گنجینه
English بسم الله الرحمن الرحیم
گنجینه | |
---|---|
![]() | |
پیدیاف | دریافت |
پیدیاف (نسخه موبایلی) | دریافت |
قال امیرالمؤمنین (علیهالسلام): وانظر إلی ما قال، ولا تنظر إلی من قال [۱]
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرمایند: نگاه کن به آن چه گفته میشود، نگاه نکن که چه کسی میگوید.
محتویات
کسی که علی (علیهالسلام) ندارد، اصلاً هستی ندارد
کسی که علی (علیهالسلام) ندارد، اصلاً هستی ندارد.
مسجدی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، ضرار است، خرابه است.
عبادتی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، خیالی است.
کتابی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، دفتر است.
قرآنی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، کاغذ و قلم است.
عالِمی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، جاهل است.
عالَمی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، فروزان میشود.
حرفی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، من است.
امری که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، بدعت است.
سخاوتی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، ذوقی است.
کعبهای که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، سنگ و کلوخ است.
مقصدی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، باطل است.
مسلمانی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، ادعاست.
ذکری که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، ورد است.
سابقه و درسی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، شریح قاضی است.
جلسهای که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، بنیساعده است.
عدالتی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، ظلم است و تظاهر.
ولایتی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، مردمی است.
زندهای که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، مرده است.
مردهای که در آن علی (علیهالسلام) باشد، زنده است.
فرشتهای که علی (علیهالسلام) در آن نباشد، شیطان است.
حبّی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، بغض است.
ثوابی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد گناه است.
جمعیتی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، باطل و حسینکش است.
لذتی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، ذلت است.
عملی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، «هباءاً منثوراً» است.
عقیدهای که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، سلیقه است.
طوافی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، دور زدن است.
صراطی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، مستقیم نیست.
کشتی نوحی که در آن اسم علی (علیهالسلام) نباشد، متزلزل است.
قبولی پیامبری که در آن ولایت علی (علیهالسلام) نباشد، مرتدی و کافری است.
دنیایی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، استخوان خوک است.
روایتی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، حرف است.
شفاعتی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، وجود ندارد!
خدایی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، کفر است به امر خدا، چون علی (علیهالسلام) مقصد خداست.
توبهای که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، رد است.
زمانی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، وجود ندارد.
بهشتی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، زشت است.
سعادتی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، شقاوت است.
اطاعتی که در آن علی (علیهالسلام) نباشد، سرکشی است.
مقدمه
زیر قبه امام حسین (علیهالسلام) به او گفتم: آقا جان! سِمتی به من بده که مادرت زهرا (علیهاالسلام) و پدرت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را افشا کنم. فقط میخواهم که مادرت یک لبخند به من بزند، هیچ چیز دیگری نمیخواهم! لبخند زهرا (علیهاالسلام)، رضایت تمام خلقت است، رضایت مادرت زهرا (علیهاالسلام) را از بهشت و فردوس و از همه خلقت بیشتر میخواهم.
اگر بعد از رسول الله آنها به یاری امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میآمدند، حضرت زهرا (علیهاالسلام) میخندید و خوشحال میشد؛ اما او را غصهدار کردند و جلسه بنیساعده را تشکیل دادند و تا قیام قیامت مردم را گمراه کردند.
پیامبر اکرم سینه حضرت زهرا (علیهاالسلام) را میبوسید، گاهی عایشه اعتراض میکرد. حضرت میفرمود: من هر وقت مشتاق بهشت میشوم، سینه فاطمه را میبوسم.[۲]
سینه زهرا (علیهاالسلام) گنجینه است! یعنی آنچه که احکام و امر در تمام خلقت است، در سینه حضرت زهرا (علیهاالسلام) است. اگر نام این کتاب را گنجینه گذاشتیم، این کتاب به امر حضرت زهرا (علیهاالسلام) نوشته شده است.
وقتی که این کتاب را میخوانید باید کاملاً توجهتان به آن باشد. اگر فکرتان جای دیگر باشد با روح این کتاب آشنا نیستید. این حرفها در جو خلقت بوده و حالا در این کتاب آمده است. این کتاب، ذکر مصیبت و افشای ولایت است. خواستِ ائمه طاهرین هم، افشای ولایت است.
کاش وعاظ محترم توجه میکردند که همه چیز در این کتاب هست و دنبال چیز دیگری نمیگشتند. الحمد لله به کمک خود حضرت زهرا (علیهاالسلام) این کتاب مصحف است! و آن حرفهایی که آن زمان نگذاشتند افشا شود، در این کتاب زده شده است.
والله! بالله! میبینم و میدانم، کسانی هستند که این کتاب را احترام نمیکنند. به دینم! اینها کسانی هستند که مصحف را احترام نکردند! عده کمی این کتاب را احترام میکنند. جگر من خون است؛ اما امر شد این حرفها زده شود. ما به امر ایشان این کتاب را نوشتیم. حضرت فرمود: بگو!
مردم آن زمان، اهل دنیا بودند که قرآن ناطق یعنی علی بن ابی طالب (علیهالسلام) را نپذیرفتند. والله! بالله! کسی که اهل دنیا باشد، اهلیتِ خواندنِ این کتاب را ندارد. همانطور که این کتاب آن زمان غریب بود، الان هم غریب است. فقط کسی که ولایتش تزریقی باشد این کتاب را میپذیرد؛ چون خواست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) حضرت زهرا (علیهاالسلام) است و این کتاب، خواستِ فاطمه زهرا (علیهاالسلام) است! باید ولایتپذیر باشید تا این کتاب را بپذیرید وگرنه حوصله خواندنش را هم ندارید و کمی از آن را میخوانید و کنار میگذارید، چون یقین به احکام ندارید. اما حوصله ویدئو و تلویزیون و ماهواره را دارید و اینها در نظر شما افضل به احکام و امر شده است! این کتاب، نظریه حضرت زهرا (علیهاالسلام) است.
همانطور که حرف حضرت زهرا (علیهاالسلام) را نپذیرفتند، به سی جزء کلام الله این کتاب را هم نمیپذیرند؛ چون مانند همان عده الان هم در دنیا هستند. مگر نسل بنی امیه و بنی مروان در دنیا نیستند؟ نمیتوانم افشا کنم که مرا مجرم کنید. چون اغلب شما گنهکاران را بیگناه و بیگناهان را گنهکار میدانید. آنهایی که حضرت فاطمه (علیهاالسلام) را کشتند تا مصحف را افشا نکند، امروز هم متقی را میکشند که احکام را فاش نکند! چون مردم پایبند گناه هستند؛ اما متقی میگوید گناه نکنید و پیرو خدا و ائمه باشید. او دائم آگاهی میدهد. این مردم نمیخواهند آگاه باشند، میخواهند آزاد باشند! این است که حضرت میفرماید: در آخرالزمان اگر یکی با دین از دنیا رفت، ملائکه آسمان تعجب میکنند! [۳]
باید این حرفها را بخوانید و برای مظلومیت حضرت زهرا (علیهاالسلام) اشک بریزید، آنوقت به تمام آیات قرآن! برای دوازده امام، چهارده معصوم اشک ریختهاید. چون امام حسن (علیهالسلام) میفرماید: وقتی مادرم فاطمه (علیهاالسلام) را کشتند، همه ما را کشتند!
گنجینه
تمام خلقت ذرات است، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مافوق ذرات است؛ یعنی ذراتی محبت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را داشته باشی نجات پیدا میکنی؛ اما باید محبت کس دیگر را نداشته باشی، فقط محبت علی (علیهالسلام)! در باطنِ هر کسی باید خدا باشد تا ولایت را قبول کند. اگر باطنِ شما خداخواه نباشد، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را قبول نمیکنید؛ چون امر خدا علی بن ابی طالب (علیهالسلام) است.[۴] اهل تسنن، خدا، خدا و قرآن، قرآن میکنند، اما این تظاهر است؛ چون امر خدا را قبول ندارند.
علیشناسی، خداشناسی است، نه این که خداشناسی، علیشناسی باشد؛ چون شناختی که امر خدا را قبول نداشته باشی صحیح نیست! این چه خداشناسی است که اهل تسنن دارند؛ اما خدا آنها را از خودش دور میکند و میگوید کافر و مرتدند![۵] در آخرالزمان هم که میگوید: اگر یک نفر با دین از دنیا برود، ملائکه آسمان تعجب میکنند؛ چون ما علی (علیهالسلام) نداریم و عقیده خودمان را در ولایت پیاده میکنیم، در صورتی که باید ولایت را در خودمان پیاده کنیم.
قبولی امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، قبولی تمام خلقت است؛ یعنی اگر تمام خلقت «علی» نگویند، خدا قبولشان نمیکند.[۶] این قانون خدا است! اگر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را شناختید، تمام خلقت را شناختید وگرنه هیچ چیزی را نشناختهاید. اگر علی (علیهالسلام) را شناختید، خدا نمیشوید؛ اما صفات خدا میشوید! چون فقط خداست که علی (علیهالسلام) را میشناسد، هیچ کسی او را به طور کامل نمیشناسد! خدا درباره هیچ کسی نفرموده به عزت و جلالم قسم! اگر عبادت ثقلین کنی و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را به «الیوم اکملت لکم دینکم»[۷] قبول نداشته باشی تو را به رو در جهنم میاندازم! [۸]
پس خواست خدا ولایت است، نه عبادت! این مانند آن است که پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به سلمان فرمود: اگر همه عالم یک طرف رفت و علی (علیهالسلام) طرف دیگر، تو طرف علی (علیهالسلام) برو![۹] پس اگر طرفدار علی (علیهالسلام) نباشید، طرفدار هر کس دیگری که باشید، باطل است؛ اما در آخرالزمان برای امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مصداق درست میکنند! چرا میگوید آخرالزمان «شر الازمنه»[۱۰] است؟ چون تمام این مردم طرف مصداق میروند، نه طرف امیرالمؤمنین (علیهالسلام)! یک عدهای آمریکا را میخواهند، یک عدهای انگلیس را میخواهند و عدهای هم پیرو ادیان میشوند. تمام اینها، مصداق درست کردن است! آن زمان هم مصداق درست کردند که فرمود مرتد و کافرند! ما باید پیرو کلام باشیم، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید «أنا قرآن الناطق!» [۱۱]
بیایید علی (علیهالسلام) داشته باشید تا در برابر تمام ممکنات خدا سرافراز باشید. چون تمام خلقت میگویند علی![۱۲] در پایههای عرش نوشته علی! زنگ درِ بهشت علی است.[۱۳] عرش خدا عبورگاه علی (علیهالسلام) است. پس اگر میگوید «قلب المؤمن عرش الرحمن[۱۴]»، باید در آن قلب، خواست علی (علیهالسلام) باشد، نه خلق، نه بدعتگذار و نه خیالهای باطل! باید قلبتان مانند آن کسی که قلبش علی، علی میگفت، علی (علیهالسلام) بگوید!
همه جا، جای علی (علیهالسلام) است. چرا؟ دومی یک شب امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را مهمان کرد، صبحِ آن روز گفت که دیشب علی (علیهالسلام) خانه ما بوده است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) فرمود: علی (علیهالسلام) در خانه بود! ملائکه هم گفتند: علی (علیهالسلام) در عرش خدا بود. پس علی (علیهالسلام) همه جا هست. مکان کوچکتر از آن است که علی (علیهالسلام) در آن باشد. همانطور که خدا مکان را به وجود آورده، مکان در علی (علیهالسلام) است، نه این که علی (علیهالسلام) در مکان باشد! وقتی که خدا ایجاد سخن میکند، صدایش از همه خلقت میآید؛ پس خدا جا ندارد! تمام خلقت اسم خداست، تمام خلقت، اسم علی (علیهالسلام) است!
کسی از مُلک و ملکوت خدا سر در نمیآورد. در تمام خلقت کسی که نافرمانی میکند بشر است. بشر هم میتواند «اولئک کالانعام بل هم اضل»[۱۵] بشود و هم میتواند ازلی شود. وقتی پیامبر به معراج رفت، به قطار شتری رسیدند که بار آنها کتاب بود، کمی مکث کرد. جبرئیل گفت باید از زیر آن رد شویم. ستارهای است که هر سی هزار سال یک بار میدرخشد و من سی هزار بار آن را دیدهام و هنوز این قطار میرود. پرسید در این کتابها چیست؟ گفت: اینها همهاش فضایل پسر عمت علی (علیهالسلام) است که به تمام کرات خلقت میرود![۱۶] پس همه کرات خلقت باید فضایل امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را بگویند. دنیا، مثل یک دانه خشخاشی است که در فضای این خلقت انداخته شده و این را هم خدا برای امتحان بشر خلق کرده است. قرآن در زمان پیامبر به ایشان نازل شد؛ اما قبل از نزول قرآن، این کتابها به تمام کرات پخش میشده و آنها باید عمل میکردند.
همه کرات خلقت تنظیم است؛ یعنی «لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله» میگویند. معلوم میشود که به همه آنها ولایت نازل شده است و قرآن برای ما زمینیهاست! پیامبر فرمود: من دو چیز بزرگ را در میان شما به امانت میگذارم: یکی قرآن است و یکی عترت. دست روی دوش امیرالمؤمنین (علیهالسلام) گذاشت و گفت: قرآن را از او بپرسید.[۱۷] همانجا دومی جگر رسول الله را خون کرد و گفت: «حسبنا کتاب الله!» کتاب خدا ما را بس است و عترت را کنار زد.[۱۸] مگر میشود عترت را کنار زد؟! اگر میتوان خدا را کنار زد، عترت را هم میشود کنار زد! عترت کنار نیست، عترت تمام خلقت است. اصلاً خدا خلقت را به واسطه علی (علیهالسلام) و فرزندان علی (علیهالسلام) خلق کرده است! محبوب خدا، مقصد خدا و امر خدا، امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) است. آن کتابهایی که بار شترها بود، همهاش فضایل علی بن ابی طالب (علیهالسلام) است که به تمام خلقت صادر میشود.
تنظیم تمام خلقت قبولی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است. مگر این خطاب که خدا میگوید: اگر علی (علیهالسلام) را قبول نداشته باشی، تو را میسوزانم، به ما چهار تا شاخ شکسته است؟ این امر، برای کل خلقت است. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) امیرِ تمام کرات است![۱۹] مقصد خدا از گردش تمام افلاک امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است.
امر خدا علی (علیهالسلام) است، هدف خدا علی (علیهالسلام) است! حالا بشر به جای قبولی ولایت، برای امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، یعسوب الدین، امام المبین، حجت خدا، وصی رسول الله، علی بن ابی طالب (علیهالسلام) مشابه درست میکند! مگر بعد از رسول الله این کار را نکردند؟ ما باید فهم داشته باشیم؛ اما آدم هر چقدر نگاه میکند، از این مردم نفهمی میجوشد!
خدا تمام این خلقت را که خلق کرد، یک امریه صادر کرد: ای خلقت! در امر علی (علیهالسلام) باش؛ یعنی تمام خلقت در یَد قدرت امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) است.[۲۰] چرا؟ خورشید در جای خود ایستاده و دنیا دور آن میگردد. حالا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) آن را برگرداند. پس اختیار تمام خلقت با اوست. به کوری چشم آنها که برای امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مشابه درست میکنند! آنها خنگترینِ مردم هستند، تا حتی از حیوانها خنگترند!
اصلاً غیر از علی (علیهالسلام) کسی وجود ندارد که خدا حرف او را بزند! همه کسِ خدا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است. همه کسِ پیامبر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است، همه کسِ حضرت زهرا (علیهاالسلام) هم امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است که جانش را فدای علی (علیهالسلام) کرد. چرا حضرت فاطمه (علیهاالسلام) میگوید: جانم را فدای علی (علیهالسلام) کردم و نمیگوید فدای خدا کردم؟! چون امر خدا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) خودش را فدای امر خدا کرد! خود امام حسین (علیهالسلام) هم فدای علی (علیهالسلام) شد، وقتی گفت برای چه مرا میکُشید؟ گفتند: «بُغضاً لاَبیک!»[۲۱] حالا که امام حسین (علیهالسلام) فدای علی (علیهالسلام) شد، آنوقت خدا میگوید: یا ثارالله! ای خون من! یعنی حسین جان! وقتی به تو جسارت کردند، خون مرا ریختند و مرا کشتند! تمام خلقت، فدای علی (علیهالسلام) شده است.
زهرای عزیز (علیهاالسلام) مافوق تمام خلقت است. چون حضرت میفرماید: ما حجتیم از برای تمام خلقت و مادرم زهرا (علیهاالسلام) حجت است از برای ما.[۲۲] یا اینکه امام حسن (علیهالسلام) میفرماید: وقتی مادرم زهرا (علیهاالسلام) را کشتند، همه ما را کشتند. پس اگر حضرت زهرا (علیهاالسلام) خودش را فدای علی (علیهالسلام) میکند، تمام خلقت فدای علی (علیهالسلام) است، فاطمه زهرا (علیهاالسلام) مافوق تمام خلقت است.
در تمامِ قطراتِ خونم بغض است، بغضی که نمیتوانم حرفم را بزنم، تا زمانی که انشاءالله آن حقیقتِ خلقت یعنی امام زمان (عجلاللهفرجه) تشریف بیاورد و ما با او هماهنگ شویم و حرفمان را بزنیم. آن موقع به پیشانیها مُهرِ مؤمن یا منافق میخورد و امام زمان (عجلاللهفرجه) منافقین را گردن میزند، (امام صادق قسم میخورد مُهرزننده، جدّم علی بن ابی طالب (علیهالسلام) است.[۲۳]) آنوقت است که میتوان حضرت زهرا (علیهاالسلام) و دشمنان او را افشا کرد. حالا در این جا کمی از آن حقایق را افشا میکنیم.
خدا میگوید: یا محمد! اگر تو نبودی زمین و آسمان را خلق نمیکردم و اگر علی (علیهالسلام) نبود تو را خلق نمیکردم، اگر زهرا (علیهاالسلام) نبود، شما را خلق نمیکردم.[۲۴] همان طور که پیامبر میفرماید: وقتی آدم در گِلش بود من نبی بودم،[۲۵] یا اینکه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید: با تمام انبیاء در خفا و با پیامبر آخرالزمان آشکارا آمدهام[۲۶]، حضرت زهرا (علیهاالسلام) هم بوده است.[۲۷] چرا؟ قرآن به پیامبر و مُصحف به حضرت زهرا (علیهاالسلام) نازل شد. مصحف در تمام خلقتها و قبل از قرآن بوده، پس زهرای عزیز (علیهاالسلام) هم بوده است. تمام انبیاء باید فرمان مصحف را میبردند[۲۸] و با مصحف زندگی میکردند. قرآن برای زمینیها و امتحانِ اهل دنیا است؛ اما راجع به مصحف، آسمانیها از امتحان درآمدند.
مصحف در تمام خلقت پخش شده بود. حضرت زهرا (علیهاالسلام) میخواست که در دنیا هم پخش بشود؛ اما دومی نگذاشت و به معاویه نوشت من زهرا (علیهاالسلام) را کشتم و نگذاشتم مصحف را فاش کند. حضرت زهرا (علیهاالسلام) به واسطه مصحف و به واسطه حمایت از علی (علیهالسلام) کشته شد؛ چون اگر آن را فاش میکرد، غاصب بودنِ آنها معلوم میشد. یکی از خصوصیات مصحف این است که اسم شیعهها و تمام وقایع تا قیام قیامت در آن هست.[۲۹] شخصی خدمت امام صادق (علیهالسلام) آمد و ادعای عبادت و تقدس کرد. حضرت آن را رد کرد و فرمود: اسم تو در مصحفِ مادرم زهرا (علیهاالسلام) نیست!
