آقای مهندس، چرا سوادت را به رخ اینها می‌کشی که یک قدری سواد ندارند؟ چه کار داری می‌کنی؟ چرا عناد داری؟ بیا پرچم تفکر داشته باش، آن کسی که خودخواهی‌اش را می‌خواست نشان بدهد، تو دَهَنی خورد، به تو الان نمی‌تواند تو دهنی بزند، زمان می‌آید به تو می‌زند. والله، به تو می‌زند، بالله، به تو می‌زند. قربانتان بروم، فدایتان بشوم، تاریخ، ورق می‌خورد. بیا تفکر داشته باش ببین، آسمان چه چیزهایی را دیده است. هارون به ابر می‌گفت: ببار، هر کجا بباری مِلک من است، سوخت. کجا قبرش است؟ به غیر از لعنت مگر چیز دیگری گذاشت؟ امام المبین را، موسی بن جعفر عزیز را در زندان انداخت. قدرت داشت؛ اما قدرت الهی نداشت، قدرت قلدری داشت. ما داریم چه چیزی می‌گوییم؟ کجا رفتی که می‌گفتی ابر ببار، هر کجا بباری مِلک من است. تو چه چیزی داری که این همه «من»، «من» می‌کنی؟ تو چه چیزی داری که این همه مردم را اذیت می‌کنی؟ بیا تفکر داشته باش، برو فکر کن، کجاست هارون؟ کجاست هارون؟ تفکر داشته باش