شیعه هماهنگ با امام زمان
بسم الله الرحمن الرحیم
شیعه هماهنگ با امام زمان | |
---|---|
![]() | |
پخش صوت | پخش |
دانلود صوت | دانلود |
پیدیاف | دریافت |
تاریخ سخنرانی | 1381-01-21 |
کد | 10429 |
اعوذ بالله من الشیطان اللعین الرجیم
العبد المؤيد الرسول المکرم ابوالقاسم محمد
السلام علیک یا اباعبدالله، السلام علیکم و رحمة الله و برکاته
رفقای عزیز، یک وقت میبینی که دلشان میخواهد، من هم حساب میکنم که آن دل خواستن، دل امام زمان هم همین را میخواهد، دل حضرت زهرا هم همین را میخواهد و دل امام رضا هم همین را میخواست که حرف امام حسین صلوات الله و سلام علیه افشاء شود، یا اینکه مصیبت امام حسین افشاء شود، یا مصیبت مادرش زهرا افشاء شود. فردای قیامت صدا میزند که چهکسی بود که زهرای سیلی خورده را [افشاء کرد؟، زهرایی که برای ولایت بازویش شکست، زهرایی که از برای حمایت از مقصد خدا پهلویش شکست، آقا علیبن موسیالرضا میگوید کجایی؟
روایت داریم آقا میآید سر به تو میزند، سه مورد میآید سر به تو میزند، یک موقع آن شب اول قبر، چرا سر میزند؟ [میفرماید:] هرکس من را زیارت کند سه مورد میآیم. عزیزان من، اینها مشکلگشا هستند نه [تنها] علی مشکلگشاست، این دوازده امام، چهارده معصوم مشکلگشا هستند. عزیزان من، فکرتان کوتاه نباشد، اگر یک چیزی از علیبن موسیالرضا میخواهید این دلتان میخواهد. دل به غیر از خواست است، دل به غیر از گرفتاری است. ما شب اول قبر گرفتاریم، آقا میآید آنجا، به زمین میگوید برو کنار، سفارش به ملائکهها میکند، سفارش به آنها [میکند] که میآیند تو را بازرسی میکنند. اگر توجه بفرمایید این آنجا تقریباً شاید به نظر من دو سه دقیقه باشد، چقدر اینها رئوفند، دلش میخواهد تو دو سه دقیقه هم آنجا ناراحت نباشی. مگر تو آنجایی عزیزم، میبرند تو را. این یک عقبهای است میآید در آنجا که این عقبه هست، سفارش تو را میکند. آنجا که میزان الاعمال هست، عقیده ولایت من این است اینجوری است. میزان، به آن میگوید یک قدری برو پایین، این دوست من است، این کسی است که زهرا را افشاء کرده، این کسی است که امام حسین را افشاء کرده است، آنها کسانی هستند گوش به حرف دادهاند، وقت خودشان را، کارگاههای خودشان را، دکان خودشان را، عزیزان خودشان را، همه را [دادند]، تبعید شدند اینها، حالا که تبعید شدند، من تایید میکنم اینها را. رفقای عزیز قدر این حرفها را بدانید. حالا آقا چه کار میکند؟ میآید آنجا سفارشت را میکند، ملک برایت میگذارد، بازرس برایت میگذارد؛ اما تمام این حرفها از برای چهکسی [است]؟ چه اشخاصی؟ [برای کسی است که] من آنجا میروم حیوان نباشم، انسان باشم. آنها انساندوستند، نه حیواندوست، حیوان را مراعات میکنند. دوستی به غیر مراعات است، حیوان را مراعات میکنند؛ اما تو دوست باید فرمان ببری.
حالا میخواستم به شما بگویم شناخت امام چیست؟ مصیبت امام چیست؟ دوستی امام چیست؟ محبت امام چیست؟ خواستن امام چیست؟ مجلس امام چیست؟ خدا میداند گم میشوم بس که این حرفها ابعاد دارد، بس که این حرفها ابعاد دارد. حالا عزیز من، ببین من چه دارم میگویم، مصیبت امام حسین، حیوان جان دارد، ما هم جان داریم، مصیبت امام حسین اضافه به جان است. مصیبت آقا امام حسین این یک جوری است که همه اشیاء یک قوه لامسه دارند، اما حیوانات جان دارند. این یک چیزی است که مافوق جان، مافوق لامسهای که گفتم اینها دارند، یعنی یک تکاملی دارند. آن تکامل گاهی گداری افشاء میشود، آن تکامل در اینها هست. توجه بفرمایید امام را اینجور باید بشناسیم. چرا؟ حالا این حیوان آمده دارد با جفت خودش، تای خودش صحبت میکند. میگویند دوتا کبوتر بوده حالا به مادرش میگوید من خیلی تو را دوست دارم؛ اما امیرالمؤمنین روی آن تخت نشسته لبخند زد، علی جان میخندی، این به مادرش میگوید من تو را خیلی دوست دارم؛ اما آنکه روی تخت است را بیشتر دوست دارم. چهکسی این را به او گفته؟ پای منبر چه کسی رفته؟ صدها پای منبر میروند حالیشان نیست، صدها کتاب میخوانند حالیشان نیست. چرا؟ آن در دل خطور نکرده، این حیوان در دلش خطور کرده. یا آن حیوانی که، پرندهای که میآید روی دست پیغمبر مینشیند، روی دست امیرالمؤمنين علی (علیه السلام) مینشیند. امیرالمؤمنين به او میگوید اینجا بیابانی است که هیچ نیست، تو از کجا تامین میشوی؟ میگوید ما وقتی گرسنهمان بشود، لعنت به دشمنان تو میکنیم علی جان. حیوان علی را میشناسد، میآید مینشیند روی دستش، وقتی تشنهمان بشود صلوات بر تو و آل تو میفرستیم.
