهم بیایم، اگر هفتاد حوریه به‌من بدهند می‌گویم می‌خواهم در رجعت باشم، این‌ها مزاحم من هستند!

اگر رجعت را بخواهید، دوازده‌امام و چهارده‌معصوم را خواسته‌اید. بیایید رجعت‌خواه شوید که چه‌وقت می‌شود ما خدمت ائمه برسیم. شخصی خدمت امام‌صادق آمد و طلب بهشت کرد، حضرت فرمود: تو الان در بهشت هستی. خدمت یک امام بودن بهشت است؛ پس خدمت دوازده‌امام، چهارده‌معصوم بودن چیست؟ در رجعت، خدمت امر خدا و مقصد خدایی. پس کوشش کنید و از امام‌زمان بخواهید که آقا جان! ما دوست داریم حضور شما باشیم؛ اما کی می‌شود که بیایی و رجعت را رهبری کنی تا ما خدمت همه‌تان باشیم!؟ کی می‌شود بیایی و احقاق حق از بنی‌امیه و دشمنان مادرت‌زهرا کنی؟ به امام‌زمان قسم! که به تمام این خلقت می‌ارزد، وقتی خدمت حضرت رسیدم، دو چیز از ایشان خواستم: یکی این‌که آقا جان! اگر بودم که بودم وگرنه مرا زنده‌کن تا پای رکابت بیایم و از دشمنان مادرت‌زهرا احقاق حق کنم. الان هم القا و افشا به‌من بده تا امیرالمؤمنین و فاطمه‌زهرا را افشا کنم. شیعه باید دائم در این فکرها باشد نه در فکر دیگری وگرنه ممکن‌است که دوست باشد؛ اما شیعه نیست. شیعه باید همیشه جان در کف باشد! در رجعت است که شیعه می‌گوید:

آسوده‌خاطرم که در دامن توامدامن نبینم که در دامنش روم

آن‌موقع این حرف مستقر و مستجاب می‌شود.

دامن به‌غیر دامن تو بی‌محتوا بوددامان توست اتصال به ماوراء بود


تمام دامن‌ها والله بی‌محتواست، فقط دامن امام‌زمان و بعد یاورانش! خوش به حال آن‌ها که یاور امام‌زمان هستند.

اگر می‌خواهید عزیز امام‌زمان باشید و او شما را بپذیرد باید بکر باشید و گناه نکنید. یاور امام‌زمان بکر است و شیطان به او تصرف نکرده‌است. گناه و نزول و بدچشمی به آدم تصرف می‌کند. اگر امر را اطاعت کنید، اعظم ولایت را دارید؛ چون همان‌طور که خدا امرش است، ولایت امرش است. شما باید از هر عیبی منزه باشید، آن‌وقت یاور امام زمانید.

رجعت یعنی روح! در رجعت مردم به خدا و به ولایت متصل می‌شوند. چرا؟ دیگر کسی نیست که ولایت را قبول نکند. در آن‌زمان دیگر فهم شخص کار نمی‌کند، فهم ولایی کار می‌کند؛ چون همه به ولایت و به امام‌زمان متصلند؛ یعنی در رجعت مردم به بلوغ می‌رسند و از تکلیف رد شده‌اند و خیانت و گناه نمی‌کنند. به تکلیف رسیدن مهم نیست، بلوغ مهم است. کسی‌که ولایتش کامل است و صددرصد به ولایت یقین دارد، گناه نمی‌کند؛ چنین شخصی الان در رجعت است.

مؤمن واقعی، خودش رجعت است. چرا؟ اصلاً از جوانی خیال خیانت هم نکرده‌ام. در رجعت خیانت تمام می‌شود.اگر درون بشر خیانت نباشد، وصل به رجعت است. اگر بخواهی می‌شود که بشوی وگرنه این حرف در دنیا زده نمی‌شد؛ اما زحمت دارد، گذشت می‌خواهد، یقین می‌خواهد. مگر سلمان «منا اهل‌البیت» نشد!؟ مگر شاه‌عبدالعظیم حسنی به جایی نرسیده که زیارتش مطابق زیارت امام‌حسین است؟ پس شدنی است: «إن اکرمکم عند الله اتقاکم»

شبی خواب دیدم که شخصی به دکانم آمد و گفت که امام‌زمان ظهور کرده‌است، گفتم کجا؟ گفت: فلان‌جا. (الان آن زمین کارخانه‌ای به‌نام ریسباف شده‌است) فوراً تیشه‌ای برداشتم و پابرهنه دویدم. یادم است که وقتی از سر کوچه‌مان رد می‌شدم نگاه به داخل کوچه نکردم که مبادا پدرم صدایم بزند. دویدم و خدمت حضرت رسیدم و خیلی مورد عنایت ایشان قرار گرفتم. حضرت دو تا منشی داشت، به یکی از آن‌ها گفت برو به بازاری‌ها بگو بیایند؛ اما آن‌ها نیامدند، از روی کوه‌ها به روی حضرت توپ و تانک سوار کرده‌بودند. (وقتی زمان شاه توپ به خیابان‌ها آوردند، من قبلاً در این‌جا دیده‌بودم.) گفتم: آقا جان! ما اسلحه نداریم. گفت: فلانی! این‌ها عمل نمی‌کند. حضرت یک‌نگاه به آسمان کرد و از آسمان شمشیر به زمین ریخت. من یکی از آن‌ها را برداشتم و مواظب حضرت بودم. آقا یک صوت حجاز خواند و از در و دیوار و آسمان صدای ایشان می‌آمد که انسان را مدهوش می‌کرد. صوت ایشان که تمام شد آن‌ها پشت توپ و تانک رفتند و هر کاری کردند، عمل نکرد. آن‌وقت از روی کوه‌ها پایین آمدند و تسلیم شدند. من همین‌طور دور آقا می‌گشتم و مواظب حضرت بودم. به‌دینم! همه‌اش می‌گفتم خدایا، کشته شوم تا حضرت‌زهرا یک لبخند به‌من بزند، هیچ‌چیز دیگری نمی‌خواهم.

خدا هشدار آمدن امام‌زمان را داده؛ اما هنوز مستقر نشده‌است. امام‌صادق قسم جلاله می‌خورد و می‌گوید اگر یک‌روز از دنیا باقی باشد امام‌زمان می‌آید. رسول‌اکرم می‌فرماید: پسرم مهدی وقتی می‌آید که زنان شبیه مردان و مردان شبیه زنان شوند، امانت برود، خیانت زیاد شود، مردم گیر به حلال و حرام ندهند، تمام مملکت را نزول و ربا فراگیرد، فسق و فجور رواج پیدا کند، کاشفات‌العاریات، زنان پوشیده‌اند؛ اما برهنه‌اند... من تا توانسته‌ام به تمام ممالک اعلام کرده‌ام که اگر کسی ثابت کند از علائم ظهور چیزی باقی مانده، من صد هزار تومان انعام می‌دهم، همه‌اش شده‌است، فقط معطل یک ندای آسمانی است که ثلث مردم از دنیا بروند، بعد از آن دجال و سید حسنی می‌آیند و هشت ماه طول می‌کشد که امام‌زمان تشریف بیاورد. پس فقط علائم حتمی مانده‌است.

حالا تو نمیری، چه‌قدر ترسیده‌ای که ظهور نزدیک است! تو دست از کارهایت برنداشته‌ای!! عزیزان من! چه‌خبر است؟ کجایید؟ شما هنوز گرفتار دنیایید. بیایید پایتان را از دنیا باز کنید تا به دامن آن‌ها پرش کنید. همان‌طور که می‌خواهید در دنیا تخصص بگیرید، باید یک تخصص ولایت هم بگیرید. قبولی تخصص ولایت، رجعت است.

رجعت؛ یعنی خواست بهشت. آن‌هایی که به بهشت رفته‌اند و در فکر رجعت بوده‌اند، به خواستشان نرسیدند. خواست شیعه این‌است که ولایت افشا شود. من اگر بمیرم با عقده این‌که هنوز رجعت نیامده‌است می‌میرم. اگر در فردوس باشم ناراحتم. به تمام آیات قرآن! راست می‌گویم. چرا؟ دلم می‌خواهد رجعت بشود، به خدا گفتم اگر مرا جایی قرار دهند و آب‌های هفت‌طبق آسمان را روی من بریزند، باز هم برای مصیبت حضرت‌زهرا و امام‌حسین می‌سوزم تا زمانی‌که احقاق حق از دشمنان آن‌ها بشود! نشده‌است که من با عقده از دنیا رفته‌ام. بهشت که من را تأمین نمی‌کند، احقاق حق این‌ها مرا تأمین می‌کند! باید همه‌تان این‌طور شوید. اگر این‌طور نباشید مثل حیوانی هستید که یونجه و جو به او داده‌اند و قانع شده‌است. ما باید قانع نشویم و انتظار رجعت را بکشیم.آن دو نفر یا بنی‌امیه و بنی‌عباس چه کردند؟ این‌همه جوان را گمراه کردند. ما می‌سوزیم! کی می‌شود آن حقیقت اسلام و قرآن و توحید یعنی امام‌زمان بیاید؟ انتظار الفرج یعنی این! نه این‌که بیاید کاه و جوی ما را درست کند. انتظار الفرج؛ یعنی انتظار رجعت، اگر این‌طور نباشید والله، بالله، تالله، نفهمیده‌اید.