وقتی پیامبر سینه زهرا (علیهاالسلام) را میبوسید، عایشه اعتراض میکرد! پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) میفرمود: هر موقع میخواهم بوی بهشت را استشمام کنم، سینه او را میبوسم؛ یعنی سینه زهرا (علیهاالسلام) ولایت است! حالا چه کسی سینه فاطمه را خُرد کرد؟ آیا چنین کسی را میخواهید؟! به زهرا (علیهاالسلام) قسم! پیامبر، ولایت را میبوسد. اگر پیامبر، افشاءکُن است، حضرت زهرا (علیهاالسلام) خودِ افشاست. به تمام آیات قرآن! خلقتی را سِیر میکنم و میگویم، زهرا (علیهاالسلام) افشاءکنِ تمام خلقت است.
ما فاطمه زهرا (علیهاالسلام) را نشناختهایم! باید بفهمیم زهرا (علیهاالسلام) کیست! مگر تو اِسمت را زهرایی گذاشتی، پیرو زهرا (علیهاالسلام) شدی؟ ببین از دهانت چه بیرون میآید؟ آیا این حرفی که میزنی، حضرت زهرا (علیهاالسلام) راضی است؟ باید پیرو زهرا (علیهاالسلام) باشید، ما بعضیهایمان از اسم و شغلمان میخواهیم استفاده مادی کنیم. وای به حال ما!
به روح تمام انبیا قسم! اگر بخواهید اسم حضرت زهرا (علیهاالسلام) را بیاورید، باید با وضو باشید. آیا وضو دست و صورت شستن است؟ وضو؛ یعنی باید دست از تمام دنیا و مافیهای آن بشویی، آنوقت بگویی زهرا (علیهاالسلام)! فاطمه یعنی این! حضرت میفرماید: اگر اسم دخترت را زهرا (علیهاالسلام) گذاشتی، احترامش کن، مبادا او را بزنی، اسم زهرا (علیهاالسلام) را احترام کن. حالا اینها به خودِ حضرت جسارت کردند و او را زدند.
با این که خدا گفت نورِ زمینها و آسمانها به واسطه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است؛ اما حضرت زهرا (علیهاالسلام) در ظاهر نورفشانی میکرد. عایشه در صورتی که با حضرت زهرا (علیهاالسلام) خوب نبود، نقل میکند تا زمانی که زهرا (علیهاالسلام) در مدینه بود، ما در شب به نور زهرا (علیهاالسلام)، سوزن نخ میکردیم[۳۰] یعنی نورِ زهرا (علیهاالسلام) تمام مدینه را گرفته بود. حالا این را او میگوید؛ اما شاید این نور، تمام دنیا را گرفته بود![۳۱] زهرا (علیهاالسلام) یعنی نورفشان.[۳۲]
آیا زهرا (علیهاالسلام) را شناختید یا نه؟ گفتم: زهرا جان! خوشا به حال آن یهودی که چادرت را نزد او به امانت گذاشتی، پیشِ ما چیست؟! ما باید محبتِ زهرا (علیهاالسلام) داشته باشیم. محبتِ فاطمه این است که همیشه یاد مصیبتهایش باشیم و بیزاری از دشمنان او داشته باشیم. حالا حضرت زهرا (علیهاالسلام) چادرش را به آن شمعون یهودی امانت داد و قدری جُو گرفت تا نان بپزد. مردم نگاه فقیری به اینها میکردند؛ اما نمیدانستند که تمام خلقت به امر حضرت زهرا (علیهاالسلام) است و میخواهد به این واسطه، آن یهودی را هدایت کند! وقتی که شب شد، شمعون دید نوری به آسمان میرود، خوب نگاه کرد و دید چادر زهرا (علیهاالسلام) است که نورفشانی میکند.[۳۳] همانطور که زهرا (علیهاالسلام) نور است، چادرش هم نورفشانی میکند.
آن یهودی چادر فاطمه را دید و مسلمان شد؛ اما آن مسلمانها، خودِ حضرت را دیدند و کشتند. فاطمه را نشناختند و این کارها را کردند! زهرا (علیهاالسلام) شناختن، خلقت شناختن است. چون خدا فقط در مورد او گفته که ناموسِ من است. این منحصر به حضرت زهرا (علیهاالسلام) است.
همان طور که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) کفواً اَحد است، زهرای عزیز (علیهاالسلام) هم کفواً اَحد است! یعنی مانند ندارد. آنهایی که زهرا (علیهاالسلام) را کشتند کفواً اَحد را کشتند! ای کاش با او مانند یک زن عادی برخورد میکردند. به تمام آیات قرآن! در عجبم که چرا جان نمیدهم! خدا با قدرتش مرا حفظ کرده است وگرنه باید از این غصه بمیرم. مگر به یک زن عادی سیلی میزنند؟ بازویش را میشکنند؟ و او را بین در و دیوار میگذارند؟! به اندازه یک زن مسلمان هم به او احترام نگذاشتند. چرا؟ کینه داشتند! آنها گفتند اسلامِ بیعلی و مردم هم از آنها پیروی کردند و این همه مذمت شدند.
تمامِ همت و عقیده حضرت زهرا (علیهاالسلام) این بود که آن دو نفر پیش نروند و مردم تسلیم امیرالمؤمنین (علیهالسلام) شوند که هم خودشان و هم آیندگان هدایت شوند. به همین دلیل با صورتِ نیلی، پهلوی شکسته و بازوی وَرم کرده، سوار الاغ میشد و به درِ خانهی مهاجر و انصار میرفت که بیایید علی (علیهالسلام) را یاری کنید![۳۴] چون رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: علی جان! اگر چهل نفر با تو بودند، حقّت را از آن دو نفر بگیر.[۳۵] فاطمه زهرا (علیهاالسلام) میخواست که آن چهل نفر بیایند. آنها باید با شمشیر برهنه و سرهای تراشیده، آستینهای بالا زده میآمدند؛ اما هیچ کسی نیامد! فقط سلمان، اباذر، مقداد و عمار یاسر آمدند.
حضرت زهرا (علیهاالسلام) میخواست ولایت افشا شود. در آخر هم به تمام این خلقت و مردم گفت: علی (علیهالسلام) بر حق است، حق، علی (علیهالسلام) است! چون که اگر علی (علیهالسلام) نباشد حق، شما را نمیپذیرد. به تمام عالمیان اعلام کرد: حالا که نیامدید، من جانم را فدای علی (علیهالسلام) میکنم. به دینم! ندای زهرا (علیهاالسلام) در تمام این خلقت هست؛ اما فقط کسی که عمل میکند، آسمانیها هستند. خدا گفت: زهرا جان! ای ناموس من! ای ناموس دهر! اگر زمینیها به «هَل مِن ناصر» تو لبیک نگفتند، کُراتی را خلق میکنم که به ندای تو پاسخ دهند. خلقتهایی را خلق میکنم که فقط علی (علیهالسلام) بگویند. به دینم! تمام کراتِ این عالم برای دلخوشی زهرا (علیهاالسلام) است وگرنه در این دنیا که مردم پشت به ولایت کردند و دنبال خلق رفتند![۳۶]
در هر زمانی اشخاصی در دنیا برانگیخته میشوند و زِمام را در دست میگیرند. بعد از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) آن دو نفر برانگیخته شدند و بعد از آن بنی امیه و بنی عباس آمدند و مردم هم دنبالشان رفتند. همه اینها برانگیخته دنیاست، نه اینکه برانگیخته خدا و پیامبر باشد و تمامشان در باطلند! عدهای بودند که نقشه میریختند و از اول با علی بن ابی طالب (علیهالسلام) دشمنی داشتند. وقتی به خواستگاری حضرت زهرا (علیهاالسلام) آمدند[۳۷]، پیامبر فرمود: همسر زهرا (علیهاالسلام) را خدا باید حواله بدهد. ندا آمد یا محمد! من ستارهای از آسمان میفرستم، به خانه هر کسی که رفت، زهرا (علیهاالسلام) همسر اوست. مردم خانههایشان را چراغانی و آبپاشی کردند. اینها آنقدر نادانند که میخواهند حضرت زهرا (علیهاالسلام) همسر و به امر آنها باشد؛ اما دیدند که آن ستاره آمد و به خانه علی بن ابی طالب (علیهالسلام) رفت.
عقد حضرت زهرا (علیهاالسلام) و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در عرش معلی شده است، نه برای زهرا (علیهاالسلام) کُفوی به غیر علی (علیهالسلام) است، نه علی (علیهالسلام) کُفوی به غیر زهرا (علیهاالسلام) دارد[۳۸] اما این جریان را خدا به وجود آورد که مردم اعتراض نکنند.
خدا آب و نمک را مهریه حضرت زهرا (علیهاالسلام) قرار داد. (در گذشته آب و نمک را نمیفروختند، میگفتند اگر بفروشیم توهین به مهریه حضرت زهرا (علیهاالسلام) شده است.) اگر از آب مهمتر بود، خدا همان را مهر حضرت زهرا (علیهاالسلام) میکرد. تمام خلقت تا حتی آسمانها احتیاج به آب دارند و اگر آب نباشد تمام آنها خشک میشود. پس تمام خلقت نه فقط مدیون زهرا (علیهاالسلام) است؛ بلکه مدیون مهریه حضرت زهرا (علیهاالسلام) است. شیعه وارث حضرت زهرا (علیهاالسلام) است! وارثِ زهرا (علیهاالسلام) وقتی از آب استفاده میکند باید خدا را شکر کند که زهرا (علیهاالسلام) را به او داده است. به واسطه زهرا (علیهاالسلام) دریاها و باران را به او داده، به واسطه مهریه زهرا (علیهاالسلام) تمام ممکنات، سبز است. چرا حواستان به تولید خارجیهاست و به تولید حضرت زهرا (علیهاالسلام) نیست؟! شما اگر آب میخورید و صورتتان را میشویید، باید بدانید که مدیون زهرا (علیهاالسلام) هستید. من دوش را که باز میکنم میگویم: زهرا جان! من دارم به توسط مهریه تو پاک میشوم. این طور که باشید همیشه یاد حضرت زهرا (علیهاالسلام) هستید.
ما فراموشکاریم! همانطور که مردمِ آن زمان سفارشهای رسول الله را در مورد حضرت زهرا (علیهاالسلام) فراموش کردند و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را تنها گذاشتند. حالا آن عدهای که با امیرالمؤمنین (علیهالسلام) دشمنی داشتند، گفتند: باید قرابت علی (علیهالسلام) را با پیامبر قطع کنیم، چون علی (علیهالسلام) در بین مردم به واسطه همسری حضرت زهرا (علیهاالسلام) احترام دارد![۳۹] چطور این کار را بکنیم؟ باید با اسمِ اسلام، زهرا (علیهاالسلام) را بکُشیم! اینها بعد از این که در جلسه بنیساعده جمع شدند و خودشان برای پیامبر جانشین معلوم کردند به مسجد آمدند و از مردم برای اولی بیعت گرفتند. گفتند که علی (علیهالسلام) با خلیفه مردم بیعت نکرده و مدتی است که به مسجد نیامده است. دومی گفت: مگر پیامبر نگفته است که هرکس به مسجد نیامد به سراغ او بروید؟ و از این روایت سوء استفاده کرد. بعد به مُغیره گفت: برو و به علی (علیهالسلام) بگو که به مسجد بیاید. وقتی مغیره به درِ خانه آمد، حضرت زهرا (علیهاالسلام) به او گفت که علی (علیهالسلام) دارد قرآن را جمعآوری میکند. مغیره برگشت و دومی گفت دیدید که علی (علیهالسلام) نیامد؟ او دارد بین مسلمانها تفرقه میاندازد. همگی با هم برویم و علی (علیهالسلام) را به مسجد بیاوریم! و با مردم به درِ خانه امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هجوم آوردند. حضرت زهرا (علیهاالسلام) گفت شاید به واسطه سفارشهای پیامبر حیا کنند و برای اینکه حجت تمام شود، خودش پشت در آمد و گفت هنوز آب غسل پدرم خشک نشده است! دومی گفت: حرفهای زنانه را کنار بگذار، در را باز کن وگرنه در را آتش میزنم! گفتند که در این خانه حسن و حسین حضور دارند! درِ این خانه را جبرئیل میبوسیده و پیامبر با اجازه وارد میشد. گفت: تفرقهای که در اسلام میافتد، از این حرفها مهمتر است! خانه را با اهلش آتش میزنم. هیزم بیاورید! و در را آتش زد.
یکی از وعاظ گفته بود که باعث کشته شدن حضرت زهرا (علیهاالسلام) آن غلاف شمشیر بود که قنفذ به بازوی حضرت زد. برایش پیغام دادم چه میگویی؟ مگر دست کسی بشکند از بین میرود؟ باعث کشتن حضرت زهرا (علیهاالسلام)، دومی بود! خودش به معاویه نوشت: وقتی که دیدم زهرا (علیهاالسلام) پشت در است، کمی رقت کردم؛ اما یاد بغضی که با علی (علیهالسلام) داشتم افتادم و چنان به در فشار آوردم که عضلههای فاطمه را خُرد کردم. (یعنی تمام اشیای بدنش خُرد شد!) ای معاویه! بدان که زهرا (علیهاالسلام) دیگر مُصحف را افشا نمیکند. [۴۰]
نه این که حضرت زهرا (علیهاالسلام) عرش خدا باشد، خانه زهرا (علیهاالسلام)، عرش الرحمن است. عرش خدا، جای عبور ائمه است، خانه زهرا (علیهاالسلام) هم جای اینهاست. آن بالای آسمان است و این روی زمین است. اگر عرش نبود که حضرت زهرا (علیهاالسلام) عمویش را راه میداد،[۴۱] آن دومی عرش خدا را آتش زد. همان آتش شعله کشید و خیمههای امام حسین (علیهالسلام) را آتش زد. همانها که آمدند درِ خانه حضرت فاطمه (علیهاالسلام) را آتش زدند، خیمههای امام حسین (علیهالسلام) را هم آتش زدند. اینها همان افراد بودند و الان هم از آن نسل هستند! مگر امام زمان (عجلاللهفرجه) بیاید و گردن آنها را بزند.
صبر کن یا فاطمه! ای بانوی پهلو شکسته! | آن طبیب دردمندان با شیشه دارو و درمان خواهد آمد[۴۲] |
آن متقی را خدا نگه داشته، وگرنه از غصه آن حملاتی که به فاطمه زهرا (علیهاالسلام) و امام حسین (علیهالسلام) شده است، نابود میشود. چون حملات، بد حملاتی بود! تمام ظلم و جنایتی که در این عالم میشود کسانی میکنند که پیرو خلق هستند! این همه که میگویم دنبال خلق نروید، یزیدِ سگ بازِ بچه ملوطِ حرامزاده که نمیتوانست حسین ما را شهید کند. آنهایی که به امرش بودند، این کار را کردند! شما باید خیلی مواظب باشید که به ولایتتان خدشه نخورد. هیچ چیزی به ولایت خدشه نمیزند، مگر پیروی از خلق!
شما باید پیرو امام زمان (عجلاللهفرجه) باشید و دنبال خلق نروید. آنها دنبال خلق رفتند که جسارت به ولایت کردند! جسارت به امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، جسارت به تمام خلقت است. وقتی که حضرت زهرا (علیهاالسلام) پشت در افتاده بود، به داخل خانه هجوم آوردند و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را با طناب به مسجد بردند! این طنابی که گردن امیرالمؤمنین (علیهالسلام) انداختند گردن تمام خلقت انداختند. مسلمانها کافر شدند؛ اما یک یهودی مسلمان شد! وقتی که دید امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را میکِشند، یک دفعه گفت: «لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله» گفتند: مگر در جنگ خیبر نبودی؟ گفت: آن جا دیدم که علی (علیهالسلام) هفت قلعه را روی هم ریخت؛ اما الان با آن قدرتی که دارد، به گردنش طناب انداختهاند و میکِشند و حرفی نمیزند. پس علی (علیهالسلام) بر حق است! اما مسلمانها، نمازخوانها، حجبروها، قرآنخوانها، نماز شبخوانها، کافر شدند!
هیچ گناهی بدتر از این نیست که دنبال خلق بروید و ائمه را خلق حساب کنید! اینها که خلق نیستند. آن قدر این پنج تن مهم هستند که خدا عرش و فرش و آسمان و تمام خلقت را به واسطه اینها خلق کرده است! [۴۳] مگر ما میتوانیم اینها را بشناسیم؟! تمام خلقت در مقابل زهرای عزیز (علیهاالسلام) کادو است. حضرت زهرا (علیهاالسلام) یک نفس از روی ناراحتی کشید، تمام ماوراء اعلام آمادگی کرد که ای زهرا، ما به امر تو هستیم. تمام خلقت فرمان زهرا (علیهاالسلام) را میبرند. [۴۴]
وقتی حضرت زهرا (علیهاالسلام) برای حمایت از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به مسجد آمد و گفت دست از علی (علیهالسلام) بردارید، هنوز نفرین نکرده بود که ستونها از جا حرکت کرد.[۴۵] اینها فقط مسجد را میدیدند؛ اما دنیا میخواست با نفرین حضرت زهرا (علیهاالسلام) زیر و رو شود، چرا؟ توهین به ولایت شد. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) زهرا (علیهاالسلام) را میشناسد و میداند که تمام این خلقت در قبضه قدرت زهرا (علیهاالسلام) است و اگر نفرین کند همه نابود میشوند. اصلاً خلقت در مقابل حضرت زهرا (علیهاالسلام)، ارزش ندارد. زهرا (علیهاالسلام) ناموس دهر است. حالا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: سلمان! به زهرا (علیهاالسلام) بگو تو دختر رحمة للعالمین هستی، اگر نفرین کنی طیور در جوِ هوا هلاک میشوند. این نفرین به آن جا هم اثر میکند و تمام، نابود میشوند! اما به خاطر طیور نفرین نکن. نگفت به خاطر این مردم! خدا هم میگوید «الّلهُم العَن جِبتِ و الطاغوت و اتباعهُما»؛ یعنی لعنت خدا بر آن دو نفر و پیروانشان. اینها همه داشتند نگاه میکردند و کسی از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و حضرت زهرا (علیهاالسلام) حمایت نکرد.
شما هم نگاهتان به آمریکاییها و انگلیسیهاست! برو خجالت بکش و حیا کن. به تمام آیات قرآن! نگاه کردن به تلویزیون و بساط لهو و لعب، رو برگرداندن از فاطمه زهرا (علیهاالسلام) است. ای هیأتی! برو غیرتی شو!
آن دو نفر میخواستند بعد از این همه ظلم و جنایت، خودشان را بیتقصیر نشان دهند و گفتند که ما میخواهیم به عیادت دختر پیامبر بیاییم! اما حضرت زهرا (علیهاالسلام) اجازه نداد. دوباره تکرار کردند و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) گفت: فاطمه جان! اینها مرا اذیت میکنند. حالا حضرت زهرا (علیهاالسلام) اجازه داد؛ اما وقتی آمدند رویش را از آنها برگرداند و گفت: مگر پدرم نفرمود هر کس زهرا (علیهاالسلام) را اذیت کند، مرا اذیت کرده و هرکس مرا اذیت کند، خدا را اذیت کرده، رضایت زهرا (علیهاالسلام)، رضایت من است و رضایت من، رضایت خداست؟! خدایا، شاهد باش که من از این دو نفر ناراضیام! [۴۶] وقتی که بیرون آمدند، اولی گریه کرد! دومی به او گفت: تو خلیفه اسلامی! چرا یک زن تو را ناراحت کرده؟ فاطمه زهرا (علیهاالسلام) را زن حساب کردند که این کارها را کردند، اما اینها نور خدا هستند و خلق نیستند.