عزیزان من، اینکه من به شما گفتم بی روایت و حدیث حرف نمیزنم، اینکه گفتم «اللهم صل علی محمد و آل محمد»، «اللهم صل علی علی و آل علی» شیعهها آل علی هستند، میگوید صلوات بر تو و آل تو میفرستیم. این حیوان زبان بسته اتصال است، وای به حال ما خدا نکند که اتصالمان را از اینها قطع کنیم. یا مرغابیها وقتی امیرالمؤمنين علی (علیه السلام) میخواهد برود، او را میگیرند، داد میکشند علی نرو. حالا امیرالمؤمنین میایستد، زینب جان، کلثوم جان، مبادا اینها را تشنه بگذارید، مبادا گرسنه بگذارید، یا خیلی از عهدهشان برآیید یا آزادشان کنید. امیرالمؤمنين سفارش مرغابیها را میکند اما از کجا آنها میدانند؟ از کجا میداند که امیرالمؤمنین میرود شهید میشود؟ پس حرف من این است که ولایت دمیده میشود. باید عزیز من ولایت در قلب شیعه دمیده شود، اگر نه گفتم ولایت این یک کلام است یک حرف است که میزند، اما همان هم خوب است. چرا کافر میآید: لا اله الا الله، محمد رسولالله میگوید؟ او جسمش پاک شد، یک اندازهای به شما ای شیعهها ساییده شد، آن کارساز نیست. او ساییده شد به شما. اتفاقاً روایت داریم، خدا رحمت کند حاج شیخ عباس را، گفت این سنیها را خدا به شیعهها ساییده کرد که شیعهها راحت باشند، میدانست که همین ممالک جوری میشود که ببین پنجاه و پنج کشور آمدند همه اهل تسنن. هر کاری که در این عالم بشود یا هرکاری بالخصوص در این دنیا بشود خدا آسایش شیعهها را میخواهد، امیرالمؤمنين آسایش شیعهها را میخواهد، چون که شیعهها به اینها اتصالند.
حالا این جمله را میخواستم خدمتتان عرض کنم، از مصیبت آقا امام حسین بگویم، پنجاه سال، شصت سال رفتی تو، یک آقایی یک حرفی زد و یک مصیبتی خواند و گریه کردی، همین را آمد برای یک نفر دیگر هم بخواند گریه میکنی، مگر نکردی؟ مگر نمیکنی؟ خب چرا؟ آن حقیقت امام حسین را توجه نکردی، این است که من میگویم هر گریهای خیلی نتیجه ندارد. ما باید امام حسین را بشناسیم. از کجا بشناسیم؟ از امام موجود، از امام حی، از امامی که الان در ظاهر حی است. آنها حی و میت ندارند، الان در زمان حجتبنالحسن قرار گرفتیم، صلوات بفرستید.
در زمان امیرالمؤمنین حرف نشنیدند چقدر کافر شدند، در زمان امام هادی، زمان امام حسن، امر را اطاعت نکردند، چرا کافر شدند؟ کافر به امر، امر خدا امام [است]. حالا شما توجه بفرمایید، ببینید من چه میخواهم بگویم، شیعه باید آگاه از امام زمانش باشد. چرا میگوید شبیه باش؟ من الان از شما یک سؤالی میکنم، ما باید امورات دنیایمان بگذرد. ذوق به غیر از حقیقت است، خدا یک ذوقی به شما میدهد اموراتتان بگذرد، ذوق حقیقت نیست. الان شما مثلاً ذوق داری، کارگاه داری، کارخانه داری، دکان داری، خانم داری، پسر داری، عزیز داری، یک جا میروی در فکرشان هستی، آن آنجا در خانه است تو در فکرش هستی سوغاتی میگیری، چیز میگیری، این را میگویند ذوق. اگر خدا از بشر ذوق را بگیرد، تمام کارها فلج میشود. عزیزم، این ذوق که به تو میدهد مال گردش زمان است، مال گردش زمان خودت است، این ذوق است. ذوق نتیجهپرور نیست. ذوق مثل این است که اطاعت داری میکنی، همان هم به تو میگوید تو جزء شهدایی، اتصالی؛ اما نجاتدهنده بشر ذوق نیست، والله نیست. قسم خوردم که اگر حرفی دارید در این نوار به من بزنید. چرا قسم خوردی؟ به این دلیل، دلیل بیاورید، شما باید کار کنید در این حرفها، نه که این دفتر را بایگانی کنید، کار کنید، اگر درست است. چرا میگوید ثابت است؟ باید ولایت در قلب شما ثابت باشد. ثابت یعنی ولایت در گوشت و پوست و خون شما عضو باشد، چهکسی میتواند این ولایت را دیگر ببرد؟ شیطان سگِ کیست؟ شیطان فریبت میدهد.