ما باید آرزویمان این‌باشد که با ولایت سنخه شویم و در رجعت شرکت کنیم. نماز که می‌خوانید بگویید خدایا، همان‌طور که تو می‌خواهی، امیرالمؤمنین می‌خواهد، تمام خلقت می‌خواهند، ما هم رجعت را بخواهیم. خدایا، اگر بودیم که بودیم و اگر نبودیم به جز محبت رجعت، هیچ محبت دیگری در قلبمان نباشد. بهشت هم گولمان نزند، ما رجعت را بخواهیم! ما را به مقصد خودت و پیامبر و امیرالمؤمنین که رجعت است استوار کن.

بار من افتاده‌است، بار من بار کن ای رب جلیل، به‌حق امیرالمؤمنین

امام‌زمان اراده خداست، اگر بگوید بشود می‌شود. حالا از او چه می‌خواهید؟ هر چه بخواهی تمام می‌شود؛ اما انتظار الفرج تمام‌شدنی نیست. چه‌چیزی غیر از ظهور ولی‌الله‌الاعظم امام‌زمان حجت‌خدا، مقصد و ذخیره خدا می‌تواند تمام ممکنات را خوشحال کند؟! مگر من نمی‌توانستم که از او دنیا بخواهم؟! وقتی خدمت حضرت رسیدم، گفتم: آقا جان! یک خواهش از شما دارم، دلم می‌خواهد یاور شما باشم، هیچ‌چیز دیگری نمی‌خواهم، حضرت قبول فرمودند و اشاره کردند صلوات بفرست. شیعه وقتی هم که خدمت امام‌زمان می‌رسد انتظار الفرج می‌خواهد، کجا می‌روید؟ چه‌کار می‌کنید؟ بیایید این‌طرف خط!

کسانی‌که از دنیا می‌روند و در بستر به‌فکر رجعتند، در رجعت برمی‌گردند و در رکاب حضرت شهید می‌شوند. برای هر مؤمنی یک قتل و یک مرگ مقدر است. شهدای کربلا هم در رجعت برمی‌گردند و تتمه عمرشان را می‌کنند. روایت است امام‌حسین در رجعت آن‌قدر عمر می‌کند که ابروانش سفید شده و روی چشم مبارکش می‌ریزد. رجعت مرگ ندارد، آن مرگ دست خودت است. هر مؤمنی از دنیا می‌رود با دل پرغصه می‌میرد که چرا احقاق حق از امام‌حسین نشده‌است! عظمت این مصیبت با گوشت و خون شیعه مخلوط است و او می‌سوزد. حضرت‌زینب گفت: برادر جان! هرگز غم تو از دل خواهر نمی‌رود. مگر ممکن‌است غم مادرش زهرا از دل دوستانش برود؟ مگر ممکن‌است محبت امیرالمؤمنین و امام‌حسین از دل ما برود؟ اگر مرا به رضوان و فردوس هم ببرند، این غصه از دلم بیرون نمی‌رود؛ مگر در رجعت! تولی و تبری؛ یعنی بغض دشمنان اهل‌بیت و حب حضرت‌زهرا و امام‌حسین در دل مؤمن است. اگر بشر این‌طور نباشد مؤمن نیست و اسلام دارد. اسلام پی بهشت است که بدود در آخورگاه! والله! بهشت بی‌علی زشت است. اصل و اساس بهشت ولایت است. ما بهشت را می‌خواهیم؛ اما رجعت را بیشتر می‌خواهیم. چون بهشت هم مقصدش رجعت است.

درباره ائمه یک محبت داریم و یک مقصد! ما در رجعت به مقصدمان می‌رسیم و دیگر چیزی بالاتر از آن‌نیست که بخواهیم به آن برسیم. الان زمین با آسمان فرق دارد، آن‌زمان فرق ندارد. همان‌طور که در آسمان گناه نیست، در زمان رجعت هم روی زمین گناه نمی‌شود. در عالم جایی از عرش بالاتر نیست؛ اما آن‌زمان عرش خدا در زمین پیاده می‌شود، تمام ائمه جمعند و مؤمن در عرش شرکت می‌کند. در رجعت، هم در حضور امام هستند و هم در امر امام! حضور امام خوب است؛ اما مقصد، یقین به امام است. خلق نگذاشت که در این دنیا مقصد خدا عملی شود؛ اما در رجعت این‌کار خواهد شد. آن‌زمان عدالت خدا اجرا می‌شود. تمام این نباتاتی که از زمان آدم ابوالبشر خلق شده‌اند، مقصدشان رجعت است. چرا؟ خدا می‌گوید: «کلوا من الطیبات و اعملوا صالحا»[۴] تمام این‌ها را خلق کرده‌ام، بخورید و عمل صالح کنید. عمل صالح عمل به ولایت است! این‌است که در قیامت جلوی کفار را می‌گیرند و می‌گویند تو که «أشهد انّ علیاً ولی‌الله» نمی‌گفتی چرا مرا خوردی؟ کسی‌که نگوید نکبت دارد.

خدا به آسمان گفته باران ببار، به هوا می‌گوید باش مسمومیت را ببر، افعی‌ها زهر جو هوا را می‌کشند که تو سالم باشی، فلک گردش می‌کند و ستاره‌های آسمان می‌درخشند که تو راحت باشی، به دریا می‌گوید آرام باش چون اگر انفجار کند چیزی باقی نمی‌ماند. ماهی‌ها مال شماست، میوه‌های درختان برای شما به‌وجود می‌آیند، کوه‌ها ذخیره‌های شما، زمین آرام و مسخر شماست. تمام عالم فدای شماست؛ اما انسان باشیم. عالم، فدای شیعه است. دیدن مؤمن یعنی این! من این‌را می‌بینم؛ اما شما نمی‌بینید و کفران می‌کنید. اصلاً مؤمن به‌غیر از دیدن خدا و ائمه نگاهی نباید داشته‌باشد. در حدیث کساء می‌فرماید: همه این‌ها را محض ائمه آفریدم. حالا ائمه به خلقت می‌گویند تو ملک مایی؟ باید آرام باشی و نعمتهایت را به دوستان ما بدهی. خدا خلقت را کادو کرده و به ائمه داده، آن‌ها هم کادو کرده‌اند و به شیعیانشان می‌دهند. چه‌قدر ائمه شما را می‌خواهند؟

همان‌طور که پدر و مادر بچه‌اش را می‌خواهد و دلش می‌خواهد رشد کند. پدر و مادر حقیقی ما ائمه و متقی هستند. چرا ائمه می‌گویند شیعه‌ها از ما هستند؟ پس ما به‌هم مربوط هستیم. مگر ما جدای از هم هستیم؟ خلق خودش را از امر جدا می‌کند و برای ولایت مشابه درست‌کرده و دنبال آن می‌رود. یک شیعه از هفت‌طبق آسمان بالاتر است. آسمان به‌توسط شیعه خلق شده‌است؛ پس شیعه بالاتر است. گردش افلاک به‌واسطه شیعه است. حالا این شیعه مقصدش رجعت است. چرا؟ دلش پرخون است، مگر حسین ما را کشتند کسی آمده دفاع کند؟ زهرای ما را زدند کسی آمده دفاع کند؟ مؤمن را زندان می‌کنند، کسی آمده دفاع کند؟ همه این‌ها باعث غصه شیعه است.

شیعه چه‌موقع پیروز می‌شود؟ زمان رجعت! شیعه واقعی باید حواسش پیش امام‌زمان باشد، آقا را ببیند، خدمتش برسد؛ اما هنوز آن‌زمان هم به مقصدش نرسیده‌است. چرا؟ هنوز رجعت نشده‌است، ما باید امام‌دوست باشیم و رجعت‌خواه! خود امام‌زمان هم وقتی تشریف می‌آورند زمینه رجعت را درست می‌کنند. زمان رجعت برای شیعه از بهشت بالاتر است. رجعتیون را خدا دعوت می‌کند و سر سفره خدا نشسته‌اند. بهشت شکم مرا تأمین می‌کند، نه ولایت مرا! رجعت ولایت تو را تأمین می‌کند. این حرف‌ها یقین می‌خواهد و جوابگویش ولایتی است که در قلب شماست.