وقتی که زهرای عزیز (علیهاالسلام) را زدند و کشتند، خدا میخواست تمام دنیا را نابود کند! دنیایی که در آن زهرا (علیهاالسلام) را بکشند ارزش ندارد. چرا فکر نمیکنید؟ چرا اندیشه ندارید؟ آیا حضرت زهرا (علیهاالسلام) از ناقه صالح کمتر است؟[۴۷] وقتی ناقه را پی کردند، همه نابود شدند. خدا میداند که با جگر من چه میشود؟ چرا معرفت در حق زهرا (علیهاالسلام) ندارید؟! عدهای کشتند و عدهای نگاه کردند و بعد به نماز جماعت رفتند و به زهراکش اقتدا کردند! یعنی تمام مردم به این کار شرکت کردند. حالا خدا گفت: یا علی! چون حبیبه مرا کشتند، میخواستم همه عالم را نابود کنم، اما به خاطر این چند نفر که به زهرا (علیهاالسلام) نماز خواندند و دل تو را کمی خوش کردند، زمین و آسمان را نابود نکردم و به تمام عالم روزی میدهم.[۴۸] یعنی حیاتِ عالم تجدید شد! این عظمت فاطمه و پیروان فاطمه است.
عالم به واسطه زهرا (علیهاالسلام) و پیروانش باقی ماند. خدا کسانی را که ولایتشان کامل است، این همه دوست دارد و میگوید اگر تمام دنیا را یک لقمه کنی و دهان مؤمن بگذاری اسراف نکردهای.[۴۹] اما چه کسی این حرفها را میفهمد؟! وقتی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) شهید شد، جبرئیل میان زمین و آسمان گفت: ارکان خدا شکست؛ اما زهرا (علیهاالسلام) عصاره تمام ارکان است.
«هو الاول و الآخر» علی (علیهالسلام) است؛ اما حضرت زهرا (علیهاالسلام) هم هست. آنچه صفات امیرالمؤمنین (علیهالسلام) دارد، فاطمه زهرا (علیهاالسلام) هم دارد. آنها همه چیز را میدانند؛ اما گاهی با هم نجوا میکنند. روزی حضرت زهرا (علیهاالسلام) با امیرالمؤمنین (علیهالسلام) بیتوتهای داشتند. فرمود: علی جان! میخواهی بگویم که چه وقت اصلاً عالمی نبوده؟ یعنی اصلاً وجودی در تمام کون و مکان نبوده و چه وقت وجود شده است؟! چه وقت خدا زمین و آسمانها و کُرات را خلق کرده است؟! هر کُرهای چه مخلوقات و افرادی دارد؟ و هدف خدا از خلقت اینها چه بوده است؟[۵۰] همه خلقتها را در نظر دارم، علی جان! بشارت به تو میدهم، تمام آنها میگویند: علی! خاک بر سر اهل دنیا کند که میگویند ناعلی! حضرت زهرا (علیهاالسلام) میخواهد بگوید که اینها را خدا در اختیار ما گذاشته است، تو من هستی و من تو هستم! آنچه که تو میدانی من میدانم و آنچه که من میدانم تو میدانی! سینه زهرا (علیهاالسلام) گنجینه تمام خلقت است! هنوز خلقت به وجود نیامده، زهرا (علیهاالسلام) بوده است؛ یعنی آن زمان که خدا بوده، حضرت زهرا (علیهاالسلام) و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) هم بودهاند؛ چون اینها نور خدا هستند.
نه برای زهرا (علیهاالسلام) کفوی به غیر از علی (علیهالسلام) هست و نه علی (علیهالسلام) کفوی به غیر از زهرا (علیهاالسلام) دارد. حالا میگویند غلو میکنی! تو اصلاً نمیفهمی که غلو چیست؟! ساکت باش!
گر نداری معرفت ساکت نشین و دم مزن | پسته بیمغز اگر لب وا کند رسوا شود |
تو مگر عظمت فاطمه را میدانی که میگویی غلو کردهای؟! تو که شناسایی نداری چرا جسارت میکنی؟[۵۱] تمام اینها که میگوییم از روی اثرِ حب ولایت است، وگرنه زهرا (علیهاالسلام) بالاتر از اینهاست. والله! بالله! تو بغض زهرا (علیهاالسلام) داری که میگویی غلو نکن وگرنه باید بگویی که زهرا (علیهاالسلام) از این حرفها مهمتر است؛ چون زهرا (علیهاالسلام) ناموس خداست.
مگر ما میتوانیم ناموس خدا را افشا کنیم؟! ما نه خدا را شناختیم و نه ناموسش را! مگر خدا در تمام خلقت دو ناموس دارد؟ یک امر دارد که علی (علیهالسلام) است و یک ناموس دارد که زهرا (علیهاالسلام) است. اینها توأم به هم هستند. حالا زهرای عزیز (علیهاالسلام) را شناختید؟ آن کسی که او را زد، ناموس خدا را زد، ناموس دهر را زد! عصاره تمام خلقت را زد!
اگر گفتیم هر کاری را با فکر انجام دهید درست است؛ اما این بدل است. اصلِ تفکر این است که کتک خوردن زهرا (علیهاالسلام) را ببینید، فشار دادن زهرا (علیهاالسلام) و شکستن بازویش را ببینید و به قاتل او نگویید خلیفه اسلام! چرا امام زمان (عجلاللهفرجه) گریه میکند؟ بازوی شکسته زهرا (علیهاالسلام) را میبیند، صورت نیلی را میبیند، آیا شما میرقصید؟ خجالت نمیکشید؟ حیا نمیکنید؟ چرا نمیبینید؟ مگر زهرا (علیهاالسلام) در عالم دفن شده است؟ زهرا (علیهاالسلام) در عالم نقل شده است. اگر اتصال به ولایت باشید، باید اتصال به مصیبت فاطمه (علیهاالسلام) باشید.
به حضرت عباس! من دارم میبینم. هر شب یک سلام به حضرت زهرا (علیهاالسلام) میدهم و میگویم خدا لعنت کند آن کسی که به بازویت غلاف شمشیر زد، خدا لعنت کند آن کسی که کاغذِ فدکِ تو را جوید و تُف کرد! اگر دائم به یاد آنها باشید، سنخه آنها میشوید؛ این دین است! اگر اینطور شدید دین دارید! چون حضرت میفرماید: دین حب و بغض است.[۵۲] اگر شما حب ائمه طاهرین و بغض دشمنانشان را داشته باشید، نه اینکه نجات پیدا کنید، نجاتدهنده هستید.
به تمام آیات قرآن! تمام اجزای بدنم گواهی میدهد که باعث گمراهی و دوری از زهرای مرضیه (علیهاالسلام)، حب دشمنان ولایت است! حب آنها جهنم است و بغضشان نجات شماست و اگر آن بغض را نداشته باشید، بیدین هستید![۵۳] این که میگوید آخرالزمان «شر الازمنه» است، چون بیدینی دین شده است و دین بیدینی! یعنی در آخرالزمان اغلب مردم به جای بغض دشمنان ولایت، حب آنها را دارند. بغض دشمنان ائمه طاهرین (علیهمالسلام)، حب ولایت است![۵۴]
اویس تبری از دشمنان ولایت داشت که برادر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) شد. وقتی سلام دومی به او رسید، گفت شهری را که در آن سلامِ این غاصب به من برسد نمیخواهم ببینم. حالا با این تبرّی، برادر رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) میشود.[۵۵] چون آنچه که جنایت در حق امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و حضرت زهرا (علیهاالسلام) شده، از طرف آن دو نفر شده است.
ای کسانی که این کتاب را میخوانید! باید شما هم اویس بشوید؛ یعنی بغض دشمنان ولایت را داشته باشید، نه حب آنها را! اما الان کسانی در دنیا هستند که حب آنها را دارند. شما باید از دشمنان ائمه (علیهمالسلام) بدتان بیاید و از دوستانشان خوشتان بیاید.[۵۶] آن قدر حضرت از آن دوست خوشش میآید که میگوید اگر او را نخواهید، دروغ میگویید که ما را میخواهید! یک دوست واقعی این همه عظمت دارد؛ اما باید تولی و تبری داشته باشد، دوستِ اینها باشد نه فرمانبردار خلق! چون عباس (عموی پیامبر) فرمان خلق را برد که حضرت زهرا (علیهاالسلام) راهش نداد و گفت برو! تو از ما جدایی. ما هم اگر فرمان خلق را ببریم، زهرای عزیز (علیهاالسلام) به ما راه نمیدهد؛ اما اگر حضرت زهرا (علیهاالسلام) به ما راه بدهد، تمام ائمه طاهرین (علیهمالسلام) به ما راه میدهند.
دو چیز است که من همیشه تأکید میکنم: از بعدِ رسول الله که تمام مردم مبتلا به گناه و جهنم و دوزخ و نافرمانی و غضبِ خدا و پیامبر شدهاند، ائمه طاهرین (علیهمالسلام) را خلق حساب کردند و دنبال خلق رفتند. زهرای عزیز (علیهاالسلام) را خلق حساب کردند که مرتکب این همه جنایت شدند و حالا میلیاردها مردم دنبال آنها هستند؛ اما میلیاردها مردم اشتباه میکنند! هیچ کس از زهرا (علیهاالسلام) حمایت نکرد. چه کسانی؟ مسلمانها! حجبروها! نمازخوانها!
آخرالزمان همین طور میشود که میگوید بیدین از دنیا میروید. شما که مکه و عمره و زیارت دارید! شما که نماز میخوانید! پس چرا این را میگوید؟ چون مصداق همان مردم هستید و از متقی حمایت نمیکنید. خدا متقی را در تمام این خلقت و در تمام این دنیا معرفی کرده و گفته است: ای مردمِ دنیا! بدانید که متقی از جانب من است. اعمال و حرفش را قبول میکنم.[۵۷] اما در آخرالزمان همانطور که زهرای عزیز (علیهاالسلام) را کنار میزنند، متقی را هم کنار میزنند!
اغلب مردم سواد و عبادت زیاد را تقوا میدانند و دنبال آن میروند، در صورتی که باسوادها هم باید متقی باشند، این ابلاغِ کلی به تمام باسوادهاست! متقی شرایطی دارد که ما در شرایط آن اهمال میکنیم. متقی باید امام المتقین را قبول داشته باشد. اهل تسنن با تمام سواد و عبادتشان چون امام المتقین را قبول ندارند میگوید: مرتد و کافرند! متقی «الیوم اکملت لکم دینکم»[۷] را قبول دارد. متقی باید اهل دنیا نباشد و ذرهای محبت دنیا نداشته باشد. باید حرف از خودش نزند. باید تولی و تبرایش کامل باشد؛ یعنی بغض دشمنان و حب دوستان امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و حضرت زهرا (علیهاالسلام) داشته باشد. متقی باید آن چه برای خودش میخواهد برای مردم هم بخواهد. باید راهنمای مردم باشد؛ یعنی آنها را به امر راهنمایی کند، نه به خودش و نه به خلق! پس ما متقی نیستیم. ما خودمان را شبیه متقی کردهایم! وقتی که متقی شدیم، خدا عظمتش را به ما میفهماند، ما هنوز متقی نشدهایم.
عقیدهام این است که اگر بشر در برابر محشور شدن با حضرت زهرا (علیهاالسلام) و امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، بهشت را ترجیح بدهد، حیوان است.[۵۸] وقتی چنین عقیدهای داشتی، خدا امتحانت میکند. بهشت و فردوس را نشانت میدهد و میگوید این هم حضرت زهرا (علیهاالسلام)! کدام را میخواهی؟! مرد میخواهد که بگوید:
پشت پا بر عالم امکان زدم | دست بر دامن زهرا زدم |
مگر من بهشت میخواهم که گلابیاش را بخورم و یا حوریهاش را ببینم؟ به تمام آیات قرآن! میلیاردها حوریه را به کفش فاطمه صلح نمیکنم! یکی از حرفهایی که من به امام زمان (عجلاللهفرجه) میزنم این است که آقا جان! افتخار تو این است که کفش حضرت زهرا (علیهاالسلام) و پیراهن امام حسین (علیهالسلام) پیش توست.
به تمام آیات قرآن! اگر کفش حضرت زهرا (علیهاالسلام) را به من بدهند، به بهشت و فردوس صلح نمیکنم، میگویم من میخواهم این را بو کنم، چون بوی زهرا (علیهاالسلام) به تمام این خلقت میارزد! چرا از جو این دنیا پرش نمیکنید؟ چرا هنوز پابندید؟! متقی باید در عالم یک مقصد داشته باشد، خدا و ولایت! هر دوی اینها یکی هستند. باید در این عالم هیچ مقصد دیگری نداشته باشید. باید طوری باشد که به آنها برسید و سنخه آنها شوید. آنوقت سنخه تمام خلقت شدهاید. عزیزان من! بیایید در تمام خلقت یک مقصد داشته باشید، مقصد ما علی (علیهالسلام) باشد.
چرا دست از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) برداشتند و دل زهرای عزیز (علیهاالسلام) را شکستند؟ چرا دل خدا را شکستند؟ خدا که دل ندارد؛ یعنی مقصد خدا را شکستند. اما در آخرالزمان آنها را بیتقصیر میکنند![۵۹]
عزیزان من! کجا میروید؟ خدا میداند که از غصه دارد استخوانهایم آب میشود، میگویم: خدایا، اگر مرا جایی بگذاری و تمام آبهای هفت آسمان را روی من بریزی، باز هم میسوزم. ممکن است که جسمم خنک شود؛ اما روحم خنک نمیشود. ای خدا! کاش مرا در دنیا نیاورده بودی و جای دیگری بودم که از این مصیبتها خبر نداشتم. خدایا، مصیبت امام حسین (علیهالسلام) و حضرت زهرا (علیهاالسلام) مرا میکُشد.
مگر میتوانم فراموش کنم؟! اما اغلبِ مردم اینها را فراموش میکنند. این فراموشی، شما را از آنها جدا میکند. زینب جدا نشد، أم کلثوم جدا نشد، خودِ امام زمان (عجلاللهفرجه) هم میگوید: اگر اشک چشمم تمام شود، خون گریه میکنم. آنوقت شما دنبال تماشای تلویزیون و ماهواره میروید! روایت است که میگوید: اگر قهقهه زدی، بگو «اللهُمَ لاتَمقُتنی» که دلت نمیرد. دل مُرده کسی است که از مصیبت زهرای عزیز (علیهاالسلام) و امام حسین (علیهالسلام) جداست! آن موقع که دنبال تجدد و خلق بروید از حضرت زهرا (علیهاالسلام) و ائمه (علیهمالسلام) جدا شدهاید.
ای مسلمان! حضرت زهرا (علیهاالسلام) دارد فریاد میزند و هل من ناصر میگوید، چرا او را ناراحت میکنید؟ متقی هم شما را دعوت میکند، راهنمایی میکند و صراط مستقیم را نشانتان میدهد. به دین و آیینم قسم! همان طور که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) صراط مستقیم است، فاطمه زهرا (علیهاالسلام) هم صراط مستقیم است[۶۰]، چون حضرت میفرماید: اگر ذرهای محبت مادرم فاطمه را داشته باشید، از آتش جهنم ایمن هستید.[۶۱] اما میگوید در آخرالزمان اگر کسی که با دین از دنیا برود، ملائکه آسمان تعجب میکنند. معلوم میشود که ما یک ذره هم محبت حضرت زهرا (علیهاالسلام) نداریم؛ چون تبری از دشمنان زهرا (علیهاالسلام) نداریم، دنبال خلق میرویم و تجددی شدهایم.
شخصی خیلی از حضرت زهرا (علیهاالسلام) تعریف کرد. به او گفتم تو که این را میگویی چرا خانمت مثل حضرت زهرا (علیهاالسلام) نیست؟ چرا مثل خارجیهاست؟! این چه حجاب و لباسی است که در جامعه وجود دارد؟ ما باید در دار الامر باشیم؛ اما در دار الفسادیم! پس حرف حضرت فاطمه را زدن، شرط نیست. اصل این است که امر حضرت را اطاعت کنیم. حرف امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را زدن، شرط نیست وگرنه دومی هم از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) تعریف کرده است. هفتاد جا گفته است که اگر علی (علیهالسلام) نبود، من هلاک میشدم. اما آیا اعتقاد داشت یا طناب گردنش انداخت؟ پس باید امر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را اطاعت کرد.
امر امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، خواستن وجودِ مبارکِ فاطمه زهرا (علیهاالسلام) است. اگر شما محبت حضرت فاطمه را دارید، باید تجددی نشوید! تجدد یعنی پیرو خارجیها شدن! شما خودتان نمیفهمید که پیرو آنها شدهاید. مگر حضرت زهرا (علیهاالسلام) چادر نداشته است؟ اما حالا میگویند: مانتو بپوش! شما پیرو چه کسی هستید؟ مانتو برای انگلیس و آمریکاست، نه در مردم اسلام! وقتی که انگلیسیها احمدشاه را از ایران بیرون کردند، عدهای از علما جمع شدند و پیغام دادند که ما تو را به ایران برمیگردانیم. احمدشاه گفت رضاخان کیست که مرا بیرون کند؟ از طرف انگلیس به من ابلاغ شد که بیحجابی را در ایران رواج دهم و من گفتم که آبروی قاجار را نمیبرم. پهلوی شرایط آنها را قبول کرد. وقتی که روی کار آمد، با قلدری چادر از سر زنها میکشید و این کار را با امریه انگلیس اجرا کرد.
چادر، لباس ولایت است! چون حضرت زهرا (علیهاالسلام) تا وقتی حرکت نمیکرد، متوجه نمیشدند که رویش کدام طرف است، یعنی چادرش مثل خیمه بود.[۶۲] حالا زمانی شده که میگوید اگر رویت را باز کنی، اشکال ندارد. خدا و پیامبر و امام تأکید میکنند که رویت را بگیر؛ اما یکی که میگوید عیب ندارد، همه حرف او را قبول میکنند.
حضرت زهرا (علیهاالسلام) وقتی میخواست از دنیا برود گریه میکرد. گفتند: زهرا جان! مگر نگفتی دیشب پدرم را دیدم که بشارت داد تمام ملائکه صف کشیدهاند و فردا نزد ما میآیی؟ پس چرا گریه میکنی؟ حضرت فرمود: ناراحتم که در موقع تشییع، حجم بدنم پیداست. فضه گفت: ما در ایران تابوت درست میکنیم که در آن جنازه پیدا نیست. حضرت خوشحال شد و تبسم کرد.[۶۳] پس حضرت زهرا (علیهاالسلام) نمیخواهد حجم بدنش را کسی ببیند. اما حالا تو ناموست را در اختیار مردم میگذاری، فکری به حال خودت بکن! بدان این حرفها درست است و فردای قیامت از شما بازخواست میشود، «انما الدنیا فناء و الاخرِةُ بقَاء[۶۴]» خدا رحمت کند علمایی را که حرفشان قال الصادق و قال الباقر بود، حاج میرزا ابوالفضل زاهد در درس تفسیرش میگفت: تا حتی فوتی که به آتش میکنید از شما سوال میشود!
ما در آخرالزمان قیامت را فراموش کردیم. آخرتمان را فنا و دنیا را بقا کردهایم.[۶۵] وای بر حال ما و ننگ بر روزگار ما! کاش میفهمیدیم و میگفتیم که باید چادر سر کنید! چه کنم که نمیتوانم حرفم را بزنم،[۶۶] چون الان گفتنِ حقیقتِ ولایت، جرم شده است.
وقتی که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) دید افشای حقیقتِ ولایت، جرم است و خریداری ندارد، حرفش را در چاه زد. الان هم ما باید حرفِ واقعیت را در چاه بزنیم. من فقط پیام آورم و میخواهم شما به این حرفها لبیک بگویید. پیامِ خدا زهرا (علیهاالسلام) است، پیامِ خدا، علی (علیهالسلام) است، پیامِ خدا حسین است، پیام خدا این است که گناه نکنید! به سی جزء کلام الله! خلقتی را میبینم، تمام خلقت پوشالی است مگر اینکه اتصال به ائمه طاهرین یا متقی باشد؛ یعنی در نظر خدا، ارزش تمام خلقت برای ولایت است تا حتی آسمانها، همه و همه! حالا شما دنبال کَس دیگری میروید! تُف بر این عقیده!