حالا توجه بفرمایید من نمیخواهم این حرف را افشاء کنم، من والله، بالله، ببین این چیزی نیست که، حالا من یک بوق و منتشا برای خودم درست کنم، تو هم اگر بگویی بوق و منتشا [دارد] این خیلی نفهمیدی. اگر من نصف شب میگویم، این حرف را میزنم، میگویم در قلب حیوان هم تجلی کرده، تازه من حیوانم. اینکه بوق و منتشا ندارد که حالا من بگویم این، تو هم بگویی غلو کرده است و ملو کرده است، تو نادانی. نصف شب بلند شدم یک قدری فکر کردم من چه اندازهای امام زمانم را میخواهم، من چه اندازهای امام رضا را میخواهم. مطابق خواست، خدا درجه به تو میدهد. مطابق خواستِ اینها نیرو به تو میدهد، نیروی ولایت، مطابق خواست اینها درجه به تو میدهد. خواست محبت است، مگر آن یهودی را نمیآورند، میگویند او را نسوزان، محبت علی دارد؛ تمام گناهانش هیچ میشود.
عزیز من، دوباره تکرار میکنم، مقدس نشو متدین بشو. مقدس به عبادت خودش مغرور میشود خودش به خودش نمره میدهد. میگوید این «سبحانالله» که گفتم اینجور است، این صلوات که گفتم اینجور است. به یکی از وعاظ محترم قم گفتم، گفتم چرا میگویی سه چهار تا صلوات بنویس، انس و جن نمیتواند چیز کند؟ این هم باور میکند، اصل کار تسلیم محمد باید باشد. اگر تسلیم محمد نباشد، از خودش کار کرده، خودخواه است. با تسلیمیت پیغمبر اعمال از ما قبول میشود. با علی هر چیزی روح پیدا میکند، روح ندارد این ذکر پرش نمیکند، یک ذکر روح ندارد، یک صلوات بفرستید.
گفتم: خدایا اگر من آمدم اینجا دارم در مقابل امام رضا گدایی میکنم، رفقای عزیز در ماشین بودند گفتم هر کدامتان الان چه میخواهید؟ چه بخواهیم؟ هر کسی نظر مبارکش را گفت. گفتم من آمدم اینجا گدایی کنم. آمدم اینجا دارم یک تقاضاهایی میکنم که مردم یک قدری حاجتهایشان برآورده شود، در رفاه باشند. اینها که رفاه درست کردند، والله این رفاه نیست. این دامِ رفاه است که مردم را به دام بیندازند. رفاه، حقیقت است، حقیقت [این است که] کسی را نشناسی. والله، من یک وقت یک عمری یک کاری میکنم اصلاً این شخص را نه میشناسم نه اسمش را بلدم؛ اما میفهمم احتیاج دارد. گفتم: خدایا، اگر تمام این دنیا را در اختیار من بگذاری من هنوز به مقصد نرسیدهام، مقصد من چیز دیگری است. ما مقصدمان اول ولایت است، بعد خواست ولایت است. اول ولایت است، بعد خواست ولایت است، یا اول خواست ولایت است، یا خود ولایت است، توام به هم است، چرا؟ اگر خواست ولایت را اطاعت کرده بودند، والله، بعد از رسولالله یک دانه کافر روی زمین نبود. خواست ولایت چه بود؟ خواست ولایت، خواست خدا بود. خواست ولایت امر خدا بود، خواست ولایت [این بود که] مردم گمراه نشوند، خواست ولایت حقیقت بود، خواست ولایت لجاجت نبود. خواست ولایت نجات این بشر بود، خواست ولایت رضایتِ تا حتی حیوانها بود.
من الان یک روایت میگویم ببین چقدر خوب است. یک سلطانی بود میآمدند سابق اینجور نبود که میآمدند بیابان، یک گردشی میکردند. سلطان آمد رفت سر یک چادری، گفت مهمان میخواهی؟ گفت آره و آن مهمان را دیگر خیلی میخواستند جایِ مشکها میگذاشتند. اینها یک مشکهای آب داشتند آنجا میگذاشتند یک خرده خنک شود. او توجه نکرد که این سلطان است، همینجور یک لباس عادی بود دیگر، حالا بوق و منتشا نداشت که. این سلطان دید اینها یک گاوی داشتند یک گاو یا دوتا آوردند دوشیدند، دیدند خیلی شیر دارد، بعد این گاوها را میروند در بیابان میچرانند. گفت ما یک مالیات میگذاریم روی این، خب اینکه میرود در بیابان میچرد و میآورد و اینهمه شیر دارد. شیرها را دوشید و این سلطان وقتی آمده بود گویا مثلاً ظهر بود، شب رفت دید زن گاو را دوشیده مدام گریه میکند. یک قدری سلطان ناراحت شد، گفت خانم، مادر چرا گریه میکنی؟ گفت سلطان خیال بد کرده برای ما. ببین من هرچه بگویم با روایت و حدیث توام میکنم، شما قبول کنید. من گفتم من را نبینید. شما دیگر الان چند وقت است وقتی تمرین کردید، تمرینِ من را هم بکنید، والله اگر بکنید خیلی خوب است. تمرین این است که بدانید این حرفها از جانب خداست، از جانب امام است، من چه کارهام؟ والله دارم خودم را میبینم، یک پارهوقتها اگر بدانید من به خودم چه میگویم، تو کجا بودی؟ چهجور بودی؟ اینجور بودی. آن چند وقتها گفتم ای خدا تو به رسولت گفتی من به تو دادم، هنوز نگفته، من دارم میگویم تو به من دادی. الان مثلاً این آقا حالا پنجاه تومان، صد تومان میگوید برو به فلانی بده من دادم، من چه چیزی است که بگویم من دارم، آن مال آن است، آن هم مال اوست. حالا منظورم این است دید این زن گریه میکند، گفت چرا گریه میکنی؟ گفت سلطان خیال بد کرده بود برای ما، شیر گاو من کم شده. عزیزم، اگر دارم میگویم [اگر] امر ولایت را اطاعت کرده بودند در حیوانها هم اثر میکرد، در حیوان هم عدالت اثر میکند. عدالت پناهآور دنیاست، ولایت پناهآور عالم است. چرا غصب کرد؟ خدا لعنت کند این دو نفر را که غصب کردند، به حیوانها هم صدمه زدند. در هر زمانی همینجور است. اگر عدالت باشد حیوانها هم استفاده میکنند. حالا دو مرتبه شاه ماند، دید رفت با لب خنده این زن آمد، گفت شاه برگشت از خیالش. کجاییم؟ چه میگوییم؟ چهجوریم؟ حالا سلطان تا دید این زن ناراحت است گفت ما آمدیم اینجا مهمان این هستیم، ناراحتش هم کردیم، برگشت. گفت والله برگشت از خیالش، شیر گاو زیاد شد.