خوشا به حال آن کسانی‌که در رجعت می‌آیند، همه ائمه حضور دارند و احقاق حق می‌شود. دل دوازده‌امام، چهارده‌معصوم خوش می‌شود، دل شیعه هم خوش می‌شود. اگر شما به این امر راضی باشید و مقصدتان آن باشد، از رجعتیون هستید. همانطور که می‌گوید: «این الرجبیون» ندا سر می‌دهد: «این الرجعتیون» تا حتی اگر مرده باشی، طلبت می‌کند و می‌آیی. اگر شما آن‌طور شدی داری خواست امام‌زمان را عمل می‌کنی و به اعمال امام‌زمان شریکی؛ چون خواست امام‌زمان رجعت است.

خوش به حال آن‌روز که تمام دنیا می‌گویند: «لا اله الا الله، محمد رسول‌الله، علی‌ولی‌الله، امام‌زمان حجة‌الله» آن‌روز شیعه یک نفسی می‌کشد. به تمام آیات قرآن! من نیمه نفس می‌کشم، بعضی وقت‌ها از غصه می‌افتم. اصلاً شیعه نفس عمیق نمی‌کشد.آن‌ها که نفس لهو و لعب می‌کشند، شیعه نیستند. شیعه، دائم منتظر ندای حجة‌بن‌الحسن است که بگوید: «جاء الحق و زهق الباطل إن الباطل کان زهوقا»[۳] حرف‌هایی هست که نمی‌توانم بزنم. چه‌کسی جلوی امام‌زمان را می‌گیرد؟! چه‌کسی در مقابل حضرت می‌ایستد؟! همانهایی که حسین ما را کشتند؛ یعنی نماز شب خوان‌ها، بیتوته کن‌ها، الغوث کش‌ها، جهاد بروها. امام‌حسین فرمود: من کشته جلسه بنی‌ساعده‌ام. هفتاد هزار نفر به‌نام اسلام به طرف برانگیخته آن جلسه رفتند و به ولایت پشت کردند! همان عده بودند که در صحرای‌کربلا حاضر شدند و امام‌حسین را کشتند. حالا همانها با اسلام جلوی امام‌زمان را می‌گیرند؛ اما دیگر فایده‌ای ندارد چون امام‌زمان محدود نیست؛ به امر خدا، مقصد خداست و تمام این عالم را می‌گیرد. این‌است که می‌گوید انتظار الفرج افضل العبادة! انتظار الفرج، انتظار رجعت است.

اگر شما اعتقاد به رجعت داشته‌باشید، آگاهی و اعتقاد عالمی دارید. چون‌که تمام عالم انتظار رجعت را می‌کشند. رجعت نه فقط در دنیا، بلکه در تمام عالم برانگیخته شده‌است؛ چون‌که خدا و پیامبر و ائمه وعده رجعت را داده‌اند. آن‌ها یکی راجع‌به ولایت، یکی قرآن‌مجید و دیگر رجعت خیلی صحبت کرده‌اند؛ اما رجعت به نظر من مهمتر است! چون‌که رجعت، خلقت‌خوشحال‌کن است. روزی از روزی که امیرالمؤمنین یا امام‌حسین را شهید کردند بدتر نیست، بد روزگاری بوده‌است؛ اما در تمام این عالم روزی هم از روز رجعت بهتر نیست. الان بالای گنبد امام‌حسین پرچم قرمز است؛ یعنی هنوز احقاق حق نشده‌است. در رجعت است که احقاق حق می‌شود، پس اصل رجعت است. تمام عالم عزادار امام‌حسین هستند. یا ثارالله و ابن‌ثاره، ای خون من! هیچ مصیبتی به‌غیر از مصیبت امام‌حسین عالم‌گیر نیست که عرش و فرش و آسمان گریه کرده‌باشند، تا حتی روایت داریم جهنم گریه کرده‌است. پرسیدند که جهنم غضب خداست برای چه گریه می‌کند؟ گفتم می‌خواهد با آن‌ها هماهنگ باشد. (هماهنگی خیلی مهم است، شما هم اگر با ظالم هماهنگ باشید، مثل او هستید.) وقتی امام‌حسین شهید شد، همه ملائکه گریه کردند و نزدیک بود تعادلشان را از دست بدهند. آن‌وقت خدا فرمود: ای ملائکه من! به عرش من نگاه کنید. دیدند در ساق عرش جوانی با شمشیر ایستاده‌است، فرمود: به عزت و جلالم قسم! به‌دست این جوان از دشمنان حسین احقاق حق می‌کنم. تمام این‌ها منتظر آن‌روز هستند و هنوز عزادارند. همه عالم گریانند تا حتی درخت! در اطراف قزوین درختی است که عاشورا گریه می‌کند و مثل آب از آن خون می‌چکد. این‌ها خندان نمی‌شوند مگر در رجعت! انتظار رجعت انتظار فرج است. رجعت نه این‌که فرج این دنیا باشد، فرج تمام خلقت است. تمام ممکنات، غصه‌دار امام‌حسین هستند. چه‌کسی می‌تواند تمام این عالم را خندان کند؟ وجود مبارک ولی‌الله‌الاعظم امام‌زمان! اما اغلب مردم خبر از رجعت ندارند. اگر شما واقع انتظار رجعت داشته‌باشید، انتظار فرج دارید، اما اغلب شما منتظر گناه و تلویزیون و ویدئو و ماهواره و مجلس‌های فساد هستید که بی‌دین از دنیا می‌روید. باید منتظر ولی‌الله‌الاعظم باشید که بیاید و رجعت را پیاده کند و تمام این خلقت را خوشحال کند.

رجعت که می‌آید غم و غصه را از همه ممکنات برمی‌دارد؛ یعنی خدا به وعده‌اش عمل می‌کند. تمام خلقت منتظر آن امر خدا هستند! حالا همه ذوقی می‌شوند که خدا به عهدش وفا کرد و امام‌زمان را ظاهر کرد تا احقاق حق کند. تمام منتظر احقاق حق بودند. خود امام‌زمان هم منتظر است که خدا به او اجازه بدهد. انتظار الفرج، انتظار الرجعت است، فرج؛ یعنی آن‌کار به ثمر رسیدن، در رجعت به ثمر می‌رسد. وگرنه تمام ائمه بوده‌اند؛ اما آن‌ها فرج نبودند. فرج، فقط وجود مبارک امام‌زمان است! همه آن‌ها هم انتظار او را دارند، چون‌که به امام‌صادق گفتند شما آن منتقم آل‌محمد هستید؟ گفت من هم انتظار ولی‌الله‌الاعظم امام‌زمان را دارم، او باید بیاید و اصلاح کند، نگذاشتند که ما اصلاح کنیم؛ اما برای او کمک می‌آید. مگر امام‌حسین چند یاور داشت؟ هفتاد و دو نفر داشت. امیرالمؤمنین چند نفر داشت؟ با پیامبر شش هفت نفر داشتند، کسی را نداشتند؛ اما امام‌زمان این‌طور نیست، او احتیاجی به‌من و شما ندارد. چندین هزار ملک دست به شمشیر نازل می‌شوند، در و دیوار، همه حمایت می‌کنند، تمام حکومتها را فلج می‌کنند. من دیده‌ام که توپ و تانک و اتم از کار می‌افتد؛ چون‌که قدرت این دولتهای اسلامی و نااسلامی به اتم و بمبشان است. تمام این‌ها از کار می‌افتد و فلج می‌شوند؛ اما تو ای شیعه! ای دوست امام‌زمان! باید فلج‌کن باشی، نه فلج بشوی! وقتی دنبال گناه و خلق رفتی فلجی؛ اما اگر انتظار الفرج داشته‌باشی با تمام این خلقت هماهنگی، چون همه آن‌ها حمایت از خون خدا یعنی از امام‌حسین می‌کنند و فقط منتظر آن هستند که خدا به وعده‌اش عمل کند. وقتی یعقوب فرزند کنیزش را فروخت، آن کنیز گفت خدایا، ما به خانه پیامبرت آمدیم که در امان باشیم؛ اما او فرزند مرا فروخت و از من جدایش کرد. خدا ندا داد: یا اماه! بچه‌اش را جدا می‌کنم و فرزندت را به تو زودتر برمی‌گردانم. وقتی یوسف به غلامش گفت برو پدرم را خبر کن که من دارم می‌آیم. آن‌زن کنار جوی آب بود، غلام گفت خانه یعقوب کجاست؟ خبر یوسف را آورده‌ام. کنیز گفت خدایا، مگر تو وعده نکردی که بچه‌ام را به‌من زودتر برمی‌گردانی؟! یک‌دفعه آن پسر گفت: مادر جان! من فرزند تو هستم. خدا به وعده‌اش عمل کرد.