مگر محبت زهرا (علیهاالسلام) را میشود با دنیا و آخرت صلح کرد؟ زهرا (علیهاالسلام) روح تمام خلقت است.[۶۷] انسان باید روح را بخواهد نه جسم را! دل خوشی آن است که آنها ما را تأیید کنند. وقتی بشر تأیید شد به آسمان و ماوراء دست پیدا میکند. کل کمال آن است که آنها ما را بپذیرند، اما چون هنوز مِهر دنیا داریم، ما را نمیپذیرند. «حب الدنیا رأسُ کلِّ خَطیَئه[۶۸]» با مِهر دنیا به ماوراء دست پیدا نمیکنید! مگر اینکه بدانید دنیا مُرده است و آن را باید خاک کرد و این مُرده دیگر حاجتی را برآورده نمیکند! اگر مثالی بدتر از استخوان خوک در دهان سگ خورهدار وجود داشت، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) همان را در مورد دنیا میگفت.[۶۹] شما باید پستی دنیا را ببینید.
چرا دنیا اینقدر پست شد؟ چون عزیزانِ خدا در آن کشته شدند. نمیگوید آسمان یا کرات به منزله استخوان خوک است، فقط این را درباره دنیا میگوید. آیا شما آن قتلهگاهی که امام حسین (علیهالسلام) یا حضرت زهرا (علیهاالسلام) در آن کشته شده است را میخواهید؟ دنیا قتلهگاه ائمه است، نباید آن را بخواهید! چه کسی در این دنیا از حضرت زهرا (علیهاالسلام) حمایت کرد؟! به تمام آیات قرآن! فقط آسمانیها حمایت کردند.
به دینم قسم! نمیتوانم روضه حضرت فاطمه را بخوانم، چون مرا از بین میبرند. مگر امام زمان (عجلاللهفرجه) بیاید که بگویم چه بر سر فاطمه زهرا (علیهاالسلام) آمده است! به دینم! حرفی ندارم که از بین بروم. من این حرفها را از جان خودم بهتر میخواهم، خودم را حفظ میکنم که این حرفها را افشا کنم. تا جان دارم حرفم این است، نیمه جان هم باشم میگویم: دنبال خلق نروید! خلق تقصیر کار را بیتقصیر میکند و بیتقصیر را تقصیرکار! ای کاش فقط حضرت زهرا (علیهاالسلام) را تأیید نمیکردند، دیگر تکذیب نمیکردند، اما در آخرالزمان تکذیب میکنند![۷۰] دشمن زهرا (علیهاالسلام) را تأیید و عایشه را ام المؤمنین میکنند!
من دیگر آخر عمرم است و حرفم را میزنم تا حجت بر شما تمام شود! این ام المؤمنین نیست، ام الفساد است! روزی پیامبر به زنان خود هشدار داد و فرمود بعد از من یکی از شما به جنگ وصی من میرود! عایشه گفت خدا او را لعنت کند. نشانهای بده که مبادا آن زن، ما باشیم. حضرت فرمود: او با دو نفر دیگر همراه میشود و در مسیر حرکت به جایی به نام آبادی حوئب میرسند و سگهای آنجا به آنها حمله میکنند. وقتی عایشه با طلحه و زبیر به جنگ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میرفتند به جایی رسید که سگهای آنجا به آنها حمله کردند، عایشه گفت: نام این محل چیست؟ گفتند: حوئب! گفت من دیگر نمیآیم. آنها پیرمردی را آوردند که بگوید این محل نام دیگری هم دارد و بعد از آن به جنگ جمل رفتند.[۷۱] حالا این جمعیت فریاد میزدند که بیایید از حرم رسول الله دفاع کنید و شاشِ شتر عایشه را به صورتشان میمالیدند.
وقتی که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) دید لشکر با این ام الفساد، این قدر همراهی میکند، به امام حسن (علیهالسلام) فرمود ناقه را پی کن. حضرت ناقه را پی کرد و عایشه افتاد و او را گرفتند و با چند نفر به مدینه فرستادند. عایشه در مدینه اعتراض کرد که ببینید، علی (علیهالسلام) ناموس پیامبر را با عدهای مرد فرستاده است! آنوقت آنها نقابشان را کنار زدند و گفتند ما زن هستیم و لباسِ مردانه پوشیدیم که کسی به تو آسیب نرساند. عایشه با امام حسن (علیهالسلام) از آنجایی که شترش را پی کرد، کینه داشت و این بود که دستور داد پیکر مبارکش را تیرباران کنند.
تمام این که هشتاد سال است فریاد میزنم دنبال کسی نروید، دنبال عایشه رفتند که جنازه آقا امام حسن را تیرباران کردند. دنبال معاویه رفتند این همه جنگ به راه انداختند، دنبال شریح قاضی رفتند که امام حسین (علیهالسلام) را کشتند. عزیزان من! به شما وصیت میکنم، این وصیت با امر است و مطابق میل خودم نیست: تا میتوانید دنبال خلق نروید! دنبال امر بروید! بروید کنار.[۷۲] به تمام آیات قرآن! اگر دنبال خلق بروید، زهرای عزیز (علیهاالسلام) شما را نمیپذیرد. اگر زهرا (علیهاالسلام) نپذیرفت، تمام خلقت نمیپذیرد، چون عمویش عباس امر خلق را اطاعت کرد که راهش نداد! زهرا (علیهاالسلام) امرش را میپذیرد.
اغلب مردم، حرف حضرت فاطمه (علیهاالسلام) را میزنند و برایش عزا میگیرند اما امرش را اطاعت نمیکنند! آن عزایشان هم به درد نمیخورد. روضهای که میگیرند دکان است و استفاده دیگری میخواهند بکنند. کجا ما مجلس تاییدی داریم؟![۷۳] اغلب مجالس تعریفی است؛ یعنی در آن از خلق تعریف میشود! در مجلس زهرا (علیهاالسلام) باید از علی (علیهالسلام) تعریف کرد! در مجلس زهرا (علیهاالسلام) باید از نور زهرا (علیهاالسلام) یعنی امام حسن (علیهالسلام) و امام حسین (علیهالسلام) تعریف کرد. در مجلسِ زهرا (علیهاالسلام) باید تعریفِ زینب و ام کلثوم و رقیه را کرد. شما تعریف چه کسی را میکنید؟! این است که با تمام آن مجالس و عبادتهایتان بیدین از دنیا میروید. مگر پیامبر به سلمان نگفت برو کنار!؟ چرا نگفت عزاداری کن!؟ چون میدید که خلق مسلط است، گفت برو کنار![۷۴] اگر همه عالم یک طرف رفتند، تو برو طرف علی (علیهالسلام)!
به تمام آیات قرآن، این حرفها تفکر میخواهد؛ یعنی شما بخواهید هدایت شوید، آنوقت با تفکر اینها را قبول میکنید، حالا خدا تاییدتان میکند! وگرنه با تمام مجالسی که میگیرید تکذیب هستید، نه تأیید! تأیید آن است که کنار بروید.
کنار رفتن باید با حبِ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) باشد، نه با حب خلق! باید با بغض بدعتگذار و آنهایی باشد که به زهرای عزیز (علیهاالسلام) ظلم کردند. با امر کنار برو، نه با خلق! کنار رفتن باید با سرمایه باشد. سرمایه حب امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و فرزندان علی (علیهالسلام) و بغض دشمنان آنهاست. نجات این است! اویس با سرمایه کنار رفت که پیامبر فرمود برادر من است. در مورد آخرالزمان هم فرمود: سلامِ من به برادرانم در آخرالزمان.[۷۵] یعنی اویس بشو! آنوقت پیامبر میفرماید: هرکس در آن زمان دینش را حفظ کند، با من و در درجه من است.[۷۶]
اگر کنار بروید همه جا هستید. به تمام آیات قرآن! در آسمان هم هستید. به سی جزء کلام الله پیش امام زمان (عجلاللهفرجه) و حضرت زهرا (علیهاالسلام) هم هستید. بیایید از خلق و دنیا و لهو و لعب جدا شوید تا تحویلتان بگیرند.[۷۷] خدا هستیاش را به شما میدهد؛ اما در صورتی که محبت دنیا نداشته باشید و فقط محبت امر داشته باشید.
ما نیستی داریم، بیایید هستی داشته باشید! هستیِ خدا، علی (علیهالسلام) و زهرا (علیهاالسلام) است، هستیِ خدا، امام حسین (علیهالسلام) است. ما باید این را یقین کنیم. یقین به غیر از دانستن است. اصحاب امام حسین (علیهالسلام) یقین کردند که اینها هستی خدا هستند و جانشان را فدای امام حسین (علیهالسلام) کردند نه فدای خلق! حالا به جایی رسیدند که امام زمان (عجلاللهفرجه) میگوید: پدر و مادرم به فدای اصحاب باوفای جدم![۷۸] آقا ابوالفضل چنان خلق را نیستی و آنها را هستی میداند که میگوید: دینم حسین (علیهالسلام) است.
افتاده است ای لشکر دست یمینم | تا زندهام ای لشکر حامی دینم[۷۹] |
امام حسین (علیهالسلام) وجه خداست، وجه یعنی زیبایی. تمام آن زیبایی که هر ممکناتی دارد، به واسطه گریهای است که برای امام حسین (علیهالسلام) میکند. وجه نظری است که امام حسین (علیهالسلام) میکند و شما برای او گریه میکنید. آنوقت شما را از تمام گناهان و از پیرویِ خلق و از محبت دنیا نجات میدهد و یک نظری میکند که تمام کارهایتان محض خدا و امر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میشود.
خدا، آقای بروجردی را رحمت کند، اعتقاد زیادی به امام حسین (علیهالسلام) داشت. خیلی چشمش درد میکرد، روز عاشورا دسته سینهزنی وارد خانهاش شد. باران آمده بود و پاهایشان گِلی بود، آمد و از گِل پای یکی از سینهزنها روی چشمش گذاشت و چشمش خوب شد و تا آخر عمر بدون عینک قرآن میخواند. نه اینکه خاکِ قبرِ امام حسین (علیهالسلام) تربت باشد، بلکه خاک پای سینهزن حسین (علیهالسلام) هم تربت است، اما آن سینهزن فقط حسین (علیهالسلام) میگفت، آن زمان دیگر گذشت.
ما اصلاً نمیفهمیم که چه خاکی به سرمان شده است. به جای خاک، خاکستر به سرمان شده و چشممان را هم کور کرده است؛ یعنی شخص را میبینید، امامتان را نمیبینید! شخص را تأیید میکنید، امامتان را تأیید نمیکنید! مگر از این کورتر هست؟!
امام حسین (علیهالسلام) میفرماید: «کُل یومٍ عاشورا[۸۰]»، یعنی همیشه عاشوراست. ما در این فکر نرفتهایم که عاشورا یعنی امامکُشی! مگر بعد از امام حسین (علیهالسلام)، امام سجاد را نکشتند؟! بعد هم یک، یک ائمه (علیهمالسلام) را کشتند. امام حسین (علیهالسلام) به دوستانش خطاب میکند که حواستان جمع باشد، هر روز عاشوراست. در عاشورا امام حسین (علیهالسلام) را کشتند، از آن به بعد تا زمان ما، مقصد امام حسین (علیهالسلام) را میکشند! حالا که اینطور است چه کار باید کرد؟ میگوید واجبات، ترک محرمات، انتظار الفرج، به خیر و شر مردم شرکت نکن، برو کنار! دنبال خلق نرو! دنبال خلق رفتند که جلسه بنیساعده را درست کردند! حالا امام حسین (علیهالسلام) میفرماید: من کشته جلسه بنیساعدهام.[۸۱] کسانی که در آن جلسه شرکت کردند و در جلسه پدرم شرکت نکردند آنها هم جزو بنی امیهاند. الان هم اگر کسی در مجلس واقعی امام حسین (علیهالسلام) شرکت نکند و در مجالسی که حرف امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و اهل بیت زده نمیشود شرکت کند، در جلسه بنیساعده شرکت کرده است! در آنجا خلق را تأیید کردند.
ما باید امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، حضرت زهرا (علیهاالسلام) و امام زمان (عجلاللهفرجه) را تأیید کنیم. در جلسه باید به آن اشخاص ولایت تزریق شود. اگر در مجلس دیگری بروند، سخنانِ غیر ولایت، به آنها تزریق میشود. قدر این حرف را بدانید، این حرف خیلی مهم است، مواظب باشید هر کجا نروید! امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، وصی رسول الله است، امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، مقصد خداست، امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، کفواً اَحد است، اَحدی مثلش نیست. اما مردم او را رها کردند و طرف آن دو نفر رفتند، حالا خدا گفت مرتد و کافرند. آنها در سقیفه بنیساعده امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را خلق حساب کردند و این ادامه پیدا کرد! ابوموسی اشعری هم با تمام سواد و عبادتش، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را خلق حساب کرد که گفت: مانند انگشتری که از دستم درمیآورم علی (علیهالسلام) را خلع و خودم را به جای آن نصب میکنم.
کسی که خدا میگوید اگر او را نخواهی به عزت و جلالم قسم! به رو در جهنم میاندازمت، خلق است یا مافوق تمام خلقت است!؟ درد بیدرمان مردم دنیا، این است که ولایت را خلق حساب میکنند! این چه خلقی است که هرکس بمیرد بالای سرش حاضر میشود؟![۸۲] کسی نمیتواند علی (علیهالسلام) را خلع کند! مگر علی (علیهالسلام) خلق است که تو خلعش کنی؟ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) امر است، امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، مقصد خدا است.
وقتی پیامبر، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را معرفی کرد، آیه نازل شد که «الیوم اکملت لکم دینکم»[۷] یعنی دین علی (علیهالسلام) است! دین که خلق نمیشود! آیا خلق دین میشود؟ چرا توجه ندارید؟! خدا آن دو نفر را لعنت کند که اینها را خلق حساب کردند. در آخرالزمان اشخاصی پیدا میشوند که آن دو نفر را تأیید میکنند! تأیید خلق اشتباه بود، تأیید دست ماوراء بود، تأیید دست رسول خدا بود. رسول خدا، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را تایید کرده است.
اگر خدا به پیامبر میگوید من به تو دادم، میخواهد بگوید این حرفی را که پیامبر میزند، ابلاغِ من است! یعنی ای مردمِ تمام خلقت! اگر حرف پیامبر را قبول نکنید حرف مرا قبول نکردهاید؛ اما مردم دنبال تأیید خلق رفتند و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را خلق حساب کردند. شریح قاضی هم امام حسین (علیهالسلام) را خلق حساب کرد که گفت: «خَرج عَن دین جَده» [۸۳] و این هنوز ادامه دارد، تا زمانی که امام زمان (عجلاللهفرجه) بیاید و به پیشانی آنها مُهر منافق بخورد و حضرت گردنهایشان را بزند.
چه کسی این حرفها را میفهمد؟ خوشا به حال آن کسی که بفهمد. چرا بیدار نمیشوید؟!
صبح صادق میدمد یک دم ولی هشیار شو | صبح کاذب میرود یک دم ولی بیدار شو |
اگر مردم از اول بیدار بودند و فریب خلق را نمیخوردند، این همه فجایع به وجود نمیآمد. در عاشورا به قطب عالم امکان جسارت شد، امام حسین (علیهالسلام) قطب عالم امکان است. آن چه که در تمام خلقت است، همه عزادار امام حسین (علیهالسلام) هستند. تا آن زمان که وعده خدا به ملائکه محقق شود؛ عرش، فرش، بهشت، جهنم، آسمانها، زمین، ریگ، درخت، اِنس، جن و ملک برای امام حسین (علیهالسلام) گریه میکنند.[۸۴] وقتی که امام حسین (علیهالسلام) را شهید کردند، ملائکه آسمان ضجه زدند و تعادلشان را از دست دادند که خدایا اینها با محبوب تو چه میکنند؟ ندا آمد: ای ملائکه من! به ساق عرش نگاه کنید. دیدند جوانی با شمشیر ایستاده است. گفت: به عزت و جلالم قسم! به دست این جوان (امام زمان (عجلاللهفرجه)) احقاق حق میکنم.[۸۵] پس تمام خلقت منتظر رجعتند تا گریهشان تمام شود.
اگر امام حسین (علیهالسلام) میگوید: «کل یوم عاشورا» یعنی همیشه عاشورا بوده، اما در آن روز افشا شد! چرا؟ وقتی آدم ابوالبشر مبتلا به ترک اولی شد و چهل سال گریه کرد، گفت: خدایا، توبه مرا قبول کن. خدا گفت به آسمان نگاه کن. مرا به این پنج نور پاک قسم بده! اینها محمد و علی (علیهالسلام) و فاطمه و حسن و حسین هستند.[۸۶] آدم گفت تا اسم حسین آمد دلم شکست. خدا آنوقت روضه خواند. (کفر است اگر بگویم: روضهخوان وقتی روضه میخواند خودش هم ناراحت است و گریه میکند) خدا گفت: یا آدم! این حسین است که او را در صحرای کربلا میکشند و بدنش از تشنگی تَرَک، تَرَک میشود[۸۷] . پس هنوز امام حسین (علیهالسلام) در کربلا کشته نشده، مصیبتش به کل خلقت سرایت کرده است. روایت داریم قوم حضرت موسی هم برای امام حسین (علیهالسلام) عزاداری میکردند. پس همیشه عاشورا بوده است.[۸۸]
حالا امام حسین (علیهالسلام) میگوید گریه شما زخمهای مرا شفا میدهد.[۸۹] گریه؛ یعنی آنها یاد من هستند و بیزاری از دشمنان ما دارند و به «هل من ناصر» من لبیک گفتند و دنبال خلق نمیروند وگرنه ابن سعد هم در روز عاشورا از روی رقت گریه کرد.[۹۰] گریه رقت، ذلت است! گریه باید از روی محبت و شناخت باشد. شناخت یعنی امام حسین (علیهالسلام) خریدار کل خلقت است و حاضر شد برای این که دوستان امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در تمام خلقت آمرزیده شوند، کشته شود.[۹۱] پس امام حسین (علیهالسلام) درباره امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فدا شد و درباره شما نجات! نجات هر بشری به واسطه گریه حقیقی برای امام حسین (علیهالسلام) است.
این آخرالزمان است که در عاشورا مداح خنده میکند، زینب گریه میکند! واعظ خنده میکند، امام سجاد (علیهالسلام) گریه میکند! به دینم! خودم دیدم که روضهخوانی میخندید و میگفت در این محرم فلان مبلغ گیرم میآید! مگر نمیگوید که اگر گریهات نمیآید تباکی کن؟![۹۲] یعنی خودت را به حالت گریه درآور. جگرم خون است که بیشتر از این نمیتوانم افشا کنم.
به خدا میگویم اگر مطابق همه جمعیت دنیا بودم و آمرزشم به واسطه کشته شدن امام حسین (علیهالسلام) بود، حاضر بودم که بسوزم اما امام حسین (علیهالسلام) باشد! او خودش را فدای امر خدا کرده است، ما باید آماده باشیم که جانمان را فدای اینها کنیم؛ یعنی فدای وجود مبارک امام زمان (عجلاللهفرجه)! فداییِ ولایت، فداییِ خداست. چرا؟ ائمه طاهرین (علیهمالسلام) امر خدا، نماینده خدا، حجت خدا و مقصد خدا هستند.