پس بیعدالتی، این همه میگویم بی عدالتی [نکنید، چون]، مقصد خدا امیرالمؤمنين خواستش عدالت است. رفقا عدالتفرسا باشید، طیور، حیوان، گاو، گوسفند از شما استفاده میکنند. بیعدالتی چقدر بد است. حالا منظور من هنوز این نیست، من نتیجه نگرفتم. عزیزان من، نتیجه این است گفتم اگر دنیا را به من بدهد قانع من نیستم، هنوز میسوزم تا امام زمان نیاید، احقاق حق نکند از دشمنان امام حسین. حالا من صحبتم این است، مگر امام زمان تمام خلقت در قدرتش است، نفسها که عالم میکشند در قدرتش است، رشد حیوانات، رشد بشر در قدرتش است، رشد نباتات در قدرتش است، ریگ و بیابان در قدرتش است. والله روایت داریم آقا وقتی میآید این دیوار میگوید یک منافق پشت من است، آقا بیا این را بکش. دیوار دارد حرف میزند، اگر امام زمان بیاید ولایت در تمام خلقت دمیده شده است، تا حتی در دیوارها در درختها که آن افشاء میشود. الان دمیده شده افشاء نمیشود. امام زمان وقتی بیاید افشاء میشود. حالا مگر امام زمان محتاج است؟ اصلاً کسی در روی زمین و غیر زمین مانند امام زمان نیست. چرا؟ تمام خلقت دستش است. مگر نمیگوید اگر نباشد عالم فروزان میشود؟ این محبت امام زمان که میگوید فروزان میشود؛ یعنی محبت در تمام خلقت دمیده شده، اگر نباشد آن دمیدگی، روحی که [باعث] تکاملیت در اینهاست، اینها همه فروزان میشود. پس کیست مثل امام زمان؟ خدا دیگر چه کار کند با این آقا؟ زمین در اختیارش، فلک در اختیارش، عرش در اختیارش، آسمان در اختیارش، کره در اختیارش، صدها هزاران کرات دارد در اختیارش، هجده هزار کرات گفتند در اختیارش، چیزی نیست، تمام ممکنات خدا در اختیارش، چرا گریه میکند؟ یاجداه، گریه میکنم اگر اشک چشمم تمام شود، خون گریه میکنم، آقا برای چه کسی؟ اینقدر صحنه کربلا مهم است امام زمان که تمام خلقت در اختیارش است، داخل نمیشود، چرا؟ آن عظمت واقعیِ واقعیِ امام زمان در قبضه قدرت خداست. به غیر خدا کسی توجه ندارد. همین رفتی یک لباس مشکی پوشیدی و سینه میزنی، چه کار میکنی؟ عزیز من، فدایت شوم، تو باید بشناسی، حالا میگوید برای چه؟ میگوید برای آن موقعی که ذوالجناح، اسب بی صاحبت آمد، یا جداه، عمههایم همه از خیمه افتادند بیرون. آخر دو مرتبه دیگر امام حسین آمده بود اینها میآمدند بیرون حسین را میدیدند. یک موقعی آمد وداع کرد امام حسین، اما یک موقعی آمد علی اصغر را برد. تا اسب شیهه میکشید آنها را خبر میکرد همه میدویدند دنبال امام حسین. اما امام زمان میگوید آقا جان این دفعه هم به خیالشان تو آمدی، اینها تا اسب ذوالجناح شیهه کشید، همه آمدند دیدند زین واژگون، یال اسب غرق خون، این اسب مدام میگوید: «الظلیمه، الظلیمه» وای به حال آن کسی که کشتند پسر پیغمبر را، امام زمان خودشان را. یکی هم میگوید فراموش نمیکنم از اسیری عمهام زینب.