حالا تمام ممکنات منتظر آن وعده خدا هستند. وقتی ندای «جاء الحق و زهق الباطل»[۳] در جو این عالم پیدا می‌شود تمام خلائق خوشحال می‌شوند که او دارد می‌آید تا احقاق حق کند. همه آن‌ها بغض دشمنان اهل‌بیت را دارند به‌غیر از بشر! این بشر است که حب کس دیگری را به‌غیر از امر به خود راه می‌دهد. عیسی ذره‌ای مهر سوزن و نخ داشت در آسمان چهارم نگهش داشتند. فقط بشر است که برای ولایت مشابه درست می‌کند، خدا درست می‌کند، پیامبر درست می‌کند و خودش را از همه خلقت جدا می‌کند! رجعت می‌آید مردمی که چندین‌سال منافق بوده‌اند را افشا می‌کند. رجعت آن‌چه که مردم گفته‌اند ممکن‌است اما ممکن نبوده فاش می‌کند.

اگر رجعت نباشد، کار دنیا ناقص است. صحیح بودن کار تمام دنیا به‌واسطه رجعت است. رجعت می‌آید احقاق حق از امام‌حسین می‌کند. از خون علی‌اصغر، از دست‌های بریده آقا اباالفضل، از ناله‌هایی که زهرا زده و از سیلی‌ای که خورده حمایت می‌کند. رجعت قلدرفاش‌کن است. رجعت حد ندارد. در رجعت اول امام‌حسین می‌آید. چرا می‌آید؟ تا به مقصدش برسد. هیچ‌کدام از ائمه به عنوان «خرج عن دین» کشته نشدند. حالا خدا افشا می‌کند که دین، حسین است. به هیچ‌کس مطابق امام‌حسین لطمه نخورده. علی‌اکبر و علی‌اصغرش را داده، حالا خدا می‌خواهد جبران کند. آن‌موقع‌که امام‌حسین «هل من ناصر» گفت اصلش این‌است که فقط خدا لبیک گفت. لبیک حسین‌جان! حالا روز رجعت آن لبیک را افشا می‌کند، باید اول تو بیایی و تمام این‌ها که امیرالمؤمنین را قبول ندارند به جهنم بروند!

رجعت؛ یعنی خواست آسمان، رجعت؛ یعنی خواست عرش خدا. رجعت؛ یعنی خواست آن‌چه که ملک است. رجعت؛ یعنی خواست تمام شیعیان از زمان حضرت آدم تا به حال! رجعت؛ یعنی خواست صد و بیست و چهار هزار پیامبر. رجعت؛ یعنی خواست نباتات. رجعت؛ یعنی خواست کوه‌ها، رجعت؛ یعنی خواست آب فرات، چرا مرا غصب کردید و به امام‌حسین ندادید؟ خدایا، زمانی برسد که من از غصب در بیایم. امید آب فرات به رجعت است و می‌سوزد. خدا تمام ممکنات را برای رجعت گذاشته‌است. آن‌ها برای رجعت خودسازی می‌کنند! آن‌ها در امر رجعت خواهند بود. چرا؟ رجعت دل‌خوش‌کن تمام خلقت است. دل حضرت‌زهرا و امام‌حسین خوش می‌شود. دل اهل‌بیت خوش می‌شود. همه دلشان می‌خواهد که احقاق حق شود. تمام ممکنات مقصدشان رجعت است. هر آن‌چه که هست می‌گویند: «لا اله الا الله، محمد رسول‌الله، علی‌ولی‌الله»، بعد می‌گویند رجعت! رجعت خواست امیرالمؤمنین است، خواست رسول‌الله است، خواست خدا و قرآن است. همان‌طور که خدا واحد است، همان‌طور که ولایت واحد است، رجعت هم واحد است. رجعت؛ یعنی توحید، رجعت؛ یعنی ولایت؛ چون مقصد خدا رجعت است. تا حتی قرآن‌مجید کلام خداست، تایید کننده است؛ اما رجعت مقصد خداست.

هر چیزی در عالم عصاره‌ای دارد، عصاره تمام زحمت‌های انبیاء تا حتی دوازده‌امام، چهارده‌معصوم رجعت است. رجعت به خدا وصل می‌شود. جبران تمام لطمه‌هایی که به انبیاء خورده، به ائمه خورده، به دین و مذهب خورده، به ممالک خورده، به اشیاء خورده، رجعت است! مقصد خدا این‌است که هر قلدری به جزایش برسد. رجعت انتقام می‌گیرد از کل ظالمینی که از زمان آدم ابوالبشر تا زمان رجعت آمده‌اند. چون امام‌زمان می‌فرماید: منم آدم، منم نوح، منم پیامبر آخرالزمان؛ یعنی جدم رسول‌الله می‌خواست این‌طور بشود، نشد؛ آدم، نوح، ابراهیم و تمام انبیا می‌خواستند این‌طور بشود، نشد؛ یعنی نگذاشتند؛ اما من مانع را برطرف می‌کنم؛ چون کارشکن مانع می‌شود. بنی‌امیه، بنی‌عباس و خلفای بی‌امر، کارشکن بودند. حالا امام‌زمان که بیاید همه آن‌ها را می‌زند.

اگر امام‌زمان نیاید احقاق حق از ظالمین نمی‌شود. ظهور ولی‌الله‌الاعظم برای به ثمر رساندن رجعت است. اگر رجعت نشود، خلقت لغو است. به آمدن امام‌زمان یک حدی کار درست می‌شود، مملکت اصلاح می‌شود، مردم به لقاء می‌رسند؛ اما آن احقاق حق واقعی نشده و هنوز کسی هست که قدری درست نیست؛ اما در رجعت همه روح می‌شوند. مگر ادا شدن حق امام‌حسین این‌است که امام‌زمان چهار نفر را بکشد!؟ امام‌زمان زمینه‌ساز رجعت است؛ چون آن‌زمان سرتاسر جهان را عدالت می‌گیرد و دیگر خباثتی وجود ندارد. در رجعت، زمین یک نفس می‌کشد، چون دیگر مشرک و خیانت‌کار رویش نیست؛ اما قبل از رجعت هنوز در گوشه و کنار خبیث وجود دارد که امام‌زمان را شهید می‌کنند. در رجعت مانند بهشت دیگر آدم ناجور نیست و همه به‌حق خودشان می‌رسند. از امام‌صادق سؤال می‌کنند سید حسنی و یمانی درستند؟ می‌فرماید: بله، اما اگر من باشم جانم را فدای امام‌زمان می‌کنم. چرا؟ چون حسنی و یمانی رجعت را به‌وجود نمی‌آورند، رجعت به‌دست توانای امام‌زمان به‌وجود می‌آید! این‌است که امام‌صادق می‌فرماید: من جانم را فدای امام‌زمان می‌کنم. تشریف‌فرمایی امام‌زمان و رجعت و قیامت، توأم به‌هم است و ایام الله است. ظهور امام‌زمان، مقدمه رجعت است.

انتظار الفرج، انتظار الرجعت است؛ وگرنه شما انتظار فرج نداری. چون‌که امام‌زمان فقط در رجعت می‌آید تا دفاع از مادرش زهرا و از جدش حسین کند، در زمان امیرالمؤمنین یا ائمه‌طاهرین رجعت نبوده؛ اما در زمان حجة‌بن‌الحسن رجعت می‌آید. خواست و مقصد خود امام‌زمان هم رجعت است. امام‌زمان خودش را فدای رجعت می‌کند تا عالم پاک‌سازی شده و حضرت‌زهرا و ائمه‌طاهرین بیایند. زمان رجعت از مشرکین اسمی نیست و همه موحد و صالح هستند. این‌است که خود امام‌زمان هم انتظار رجعت را می‌کشد. حضرت‌زهرا هم انتظار رجعت را می‌کشد تا احقاق حق شود. آن‌ها حق و ناحق را می‌بینند تو هم باید همین‌طور باشی. آیا تو انتظار رجعت داری؟ اگر انتظار آن‌را داشته‌باشی خودت را به چیز دیگری به‌غیر از رجعت و احقاق حق دل‌خوش نمی‌کنی. چرا دل خودت را به لهو و لعب خوش می‌کنی ای بدبخت بیچاره! تو والله از رجعت جدا شدی. این‌که می‌گوید انتظار الفرج افضل العبادة؛ یعنی تو با تمام موجودات، با آسمان و بهشت و جهنم و عرش خدا هماهنگ می‌شوی. تو به‌جای هماهنگی با تمام خلقت می‌روی با لهو و لعب آشنا می‌شوی و خودت را از آسمان، از عرش خدا و از آن کسانی‌که ربانی هستند جدا می‌کنی! چرا جدا می‌شوی؟ چه‌قدر بدبختی؟ بیایید از رجعت جدا نشوید. والله! بالله! تالله! که اسم جلاله خداست اگر تو بفهمی که رجعت می‌آید؛ یعنی به رجعت اعتقاد داشته‌باشی دیگر گناه نمی‌کنی. تمام این‌ها که گناه می‌کنند انتظار رجعت ندارند و رجعت را فراموش کرده‌اند.