بشر باید دو بال داشته باشد، یک بالش ولایت باشد و بال دیگرش قرآن، اما قرآن ناطق! اگر این دو بال باشد به همه خلقت پرَش میکند. اما اهل تسنن میگویند ما فقط قرآن را قبول داریم. به دینم قسم! قرآن را هم قبول ندارند؛ چون قرآن میگوید علی! آنها فقط ظاهرِ قرآن را احترام میکنند، نه اینکه قرآن را قبول داشته باشند! امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میفرماید: «انا قرآن الناطق». این خیالی است که کسی بگوید ما فقط قرآن را قبول داریم، اهل جهنم هم هست! خدا امرش را از ما مطالبه میکند. امر خدا علی بن ابی طالب (علیهالسلام) است. قرآنی که بخوانید و علی (علیهالسلام) را قبول نداشته باشید، آواز خواندهاید!
اگر میخواهید پرچم هدایت دستتان باشد، هر کاری که میکنید باید با امرِ خدا باشد، نه با امر خلق! البته نه هر خلقی! وگرنه سلمان و شاه عبدالعظیم حسنی هم خلق هستند. ما اگر میگوییم امر خلق را اطاعت نکنید، منظورمان خلقی است که امر خودش را میگوید، یزید امر خودش را گفت، شریح و ابوموسی اشعری امر خودشان را گفتند که مردم را گمراه کردند. امر از جانب خدا در تمام خلقت صادر شده است و ما باید با آن صادرات خدا زندگی کنیم.
همان طور که خدا و ولایت واحد است، باید امر هم در نظر شما واحد باشد و امر دیگری را نبینید، آنوقت متصل هستید. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) به کمیل فرمود: دست و جوارحت را نزد خدا بگذار؛ یعنی در فرمان خدا باش، فرمان خدا علی (علیهالسلام) است! به تمام آیات قرآن! اگر در فرمان خدا باشید، او شما را فرمانده میکند و تمام اشیا در امر شما قرار میگیرد. مگر آصف این طور نبود؟ او در ظاهر یک عمله است و در باطن فرمانده این دنیاست! امر میکند تخت بلقیس بیاید و میآید! وقتی که این طور شد به هر کجا بخواهید میروید. به آسمان، برزخ، بهشت و قیامت هم میتوان رفت؛ اما باید زمینی نباشید، زمینی، مهر دنیا دارد.
وقتی که عیسی را به آسمان بردند، در آسمان چهارم بازرسی کردند و گفتند یک سوزن و نخ همراه اوست و به اندازه آن مهر دنیا دارد. به همین دلیل از آن بالاتر نرفت.[۹۳] شما هنوز مزهاش را نچشیدهاید که تا خیال میکنید آنجا که میخواهید باشید، این کارها زمان ندارد. پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) در این فاصله که ام السلمه آب در ظرف میریخت، به معراج رفت و برگشت و در آن مدت تمام آسمانها، عرش، بهشت و جهنم را سِیر کرد. پس زمان در اختیار ولایت است. متقی هم به طوری میشود که زمان ندارد. آصف همین طور بود. اما شرطش این است که خلق را موثر ندانید و هیچ مهری جز مهر خدا و امام زمان (عجلاللهفرجه) نداشته باشید. آنوقت پاک و منزه میشوید و آنها تحویلتان میگیرند؛ یعنی از کارهایی که خودشان میکنند به شما هم میدهند.
امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در جنگ صفین هزاران علی (علیهالسلام) ایجاد کرد.[۹۴] از آن که خودش دارد به سلمان داد، چون که او مَحرم به ولایت شده است. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) جان میدهد و جان میگیرد و در تمام کون و مکان است؛ یعنی امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مسلط به تمام خلقت است و تمامِ آن در مقابل علی (علیهالسلام) کوچک است، چون تمام خلقت یک علی (علیهالسلام) دارد! حالا باید بدانیم که خدا اینها را به او داده؛ اما به کس دیگری نداده است. اگر شما این طور خدا و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را شناختید، موحد هستید و دنبال کس دیگری نمیروید.
خدا هستیاش را به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) داده است. هستیاش را به حضرت زهرا (علیهاالسلام) و امام زمان (عجلاللهفرجه) داده است. ما طرف نیستی رفتهایم که از هستی ساقط شدهایم. نمیتوانم حقیقت را افشا کنم! خدا کند که امام زمان (عجلاللهفرجه) بیاید و این عُقده را باز کند و بتوانم حرفم را بزنم، الان از دست کسانی که خودشان را شبیه متقی کردهاند، نمیشود پرده از حقائق برداشت، وگرنه کسی که متقی است باید طرفدار ولایت و حضرت زهرا (علیهاالسلام) باشد. چه کسی طرفدار حضرت زهرا (علیهاالسلام) بود؟ هفتاد هزار نفر، طرفِ آن دو نفر رفتند.[۹۵] در آخرالزمان هم آنها را تجدید میکنند! آنها به امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) پشت کردند که میگوید مرتد و کافر شدند، ما هم به امام زمان (عجلاللهفرجه) پشت کردهایم که میگوید اگر یک نفر با دین از دنیا برود ملائکه آسمان تعجب میکنند.
شبی خواب دیدم که لوحی میان زمین و آسمان است و دو نفر کنار این لوح هستند، بالای لوح نوشته شده بود «یا حجة بن الحسن». به من گفتند در مکه سخنرانی کردهای و ما آن را به این لوح نوشتهایم، در آنجا افشا کردی: «هر کس گناه کند و باز گناه کند و حالِ توبه نداشته باشد، این مُصِر است و خدا او را نمیآمرزد». اهل تسنن چون ولایت ندارند با تمام عبادتشان مذمت شدهاند. چرا؟ مُصِرند و حالِ توبه ندارند. توبه آنها این است که باید ولایت را قبول کنند.
در آخرالزمان اغلب مردم درونشان گناه و قبولی گناه است؛ اما دنبال فرصت میگردند، یعنی مُصرّ خفی هستند. به طور مثال درگذشته چون تمام علمای سابق، ساز و آواز را حرام میدانستند، کسی دنبال آن نمیرفت! گناهانی است که باعث رسوایی در دنیا و جهنمی شدن در آخرت است. اینها، گناهان خیلی عجیبی است. یکی از آنها عمل جنسی است. در زمان خلافت عمر، شخصی ارباب خود را کشت و ادعا کرد که این عمل را با او کرده است و عمر میخواست حکم اعدام او را بدهد، امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود: مقتول را خاک کنید و سه روز بعد قبرش را بشکافید. وقتی قبر را شکافتند دیدند فقط مقداری خاکستر آنجاست. حضرت فرمود: او را به قوم لوط ملحق کردند! [۹۶]
اگر کسی با جوانی عمل جنسی کند، نمیتواند با خواهر او ازدواج کند! این حکم، فتوایی نیست، بلکه یک حکم الهی است. شخصی به خانه آقای بروجردی آمده بود و با گریه سوال میکرد که من مبتلا به این مشکل شدهام و چند فرزند دارم و اگر زنم را طلاق بدهم آبرویم میریزد. حالا چه کار کنم؟ آقا فرمود: زنت به تو حرام است. در آخرالزمان بعضی از مردم به این کارها مبتلا هستند که میگوید بیدین از دنیا میروند. این کتاب، کتاب تذکر است و این حرفها بیحیاگری نیست؛ بلکه عین حیاست. به وعاظ توصیه میکنم که این مسأله را به مردم بگویید؛ اما میگویند بعضی به ما اعتراض میکنند که این مسائل را نگویید! گفتم شما باید بگویید که مردم مبتلا نشوند. چون موقعی که دومی از دنیا میرفت، به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) گفت: من آتش جهنم را میبینم که مرا صدا میزند. آیا راهی دارم؟ حضرت فرمود: بالای منبر برو و بگو ما خلافت را غصب کردهایم، خلافت برای وصی رسول الله، علی بن ابی طالب (علیهالسلام) است.[۹۷] در صورتی که دومی این همه گناه کرده، زهرای عزیز (علیهاالسلام) را کشته، جلسه بنیساعده را درست کرده و این همه مردم را گمراه کرده است. چطور حضرت این را گفت؟! امیرالمؤمنین (علیهالسلام) میخواهد جلوی فساد را بگیرد که دیگر مردم سنی نشوند، آنهایی هم که گمراه شدهاند، توبه کنند. وعاظ محترم! شما هم حرفتان را بزنید که این کار تکرار نشود و آنهایی که مبتلا هستند توبه کنند.
گناهانی است که در آخرالزمان عادی شده است[۹۸]، اهل تسنن سواد و عبادت دارند، چون ولایت ندارند، اهل آتشند؛ اما دیوث نیستند. چون زنانشان را برای کار به مغازهها نمیبرند![۹۹] الان بعضی از مردم ایران سواد و عبادت دارند، اما دیوث هستند؛ چون دختران و زنانشان را برای کار به محلی که نامحرم در آنجا هست روانه میکنند. پیامبر فرمود: هرکس حاضر شود به ناموس او نگاه کنند، دیوث است و از امت من نیست.[۱۰۰] حالا همین آدم به مکه و کربلا و زیارت هم میرود؛ اما اصلاً از امت پیامبر نیست که عبادتش قبول باشد!
عدهای هم که به آن زنها نگاه میکنند مانند همان افراد هستند. چون زنی آمد مسالهای از پیامبر بپرسد و پسر عباس به او نگاه کرد، پیامبر غضب کرد و فرمود: ای پسر عباس! چرا نگاه کردی؟ فردای قیامت خدا چشمت را پر از آتش میکند.[۱۰۱] آن کسی هم که زنان و دختران را برای کار میآورد مشابه آن دو عده است. پس این است که بیدین از دنیا میرویم! همه جا پر شده از سواد و عبادت، هیچ خبری نیست از امر ولایت.
یکی از رؤسای بانک نقل میکرد که شخصی زنش را برای کار آورده بود، به او گفتم که در این جا دهها مرد کار میکنند! گفت: میخواهم کمک خرجیام باشد! والله! این شخص این را قبول ندارد که خدا قسم خورده و میگوید «والله خیر الرازقین[۱۰۲]» این آقا هم دیوث است و هم مشرک! من آخر عمرم است و حرفم را میزنم. تمام این حرفها روایت و حدیث است، توجه کنید وگرنه وقتی که از دنیا رفتید، به این مشکلات برمیخورید! «اِنمَا الدُنیا فَناء و الآخِرة بَقاء».
حالا اگر میخواهید به مشکلات برنخورید قانع و راضی باشید. مگر درگذشته نبود که زنها خیاطی و کاربافی میکردند؟ خودشان را در خانه مشغول میکردند و برای کار به درِ مغازهها نمیرفتند.[۱۰۳] مردم میگویند که این حرفها برای آن زمان بوده و الان زمان عوض شده است! مگر حکم خدا عوض میشود؟ تو عوضی شدهای! پیامبر فرمود: «حلالی حلال الی یوم القیامة، حرامی حرام الی یوم القیامة[۱۰۴]» خدا لعنت کند آن کسی که حلال مرا حرام و حرام مرا حلال کند[۱۰۵]، آیا حرف پیامبر را قبول ندارید؟ کسی که حرف رسول الله را قبول ندارد، مرتد است! حالا تو زنت را آن جا بردهای و میگویی میخواهم کمک خرجیام باشد!؟ روزی را خدا تعیین و تأمین کرده است. حالا این فرد در ظاهر لباس روحانیت هم داشت! این چه روحانی است؟ این چنین شخصی فقط لباس روحانی را دارد وگرنه این حرکت زشت را نمیکند. روحانی باید روح باشد. روح غذای غیر امر نمیخواهد و قانع است. هرکس این طور باشد روح است.
زمان، ما را دعوت میکند، امام زمان (عجلاللهفرجه) و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) هم دعوت میکنند. اینکه ما از ائمه (علیهمالسلام) جدا میشویم و خودمان را بدبختِ دنیا و آخرت میکنیم برای این است که دعوت زمان را میپذیریم! ما باید انتظار الفرج داشته باشیم؛ اما انتظار الخلق داریم و منتظر حرف خلق هستیم و دیگر فکر نمیکنیم که آیا حرف او مطابق امر خدا و پیامبر است یا نه؟! تفکر از ما گرفته شده است.
فکر یعنی عقل و عقل یعنی ولایت! اهل تسنن پشت به ولایت کردهاند و ما پشت به امر ولایت کردهایم! البته دنبال ولایت رفتن سختی دارد[۱۰۶]، هر کسی نمیتواند دنبال آن برود چون ولایت با فکر باطلِ شخص موافق نیست. اغلب به فکرِ خوشی خودمان هستیم؛ اما ولایت این خوشی را منع کرده است! الان که به عمره میروید، چقدر خوشید؟![۱۰۷] از اینجا که حرکت میکنید در هواپیما مینشینید و میگویید و میخندید و خوشید! آنجا هم یک طواف میکنید و به بازارها میدوید. چرا به جای سفر عمره یک حاجت مؤمن را که میگوید ثوابش از هفتاد حج و هفتاد عمره بالاتر است، برآورده نمیکنید؟[۱۰۸] چون میخواهید به خوشی خودتان برسید.
امر است که بشر را نجات میدهد. بیشتر مردم دلشان به این خوش است که به زیارت بروند؛ اما این دلخوشیها خیالی است. ما باید به امر خدا و پیامبر خوش باشیم. من در فکر رفتم که مگر جواد الائمه (علیهالسلام) نفرموده که ثواب زیارت قبر پدرم از هفتاد حج و عمره بالاتر است، پس چطور میشود که با این همه زیارت، ما بیدین از دنیا میرویم؟! تصمیم گرفتم از خود امام بپرسم، من امام را مُرده نمیدانم، زنده میدانم. چون وقتی که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را شهید کردند، حضرت فرمود عقب تابوت را بگیرید. یک وقت امام حسن دید که فردی جلوی آن را را گرفته است، دید خودِ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است[۱۰۹]، یعنی حضرت فرمود من در تمام فضای این عالم هستم، پس امام زنده است. من با این عقیده، سوالم را از خود امام میپرسم. در عالم رؤیا دیدم که در مشهد هستم و حضرت، بیرون قدم میزند، خدمتش رسیدم و سلام کردم. گفتم: آقا جان! نور چشمت، گیر زانوهایت، حجت خدا، ولی خدا، جواد الائمه، فرموده است که زیارت پدرم هفتاد حج و هفتاد عمره دارد، پس چطور میشود که مردم با این همه ثواب، بیدین از دنیا میروند؟ به خودش قسم! که از تمام خلقت بالاتر است و همه خلقت به امر اوست، فرمود: این مردم کارشان است و زیارتشان را رد کرد. چون بیامر میآیند، همه جا میروند، به شمال و به سینما و تماشا میروند، یک زیارت هم میآیند. روزی هم حضرت معصومه را دیدم، حضرت گلایه کرد و فرمود: «زیارت میکنند قبر ما را، اطاعت نمیکنند امر ما را!» حضرت با من درد دل کرد.
وقتی که امام رضا به نیشابور رسید چندین هزار قلمدان طلا حاضر شد و از حضرت خواستند چیزی که از دو لب جدت شنیدهای به ما بگو! حضرت فرمود «قال الله تبارک و تعالی، کلمة لا اله الا الله حصنی، فمن دخل حصنی امن من عذابی، بشرطها و شروطها و انا من شروطها[۱۱۰]» امام رضا فرمود: شروط لا اله الا الله ماییم! اینکه در آخرالزمان تمام عبادتها و زیارتهایمان رد است چون کَس دیگر را به غیر از امام، شروط قرار دادهایم؛ یعنی پشت به امام و رویمان را به خلق کردهایم! بعد از رسول الله، دومی جلسه بنیساعده به وجود آورد و حق امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را گرفت و یک اسلام مردمی درست کرد و این همه فجایع را به وجود آورد. ما هم همین طور شدهایم. فقط میگوییم اسلام و هر کاری دلمان بخواهد میکنیم.[۱۱۱]
روزی امام صادق (علیهالسلام) از در خانه بُشر رد میشد و دید صدای ساز و آواز میآید. کنیزش بیرون آمد. حضرت گفت: صاحب این خانه آزاد است یا بنده است؟ گفت: آزاد است و کنیز و نوکر دارد. حضرت فرمود: آزاد است که این کارها را میکند! وقتی خبر به بُشر رسید، پابرهنه دنبال امام دوید و توبه کرد و گفت: آقا جان! مرا ببخشید، آزاد بودم که این کارها را کردم و بعد از آن همیشه پابرهنه بود.[۱۱۲] حالا حیوانات در آن مسیری که بُشر رفت و آمد میکرد به احترام او سرگین نمیانداختند. شما آزادید که مشغول تلویزیون و ماهواره و ویدئو هستید، وای به حالتان و وای به روزگارتان!
من هشدار میدهم که ما مثل اهل تسنن نشویم. آنها امر رسول الله را اطاعت نکردند؛ چون رسول الله امر کرد علی (علیهالسلام) را قبول کنید. ما حرف رسول الله را اطاعت نمیکنیم که بیدین از دنیا میرویم؛ چون پیامبر به سلمان فرمود: اگر آخرالزمان را درک کردی انجام واجبات، ترک محرمات، انتظار الفرج، به خیر و شر مردم شرکت نکن و برو کنار! آنها برای امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مشابه درست کردند، ما هم برای امر امیرالمؤمنین (علیهالسلام) مشابه درست میکنیم.
تمام بدبختی بشر این است که خلق را تأیید و امر را تکذیب میکند، چرا فکر نمیکنید؟ یک موقع میبینید که عمرتان تمام شده است، مقصد خدا را فراموش کرده و دنبال خلق رفتهاید. مقصد خدا علی بن ابی طالب (علیهالسلام) است! ما باید دنبال امر برویم، امر خدا امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، حضرت زهرا (علیهاالسلام) و وجود مبارک امام زمان (عجلاللهفرجه) است. این است که حضرت میفرماید: ساعتی فکر بهتر از هفتاد سال عبادت است! مگر اُسامه نبود که تمام عمرش را از بین برد و طرف آن دو نفر رفت؟ خدا نکند که ما امر خدا را فراموش کنیم و یک عمر زحمت و عبادت و اطاعتمان را از بین ببریم و امر خلق را اطاعت کنیم. امر خدا این است که ما حبِ امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و تبری از دشمنانش را داشته باشیم. حالا اگر کسی گفت تبری نداشته باشید، باید امر خدا و پیامبر و امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را اطاعت کنیم و به حرف خلق نرویم. ما خدا و ائمه (علیهمالسلام) را فراموش کردهایم و بدون تفکر راهی را انتخاب کرده و میرویم و اصلاً هم متوجه نیستیم که این راه به کجا میرسد! فراموش کردهایم امر را، اطاعت میکنیم خلق را.
این حرفها تذکر است و به راحتی به دست نیامده است. در چه کتابی این حرفها افشا شده است؟ آنقدر متقی باید به خدا و ائمه التماس کند که آنها القا کنند تا او افشا کند. تمام این حرفها القای خداست. القای وجود مبارک علی بن ابی طالب (علیهالسلام) است. اگر میخواهید رستگار شوید، از این حرفها قدردانی کنید و اگر هم میخواهید گرفتار شوید که الان گرفتار هستید! چرا مردم این همه گرفتار شدهاند؟ کفران ولایت کردند!
قدردانی هیچ چیزی در تمام خلقت مهمتر از ولایت نیست. چون که بشر را از هر بدی مبرا کرده و مستحق بهشت و جنات میکند و تا حتی انسان را به خدا میرساند. قدردانی از ولایت این است که سنخه ولایت باشید و ولایت را فراموش نکنید. قدردانی از ولایت این است که عادل و مظلومخواه باشید، نه ظالمخواه و ظالمپرور! قدردانی از ولایت این است که امرش را اطاعت کنید، گناه نکنید، خدعه نکنید و ستار العیوب باشید.[۱۱۳] قدردانی از ولایت این است که سخاوت داشته باشید. قدردانی از ولایت این است که در مقابل ولایت خجل باشید و خودتان را نادان حساب کنید. قدردانی از ولایت این است که بفهمید ولایت امر خدا، خواست خدا و مقصد خداست، مشابهی ندارد و کفواً اَحد است؛ یعنی احدی مثلش نیست که دنبالش بروید.