رفقای عزیز، باید امام شناسی، باید تعصب کنید، تعصب داشته باشید، تعصب کنید. اگر تمام این دنیا را به شما بدهد، باز مانند امام زمان باید منتظر آقا باشید، منتظر یعنی این. چرا میگوید منتظر امام زمان از هر عبادتی بالاتر است؟ تکرار میکنم، چون که آقا امام زمان با این سمتی که خدا به او داده باز گریه میکند. پس مصیبت امام حسین از تمام خلقت بالاتر است. خدا تمام خلقت را داده به امام زمان، امام زمان گریه میکند. عزیزان من، شما هم باید همینجور باشید. دو چیز در عروق بدن شما، خون شما، تمام اشیاء شما عضو باشد: اول ولایت، خواست خدا، بعد مصیبت، مصیبت امام حسین. به هیچ عنوانی نباید بشر راحت باشد، چرا میگوید خوشی نیست؟ چرا امام زمان فرمود خوشی نیست؟ این را از ما گرفتند یک چیز دیگر به ما دادند، خوشی تمام شد. آن خوشی که امام زمان میگوید یک خوشی خلقت است دارد میگوید تمام شد. تو اگر اینجور باشی در خلقت خوشی، اگر اینجور باشی در بهشت خوشی، اگر اینجور باشی در فردوس خوشی، اگر اینجور باشی پیش آقا امام زمانی، اگر اینجور باشی در عرش خدایی، خوشی یعنی این. حالا آن که نباشد اینها همه فاسد است. دنبال چه کسی میروی؟ چه کار میکنی؟ یک صلوات بفرستید.
حالا ما باید بگوییم آقا جان، خودت به ما بده، آن محبت را به ما بده. ما را لا بگیر، فدایت بشوم ما میخواهیم اینجور بشویم شیطان نمیگذارد، میخواهیم اینجور بشویم هوا نمیگذارد، میخواهیم اینجور بشویم هوس نمیگذارد، میخواهیم اینجور باشیم تجدد نمیگذارد، میخواهیم اینجور بشویم وسوسه شیطان نمیگذارد. یک مصداقی را در مقابل امام زمان بیاورید، بیچارگیتان را حفظ کنید توجه فرمودید؟ مثل این است که یک بچهای را میخواهند بزنند، من دیدهام یک وقت حمایت هم کردم، حسابی هم کردم. دیدم یک بچهای میدود، بابا میخواهد او را بزند، اینها میخواهند بزنند، آمد در پناه من. جلویشان ایستادم، برای چه میزنی؟ حق نداری بزنی، بابایش هستی، بابایش باش، تو حق نداری بچه را اینجوری بزنی، نصیحتش کردم. ما هم باید بدانیم همه میخواهند ما را بزنند، همه میخواهند دین ما را ببرند، برویم در بغل امام زمان. واقع بیچارگی خودمان را حفظ کنیم.
آسوده خاطرم که در دامن توام | دامن نبینم که در دامنش بروم | |
دامان تو محتوا بود | غیر از دامان تو بیمحتوا بود |
قربانتان بروم، ما باید بیاییم در دامن امام زمان. خب حالا ببین خدا چطور پاسخ به تو میدهد، حالا میگوید: «افضل العبادة، انتظار الفرج»، یعنی چه؟ بابا برو بخواب، من دیشب پاشدم دیدم خوابیدید اینقدر خوشم آمد که نگو، اینها دارند راحتند، دارند خستگی را از جانشان بیرون میکنند. خستگی برود بیرون، شاد میشوید، خستگی برود بیرون مغزتان کار میکند، خستگی برود بیرون، میآیی دلت خوش میشود، خستگی برود بیرون، حاجت برادر مؤمن را برمیآوری، خستگی برود بیرون یک ذکری را میگویی، خستگی برود بیرون، نمیدانم یک حضور قلبی پیدا میکنی، پس خوابت هم عبادت است؛ هم منتظر امام زمانی. تو منتظر چه کسی هستی؟
«انتظار الفرج» یعنی امام زمان بیاید احقاق حق کند، پس هر ظالمی را میبینی لعنت به عمر و ابابکر بکن. تمام این ظالمهایی که در دنیا هستند، عمر و ابابکر اینها را پرورش دادند، عزیزم، چرا میگوید اگر نگاه در روی ظلمه کنی با او شریکی؟ نگاه در رویش میکنی، میگویی یعنی این باشد، این ظلم بکند، تمام این ظلمها که دارد تقصیر این دو نفر است. چرا دورش میگردی؟ چرا محبت دارید؟ والله، روایت داریم اگر ظلمهای باشد، او با آن محشور میشود، آنوقت آن که با او رفیق است تو در روی او بخندی، تو هم با این محشور میشوی، چرا؟ به ظلم و جنایت او این راضی است، تو هم راضی هستی. میگوید از او کناره بگیر، چرا میگوید بعضی پولها را افشاء خیلی نمیکنم به کف بعضیها ندهید؟ او دارد ظلمهای را پرورش میدهد، تو بنده خدا رفتی کار کردی، چیز کردی، به خون او شرکت کردی، به قدرت او شرکت کردی، آیا ما میفهمیم اینها را یا نه؟ خیال هم کردی یک خیر و خیرات دادی. رفتیم خانه یک نفر یک چیزهایی آورده بود، گفتم این را خیر بابایت نکنی، اتفاقاً انگار به همان کرد. ظاهر درست و یک شام هم میدهی، آره شامت را به چه کسی میدهی؟ مثل این است که یک قدری جو و یونجه بریزید در توبره اسب یزید، این میخواهد آن را سوار شود مردم را [بیچاره] بکند، شامت را به چه کسی میدهی؟ آیا ما میفهمیم؟
عزیزان من، فدایتان بشوم راه دور است، توشه کم است، باید توشهدار باشیم. از کجا توشهدار باشی؟ ما باید به این حرفها اعتقاد داشته باشیم. توجه کنیم، با فکر و اندیشه باشیم. رفقای عزیز، ببین این حیوانها چهجور میفهمند، چهجور میدانند، اینها گناه نمیکنند، اين حیوان گناه نمیکند. گناه، ولایت را خنثی میکند، گناه یک پردهای است روی حقیقت میکشد، حقیقت را نمیبینی. گناه خودش یک چیزی است رشد دارد، ثواب هم رشد دارد. چطور رشد دارد؟ چرا رشد دارد؟ یک تاسیسهای درست کردی برای فساد، تا زمانی که در این فساد میدهد، رشدش گناه پای تو مینویسد. یک تاسیسهای درست کردی، خانهای برای یکی خریدی، آب برای یکی خریدی، صد سال هزار سال این باشد پای تو ثواب مینویسند. خدا رحمت کند صاحب این بیت را، خدا درجهاش عالی است متعالی کند صاحب این بیت را، خدا ورثه اینها را اتصال به ولایت هستند جدایشان نکند. رفقا وقتی از ولایت جدا شدی طمعکار میشوی، طمع تو را میگیرد. اگر از ولایت جدا نشدی، ولایت عدالت است، عدالت ولایت است، رشدت میدهد. اصلاً اگر یک موقعی دستت هم تنگ بشود میگویی من خواست پدرم را به جا میآورم، به هم نمیزنم. یعنی مشکل خودت را از خواست پدرت بالاتر میدانی. والله، به امام رضا، قصد نداشتم خودش دارد میآید. این صاحب بیت گفتم خدایا یک وقت دستتنگ نشوند که اصلاً در فکر بروند بفروشند در ورثه قسمت کنند. اما الان چیز دیگر دارم میگویم، هشدار به همه دارم میدهم، نه صاحب این بیت. تو اگر عدالتفرسا باشی و یک دانه «لا اله الا الله» بگویی، یک دانه «محمد رسولالله» بگویی، یک دانه «علی ولیالله» بگویی، صلوات بفرست، آن خباثت از دلت بیرون میرود، عدالت سکونت پیدا میکند در دلت، ولایت سکونت پیدا میکند در دلت، سخی میشوی، اصلاً چیزی نیست پیش تو. به طوری میشوی میگویی این مشکل من را حل نمیکند، دوباره مشکل پیش میآید. اما اگر ولایت و عدالت در دلت باشد، تمام قدرت و قوا را هرچه هست از او میخواهی. من گفتم به امام رضا، گفتم آقا اینها را چه کار کن؟ به عهده بگیر، کفایت کن. والله اگر ولایت در قلب ما باشد، آنجوری که باشد سخاوت، ما کفایت هستیم. این که ما کفایت نیستیم آن نیست. رفقای عزیز، قربانتان بروم، فدایتان بشوم، بیایید این حرفها را بشنوید. همینجور که دنیا پیشت کوچک میآید چطور یک خانه پیشت کوچک نمیآید؟ خدا کوچک میکند پیش تو این را. امر را بزرگ میکند، همینجور که عالم پیش تو کوچک است علی پیش تو بزرگ است، همینجور هم که باشد این چیزها پیش تو کوچک میشود. میگویی این خانه را بفروشیم، این را بفروشیم مشکلمان را حل نمیکند، اصلاً در این فکر نمیروی. اما آن باید باشد اگر آن نباشد نه. خرج میکنی میروی خارج، میروی فعل و فساد، مگر نمیکنی؟ مگر نمیکند؟ آن بزرگ میشود. صلوات بفرستید.