وقتی شیطان گفت من در قلب بنی‌آدم بروم خدا گفت: گم‌شو! آن‌جا، جای من و ائمه‌طاهرین است. انتظار رجعت هم باید مثل خدا، در قلبت باشد؛ یعنی دائم انتظار رجعت داشته‌باشی تا ندای حجة‌بن‌الحسن بیاید. انتظار رجعت مثل این‌است که وقتی شما را دعوت کردند، دعوت دیگری را نمی‌پذیرید. بشر باید تمام اجزای بدنش انتظار رجعت داشته‌باشد، آن‌وقت دیگر گناه نمی‌کند. بشر باید خیلی آماده‌باشد وگرنه دنیا و تجدد و تماشا و سیاحت و رفیق بد آدم را می‌برد. انسان باید اتصالش را با خدا قطع نکند. ما باید هر چیزی را در مقابل رجعت موقت بدانیم. همه این‌ها موقت است و تمام می‌شود. بخواه؛ اما علاقه نداشته‌باش. باید علاقه‌ات به زمان ظهور باشد. آن‌وقت دیگر دست و پایت را جمع می‌کنی و این‌قدر ولنگ و باز نیستی، وام نمی‌گیری و این‌کارها را نمی‌کنی. ما خیلی کسری داریم. تو باید فرزندت را بخواهی، خانمت را بخواهی، رفقایت را بخواهی؛ اما باید علاقه‌ات به ندای امام‌زمان باشد، اصل این‌است. وقتی آن ندا آمد اگر آن‌ها هماهنگ شدند و آمدند که آمدند و اگر نیامدند تمامشان را بگذاری و بروی. شما باید همه آن‌ها را هم به‌واسطه ولایت بخواهید. این خواستن، خواستن خداست، خواستن امر است، خواستن تمام خلقت است. این خواستن یک خواستن ماورایی است، یک خواستن ابدی است، یک خواستنی است که ابد الآباد زنده‌ای و با آن محشور می‌شوی.

یک‌دم غافل از آن شاه نباشیدشاید دم زند آگاه نباشید

رجعت در تمام خلقت پخش می‌شود؛ اما این خواستن فرزندان و رفقا یک حدی دارد. شما باید این‌ها را بخواهید؛ اما رجعت مقصدتان باشد. مقصد بالاتر از خواستن است، مقصد در گوشت و خون بشر است. خواستن گرفته می‌شود، الان من فرزندم را خیلی می‌خواهم؛ اما اگر یک‌دفعه یک‌کاری بکند که از مقصد جدا شود دیگر او را نمی‌خواهم. اغلب این‌مردم احکام را فراموش کرده‌اند، مگر پسر نوح چه‌کار کرد؟ زنا کرد؟ عرق خورد؟ شراب خورد؟ رفت و با رفقای بد مشغول شد. شما هم با دنیا و اهل‌دنیا مشغولید! حالا وقتی نوح گفت خدایا مگر تو نگفتی که تو و اهل‌بیتت را حفظ می‌کنم؟! خطاب شد «إنه لیس من اهلک» و اگر او را بخواهی جزء ظالمین هستی! آیا این آیه را فراموش کرده‌ای که همه هستی‌ات را به فرزندت می‌دهی؟ این، «انه لیس من اهلک» است. تو هم که او را می‌خواهی، از ظالمین هستی!

اهلیت؛ یعنی داشتن ولایت و پیروی کردن از ولایت! نه پیروی کردن از گناه و معصیت! به تو می‌گوید اگر برای عائله‌ات کار کنی جزء شهدایی! خدا چه‌قدر عائله‌ات را احترام کرده‌است؛ اما وقتی از امر جدا شد می‌گوید اهل تو نیست. اغلب مردم که در آخرالزمان بی‌دین از دنیا می‌روند، کسی را به‌غیر از امر خدا و پیامبر می‌خواهند. تمام خواستن‌های دنیا برای مؤمن و متقی موقت است. شما باید خداپرست باشید و رجعت‌خواه وگرنه خانه‌پرست و ماشین‌پرست و خانم‌پرستید. رجعت واحد است؛ یعنی همان‌طور که خدا مانند ندارد، ولایت مانند ندارد، در تمام خلقت‌ها رجعت هم مانند ندارد. این رجعت همه کارها را اصلاح می‌کند و هیچ‌کس احتیاج به رجعت دیگری ندارد. همه به مقصدشان می‌رسند تا حتی به علی‌اصغر وعده رجعت داده‌اند؛ یعنی می‌گوید از دشمنان من احقاق حق کنید. چرا امام‌حسین نفرین نکرد؟ اگر امام‌حسین نفرین می‌کرد به بنی‌امیه می‌کرد، این‌که کار صورت نمی‌دهد، بنی‌امیه هم سقط شدند؛ اما امام‌حسین حواسش پیش رجعت است که همه دنیا اصلاح شود و همه ظالمان به سزایشان برسند، نه فقط بنی‌امیه! تو هم که دنبال خلق می‌روی داری امر امام‌حسین را می‌کشی و جزء بنی‌امیه هستی. امام‌حسین بالای سر آقا علی‌اکبر یک‌صیحه زد، چون او «اشبه الناس خلقاً و علماً و منطقاً برسول‌الله» بود؛ اما امام‌حسین برای آن‌هایی که با کشتن آقا علی‌اکبر جهنمی شدند گریه می‌کند، نه برای فرزندش. او را در راه خدا داده این‌که گریه ندارد. امام‌حسین تا آخر «هل من ناصر» می‌گفت. علی‌اکبر را کشتید؟ علی‌اصغر را کشتید؟ عباس و قاسم را کشتید؟ باشد، بیایید این‌طرف، بیا! ولایت این‌است که از سر همه جرم‌ها می‌گذرد.

امام‌حسین نگاه کرد دید این‌ها چه‌کسی را کشته‌اند؟ این‌ها بدبخت بودند. امام‌صادق گریه می‌کند و می‌گوید که سه‌چارک جو گرفتند و جد مرا کشتند! پس امام برای جهنمی‌شدن این‌ها گریه می‌کند. متقی خیال امام‌حسین را هم می‌فهمد که امام مقصدش هدایت و دفاع از ولایت است. امام‌حسین فرمود: ای شمشیرها! اگر دین جدم؛ یعنی اگر ولایت باقی می‌ماند به‌من بخورید؛ یعنی من فدای ولایت می‌شوم. این عصاره حرف است. همه خلقت باید دفاع از ولایت کنند. چرا؟ اگر تمام خلقت دفاع از ولایت کنند همه اهل‌بهشت می‌شوند. زمان رجعت همین‌طور می‌شود، دنیا بهشت می‌شود. امام‌زمان هم دفاع از ولایت می‌کند. چون می‌فرماید: منم نوح، منم آدم، منم پیامبر آخرالزمان؛ یعنی آن‌ها می‌خواستند دفاع کنند و نشد. امام‌زمان می‌آید تا ولایت را رشد بدهد. رسول‌اکرم تبلیغ دین کرد؛ اما افشا و رشد ولایت مهم‌تر از آن‌است. به پیامبر اکرم گفت: بلغ، یعنی احکام را بگو؛ اما احکام در رجعت رشد پیدا می‌کند. رشد احکام مهم‌تر از تبلیغ احکام است. امام‌زمان مقصد تمام خلقت را که رجعت است اجرا می‌کند. امید امام‌زمان به رجعت است. خواست امام‌زمان رجعت است که بیاید و احقاق حق از دشمنان مادرش زهرا کند.

در رجعت همه کفار برنمی‌گردند؛ اما امام‌زمان آن دو نفر و یا بدعت‌گذاران دین را برمی‌گرداند تا مردم ببینند و بدانند که امام با این‌ها مخالف است. حضرت آن دو نفر را از قبر بیرون می‌آورد و می‌فرماید: چرا به‌هم پیوستید، پهلوی مادرم زهرا و گردن سلمان را بشکستید؟ و بعد آن‌ها را می‌سوزاند. شما که انتظار امام‌زمان را می‌کشید، خواستتان باید آمدن رجعت باشد. رجعت، رضایت امام‌حسین و شهدای کربلا و شهدای احد را به‌جا می‌آورد. با این‌که امام‌زمان درباره اصحاب امام‌حسین می‌فرماید: «السلام علیکم یا مطیع لله و لرسوله»، پدر و مادرم به قربانتان؛ اما یاوران امام‌زمان از اصحاب امام‌حسین بالاترند. آن‌ها اصحاب امام‌حسین هستند؛ اما رجعت خواست و مقصد حضرت است. اصحاب امام‌حسین حمایت از رجعت کردند و به خواست امام‌حسین متصلند. آن‌ها با همه حرف‌هایشان در زمان رجعت می‌آیند، پس رجعت مهم‌تر است. چرا؟ در زمان امام‌حسین نشد که مثل رجعت بیایند و تمام را پاک‌سازی کنند، با امام‌زمان می‌آیند و همه را پاک‌سازی می‌کنند. امام‌حسین نشد که به‌اصطلاح در ظاهر فتح کند، فرزندانش را کشتند و شهیدش کردند. امام‌زمان فتح می‌کند. او و یاورانش احقاق حق می‌کنند. حالا که احقاق حق کردند، آقا امام‌حسین خیلی خوشحال است، نه فقط امام‌حسین بلکه صد و بیست و چهار هزار پیامبر خوشحالند، نه این‌که آن‌ها خوشحالند، آسمانی‌ها خوشحالند. تمام این‌ها برای امام‌حسین غمناک شدند؛ اما آن‌زمان همه این‌ها خوشحال می‌شوند. حالا که همه خوشحال شدند، زهرای‌عزیز هم خوشحال می‌شود.