اگر شما از ولایت قدردانی کنید، از همه چیزِ خدا تشکر کردهاید. این که میگوید اهل تسنن کافر و مرتدند، کفران ولایت کردهاند و دنبال آن دو نفر رفتند. نمیتوانم خیلی افشا کنم، به دینم! ما قدردانی از ولایت نمیکنیم که میگوید بیدین از دنیا میروید! یعنی باید امر ولایت را اطاعت کنیم تا هماهنگ با آن شویم. ما هنوز هماهنگ با خواست خودمان هستیم.
برای هماهنگی با ولایت باید صفات ائمه را داشته باشیم. صفات آنها صفات الله است، صفات آنها سخاوت است. ما باید در همه حال به فکر فقرا و دوستان علی (علیهالسلام) باشیم. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) همین طور بود، با فقیرترین مردم سر و کار داشت. فقیرترین مردم، قویترین مردم است.[۱۱۴] امیرالمؤمنین (علیهالسلام) قدرت خدا، امر خدا، مقصد خدا، حجت خداست؛ هر نفس او «اَفضل من عبادة ثَقلین» است؛ اما به خرابهها میرفت و به فقرا رسیدگی میکرد. یا به زنها کمک میکرد و مشک آبشان را میبرد، نخلستان درست میکرد و به فقرا میداد؛ چون میدید خدا از این کار خوشش میآید.
روایت داریم که اشخاصی بودند که تا چندهزار شتر سرخ مو داشتند؛ اما امیرالمؤمنین (علیهالسلام) درِ دکان میثم میرفت و به آن خرمافروش که ولایت خود را نفروخته سر میزد. این ارزش میثم است! خوشا به حال کسی که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) سراغ او بیاید، حضرت زهرا (علیهاالسلام) سراغ او بیاید. یک وقت ما حضرت زهرا (علیهاالسلام) را میخواهیم؛ اما یک وقت آنقدر ارزش پیدا میکنیم که حضرت زهرا (علیهاالسلام) دنبال ما میفرستد! فرمود: علی جان! چهار روز است که سلمان و اباذر و مقداد را ندیدهام، بگو بیایند که آنها را ببینم. اگر سراغ گناه و معصیت و نافرمانی نرفتید، امام زمان (عجلاللهفرجه) سراغتان میآید. آنها به دیدن امر خودشان میآیند. حضرت زهرا (علیهاالسلام) در تمام خلقت فقط دوست امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را میخواهد. یک کاری کنید که دوست آنها شوید.
میثم عزت از خلق نمیخواهد که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) یعنی عظمت تمام خلقت، او را عزت میکند. ما عزت از خلق میخواهیم! باید در مقابل ائمه (علیهمالسلام) شرمنده و در مقابل تمام مردم سرافراز باشیم. به سی جزء کلام الله در تمام عمرم، نه تنها در مقابل خدا خاضع و خاشع بودم؛ بلکه در برابر فقرا هم فروتن بودم.[۱۱۵] در مقابل ثروتمندان متکبر بودم و به فقرا تواضع میکردم. روایت داریم اگر به شخص دارایی برای ثروتش سلام کنی، ثلث ایمانت را از دست میدهی، سلام دوم و سوم، دیگر ایمان نداری.[۱۱۶] عزت را خدا میدهد. اگر عزت از خلق خواستید، خوار میشوید![۱۱۷]
شخصی به خانه امام حسن آمد و گفت: آقا جان! من فقیرم. امام حسن فرمود: نگو که فقیرم. گفت: من که چیزی ندارم! فرمود آیا ولایتِ ما را میفروشی؟ گفت: والله! اگر دنیا را پر از طلا و نقره کنند، ولایت شما را نمیفروشم! جان میدهم اما ولایتم را نمیدهم. حضرت فرمود تو دستتنگی وگرنه غنی هستی. چنین کسی همیشه بر روی قله ولایت است و آن را از دست نمیدهد، چون ولایت خود را به همه دنیا نمیفروشد. این گدا نیست. گدا آن کسی است که در فکر دنیاست و مدام میخواهد جمع کند!
در این عالم یک رزق وجود دارد و یک روزی! و این دو با هم تفاوت دارند. روزی آن است که میخوریم و رزق محشور شدن با ائمه طاهرین (علیهمالسلام) است.[۱۱۸] این حرفها رزق است، اینها خواست ائمه است. روزی جسم شما را پرورش میدهد؛ اما رزق، دین و روح شما را پرورش میدهد.
این حرفها حرف نیست، کلام است. اینها نجات بشر است. اینها کل کمال است. این حرفها انسانساز است. اینها حرف نیست، امر مُنزَل است که به زبان آن متقی که در بنیادش علی (علیهالسلام) بوده و در نطفهاش علی (علیهالسلام) دمیده شده، افشا میشود. متقی شما را از جهل میرهاند، جهل آن است که معرفت به ولایت نداشته باشید[۱۱۹]، پس باید از این حرفها قدردانی کنید.
وقتی پیامبر میخواست از دنیا برود، به مردم خطاب کرد که من چه پیامبری برای شما بودم؟ مردم گفتند: تو بودی که به ما تمدن دادی. پیامبر فرمود: من هیچ اجری از شما نمیخواهم، فقط ذوی القربای مرا احترام کنید! حالا من هم فقط از شما درخواست میکنم که این حرفها را با حرفهای بعضی فرق بگذارید! همان طور که پیامبر فرمود: علی (علیهالسلام) بر حق است، این حرفها ماورایی و برحق است و شما را به کل کمال میرساند، دنبال حرف و فکر دیگری نروید!
به تمام آیات قرآن! توان دارم و بیتوانم. هیچ چارهای هم ندارم؛ چون کسی را سراغ ندارم که توانش را خرج مقصد من کند! رفتنها را میبینم و استقامتی نمیبینم. مبادا از محدوده کنار بروید! خدا برای هر چیز مصداقی گذاشته است. سلمان جزء اهل بیت و اُسامه جزء آتش شده است. هر دوی آنها خدمت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) و ائمه (علیهمالسلام) بودهاند. مگر اُسامه دفاع از امیرالمؤمنین (علیهالسلام) و حضرت زهرا (علیهاالسلام) نکرد!؟ مبادا شما که الان آمدهاید و دفاع از ولایت میکنید، مانند اُسامه بشوید و تا آخر نرسانید![۱۲۰] به خدا میگویم: تو را به حق پنج تن قسم میدهم که اگر قرار باشد مثل اُسامه شوم، قبل از آن جان مرا بگیر تا فردای قیامت پیش زهرای عزیز (علیهاالسلام) سرافراز باشم.
اگر بخواهید خدا فهم بهتان بدهد، باید تمام نفهمیهای دنیا را کنار بزنید. هوا و هوس، خیال و گُلهای مَنجلابی دنیا، بشر را محاصره کرده و به او حمله آورده است. ما باید از محاصره دنیا سرپیچی کنیم و بگوییم علی! اما خیلی مشکل است. چرا به این زمان «شر الازمنه» میگوید؟ چون تمام فسادها به بشر حمله آورده است. شما باید مؤمن باشید و تمام اینها را با فکر و عقل و کمک ائمه (علیهمالسلام) خنثی کنید. پیامبر فرمود: امت من هفتاد و سه فرقه میشوند، فقط یکی از آنها ناجی است. خدا حاج شیخ عباس تهرانی را رحمت کند. میگفت: باز هر کدام از آنها فرقه، فرقه میشوند.
شما باید در بین تمام آنها پرچم علی (علیهالسلام) و زهرای عزیز (علیهاالسلام) را به دست داشته باشید و به تمام خلقت افتخار کنید و بگویید: خدا ما را ثابت نگه داشت که طرفدار اهل دنیا نشدهایم. پس خدا شما را حفظ میکند، نترسید و حوادث دنیا را خنثی کنید. باید آتش غضب، خیال و فکر باطلتان را خاموش کنید و یک پرچم «لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله» در سینهتان باشد و پذیرای هیچ پرچمی نباشید؛ چون آن پرچمِ توحید و ولایت است.
امروز اغلب مردم ولایتخنثی کنند، نه ولایتقبولکن. دنیا میگذرد، آخرت بقاست و دنیا فناست، ما در فناییم؛ اما باید در بقا باشیم. ولایت است که بشر را باقی و از تمام حوادث دنیا حفظ میکند؛ اما ولایتتان را نفروشید!
آسوده خاطرم که در دامن توام | دامن نبینم که در دامنش روم | |
دامن به غیر دامن تو بیمحتوا بود | دامان توست که اتصال به ماوراء بود |
کجا ولایت را بیشتر میشناسیم؟
کجا کسری نداریم؟ وقتی بگوید سلمان منا اهل البیت. تا جزء اهل بیت نشویم، کسری داریم.
کجا بشر در باطن پیش میرود؟ وقتی محبت امیرالمؤمنین (علیهالسلام) دارد. آنچه مشکل در تمام خلقت گشوده میشود، توسط امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است.
کجا گناه در برابر ما فلج است؟ جایی که حربه گناه نداشته باشیم.
کجا حربه گناه نداری؟ وقتی که ولایت ما کامل باشد، دیگر حربه گناه نداریم و همیشه در فکر نجات بشریم.
کجا ما نماینده خدا یا امام حسین (علیهالسلام) میشویم؟ جایی که فقرای واقعی را مثل فرزند خودمان بدانیم و شب و روز به فکر آنها باشیم.
کجا آسمانشکن میشویم؟ وقتی کارت علی (علیهالسلام) داشته باشیم؛ یعنی چشممان را بپوشانیم، سخی باشیم و مهر دنیا نداشته باشیم.
کجا از اهل بهشت بالاتر میشویم؟ وقتی ولایتمان تزریقی باشد و برای معرفة الله کار کنیم، نه برای بهشت!
کجا سقوط میکنیم؟ زمانی که بگوییم ما بلدیم! بلد، خودِ ولایت است.
کجا دنبال کسی نمیرویم؟ وقتی بدانیم هرکسی خودش محتاج است. باید دنبال کسی برویم که محتاج نیست. تمام خلقت دستش در برابر علی (علیهالسلام) دراز است.
کجا گوارای امام زمان (عجلاللهفرجه) میشویم؟ وقتی تصفیه بشویم. گواری امام زمان (عجلاللهفرجه) یعنی آن موقعی که امام زمان (عجلاللهفرجه) از ما راضی باشد.
کجا تمام خلقت را با جو ولایت میبینیم؟ وقتی تمام خلقت را در اختیار ولایت ببینیم. هشام تمام خلقت را در در حضور امام دید که امام تمام خلقت را میبیند.
کجا اعتقاد دنیاییمان درست است؟ وقتی ایمان به آخرت پیدا کنیم.
کجا متصل به ظلمت هستیم؟ وقتی کارمان روی امر نباشد.
کجا عقلمان نمیرسد؟ وقتی ولایتِ خیالی داشته باشیم.
کجا امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را نشناختهایم؟ وقتی کسی را مصداق او بدانیم.
کجا مَحرم عقایدی میشویم؟ وقتی «لا اله الا الله، محمد رسول الله، علی ولی الله» میگوییم.
کجا به آسمان مَحرم میشویم؟ وقتی محبت دنیا نداشته باشیم.
کجا مَحرم تعریفی هستیم؟ وقتی خودمان میگوییم که من مَحرم هستم.
کجا مَحرم تأییدی هستیم؟ وقتی به کل خلقت مَحرم میشویم.
کجا به کل خلقت مَحرم میشویم؟ وقتی با کل خلقت سنخه شویم.
کجا با کل خلقت سنخه میشویم؟ وقتی ولایت را مطلق بدانیم و مطلق دنبال خلق نرویم!
کجا توجه به دنیا نداریم؟ وقتی این حرفها را مرور کنیم.
کجا کافر به حجت خدا میشویم؟ وقتی امام را خلق حساب کنیم.
کجا بنده خدا میشویم؟ وقتی قدرتمان را صرف قدرت کنیم.
کجا در برابر وجدانمان رفوزه میشویم؟ وقتی مقدس میشویم.
کجا خوابمان بیداری است؟ وقتی در خواب نیز به فکر کار خیر باشیم.
کجا بیداریمان خواب است؟ وقتی ولایت را نشناسیم.
کجا عالم خشک میشود؟ وقتی مَهر حضرت زهرا (علیهاالسلام) نباشد.
کجا عالم فرو میریزد؟ وقتی حجت خدا در آن نباشد.
کجا بفهمیم که امیرالمؤمنین (علیهالسلام) را قبول داریم؟ وقتی امرش را اطاعت کنیم، گناه نکنیم، دروغ نگوییم، خدعه نکنیم، چشممان را حفظ کنیم و سخی باشیم.
کجا دنبال خلق نمیرویم؟ وقتی ما ناقصبینِ مردم باشیم، نه بدبینِ مردم.
کجا حضرت زهرا (علیهاالسلام) روز قیامت از ثوابش به ما میدهد؟ جایی که ما از عنایت و عطایی که بهمان شده، انفاق کنیم.
کجا ما مصرّ خفی نیستیم؟ زمانی که گناهی جرم نباشد و آن را مرتکب نشویم.
کجا کارمان به مشکل برنمیخورد؟ وقتی خلق را تأیید نکنیم.
کجا فکرمان ذکر است و ذکرمان ورد است؟ اگر فکر داشته باشیم، ذکر است؛ اما ذکر بیفکر ورد است. اگر اهل تسنن فکر داشتند، امیرالمؤمنین (علیهالسلام)، یعسوب الدین، امام المبین را در خانه نمیگذاشتند و آن دو نفر را قبول نمیکردند.
کجا شبیه امام زمان (عجلاللهفرجه) میشویم؟ بقیة الله یعنی حضرت جایی نمیرود، ما هم جایی نرویم.
کجا اهل جهنم میشویم؟ زمانی که در اجتماع آمدیم؛ چون این اجتماعِ خلق است. هفتاد هزار نفر در اجتماع آمدند. اجتماع یعنی جمعیت زیاد و امر کم. اجتماع یعنی اشتباه!
یا علی
ارجاعات
- ↑ (غررالحکم، ح 5048، )
- ↑ كان رسول الله ص يكثر تقبيل فاطمة عليها و على أبيها و بعلها و أولادها ألف ألف التحية و السلام فأنكرت ذلك عائشة فقال رسول الله ص يا عائشة إني لما أسري بي إلى السماء دخلت الجنة فأدناني جبرئيل من شجرة طوبى و ناولني من ثمارها فأكلته فحول الله ذلك ماء في ظهري فلما هبطت إلى الأرض واقعت خديجة فحملت بفاطمة فما قبلتها قط إلا وجدت رائحة شجرة طوبى منها.
على بن ابراهيم قمى در تفسيرش از امام صادق عليه السلام روايت كرده: پيامبر دخترش فاطمه را خيلى دوست داشت و هر وقت او را میدید میبوسید، عایشه از اين موضوع اظهار ناراحتى میكرد، پس رسول خدا فرمود: اى عایشه! در آن شبى كه مرا به آسمان بردند، داخل بهشت، جبرئيل دست مرا گرفته نزدیک درخت طوبى برد و مقدارى از ميوه آن را به من داد، پس از خوردن آن ميوه، نطفهاى در پشت من به هم رسيد، هنگامى كه به زمين بازگشتم با خديجه همبستر شدم و او به فاطمه حامله شد، پس هيچ گاه فاطمه را نبوسيدهام مگر اينكه بوى درخت طوبى را از او استشمام كردهام. (بحار الانوار، ج 8، ص 120) و (احقاق الحق، جلد 10، صفحه 186) و (لسان المیزان، جلد 1، صفحه 134) - ↑ «اذا صعدت روح المؤمن الی السماء تعجبت الملائکه و قالت: عجبا لکیف نجی من دار فسد فیها خیارنا»
وقتی روح مؤمن به آسمان صعود میکند ملائکه تعجب میکنند و میگویند: عجبا! چگونه نجات پیدا کرد از دنیایی که بهترینهای ما در آن فاسد شدند. (غررالحکم: ج 3، ص 145 در باب احوالات آخرالزمان و عیون الحکم و المواعظ، ص 1) - ↑ «انا امر الحی الذی لایموت، انا امرالله و الروح، کما قال سبحانه یسالونک عن الروح قل الروح من امر ربی» (بحار، ج 39، ص 347 و مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام، ص 268)
- ↑ «ارتد الناس بعد النبی الا ثلاثة نفر، المقداد، ابوذر و سلمان»... (اختصاص، ص 6 و بحار، ج 34، ص273)
- ↑ ما رواه عمّار عن أمير المؤمنين عليه السّلام في كتاب الواحدة، أنه قال: «يا عمّار باسمي تكوّنت الكائنات و الأشياء، و باسمي دعا سائر الأنبياء ...»
امیرالمومنین فرمود: موجودات و اشیا با اسم من موجود شدند و تمام پیامبران به اسم من دعا کردند. (مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين عليه السلام، ص 253) و جامع الاسرار، ص20 - ↑ ۷٫۰ ۷٫۱ ۷٫۲ (سوره المائدة، آیه 3)
- ↑ رُوِيَ عَنِ اَلصَّادِقِ عَنْ أَبِيهِ عَنْ جَدِّهِ عَلَيْهِمُ السَّلاَمُ قَالَ: مَرَّ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ عَلَيْهِ اَلسَّلاَمُ فِي مَسْجِدِ اَلْكُوفَةِ وَ قَنْبَرُ مَعَهُ فَرَأَى رَجُلاً قَائِماً يُصَلِّي فَقَالَ يَا أَمِيرَ اَلْمُؤْمِنِينَ مَا رَأَيْتُ رَجُلاً أَحْسَنَ صَلاَةً مِنْ هَذَا فَقَالَ أَمِيرُ اَلْمُؤْمِنِينَ يَا قَنْبَرُ فَوَ اَللَّهِ لَرَجُلٌ عَلَى يَقِينٍ مِنْ وَلاَيَتِنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ خَيْرٌ مِمَّنْ لَهُ عِبَادَةُ أَلْفِ سَنَةٍ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اَللَّهَ أَلْفَ سَنَةٍ لاَ يَقْبَلُ اَللَّهُ مِنْهُ حَتَّى يَعْرِفَ وَلاَيَتَنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ لَوْ أَنَّ عَبْداً عَبَدَ اَللَّهَ أَلْفَ سَنَةٍ وَ جَاءَ بِعَمَلِ اِثْنَيْنِ وَ سَبْعِينَ نَبِيّاً مَا يَقْبَلُ اَللَّهُ مِنْهُ حَتَّى يَعْرِفَ وَلاَيَتَنَا أَهْلَ اَلْبَيْتِ وَ إِلاَّ أَكَبَّهُ اَللَّهُ عَلَى مَنْخِرَيْهِ فِي نَارِ جَهَنَّمَ .