پس من دلم میخواهد همه رفقا، کسی که این نوار من را میشنود میگویم بیایید هماهنگ بشویم. اینکه میگوید اگر تو امام زمانت را نشناسی، میمیری به زمان جاهلیت یعنی این. اگر اینجور باشیم، خواست امام زمان را بفهمیم، خواست ما هم خواست امام زمان میشود. آنوقت به زمان جاهلیت نمیمیریم. جاهلیت یعنی زمانی که اطاعت نمیکردیم. اصلاً شما میفهمیم جاهلیت یعنی چه؟ جاهلیت این نیست که لخت دور خانه [کعبه طواف] میکردند، جاهلیت آن زمان است که امر را اطاعت نکنند. والله بالله الان زمان ما، زمان جاهلیت است برای عدهای زیاد، زیاد، زیاد. میترسم بگویم مال همه. زمان جاهلیت یعنی امر را اطاعت نمیکرده، زمان جاهلیت به خیالتان چیزی بوده، خب، تو هم حالا امر را اطاعت نکنی، امر خودت را امر او را داری اطاعت میکنی، زمان جاهلیت است. چرا نیست؟ چرا توجه نداری؟ چرا مدام آنها را میبینی؟ خودت را ببین. اصلاً زمان، خود تو هستی، زمان مگر دنیاست؟ دنیا یک کوه است و یک دشت است و یک خیابان است و یک درخت، این زمان نیست که، زمان خودت هستی. چرا میگوید در آن زمان مردم اینجور کردند همه مسخ شدند؟ چرا میگوید اینها اینجور کردند، قوم چیز اینجور شده؟ زمان، خودت هستی عزیز من توجه کن. زمان بد شده، زمان تویی. همه این مردم الان بیایند خوب بشوند، همه این مردم بیایند اطاعت کنند، همه این مردم بیایند امر امام زمانشان را اطاعت کنند آیا خوب است یا نه؟ خب پس زمان تویی. بیخود من حرف نمیزنم شاید حرف من را توجه نکنی. آخر من به شما بگویم حرف شنیدن باید سکونت در حرف داشته باشی. اگر سکونت در این حرفها نداشته باشی والله، از این حرفها گذران میکنی. از خدا بخواهید سکونت در این حرفها داشته باشید. اگر سکونت داشته باشی فکر میکنی آرام میگیری. ما اغلبمان این حرفهای من را هنوز برخورد میکنند با آن، من خودم میفهمم. چرا برخورد میکنی؟ سکونت داشته باش. بابا سکونت نداشتند که به اینجا افتادند. امیرالمؤمنین آخر چهکار کرد؟ چهجوری کرد که مردم سکونت نداشتند؟ برخورد میکردند. میدیدند زهرا را دارد میزند میروند پشت سرش نماز میخوانند. سکونت ندارد، یک چرا هم میگذارند رویش. سکونت که ندارد یک چرا هم میگذارد رویش. بعضیها امام را نصیحت میکردند وای، وای، وای از این مردم. خب این کار را بکن راحتی، بیا بیعت کن کسی کاری به تو ندارد. بابا بیعت کردن با کسی، میفهمد تا این زمان عالم سرپاست این تولید دارد، مردم گناه میکنند به توسط این. نه این هست، اینها هست بیعت با ظالم، این میماند. همینجور که عالم میماند، بیعت هم میماند عزیزان من. بارها گفتهام دو چیز است که بشر را گمراه میکند: یک چیز اطاعت خلق، یک چیز هم عناد و تکبر. شیطان داد، یک چیزی هم هست که اطاعت خلق. اطاعت خلق یواش یواش به بیعت میرسد، آنوقت نسلها که میآیند به این عمل میکنند. حالا میگفتند بابا این چیزی نیست، خب بیا با این بیعت کن، آره امام حسن را نصیحت میکردند بیا بیعت کن.
یک خواستههایی است بیعت است، یک خواستههایی است اطاعت است، یک خواستههایی است عبادت است. چیست؟ من شما را میخواهم، خیلی میخواهم، به روح تمام انبیاء میگویم خدایا به ماشینشان خدشه نخورد، چونکه میبینم به ماشینش خدشه خورد، این ناراحت است، اینقدر میخواهم این ناراحت نباشد. والله، امام زمان دلش میخواهد اینجوری باشی. من یک بهرهای از اقیانوس، کفر میگویم اقیانوس هم حد دارد، از اینها من بردهام من اینجورم. حالا چه کسی؟ کسی که ولایت را دارد میکِشد، او را من میخواهم. کسی که بار ولایت را دارد میکِشد، کسی که توام به ولایت است. چرا میگویند تولی و تبری دین است؟ باید ما حاضر باشیم دشمن خدا، دشمن امیرالمؤمنین، دشمن اینها، خواست اینها، کسانی که دشمن اینها هستند اصلاً روی زمین نباشند، این میشود تبری. حالا تولی میخواهیم آنها باشند، میخواهیم آنها حکومت کنند، این میشود تولی، تولی و تبری. تولی وتبری دین است، تولی و تبری ایمان است، تولی و تبری رشدت میدهد، تولی و تبری تو را به بهشت میرساند، اینها توام به هم است. نمیشود این باشد آن هم باشد، توام به هم است، باید از آن بدت بیاید، از این خوشت بیاید، توام به هم است. چرا؟ عدالت رشدت میدهد، عدالت تو را به جایی میرساند، ولایت تو را به جایی میرساند، نه خباثت. بیولایتی، بی عدالتی خباثت است، آن هم شیطان دارد، رییس و رهبرش شیطان است. تو باید رییس و رهبرت وجود امام زمان باشد که یک بیعدالتی شده است [اینقدر گریان است]. اگر امام زمان گریه میکند والله تمام خلقت گریه میکند. این عمر و ابابکر یا یزید و معاویه تمام خلقت را به گریه انداختند. شما خیال نکنید یک چیز کوچکی است، امام زمان دارد گریه میکند تمام عالم گریه میکند، تمام عالم ساکت نیستند. عزیز من، توجه کنید من چه میگویم. بیایید با اینها هماهنگ باشید. آیا خود با خدا، نماز است؟ روزه است؟ چه دارید میگویید؟ آنها بازیتان گرفته، بازی یعنی چه؟ اگر آن نباشد، اینها بازی است. چرا؟ حالا روایتش را بگویم، نماز پیغمبر اگر یک اللهاکبر بگوید تمام خلقت اللهاکبر میگویند، اگر رسولالله یک دانه اللهاکبر بگوید والله تمام خلقت اللهاکبر میگوید. اگر رسولالله یک «الحمد لله» بگوید تمام خلقت «الحمد لله» میگوید، حالا در ولایت میگوید اگر علی را معرفی نکنی کاری نکردی. عزیز من، تو هم باید حتیالامکان علی را معرفی کنی به قلب خودت بکن، به دل خودت بکن، به خون خودت بکن، به قدرت خودت بکن، به اشیاء خودت بکن، این نیست که بیایی در خیابان حرف بزنی، میخواهی خودت را افشاء کنی؟
پس بنا شد عبادت تا حتی عبادت انبیاء کار است، حالا قبولیِ کار، ولایت است، حرف من سر این است. من بی روایت و حدیث حرف نمیزنم؛ اما شما خرد شوید در این حرفها. اما دارم میگویم گذران نباید باشید، اگر گذران باشید مثل این است که الان ما امید خدا انشاءالله، با خوبی و خوشی دوست عزیزمان ما را سوار میکند، از اینجا میرویم، از یک چهارراه میگذریم، از چهارراه دوم، میگویم نمیدانم بند کجا، بند کجا، از این بندها داریم میگذریم. ما سکونت نداریم، اگر ولایت نباشد اینها همه چیست گفتم؟ گذران باذوق است، به درد نمیخورد. اصلش سکونت است، یعنی ولایت سکونت به تو میدهد. گفت پیغمبر، جان من، علی سکونت میدهد. علی را معرفی کن با عبادت با سکونت باشد، نه عبادت جدا از علی باشد، جدا از امر خدا باشد، جدا از امر امام زمان باشد، این عبادت نیست، این تمرین است. تو تمرین میکنی. من از اول گفتم داریم تمرین میکنیم هنوز به حقیقت نرسیدیم. عزیزان من، بیایید تمرین کنیم به حقیقت برسیم. چهوقت شما بدانید از حقیقت جدا شدید؟ وقتی از این حرفها خوشتان نیاید. ببین آنها از نوح خوششان نمیآمد، از امیرالمؤمنین خوششان نمیآید، از اینها خوششان نمیآمد رفتند کنار، میرفتند کنار. حالا هم خوششان نمیآمد، شما حسابش را بکن، حالا هم بیخود نیست که اهل مدینه گرفتار شدند، گرفتار آن خبیث شدند یک هفته تمام اینها را حلال کرد، حالا هم چیز بوده، من مصداق نشانتان میدهم، والله گریه دارد.
حالا آقا ابوالفضل شهید شده، آقا علی اکبر شهید شده، حالا روز عید است. خدا رحمت کند آقای داماد را، این روضه را او خواند. حالا زینب گفت امکلثوم، ما که اینها برای ما عیدی نگذاشتند، بزرگی نداریم، پاشو برویم یک سر به امالبنین بزنیم. حاج شیخ عباس تعزیه را یک قدری درست میدانست آنوقت میگفت امالبنین یک مشکی درست کرده بود، انداخته بود گردن بچه عباس مدام گریه میکرد. میگفت عزیزم، پدرت رفت آب بیاورد، یک شبیهی درست کرده بود. شما ببین من چه دارم میگویم، حالا در میزند میگوید چهکسی است در میزند؟ از وقتی پسرم عباس [شهید شده] کسی در را نزده، یکی نرفت به امالبنین بگوید سرت سلامت از این اهل مدینه. حالا طی شد دیگر، حالا سرسلامتی بگو دیگر، حالا یکدفعه مسلط شد به اینها. والله اگر چیزی مسلط بشود به ما، ما گناه کردیم مسلط میشود. گناه خودش یک چیزی است مسلط میشود به تو، مسلط میشود نابودت میکند. چرا پولت را مصرف بیخود میکنی؟ نابودت میکند، مسلط به تو میشود. چرا میگوید برکاتت زیاد میشود؟ یک چیزی را دادی به یکی صدتا اینجا به تو میدهم، هزار تا آنجا به تو میدهم، اما این چهجوری است؟ بابا والله من نمیخواهم شما را زیاد ناراحت کنم، بروید در فکر. حالا هم از اینها خوششان نمیآید، اغلب این مردم هم همینجورند. خب حالا مسلط کرد یک هفته اینجوریشان کرد، یک صلوات بفرستید.
پس حرف من این شد که عزیزان من، اینها را در خودمان لااقل پیاده کنیم. در خودمان حقیقت امام زمان، حقیقت را پیاده کنیم.
خدایا عاقبتتان را بخیر کن.
خدایا ما را بیامرز.
خدایا همینجور که یک حقیقتی را در دل حیوانات تجلی کردی، خدایا در قلب ما، دل ما هم بکن.
خدایا ما را انسان کن. خدایا به توسط ولایت
خدایا ما خودمان نه قدرت داریم، نه زور داریم، نه آن فهم را داریم، خدایا به ما بده.
خدایا از این جلسات، از این حرفهایی که اینجا زده شد به روح مطهر این فقیه صحیح، این کسی که این خانه را وقف کرده، حالا یا وقف کرده یا راهی پیدا کرده، خدایا برسان.
خدایا همین امروز همینجور که ما در اینجا مهمانیم او را هم مهمان...
یا علی