ما دنبال معصیت و گناه و دنیا رفته‌ایم و از این حرف‌ها جدا شده‌ایم، این‌است که می‌گوید در آخرالزمان اگر یک‌نفر با دین از دنیا برود ملائکه آسمان تعجب می‌کنند. والله ما ائمه‌طاهرین را نشناخته‌ایم. مثالی بزنم: باغی است که یک طرفش تابستانی است و طرف دیگرش زمستانی. آن‌چه که میوه بخواهی در این باغ ایجاد می‌شود، هم تابستانی و هم زمستانی. درختانش به فلک سر کشیده، یک برگ زرد در تمام این باغ نیست، نهرهایی در این باغ است از عسل و از شیر، تمام ریگ‌هایش از زمرد و دیوارهایش از طلاست. حالا شما وارد این باغ می‌شوی و یک‌دفعه می‌بینی که مادرت آن‌جا می‌گوید آی! پهلویم، برادرت این‌جا دستش جدا شده، در طرف دیگر خواهرت دارد فریاد می‌زند، در آن‌طرف یک طفل شیرخوار داری که سرش را بریده‌اند. تو را به حضرت‌عباس! آیا می‌خواهی در این باغ بمانی یا نه؟! تو را به دینت! آیا می‌خواهی در این باغ بمانی یا نه؟! دنیا این‌طور است! بیایید محبت دنیا را بیرون کنید تا رجعت به قلب شما ابلاغ شود. رجعت در قلب شما بگوید مرا تشویق‌کن.

کسی می‌تواند رجعت را تشویق کند که القای ولایت به او بشود. رجعت واحد است. همان‌طور که خدا خواستش علی است، علی، خواستش رجعت است. چرا؟ یک خلخال از پای بچه یهودی کشیده‌اند فریاد می‌زند کمرم! چرا ظلم شد؟ حالا علی‌اکبر و علی‌اصغر را کشته‌اند نمی‌گوید کمرم؟! امام‌حسین را کشته‌اند نمی‌گوید کمرم؟! آیا امیرالمؤمنین نمی‌خواهد احقاق حق از دخترش زینب بشود؟ در رجعت، خدا رضایت حضرت‌زینب و رضایت امام‌حسین و اهل‌بیت را فراهم می‌کند. اربعین افشای زحمت‌های حضرت‌زینب است که در زمان رجعت افشا می‌شود.

رجعت خیلی ابعاد دارد. کسی باید حرف رجعت را بزند که القا و افشا داشته‌باشد. رجعت خواست اهل‌بیت را به‌وجود می‌آورد. تا آن‌زمان از اهل‌بیت حمایت نشده‌است؛ اما خدا خواست اهل‌بیت را در رجعت صددرصد افشا می‌کند. امام‌زمان دنیا را پاک‌سازی می‌کند، دیگر دشمن زهرا نیست، دشمن حسین نیست. همه دوست هستند. تو اول باید رجعت را بفهمی بعد حرفش را بزنی. رجعت نه این‌که ائمه زنده شوند و بیایند، ائمه که زنده هستند! مگر هستی خدا می‌میرد؟ هستی خدا دوازده‌امام، چهارده‌معصوم است. مگر هستی خدا را می‌توان زیر سم اسب کرد؟ نه! آن‌ها افشا را زیر سم اسب کردند، نه هستی خدا را! امام‌حسین در تمام خلقت افشا شد. سر امام‌حسین قرآن می‌خواند، «ام حسبت ان اصحاب‌الکهف و الرقیم کانوا من آیاتنا عجبا» خواهر! کار من از اصحاب‌کهف و رقیم عجیب‌تر است. امام روح است. روح را که نمی‌شود کشت!

تمام خلقت به‌وجود امام‌حسین وجود پیدا کرد. خدا حساب کرد خلقت باید یک وجودی داشته‌باشد. جنبش خلقت به‌واسطه امام‌حسین است وگرنه خلقت جنبش ندارد. کجا داریم در شهادت رسول‌الله و دیگر ائمه زمین و آسمان گریه کرده‌باشد؟ آیا اگر امام‌حسین شهید نمی‌شد بهشت و جهنم و فردوس و آسمان و خلقت گریه می‌کردند!؟ یا ثارالله و بن ثاره، ای خون خدا و پسر خون خدا. تمام خلقت به‌توسط خون امام‌حسین نتیجه می‌برند. مگر نمی‌گوید اگر برای امام‌حسین پلکت، تر شود آمرزیده‌ای؟ پس امام‌حسین با خونش خلقتی را نجات داد. امام‌حسین شفادهنده کل عالم است.

زمانی انگلیس‌ها عراق را گرفتند و آقای کاشانی و روحانی و چند نفر دیگر را به عنوان تبعید به خارج بردند. ایشان نقل می‌کرد شبی دیدیم که از بیشتر فرنگ صدای حسین‌حسین می‌آید. آن‌وقت متوجه شدیم که آن شب، شب‌عاشوراست. اگر شما گوش شنوا داشته‌باشید، ملائکه آسمان هم شب‌عاشورا حسین‌حسین می‌گویند. همه ملائکه منتظر رجعتند که احقاق حق شود و تا آن‌زمان این ندا را سر می‌دهند؛ اما بعضی خلق خلق می‌گویند، زمان آن دو نفر همین‌طور بود! آن‌قدر قضایای امام‌حسین بالاست که عقل کل خلقت‌ها یعنی امام‌زمان در مصیبت جدش حسین خیلی وارد نمی‌شود. پس اگر ما مداخله کنیم مقصد خودمان را گفته‌ایم و توجه به آن مقصد واقعی نداریم.

شیعه دائم عزادار امام‌حسین است و خوشی دنیا را قبول نمی‌کند، مگر گذران باشد. خوشی شیعه بعد از رجعت است؛ یعنی وقتی‌که احقاق شد وگرنه دائم می‌سوزد و چاره‌ای هم ندارد! اگر عقد فرزندت هست لبخند بزن؛ اما همیشه باید دلت بسوزد. اگر بشر غیر از این‌باشد نه شیعه است و نه دوست، چون انتظار رجعت ندارد.من شب عروسی پسرم به یک اتاق خلوت رفتم و یاد حضرت‌قاسم افتادم که امام‌حسین فاطمه را روز عاشورا به عقد او درآورد. عوض این‌که بخندم و بگویم و برقصم آن‌قدر گریه کردم که از حال رفتم. حالا وقتی این‌طور شدی، امام‌زمان هم می‌آید و به تو سر می‌زند.

آقا! تو هفتاد، هشتاد سال از عمرت می‌گذرد، آیا امام‌زمان را دیده‌ای؟! شرط ولایت و شرط ایمان این‌است که دائم برای مصیبت آن‌ها بسوزی! انسان نباید ائمه را فراموش کند. چون‌که اصل ولایت و اصل دین آن‌ها هستند. در آخرالزمان شده فراموشی ولایت و شناسایی دنیا! این‌است که می‌گوید بی‌دین از دنیا می‌روید. اصل جهنم و فساد دنیا، اهل‌دنیا هستند. هر کس آن‌ها را می‌خواهد با آن‌ها محشور می‌شود، شما هم که ائمه‌طاهرین را می‌خواهید با ائمه محشور می‌شوید؛ چون امام‌سجّاد می‌فرماید: اگر سنگی را دوست داشته‌باشید با آن محشور می‌شوید، یا پیامبر فرمود: به عمل هر قومی راضی باشید از آن قوم هستید. حالا آخرالزمان دست از ائمه بر می‌دارند و دنبال خلق می‌روند.