جامع الاخبار: از حضرت صادق عليه السّلام از پدر بزرگوارش از جد عزيزش نقل كرد كه امير المؤمنين عليه السّلام با قنبر در مسجد كوفه بمردى برخوردند كه ايستاده و نماز ميخواند قنبر گفت يا امير المؤمنين شخصى را نديدهام كه بهتر از اين مرد نماز بخواند امير المؤمنين عليه السّلام فرمود اى قنبر كسى كه يقين بولايت ما اهل- بيت داشته باشد بهتر است از كسى كه هزار سال عبادت كند اگر شخصى هزار سال خدا را عبادت كند و عمل هفتاد و دو پيامبر را انجام دهد خداوند از او نمىپذيرد مگر اينكه عارف بولايت ما باشد و گر نه او را بسر در آتش جهنم مىافكند. (بحار الانوار، ج 27، ص 196) و تاریخ بغداد، ج 3، ص 122 - ↑ يَا عَمَّارُ إِذَا رَأَيْتَ عَلِيّاً سَلَكَ وَادِياً وَ سَلَكَ اَلنَّاسُ وَادِياً غَيْرَهُ فَاسْلُكْ مَعَ عَلِيٍّ وَ دَعِ اَلنَّاسَ إِنَّهُ لَنْ يُدْلِيَكَ فِي رَدًى وَ لَنْ يُخْرِجَكَ مِنَ اَلْهُدَى
ای عمار، هر گاه تو بینی که علی به یک وادی میرود و همه مردم به وادی غیر او میروند، تو به وادی علی سلوک کن و وادی مردم را بگذار که او [امیرالمؤمنین] تو را به هلاکت نزدیک نمیگرداند و از هدایت بیرون نمیبرد. (کشف الغمة، ج 1، ص 143) - ↑ عَنِ الْأَصْبَغِ بْنِ نُبَاتَةَ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یَقُولُ ...فِی آخِرِ الزَّمَانِ وَ اقْتِرَابِ السَّاعَةِ وَ هُوَ شَرُّ الْأَزْمِنَةِ...
آخرالزمان و نزدیک به قیامت، بدترین زمانهاست... (وسائل الشیعه، جلد 20، ص 35 و من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 390 ) - ↑ عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ قَالَ: هَذَا کِتَابُ اللَّهِ الصَّامِتُ وَ أَنَا کِتَابُ اللَّهِ النَّاطِقُ. (وسائل الشیعه، ج 27، ص 34) و بحار، ج 30، ص 546 و مرآة العقول، ج 1، ص23
- ↑ پیامبر فرمود: شبی که به معراج برده شدم هیچ در و حجاب و هیچ درخت و برگ و میوهای ندیدم مگر روی آن نوشته بود: علی، علی! و اسم علی بر روی تمام اشیاء نوشته شده است. انوار النعمانیه، ج 1، ص124
- ↑ عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ: إِنَّ حَلْقَةَ بَابِ الْجَنَّةِ مِنْ يَاقُوتَةٍ حَمْرَاءَ عَلَى صَفَائِحِ الذَّهَبِ فَإِذَا دُقَّتِ الْحَلْقَةُ عَلَى الصَّفْحَةِ طَنَّتْ وَ قَالَتْ يَا عَلِيُّ. (امالی شیخ صدوق، ص 589) و مدینة المعاجز، ج 2، ص 362 و کنزالعمال، ج 11، ص 624
- ↑ «قلب المومن عرش الرحمن» بحار، ج 55، ص 39
- ↑ (سوره الأعراف، آیه 179)
- ↑ وفي خبر طويل قال رسول الله لما أسري بي الى السماء رأيت تحت العرش فضاء وسعيا مملوءا من نياق الجنة لا يرى أولها ولا آخرها وعليها أحمال وعلى كل ناقة جارية وزمام كل ناقة بيد غلام من غلمان الجنة وسئلت عن جبرئيل عن هذه النوق وأحمالها قال هذه جهاز أبنتك فاطمة الى دار علي وقلت له ما هذه الأحمال فقال لا أدري فقلت له أنخ واحدة منها وفعل و رأيت حملها مملوءا من الكتب كل حمل مشتمل على ألف كتاب وكل كتاب فيه ألف فضيلة من فضايل أمير المؤمنين وقرأت فضيلة من فضائله وإذا كتب فيها أن الله عز وجل خلق سبعين ألف عالم وفي كل عالم سبعين ألف بلد وفي كل بلد سبعين ألف مسجد وفي كل مسجد سبعين ألف محراب وفي كل محراب يصلي أمير المؤمنين عليه السلام (مجمع النورین و الملتقی البحرین، ص 45) و کشف الاسرار الشهاده، ص 202
- ↑ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ كِتَابَ اللَّهِ وَ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ وَ إِنَّ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ هُوَ أَفْضَلُ لَكُمْ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ لِأَنَّهُ يُتَرْجِمُ لَكُمْ كِتَابَ اللَّه
از زيد بن ثابت روايت است كه پيامبر فرمود: من دو چيز گرانبها را در ميان شما میگذارم: كتاب خدا و على بن ابى طالب و او برايتان از كتاب برتر است، چرا كه او كتاب را براى شما، تفسير میكند. (ارشاد القلوب، ج 2، ص 378) و ینابیع المودة، ص 40 - ↑ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْعَبَّاسِ قَالَ لَمَّا حَضَرَتِ النَّبِيَّ ص الْوَفَاةُ وَ فِي الْبَيْتِ رِجَالٌ فِيهِمْ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص هَلُمُّوا أَكْتُبْ لَكُمْ كِتَاباً لَنْ تَضِلُّوا بَعْدَهُ أَبَداً فَقَالَ عُمَرُ لَا تَأْتُوهُ بِشَيْءٍ فَإِنَّهُ قَدْ غَلَبَهُ الْوَجَعُ وَ عِنْدَكُمُ الْقُرْآنُ حَسْبُنَا كِتَابُ اللَّه... (امالی مفید، ص 36)
عبد اللَّه بن عبّاس گويد: چون زمان رحلت رسول خدا (ص) فرا رسيد گروهى كه عمر بن خطّاب نيز در ميان آنان بود در خانه حضور داشتند، رسول خدا (ص) فرمود: بيایيد نامهاى براى شما بنويسم تا هرگز پس از آن گمراه نشويد. عمر گفت: چيزى نياوريد كه درد بر او غلبه كرده، و قرآن نزد شما هست، و كتاب خدا ما را كافى است... و صحیح بخاری، ج 4، ص 5 و کتاب المرضی، باب 357 و مسند احمد بن حمبل، ج 1، ص 325 و صحیح مسلم، ج 3 و ... - ↑ قال رسول الله: لو انَ الملائکة المقربین و الانبیاء المرسلین اجتمعوا علی بغض علی و لن یفعلوا لعذبهم النار» امالی، ج 1، ص 132 و البرهان، ج 5، ص 774
امام صادق فرمود: خدا دوازده هزار نوع عالم دارد که هر عالمی از آنها بزرگتر از هفت آسمان و زمین است و هر کدام این عوالم نمیدانند که برای خدای عزوجل عالم دیگری هم غیر از این عالم وجود دارد و من حجت خدا بر تمام آنها هستم. خصال شیخ صدوق، ص 781 - ↑ أنا حجّة اللّه على خلقه من أهل سماواته و أرضه، و ما في السماء من ملك يخطو قدماٌ عن قدم إلّا بإذني
امیرالمومنین فرمود: من حجت خدا بر مخلوقات او، اعم از اهل آسمانها و زمین هستم و در آسمانها هیچ فرشتهای قدم از قدم برنمیدارد؛ مگر با اجازه من (مشارق أنوار اليقين في أسرار أمير المؤمنين، ج1، ص 345) - ↑ ... ثم توجه [الحسین علیه السلام] نحو القوم، وقال: يا ويلكم! علی ما تقاتلوني، على حق تركته، أم على سنة غيرتها، أم على شريعة بدلتها؟! فقالوا: بل نقاتلك بغضا منا لأبيك! وما فعل بأشياخنا يوم بدر وحنين! ... (مقتل ابومخنف، ص 132) و ینابیع الموده، قندوزی حنفی، ص 366 و منهاج البراعه، ج 18، ص 18
- ↑ امام حسن عسکری فرمود: «نحن حجج الله علی خلقه و جدتنا فاطمة حجة الله علینا» (تفسیر اطیب البیان، ج 13، ص 226)
- ↑ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَا قَسِيمُ اللَّهِ بَيْنَ الْجَنَّةِ وَ النَّارِ وَ أَنَا الْفَارُوقُ الْأَكْبَرُ وَ أَنَا صَاحِبُ الْعَصَا وَ الْمِيسَم (کافی ج 1، ص 198)
اميرالمؤمنين فرموده: من از طرف خدا بهشت و دوزخ را تقسيم كنم، من فاروق اكبرم، من صاحب عصا و ميسم هستم.
فِي جَوَامِعِ اَلْجَامِعِ وَ رُوِيَ: فَتَضْرِبُ اَلْمُؤْمِنَ فِيمَا بَيْنَ عَيْنَيْهِ بِعَصَا مُوسَى، فَتَنْكُتُ نُكْتَةً بَيْضَاءَ فَتَفْشُو تِلْكَ اَلنُّكْتَةُ فِي وَجْهِهِ حَتَّى يُضِيءَ لَهَا وَجْهُهُ، وَ تَكْتُبُ بَيْنَ أَيْدِيهِ: مُؤْمِنٌ، وَ تَنْكُتُ اَلْكَافِرَ بِالْخَاتَمِ فَتَفْشُو تِلْكَ اَلنُّكْتَةُ حَتَّى يَسْوَدَّ لَهَا وَجْهُهُ وَ تَكْتُبُ بَيْنَ عَيْنَيْهِ كَافِرٌ (تفسير نور الثقلين، جلد۴، صفحه۹۹) و ملاحم و فتن، ص 80 - ↑ جابر بن عبدالله انصاری عن رسول الله، قال الله تبارک و تعالی: «یا احمد، لولاک لما خلقت الافلاک و لولا علی لما خلقتک و لولا فاطمه لما خلقتکما» (جنة العاصمه، ص 284 به نقل از کشف اللالی، ملتقی البحرین، ص 104 و مستدرک سفینة البحار و بحار، ج 54، ص 199)
- ↑ كُنْتُ نَبِيّاً وَ آدَمُ بَيْنَ اَلْمَاءِ وَ اَلطِّينِ.
[پیامبر فرمودند:] من نبی بودم هنگامی که آدم در گلش بود. (مناقب، ج1، ص 214) و کنزالعمال، ج 12 ص 426 و سنن ترمذی، ج 5، ص 585 - ↑ بعث علىّ مع كلّ نبىّ سرّا، و معى جهرا (جامع الاسرار، ص 382 و المراقبات، ص 259)
- ↑ امام صادق فرمود: «و هی الصدیقه الکبری و علی معرفتها دارت القرون الاولی» و او صدیقه کبری است و قرون نخستین حول معرفت او گذشته است. (بحار، ج 43، ص 105)
- ↑ ما تكاملت النبوّة لنبيّ، حتّى أقرّ بفضلها و محبّتها
امام صادق فرمود: هیچ پیامبری به رسالت مبعوث نشد مگر اینکه به فضیلت و محبت حضرت زهرا (علیهاالسلام) اقرار کرد. (مدینة المعاجز، بحرانی، ) - ↑ از امام باقر درباره مصحف سوال شد و حضرت فرمود: اخبار آنچه تا حال بوده و آنچه تا روز قیامت خواهد بود و هریک از آسمانها و نام هر فرشته و تمام انبیا و اقوام ایشان و اسامی مخالفانشان، اسامی تمام شیعیان و کافران از آغاز تا پایان آفرینش، نام تمام شهرها... و هر دگرگونی در ادوار گوناگون در مصحف فاطمه وجود دارد. اسامی تمام آفریدگان و مدت عمر آنها، صفت و عداد بهشتیان، صفت و تعداد جهنمیان، علم حقیقت قرآن، علم تورات و انجیل و زبور... ، تمام آنچه را که گفتم فقط در دو برگ اول آن بود و حتی یک حرف از مابقی آن را بازگو نکردم. دلائل الامامه، ص 28-27
- ↑ قالت عائشة: کنا نخیط ونغزل وننظم الابرة باللیل فی ضوء وجه فاطمة
عایشه میگوید: ما در شعاع نور صورت فاطمه، در شب تاریک خیاطی، پشمریسی و سوزن نخ میکردیم. (الاخبار الدول وآثار الاول فی التاریخ، ج۱، ص۲۵۶) و (احقاق الحق شوشتری، جلد 19، صفحه 16) - ↑ بحار، ج 43، ص 30
- ↑ قال رسول الله: «سمیت الزهرا لان نورها زهرت به السماوات» به آن جهت حضرت را زهرا (علیهاالسلام) نامیدند که آسمانها به نور او روشن شد. (بحار الانوار، جلد 40، صفحه 44) و (بحار الانوار، جلد 43، صفحه 11)
- ↑ أَنَّ عَلِيّاً اسْتَقْرَضَ مِنْ يَهُودِيٍّ شَعِيراً فَاسْتَرْهَنَهُ شَيْئاً فَدَفَعَ إِلَيْهِ مُلَاءَةَ فَاطِمَةَ رَهْناً وَ كَانَتْ مِنَ الصُّوفِ فَأَدْخَلَهَا الْيَهُودِيُّ إِلَى دَارٍ وَ وَضَعَهَا فِي بَيْتٍ فَلَمَّا كَانَتِ اللَّيْلَةُ دَخَلَتْ زَوْجَتُهُ الْبَيْتَ الَّذِي فِيهِ الْمُلَاءَةُ بِشُغُلٍ فَرَأَتْ نُوراً سَاطِعاً فِي الْبَيْتِ أَضَاءَ بِهِ كُلُّهُ فَانْصَرَفَتْ إِلَى زَوْجِهَا فَأَخْبَرَتْهُ بِأَنَّهَا رَأَتْ فِي ذَلِكَ الْبَيْتِ ضَوْءاً عَظِيماً فَتَعَجَّبَ الْيَهُودِيُّ زَوْجُهَا وَ قَدْ نَسِيَ أَنَّ فِي بَيْتِهِ مُلَاءَةَ فَاطِمَةَ فَنَهَضَ مُسْرِعاً وَ دَخَلَ الْبَيْتَ فَإِذَا ضِيَاءُ الْمُلَاءَةِ يَنْشُرُ شُعَاعُهَا كَأَنَّهُ يَشْتَعِلُ مِنْ بَدْرٍ مُنِيرٍ يَلْمَعُ مِنْ قَرِيبٍ فَتَعَجَّبَ مِنْ ذَلِكَ فَأَنْعَمَ النَّظَرَ فِي مَوْضِعِ الْمُلَاءَةِ فَعَلِمَ أَنَّ ذَلِكَ النُّورَ مِنْ مُلَاءَةِ فَاطِمَةَ فَخَرَجَ الْيَهُودِيُّ يَعْدُو إِلَى أَقْرِبَائِهِ وَ زَوْجَتُهُ تَعْدُو إِلَى أَقْرِبَائِهَا فَاجْتَمَعَ ثَمَانُونَ مِنَ الْيَهُودِ فَرَأَوْا ذَلِكَ فَأَسْلَمُوا كُلُّهُمْ.
ابن شهر آشوب و قطب الدين راوندى گويند: روايت شده كه على عليه السّلام مقدارى جو از يك يهودى قرض كرد، يهودى مزبور گفت: بايد در ازاى آن چيزى را به عنوان رهن در نزد من بگذارى. و على عليه السّلام چادر حضرت فاطمه عليها السّلام را كه پشم بود به او داد. آن شخص چادر را گرفته و به خانه برده، در اطاقى گذاشت. به هنگام شب زن آن شخص براى انجام كارى داخل اطاق مذكور گرديد و نورى را ديد كه اطاق را روشن كرده، فورا از اطاق خارج شد و آنچه را ديده بود به شوهرش اطلاع داد، مرد يهودى كه فراموش كرده بود چادر فاطمه عليها السّلام در آن اطاق است تعجّب نمود و به سرعت برخاسته داخل آن اطاق گرديد و بلافاصله دريافت كه آن نور از چادرى ساطع مىشود كه على عليه السّلام آن را گرو گذاشته است. پس آن مرد يهودى و همسرش از خانه خارج شده و هر يك به سوى اقوام خويش شتافته و آنها را از معجزهاى كه ديده بودند آگاه نمودند، و در اثر اين واقعه هشتاد نفر از آنها به اسلام متمايل گرديده و ايمان آوردند. (بحار، ج 43، ص 30) و سفینة البحار، ج 1، ص 570 و بحار الانوار، ج 43، ص 70 - ↑ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلاَمُ : أَنَّ عَلِيّاً عَلَيْهِ السَّلاَمُ حَمَلَ فَاطِمَةَ صَلَوَاتُ اَللَّهِ عَلَيْهَا عَلَى حِمَارٍ وَ سَارَ بِهَا لَيْلاً إِلَى بُيُوتِ اَلْأَنْصَارِ يَسْأَلُهُمُ اَلنُّصْرَةَ وَ تَسْأَلُهُمْ فَاطِمَةُ عَلَيْهَا السَّلاَمُ اَلاِنْتِصَارَ لَهُ فَكَانُوا يَقُولُونَ يَا بِنْتَ رَسُولِ اَللَّهِ قَدْ مَضَتْ بَيْعَتُنَا لِهَذَا اَلرَّجُلِ لَوْ كَانَ اِبْنُ عَمِّكِ سَبَقَ إِلَيْنَا أَبَا بَكْرٍ مَا عَدَلْنَاهُ بِهِ ... (بحار، ج 28، ص 351)
- ↑ أَقْبَلَ [رسول الله] عَلَى عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَقَالَ: يَا أَخِي، إِنَّ قُرَيْشاً سَتَظَاهَرُ عَلَيْكُمْ وَ تَجْتَمِعُ كَلِمَتُهُمْ عَلَى ظُلْمِكَ وَ قَهْرِكَ. فَإِنْ وَجَدْتَ أَعْوَاناً فَجَاهِدْهُمْ وَ إِنْ لَمْ تَجِدْ أَعْوَاناً فَكُفَّ يَدَكَ وَ احْقُنْ دَمَكَ.
پيامبر رو به امير المؤمنين كرد و فرمود: برادرم، به زودى قريش بر عليه تو متّحد میشوند و بر سر ظلم و مغلوب كردن تو سخنشان يكى میشود. اگر يارانى يافتى با آنان جهاد كن و اگر يارانى نيافتى دست نگهدار و خون خود را حفظ كن. (کتاب سلیم بن قیس، ج 2، ص 907) و هنگامی که میخواستند از امیرالمؤمنین برای ابوبکر بیعت بگیرند، امام فرمود:
أَمَا وَ اللَّهِ مَا أَلُومُ نَفْسِي فِي جِهَادِكُمْ وَ لَوْ كُنْتُ اسْتَمْكَنْتُ مِنَ الْأَرْبَعِينَ رَجُلًا لَفَرَّقْتُ جَمَاعَتَكُمْ وَ لَكِنْ لَعَنَ اللَّهُ أَقْوَاماً بَايَعُونِي ثُمَّ خَذَلُونِي
به خدا قسم خود را در جهاد با شما سرزنش نمیكنم، و اگر چهل نفر برايم ممكن میشد جمعيت شما را متفرّق میساختم، ولى خدا لعنت كند اقوامى را كه با من بيعت كردند و سپس مرا خوار نمودند. (کتاب سلیم بن قیس، ج 2، ص 588) - ↑ پیامبر فرمود : خدا مردم را عذاب میکند به خاطر پیروی از کسانی که حق را در فضیلت علی و عترت او کتمان میکنند. امام علی، تالیف همدانی، ص 35 و مشارق، ص 479
- ↑ الروض الفائق، ص 256
- ↑ پیامبر خطاب به امیرالمؤمنین (علیهالسلام) فرمود اگر تو نبودی کفوی برای فاطمه نبود. (بحار الانوار، جلد 43، صفحه 107) و...
- ↑ عایشه میگوید تا وقتی که فاطمه زنده بود، علی موقعیت بهتری در بین مردم داشت؛ اما پس از آن مردم به کلی از او برگشته و به او توجهی نداشتند. تلخیص الشافی، ج 3، ص 130
- ↑ در نامه طولانی دومی به معاویه، اعتراف به این جنایات به طور کامل وجود دارد. مراجعه شود به بحار، ج 8، صص 223-221
- ↑ وقتی که عباس برای عیادت به نزد حضرت زهرا آمد، حضرت او را نپذیرفت. بیت الاحزان شیخ عباس قمی، ص 242
- ↑ امام صادق فرمود: هنگامی که قائم ما به سوی مدینه میآید آن دو نفر را از قبر بیرون میآورد در حالی که تر و تازه هستند، پس آن دو را لعنت میکند و آنها را بر درختی آویزان میکند و سپس آنها را پایین آورده آتش میزند و خاکستر آنها را به باد میدهد. (بحارالانوار، جلد 52، صفحه 386)
- ↑ (حدیث کساء، غرر الاخبار و درر الآثار دیلمی، المناقب دمشقی، عوالم العلوم بحرانی، منتخب طریحی، نهج المحجة، )
- ↑ امام باقر فرمود: اطاعت حضرت زهرا بر همه مخلوقات اعم از جن و انس و طیور و وحوش و ملک واجب است. دلائل الامامه، ص 28
- ↑ مناقب، ج 3، ص 331 و تفسیر عیاشی، ج 2، ص 67 و بحار، ج 28، ص 206 و ...
- ↑ (علل الشرایع، باب 148، صفحه 187)
- ↑ در نامه دومی تصریح شده که امیرالمومنین به حضرت زهرا فرمود: اگر نفرین کنی بر روی زمین، هیچ انسانی نخواهد ماند. زیرا تو از نوح، از عاد و از هود برتری. ثمود که دوازده هزار نفر بودند، به خاطر آن ناقه عذاب شدند! بحار، ج 8، ص 222
- ↑ از امیرالمومنین روایت شده زمین به خاطر هفت نفر خلق شد و مردم به خاطر آن روزی میخورند و به جهت آنها باران میآید و من امام و پیشوای آنها هستم! و آنها همان کسانی هستند که بر حضرت زهرا نماز خواندند. خصال، ص 36
- ↑ بحار، ج 67، ص 250
- ↑ عوالم المعارف، ج 11، ص 7 و بحار، ج 43، ص 8
- ↑ در حدیث نورانیت آمده که ما را خدا نگویید؛ اما هرچه که میخواهید درباره ما بگویید. بحار، ج 26، ص 5
- ↑ امام صادق فرمود: «هل الدین الا الحب والبغض»؟ بحار، ج 68، ص 63
- ↑ امام رضا فرمود: «کمال الدین ولایتنا و البرائه من عدونا» کمال دین ولایت ما و برائت از دشمنان ماست. بحار، ج 27، ص 58
رسول خدا فرمود: خدا ایمان بندهای را قبول نمیکند مگر با ولایت علی بن ابیطالب و برائت از دشمنان او. بحار، ج 26، ص 229 - ↑ امام صادق فرمود: دروغ میگوید کسی که ادعای محبت ما اهلبیت را دارد اما از دشمنان ما تبری نمیجوید! بحار، ج 27، ص 58
امام صادق فرمود: به خدایی که محمد را به حق مبعوث کرد سوگند که اگر جبرییل و میکاییل در قلبشان ذرهای محبت آن دو نفر باشد، خداوند آنها را به رو در جهنم میافکند. بحار، ج 45، ص 339
امام حسن عسگری از قول رسول خدا فرمود: هرکس در تنهایی خود، بر دشمنان ما لعنت بفرستند، خدا صدای او را به جمیع ملائکه میرساند و ملائکه آن لعن را بالا میبرند و لعنت میکنند بر کسی که دشمنان ما اهلبیت را لعن نکند... بحار، ج 50، ص 316 - ↑ تاریخ گزیده، ص 630
- ↑ امام صادق فرمود: کسی که ما را به خاطر خدا دوست بدارد و دوستان ما را به خاطر دوستی ما و نه به خاطر امور دنیوی دوست داشته باشد و دشمنان ما را به خاطر دشمنی که با ما دارند و نه به خاطر کینههای شخصی دشمن داشته باشد، فردای قیامت اگر با گناهانی مانند ریگ بیایان و کف دریا وارد شود خداوند تبارک و تعالی او را میآمرزد. امالی طوسی، ص 156 و بحار، ج 27، ص 54 و ارشاد القلوب، ج 2، ص 77
- ↑ «انما یتقبل الله من المتقین» سوره مائده، آیه 27
- ↑ «یوْمَ نَحْشُرُ الْمُتَّقِینَ إِلَى الرَّحْمَنِ وَفْدًا» سوره مریم، آیه 85
- ↑ امام صادق فرمود: هرکس شک کند در کفر دشمنان ما اهل بیت و کسانی که به ما ظلم روا داشتند، پس خود او کافر است. وسائل الشیعه، ج 18، ص 561 و بحار، ج 27، ص 62
- ↑ . شواهد التنزیل، ج 1، ص 58
- ↑ پیامبر اکرم فرمود: ای سلمان هر کس دخترم فاطمه را دوست بدارد با من در بهشت است و هر کس کینه او را داشته باشد در آتش جهنم است. ای سلمان دوستی او در صد جا سودمند است که آسانترینِ آن مواضع: هنگام مرگ، در قبر، میزان، در محشر، در پل صراط و هنگام محاسبه اعمال است... بحار، ج 27، ص 116
- ↑ احتجاج طبرسی، ج 1، ص 98 و برهان، ج 3، ص 371
- ↑ وسائل الشیعه، ج 2، ص 875 و اهل البیت، توفیق ابوعلم، ص 165
- ↑ امیرالمومنین فرمود: «ایها الناس، انّ الدنیا دار فناء و الاخره دار بقاء» امالی صدوق، ص 110
- ↑ «وَمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلَّا لَعِبٌ وَلَهْوٌ وَلَلدَّارُ الْاخِرَةُ خَیرٌ لِلَّذِینَ یتَّقُونَ أَفَلَا تَعْقِلُونَ» سوره انعام، آیه 32
- ↑ امام صادق فرمود: به خدا سوگند که اگر دهانهای شما لجام داشت، من به هر یک از شما چیزی که به سود اوست میگفتم، به خدا سوگند، اگر افرادی متقی مییافتم، حتماً سخنانم را میگفتم. غیبت نعمانی، ص 57 و ثواب الاعمال، عقاب الاعمال، ص 19
- ↑ رسول خدا فرمود: زهرا پاره تن و قلب و روح من است! همان روحی که بین دو پهلوی من قرار دارد و هرکس او را بیازارد مرا آزرده است. نزهة المجالس، ج 2، ص 228 و نور الابصار، ص 45
- ↑ ارشاد القلوب دیلمی، ج 1، ص 21
- ↑ نهج البلاغه، حکمت 236
- ↑ «إِنَّ الَّذِینَ یكْتُمُونَ مَا أَنْزَلْنَا مِنَ الْبَینَاتِ وَالْهُدَى مِنْ بَعْدِ مَا بَینَّاهُ لِلنَّاسِ فِی الْكِتَابِ أُولَئِكَ یلْعَنُهُمُ اللُّه وَیلْعَنُهُمُ اللَّعِنُونَ» سوره بقره، آیه 159
کسانی که دلایل روشن، و وسیله هدایتی را که نازل کردهایم، بعد از آنکه در کتاب برای مردم بیان نمودیم، کتمان کنند، خدا آنها را لعنت میکند؛ و همه لعنکنندگان نیز، آنها را لعن میکنند. - ↑ ملاحم، ص 26 و فقیه، ج 2، ص 44 و کتاب یأتی علی الناس
- ↑ امام صادق فرمود: در آخرالزمان در خانه خودت قرار بگیر و مانند فرش منزل باش و ساکت بمان... بحار الانوار، ج 52، ص 270
- ↑ در باب مجالس آخرالزمان به حدیث ذی قار در روضه کافی، ج 2، ص 359 و به جامع الاخبار، فصل 88 و 102 و بحار ج 22، ص 453 و بحار، ج 52 ص 264، یأتی علی الناس، حدیث 245 و حدیث مشهور رسول الله به ابن مسعود در مکارم الاخلاق، ص 447 و بحار ج 14، ص 717 مراجعه شود.
- ↑ امام باقر فرمود: بهترین چیز در آن زمان حفظ السان و لزوم البیت است. کمال الدین: ج 1، ص 330 و بحار، ج 52، ص 145
امام صادق فرمود: گلیمهای خانه خود باشید؛ زیرا فتنه، ورز و وبال کسی است که او را برانگیزند! تحف العقول، ص 91
امام رضا فرمود: عافیت در آن زمان بر ده جز است، نه جز آن دوری از مردم و یک جزء آن در سکوت است. خصال، ج 2، ص 509 و بحار، ج 71، ص 279
امام صادق فرمود: در آخرالزمان ملازم خانه خود و گلیمی از گلیمهای آن باش. روضه کافی، ص 211، حدیث 383 و بحار، ج 52، ص 270
امیرالمومنین در نهج البلاغه فرموده: در هنگام فتنه مانند بچه شتر دوساله باش که نه پشتی دارد که سوارش شوند و نه پشمی و نه شیری دارد که دوشیده شود. نهجالبلاغه صبحی صالح، ص 651 - ↑ القطره، ج 2، ص 815 و بصائر الدرجات، ص 84 و بحار الانوار، ج 52، ص 123
- ↑ کمال الدین، ج 1، ص 303 و بحار، ج 51، ص 109
- ↑ «تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِینَ لَا یرِیدُونَ عُلُواًّ فِی الَْارْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِینَ» سوره قصص، آیه 83
- ↑ «بأبی انتم و امی طبتم» زیارت مطلقه امام حسین، مفاتیح
- ↑ (شرح الاخبار، جلد 3، صفحه 182) و (بحار الانوار، جلد 45، صفحه 40)
- ↑ بکاء الحسین میرجهانی، ص 112 و ص 497
- ↑ وقتی که تیر به قلب مبارک امام حسین اصابت کرد، دست مبارکش را پر از خون قلبش نمود و به آسمان پاشید و فرمود: در همین حال جدم رسول خدا را زیارت میکنم و میگویم: یا رسولالله، شاهد باش که سران سقیفه مرا کشتند. مقتل خوارزمی، ج 2، ص 34
- ↑ بحارالانوار، ج 6، ص 179 و بشارة المصطفی، ص 5 و رسائل المرتضی، ج 3، ص 133
- ↑ ترجمه فتوای ننگین شریح این است: حسین ارکان مسلمین را شقه شقه کرده و با امیرالمؤمنین یزید بن معاویه به مخالفت پرداخته است. برای من خروج او از اسلام محرز شده و حکم من جنگ با اوست و قتل او برای حفظ شریعت اسلام واجب است! (الفین علامه حلی، ) و (مقتل جامع، صفحه 282)
- ↑ امام صادق فرمود: همانا آسمان، زمین، کوهها، دریاها و تمام ملائکه، جهنم و ... برای امام حسین گریه کردهاند. کامل الزیارات، ص 80 و بحار، ج 45، ص 206
- ↑ کافی، ج 1، ص 465
- ↑ بحار، ج 27، ص 5 و ناسخ التواریخ، ج 1، ص 275
- ↑ کشکول النور، ج 1، ص 132 و بحارالانوار، ج 4، ص 242
- ↑ گریه نوح: خصائص الحسینیه، ص 124 و گریه ابراهیم: بکاء الحسین، ص 146 و کافی، ج 1، ص 465 و گریه موسی: بحار، ج 97، ص 125 و گریه مریم: بحار، ج 12، ص 53 و گریه عیسی: تهذیب الاحکام، ج 3، ص 277 و...
- ↑ طوبای کربلا
- ↑ تاریخ طبری، ج 6، ص 245
- ↑ در زیارت اربعین وارد شده است «و بذل مهجته فیک لیستقذ عبادک من الضلالة و الجهالة و العمی والشک والإرتیاب إلی باب الهدی من الردی» یعنی حسین بذل فرمود خون خود را در راه تو تا نجات دهد بندگان تو را از غرق شدن در دریای گمراهی و نادانی و کوردلی و شک و ریب، به سوی دروازه هدایت و از هلاکت نجات دهد.
- ↑ لهوف، ص 30 و بحار الانوار، ج 44، ص 288 و امالی، ص 141
- ↑ تفسیر عیاشی، ج 1، ص 175 و تفسیر صافی، ج 1، ص 518 و البرهان، ج 1، ص 628 و بحار، ج 14، ص 338 و تفسیر کنزالدقائق، ج 3، ص 582
- ↑ وقتی معاویه دید که همه لشکر فرار کردهاند از آنها پرسید که شما را چه شده؟ هرکدام از آنها میگفت که رویمان را از هرطرف که میگرداندیم علی را میدیدیم! معاویه با تعجب به آنها گفت: وای بر شما، شما بیست هزار نفر بودید. ... مدینة المعاجز، ص 210
روایت شده که در جنگ جمل هر مجروح و هر کشتهای میگفت علی مرا زد. کتاب مجلّی، ابن ابی جمهور، ص 40
و در مورد جنگ احزاب نیز که در زمان پیامبر واقع شده مانند این روایات آمده است. کتاب مجلی، ص 410 - ↑ عدد اصحاب موسی که بیعت هارون را از ایشان گرفت هفتاد هزار نفر بود؛ اما همگی بیعت را شکستند و متابعت گوساله و سامری را کردند و رسول اکرم از مثل این عدد برای امیرالمومنین بیعت گرفت و همگی بیعت را بعد از آن حضرت شکستند و متابعت سامری و گوساله این امت را کردند! حق الیقین مجلسی، ص 79 و احتجاج، ج 1، ص 120
- ↑ (مناقب، جلد 1، صفحه 495)
- ↑ حدیقة الشیعه، نوشته مقدس اردبیلی و مدینة المعاجز، ج 2، ص 95
- ↑ امام حسن عسکری فرمود: ای ابا هاشم، زمانی میآید که در میان مردم، سنت، بدعت است و بدعت، در میانشان سنت است. سفینه البحار، ج 2، ص 57 و حدیقة الشیعه، ص 592
- ↑ رسول خدا در مورد علائم آخرالزمان فرمود: یا سلمان، در آنزمان زنان با شوهرانشان در امور خارج منزل، مانند تجارت، شرکت میکنند. بحارالانوار، ج 6، ص 307
امیرالمؤمنین نیز فرمود: در آنزمان، زنان در کارهای اجتماعی و شخصی طرف مشورت قرار میگیرند و با مردانشان به جهت حرص به دنیا در کار تجارت شرکت میکنند. بحارالانوار، ج 52، ص 193 - ↑ لعالی الاخبار، ج 3، ص 287
- ↑ مسند احمد، ج 1، ص 76 و مستدرک الوسائل، ج 14، ص 270
- ↑ سوره جمعه، آیه 11
- ↑ حضرت زهرا فرمود: تنها خداوند میداند که چقدر خوشحالم از اینکه رسول خدا مرا عهدهدار مسئولیتهای خانه فرمود و همین را برای من کافی دانست. بحار، ج 43، ص 81
- ↑ بحار، ج 2، ص 260
- ↑ جامع احادیث شیعه، ج 1، ص 289
- ↑ رسول خدا فرمود: در آن زمان صبرکننده بر دینش مانند کسی است که آتش در کف دست خود بگیرد. مکارم الاخلاق، ص 447 و بحار، ج 14، ص 7
امیرالمومنین فرمود: در آن دوران چیزی پنهانتر از حق نیست و روشنتر از باطل چیزی نخواهد بود. در نظر مردم گمراهِ آن زمان، هیچ راهی بدتر از رفتن به راه حق نیست. روضه کافی، ج 2، ص 360
همانا زمانی برای شما پیش میآید که از دینداران نجات نیابد؛ مگر او را نادان دانند و او هم آماده باشد و تحمل کند! ترجمه اصول کافی، ج 3، ص 180 - ↑ رسول خدا فرمود: در آن زمان اغنیاء برای تفریح و تفرج، متوسطین برای تجارت و فقرا برای شهرت به حج میروند. بحار، ج 6، ص 307
- ↑ امام صادق فرمود: برآوردن حاجت برادر مؤمن، از هزار حج مقبول و آزاد کردن هزار بنده برای رضای خدا بالاتر است. امالی صدوق، ص 237 و بحار، ج 1، ص 158
- ↑ (بحار الانوار، جلد 42، صفحه 300)
- ↑ عیون اخبار الرضا، ج 2، ص 145 و معانی الخبار، ص 370 و بحار، ج 49، ص 1
- ↑ «وَیقُولُونَ نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ وَیرِیدُونَ أَنْ یتَّخِذُوا بَینَ ذَلِكَ سَبِیلا» سوره نساء، آیه 150
- ↑ منتهی الآمال، ص 236 و تحفة الاخیار، ص 215
- ↑ نقل است: شخصی بهنام مروی که یکی از اربابهای مهم تهران بود، مدرسه علمیهای در تهران ساخت. به حاج ملاعلی کَنی گفت هر طلبهای که بخواهد در مدرسه باشد، باید نمازشب بخواند و من او را کاملاً تامین میکنم. روزی فرّاش مدرسه به او خبر داد که فردی در فلان حجره یک جعبه شراب آورده است. مروی به بهانه احوالپرسی به یک به یک حجرهها سر زد تا به آن حجره رسید و آن جعبه را دید و پرسید که این چیست؟ آن شخص گفت که این ستارالعیوب است! مروی به روی خودش نیاورد و برگشت! وقتی که مروی از دنیا رفت، خوابش را دیدند و پرسیدند جای تو چطور است؟ گفت: تمام کارهایم رد شد، من ارباب بودم و مردم را خیلی اذیت کرده بودم. مرا بردند که عذاب کنند، یک دفعه ندا آمد که او ستارالعیوبی کرده است، آیا من نکنم؟! حالا بهواسطه آن عرقخور اینهمه جاه و جلال به من دادهاند!
- ↑ موسی بن جعفر فرمود: کسی که نمیتواند به ما اتصال باشد، پس به فقرای شیعیان ما اتصال باشد. کافی، ج 4، ص 59
- ↑ پیامبر فرمود: لعنت خدا بر کسی که ثروتمند را بهخاطر داراییاش گرامی دارد و فقیر را برای فقرش کوچک شمرد. ارشادالقلوب، ج 1، ص 194
- ↑ امیرالمؤمنین فرمود: کسی که به ثروتمندی بهخاطر ثروتش تواضع کند، پس دو ثلث دینش از بین رفتهاست. حکمت 228 نهجالبلاغه
- ↑ «تُعِزُّ مَنْ تَشَاءُ وَتُذِلُّ مَنْ تَشَاءُ» سوره آل عمران، آیه 26
- ↑ اَللّهُم ارْزُقْنى شَفاعَةَ الْحُسَینِ یوْمَ الْوُرُودِ» همچنین در قسمت دیگری از زیارت عاشورا در مورد معنای رزق تصریح میکند: «وَرَزَقَنِى الْبَرآئَةَ مِنْ اَعْدآئِکمْ» و «اَنْ یرْزُقَنى طَلَبَ ثارى، مَعَ اِمامٍ هُدىً ظاهِرٍ ناطِقٍ [بِالْحَقِ] مِنْکمْ»
- ↑ «من مات و لم یعرف امام زمانه مات میتة جاهلیه» وسائل الشیعه، ج 16، ص 246 و کمال الدین و تمام النعمه، ج 2، ص 409
- ↑ اسامه کسی بود که پیامبر او را محبوبترین فرد نزد خود معرفی کرد و او مدتی در مقابل غصب خلافت توسط اولی و دومی مقاومت کرد، ولی سرانجام تسلیم شد و نزد اولی آمد و گفت: السلام علیک یا خلیفة المسلمین! او هم در جواب گفت السلام علیک ایها الامیر. احتجاج طبرسی، ج 1، ص 225