در رجعت شیعه به مقصدش می‌رسد. آمدن امام‌زمان خواست ماست؛ اما رجعت مقصد ماست. خدا می‌داند که چه‌خبر می‌شود. هر چند به رجعت قیامت صغری می‌گویند؛ اما رجعت از قیامت کبری مهم‌تر است. رجعت؛ یعنی قیامت‌معلوم‌کن، افشا می‌کند که هر کس چه‌کاره است. قیامت کبری سفری است که همه محاکمه شده و سزای اعمالشان را می‌بینند و دیگر برگشتی ندارند؛ اما در رجعت مردم راه برگشت دارند، اعمال فاش می‌شود و امام‌زمان چند روز فرصت می‌دهد که مردم احکامشان را یاد بگیرند و می‌توانند توبه کنند. رجعت مثل آن‌است که امیرالمؤمنین به دومی گفت: به‌مسجد برو و بگو که غصب خلافت کرده‌ام تا توبه‌ات قبول شود که مردم بعد از این دیگر کافر نشوند. حالا در رجعت جلوی گمراهی مردم تا قیام‌قیامت گرفته می‌شود و تمام ممکنات به‌واسطه این احقاق حق خوشحال می‌شوند. در قیامت کبری شما باید ولایت ببرید تا قبولتان کنند؛ اما در رجعت زمینه‌ای فراهم می‌شود که امیرالمؤمنین علی را قبول کنید و نجات پیدا کنید. پس در اعمال، رجعت کبری است! این‌که آن قیامت را کبری می‌گویند چون خلق اولین و آخرین در آن‌جا جمعند و محاکمه می‌شوند. ما نمره نمی‌دهیم، در رجعت انس و جن و ملک و عرش و فرش، همه خوشحال می‌شوند؛ اما در قیامت همه خوشحال نمی‌شوند، هر کس گرفتار اعمال خودش است. پس رجعت بالاتر از آن‌است. رجعت مثل پل صراط می‌ماند. همان‌طور که باید از پل صراط گذشت، همه باید از امتحان رجعت در بیایند.

شبی در عالم رؤیا قیامت را سیر کردم، بیشتر مردم یا کفن نداشتند یا یکی دو تکه داشتند. تمام مردم باید از یک‌جا رد می‌شدند که به آن پل صراط می‌گویند، همه نگران بودند و هیجان داشتند. چه روزگارهایی داریم و عین خیالمان هم نیست، ما خیلی پوست کلفتیم! یک‌روایت داریم اگر بفهمید چه به سرتان می‌آید خنده به لبتان نمی‌آید؛ اما دوستان امیرالمؤمنین در قیامت با تمام شلوغی‌هایش فارغ و سرافرازند. ان‌شاءالله شما همین‌طور باشید. من یک گوشه‌ای فارغ بودم و نگاه می‌کردم، نامه‌ام به دستم بود و مانند تیتر روزنامه به آن نوشته‌بود: «ولایة امیرالمؤمنین علی». یک سید این‌طرف پل و یک سید هم آن‌طرف بود، نامه‌ام را نشانشان دادم، گفتند: باید از این‌جا هم رد بشوی. در قیامت ائمه همه‌کاره هستند. (در این دنیا که نگذاشتند آن‌ها امر و باطن کار را افشا کنند، حالا هم نمی‌گذارند متقی حرفش را بزند. کمی از آن‌را می‌گوید. آن‌موقع هم نمی‌گذاشتند. البته جلوی امام‌زمان را نمی‌توان گرفت.) شما هنوز در دنیایید، بیایید از دنیا بگذرید تا بدانید که من چه می‌گویم. خوشا به حال آن کسانی‌که با قلب سلیم به این حرف‌ها یقین دارند و عمل می‌کنند. به تمام آیات قرآن! اگر قلب سلیم نداشته‌باشید نمی‌فهمید و ایراد می‌کنید. قلب سلیم؛ یعنی قلبی که در آن علی باشد، نه دنیا! رجعت پاک‌سازی فساد است و تمام قلدرها را به خاک هلاکت می‌افکند، دنیا کاملاً پاک‌سازی می‌شود. تو چه می‌گویی که ما پاک‌سازی کرده‌ایم!؟ پاک‌سازی که شد آن‌وقت انسان‌سازی می‌شود. ان‌شاءالله شما از همانها باشید.

پس بیایید به‌فکر رجعت باشید. چطور؟ بدانید که در آن‌روز محاکمه می‌شوید. اگر شما در کارگاهی کار کنید می‌دانید که باید جوابگوی مافوقتان باشید. بدانید که خدا هم در رجعت از شما حساب می‌کشد و باید به امر خیانت نکرده باشید. خیانت به امر، پیروی از خلق است! شما اگر تمام خدشه‌ها را خنثی کردید، آن‌وقت نمره هم می‌گیرید و جزء اصحاب امام‌زمان هم می‌شوید. پس امیدوارم که در فکر امتحان رجعت باشید. به تمام آیات قرآن! اگر شما این‌طور باشید متصل به رجعت هستید.من این حرف‌ها را که می‌زنم می‌بینم و می‌زنم، زمان‌ها را می‌بینم و سیر می‌کنم. به شما بشارت می‌دهم، خدمت رسول‌الله بودم. حضرت فرمود: فلانی! بلند شو به تمام مردم ندا بده که آخرین امضا شد. من طیران داشتم، تا خیال آمریکا می‌کردم، آن‌جا بودم. تا خیال می‌کردم انگلیس، انگلیس بودم. خیال هر مملکتی را که می‌کردم فوراً آن‌جا بودم و فریاد می‌زدم: عطیه! عطیه! آخرین امضاء شد. آخرین امضای آمدن امام‌زمان با حضرت‌زهرا است. خود امام‌زمان هم مانند تمام خلقت منتظر اجازه خداست. حالا که خدا اجازه داد، باید امضای مادرش هم باشد. چرا؟ امام‌زمان در رجعت، احقاق حق از دشمنان زهرا می‌کند. حضرت‌زهرا منتظر است که پسرش مهدی بیاید و احقاق حق کند. امام‌صادق می‌فرماید: ما حجتیم برای تمام خلقت، مادرم زهرا حجت است برای ما. رضایت فاطمه‌زهرا خشنودی تمام ائمه است و خشنودی ائمه خوشحالی تمام خلقت است.

غم مخور یا فاطمه، ای بانوی پهلو شکستهآن طبیب دردمندان با شیشه دارو و درمان خواهد آمد

هنوز احقاق حق نشده‌است، هر کس به اسم حضرت‌زهرا و امام‌حسین دارد عقاید خودش را اعمال می‌کند. به‌من بگویید ببینم، چه‌کسی آمده که عقیده‌اش زهرا و حسین باشد؟ هر کسی نشانم بدهد به او انعام می‌دهم. تمام این مردمی که به‌اصطلاح اسلام دارند، اسم امام‌حسین را می‌آورند؛ اما هدفشان چیز دیگری است. پس در مجالسی که اسم حسین هست؛ اما مقصد حسین نیست، شرکت نکنید! نمی‌خواهم ادعا کنم، می‌بینم و می‌گویم.

شخصی کمی چیز می‌فروخت و می‌گفت من دوست امام‌صادق هستم، بیایید از من بخرید. حضرت فرمود: این ما را دکان کرده‌است! حالا در آخرالزمان هم خلق، اسم ائمه‌طاهرین را پرچم مقصد خودش قرار داده‌است و مردم هم از آن پیروی می‌کنند، این‌است که حضرت می‌فرماید: اگر با دین رفتید ملائکه آسمان تعجب می‌کنند. اغلب مردم خیانت‌کارند و تکذیب شده‌اند. آن کسانی هم که در بین مردم تأییدند، تأیید خلقند، نه تأیید امر! خدا ائمه اطهار را تأیید کرده‌است و آن‌ها هم متقی را تأیید کرده‌اند. آخرالزمان که مردم جهنمی می‌شوند خلق را تأیید می‌کنند، نه امام‌زمان و امر او را! چرا؟ هفتاد هزار نفر آن دو نفر را تأیید کردند، خدا هم گفت مشرکید. ای تأییدکنندگان دنیا که دم از اسلام و ولایت می‌زنید، شما به دیده خدا مشرکید!!

تأیید خلق اشتباه بود، تأیید دست ماوراء بود، تأیید دست رسول‌خدا بود

رسول‌خدا، امیرالمؤمنین را تأیید کرده‌است. چرا به اهل‌تسنن می‌گوید مشرک؟ چون ولایت را قبول ندارند. در آخرالزمان بیشتر مردم مشرک به ولایتند! یعنی ولایت مردم حلقی است، نه عملی! تو که دم از ولایت می‌زنی باید امر امیرالمؤمنین را اطاعت کنی. آیا امیرالمؤمنین گفته دروغ بگو؟ گفته معامله ربوی بکن؟ گفته خدعه بکن؟ گفته تلویزیون ببین و با خارجی‌ها عشق کن؟ امام‌زمان می‌گوید یا جدا اشک چشمم تمام بشود، خون گریه می‌کنم! اما شما می‌خندید و می‌رقصید!؟ شما چه محبی هستید؟ خوش به حال آن‌کسی‌که محب واقعی علی‌بن ابی‌طالب است و نه محب خلق!

به تمام آیات قرآن! نمی‌توانم حقیقت را افشا کنم، تا حدی می‌گویم، چون به‌جای این‌که مردم قبول کنند، مرا مجرم می‌کنند. چه کسانی؟! اسلامی‌ها! یعنی آن‌هایی که دم از اسلام می‌زنند. وقتی به امیرالمؤمنین گفتند چرا حرفی نمی‌زنی؟ فرمود: برای کسانی‌که جواب سلام مرا هم نمی‌دهند چه بگویم!؟ مردم حقیقت را نمی‌فهمیدند که علی حرفش را در چاه زد. خدایا، تو شاهدی که الان هم همین‌طور است. خدا می‌گوید برو دنبال متقی؛ اما کسی خریدار حرف متقی نیست، کمتر کسی آن‌را اطاعت می‌کند، اگر به حرف متقی بودند که طرفدار بدعت‌گذار نمی‌شدند! ان‌شاءالله امام‌زمان بیاید و حقیقت را افشا کند. وقتی دومی حضرت‌زهرا را کشت، گفت می‌خواستم مصحف را فاش نکند. الان هم حقیقت مصحف در سینه متقی است و نمی‌تواند بگوید.به تمام آیات قرآن! دارم می‌بینم، آمادگی همین را هم که گفته‌ام ندارید! این‌قدر بهتان می‌گویم که هدایت شوید، این‌قدر می‌گویم که از ضلالت درآیید، دنبال آن نروید و دنبال هدایت بروید. این‌قدر می‌گویم که امر را اطاعت کنید و از آن‌ها که بی‌دین می‌روند نباشید. این‌قدر می‌گویم بیایید کاری کنید که حضرت‌زهرا ناراضی نباشد. چرا زهرای‌عزیز به عمویش عباس راه نداد؟ مگر چه‌کار کرده‌بود؟ به حرف خلق رفته‌بود. اغلب شما هم به حرف خلقید، کدامتان به حرف امر هستید؟ اگر تو به حرف امر هستی، امر به تو گفته تلویزیون بزن؟ امر به تو گفته ویدئو بزن؟ امر به تو گفته ماهواره بزن؟ امر به تو گفته به گردش برو و زنان و مردان را ببین؟ خاک عالم بر سرت! امر به تو گفته جوانان مردم بی‌کارند، دختران را به‌سر کار ببری و با آن‌ها عشق کنی؟ باید بی‌دین از دنیا بروی! متقی با این حرف‌هایی که می‌زند، مانع خوشی غیر امر مردم می‌شود که به او می‌گویند حرف نزن! مگر متقی مردم را گمراه می‌کند؟! متقی مردم را هدایت می‌کند. متقی حقیقت خدا و قرآن را می‌گوید؛ اما خلق هدایت ظاهری می‌کند؛ جان من! گناه که هدایت نیست، گناه ضلالت و بدبختی است! الان هم مثل همان زمان است که به پیامبر می‌گفتند کذاب، ساحر، دیوانه، حرف نزن! اگر دیوانه است؛ پس چرا خدا به او گفته بلغ؟ حالا این‌مردم به او می‌گویند مجنون! همان عده امروز به متقی که خدا اعمالش را قبول می‌کند می‌گویند حرف نزن! من آخر عمرم است و تا آن‌جایی که بشود حرفم را می‌زنم. از خدا می‌خواهم که در این راه کشته شوم تا حضرت‌زهرا یک لبخند به‌من بزند، هیچ‌چیز دیگری نمی‌خواهم.

به تمام آیات قرآن! یک لبخند زهرا را از بهشت و فردوس و جنات بیشتر می‌خواهم. خیلی دلم می‌سوزد؛ یعنی تمام جانم آتش می‌گیرد که قدر این حرف‌ها را نمی‌دانید! به‌دینم قسم! از بین رفتن یکی از این حرف‌ها برایم بدتر از آن‌است که اگر همه این دنیا برای من باشد و از بین برود! چرا؟ نجات بشر در این حرف‌هاست! من می‌خواهم از این دنیایی که استخوان خوک در دهان سگ خوره‌دار است، نجات پیدا کنید. هر کلامی از این حرف‌ها شما را با خدا و پیامبر و با ائمه‌طاهرین آشنا می‌کند. بیایید حرف بشنوید. تمام این حرف‌ها نازله خداست، باید اطاعت کنید. حرف ولایت، وحی خداست، به آن استوار باشید. این حرف‌ها، ولایت را در قلب آدم رشد می‌دهد، آن‌را یقین کنید. این حرف‌ها اطلاعیه خداست، باید قبول کنید. این حرف‌ها وحی منزل است، بیایید عمل کنید. این حرف‌ها از شعاع امیرالمؤمنین است، بایگانی نکنید. این حرف‌ها القا و افشاست و حقیقت قرآن و اسلام و توحید را حالی‌تان می‌کند، دست برندارید. من هیچ کاره‌ام، او به‌من می‌گوید که می‌گویم. پس باید این حرف‌ها را قدردانی کنید، ضبط کنید و در وجودتان پیاده کنید، آن‌وقت پیش خدا خیلی احترام دارید. زمانی همه این حرف‌ها را از دست می‌دهید که امر خلق را به امر خدا ترجیح دهید. البته خلقی که حرف از خودش بزند وگرنه سلمان و میثم و شاه‌عبدالعظیم هم خلق هستند؛ اما از خودشان حرف نمی‌زنند. آن خلق یعنی بدعت‌گذار! اگر به حرف او بروید، همه این‌ها را از دست می‌دهید.

این کتاب به امر خدا و به امر ولی‌الله‌الاعظم و به خواست زهرای‌عزیز چاپ شده‌است. اگر قدر این کتاب را ندانید، قدردانی از رجعت نکرده‌اید. گویندگان، رجعت را به مردم نگفتند. اگر گفته‌بودند، مردم به آن اعتقاد داشتند و گناه نمی‌کردند. آن‌ها حرف‌های دیگری زدند، هم خودشان گمراه شدند و هم مردم را گمراه کردند. بعد از رسول‌الله حکومت‌ها غصب شد و مردم با غصب محشور بودند، نه با رجعت! الحمد لله در آخرالزمان کتاب رجعت نوشته و به کل این دنیا ابلاغ شد. بی‌اعتنایی به این کتاب، بی‌اعتنایی به رجعت است.به حضرت‌عباس جگرم خون‌است و دائم می‌سوزم. می‌بینم مردم عبادتی شدند و اسلامی! این‌ها ولایی نیستند. گفتم اگر همه آب‌های آسمان را روی من بریزند، می‌سوزم؛ اما در زمان رجعت شفا پیدا می‌کنم. آخرالزمان از بعد رسول‌الله شروع شد؛ اما در این‌زمان افشا شد و خدا هم گفت یکی با دین از دنیا برود ملائکه آسمان تعجب می‌کنند. آیا فکر کردید یا هنوز در عبادتید؟ بیایید در صداقت!

ما سوا و محور مینا علی استشهسوار و تاج این دنیا علی است
دین حق با نام او کامل شدههل اتی در شأن او نازل‌شده
چون خدا ایجاد غرب و شرق کردقبل از آن نور علی را خلق کرد
عشق با نام علی آغاز شدبا علی درهای رحمت باز شد
این حدیث دل بود تصنیف نیستشیعه در محشر بلا تکلیف نیست
شیعه پایش در مسیر اولیاستشیعه مولایش علی المرتضاست
هر کسی را اسم اعظم داده‌اندبر لبش نام علی بنهاده‌اند
نوح گر در بحر از طوفان برستمرتضی بگرفت سکان را به‌دست
هست او هستی به عیسی داده‌استاو عصا بر دست موسی داده‌است
اوست هدهد را غزل خوان کرده‌استاو سلیمان را سلیمان کرده‌است
اوست آتش را گلستان کرده‌استاو به ابراهیم احسان کرده‌است
آن ملاحت که به یوسف داده‌اندجان یوسف از علی بستانده‌اند
مهدی صاحب زمان را یار اوستدابة الارض است و معیار اوست
یا علی‌گفتن رموز انبیاستیا علی‌گفتن شعار مصطفی است
یا علی‌گفتن مرام فاطمه استمزد هر شیعه سلام فاطمه است
پیش او افتاده مرحب از نفسبت شکستن کار حیدر هست و بس
پس سخن بی‌پرده گفتن بهتر استچرخ تحت اقتدار حیدر است
تا علی فرمانده دهر است دهرشیعه با ضد علی قهر است قهر
آنکه او فرمانروای محشر استحیدر است و حیدر است و حیدر است

یا علی

ارجاعات

  1. غررالحکم/ ح 5048
  2. (سوره المائدة، آیه 3)
  3. ۳٫۰ ۳٫۱ ۳٫۲ ۳٫۳ (سوره الإسراء، آیه 81)
  4. (سوره المؤمنون، آیه 51)
حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه