صفحهٔ اصلی: تفاوت بین نسخهها
| سطر ۱۰: | سطر ۱۰: | ||
</div> | </div> | ||
--> | --> | ||
| + | {{فرمایش منتخب|عنوان=حضرتزهرا|فهرست=|بخش=دارد}} | ||
| + | |||
| + | |||
{{فرمایش منتخب|عنوان=حضرتزهرا|فهرست=|بخش=دارد}} | {{فرمایش منتخب|عنوان=حضرتزهرا|فهرست=|بخش=دارد}} | ||
نسخهٔ ۶ نوامبر ۲۰۲۵، ساعت ۰۸:۳۹
فرمایش منتخب: حضرتزهرا
فهرست امام رضا
ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین
مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین
امام حسین؛ کشته جلسه بنیساعده
عصاره روایت حسین منی و انا من حسین
حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی
امر به معروفکردن سر امام حسین
چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟
نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم
ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب
حرکت امام حسین از مکه به کربلا
ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا
جلسه ولایت (سالیاد متقی عزیز)
گفتار متقی[۱]
روایت صحیح داریم: روزی عباس آمد جلوی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نشست و گفت: یا محمّد! مگر ما از شجره شما نیستیم؟ شما همیشه تعریف فاطمه یا حسن یا حسین یا علی را میکنی! پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: عباس! بدان که خدا چندین هزار سال، قبل از آدم ابوالبشر، ما را خلق کردهاست، چندین هزار سال! وقتیکه اصلاً چیزی در این خلقت نبودهاست، عباس! بدان از نور من، نمیگوید من! میگوید خدا از نور من، عرش را خلق کرد. خدا بهواسطه علی، تمام ملائکهها را خلق کرد. بهواسطه زهرایعزیزم، فردوس و بهشت و جنّات را خلق کرد. بهواسطه حسنم ماه را خلق کرد و بهواسطه حسینم خورشید را خلق کرد. آیا میفهمید یعنیچه؟ چرا شکرانه ائمهطاهرین (علیهمالسلام) را نمیکنیم؟! چرا شکرانه خورشید را نمیکنیم؟! این خورشیدی که میبینی، باید حسین (علیهالسلام) را ببینی، باید نور حسین (علیهالسلام) را ببینی. این ماه را که میبینی، باید نور حسن (علیهالسلام) را ببینی. ملائکه حافظ تو هستند! مگر نمیگوید هر کسی با معرفت زیارت امامرضا (علیهالسلام) برود، خدا یک مَلَک حافظ برای او میگذارد؟! خدا اینها را خلق کرده تا شیعهها و دوستانش را حفظ کند. آیا ما مدیون ولایت هستیم یا نه؟ اگر ولایت را اینطور بشناسیم، بهتر از این راه میرویم، بهتر از این زندگی میکنیم. [۲]
امروز با یکی از رفقا صحبتی شد، ایشان فرمایشی فرمودند. من گفتم که عزیز من! قربانت بروم، روایت و حدیث خیلی است؛ اما مبنایش مهم است، من خیلی مشتاق هستم کسی حرفی یادم بدهد؛ اما کسی را کسل نمیکنم، مگر اینکه خودش سؤالی بپرسد؛ اگر بپرسد، به او جواب میدهم. خدمت ایشان عرض کردم که روایت خیلی صحیح داریم، گویا در کتاب کافی است، در کتابهای دیگر هم هست. بهشت از نور ولایت خلق شدهاست. من گفتم که خدای تبارک و تعالی، اول درخت طوبی را از ولایت خلق کرد، از نورش بهشت و فردوس و جنّات را خلق کرد؛ پس بهشت، نور ولایت است. آنجا که دیگر چراغ نیست، خورشید و ماه نیست، آنجا همهاش نور ولایت است. تو هم که آنجا میروی، نور هستی. بعد ایشان فرمودند که یکوقت اهلبهشت میبینند به این نور، نوری اضافهشد که مُنوّر و نورانیتر است. یکدفعه میگویند: خدایا! اینجا که فرمودی خورشید نیست، اینچه نوری است که اضافهشد؟ میگوید: زهرا و امیرالمؤمنین صحبت میکردند، زهرا لبخند زد؛ این نور دندانهای حضرتزهراست. کجا هستند آنهایی که با زهرایعزیز (علیهاالسلام) عناد داشتند؟! حالا دو مرتبه نوری تجلی میکند، اهلبهشت میگویند: خدایا! اینچه نوری است؟ میگوید: یکی از شیعهها از این قصرش به قصر دیگرش رفت، پیدا و هویدا شد؛ این نور آن شیعه است. به او گفتم: ما مبنای روایت را متوجه نیستیم. اگر مبنای روایت را بلد شویم، راحت میشویم. شما باید بفهمید که از خدای تبارک و تعالی چهچیزی بخواهید؟! حالا یکخانه و ماشین و کارگاه هم خواستی، آخرش تمام میشود. با چهچیزی عشق میکنی؟! وقتی تمام اینها برایت جور شد، تازه صدمهات زیادتر میشود! مگر خدا نمیگوید «والله خیرُ الرّازقین»؟ چرا ما ایمان به خدا نداریم؟! البته شما باید کارگاه داشتهباشی، کار کنی تا بتوانی به فقرا رسیدگی کنی. اگر داشتهباشی، میتوانی دل مؤمنی را خوش کنی. ما نمیگوییم اینها را نداشتهباش؛ اما منظورم ایناست که اینها درد را دوا نمیکند، ولایت باید دردمان را دوا کند؛ ولایت به ما آرامش میدهد. امروز، مردم هواپرست شدند. والله! اگر از اولیاء خدا باشی و چیزی نداشتهباشی، در بین مردم حتی در فامیلت هم، هیچ احترام نداری و او تو را دعوت نمیکند، میگوید آبرویم را میریزی. ای مرد! اینشخص که ولایتش کامل است به تو آبرو میدهد، آیا آبرویت را میریزد؟! تو خیال میکنی که آبروی تو دنیاست؛ ایناست که میگویم ما اهل دنیاییم، پیرو زمانیم، پیرو امامزمان (عجلاللهفرجه) نیستیم. حالا این مؤمن که آمده برود، یک نوری تجلی میکند که تمام بهشت مُنوّر میشود؛ این نور یکی از شیعههای علی (علیهالسلام) است. [۳]
رفقایعزیز! حضرتزهرا (علیهاالسلام) در تمام کُرات عالم، مسلط است؛ اما فقط از کسی خوشش میآید که حمایت از ولایت کند، ببین خودش هم حمایت از ولایت کرد. [۴] اگر بخواهید زهرایعزیز (علیهاالسلام) از دست شما راحت باشد، باید حمایت از ولایت کنید، نه اینکه در خیابانها بریزید و این بازیها را درآورید. حمایت از ولایت ایناست که بُغض دشمنان اهلبیت و حُبّ کسانیکه حمایت از امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کردند، را داشتهباشید، حبّ ائمه (علیهمالسلام) و بغضِ دشمنانشان، حمایت از ولایت است. [۵] شما باید با این حرفها و نوارها و کتابها نجوا کنید، به تمام آیات قرآن! حضرتزهرا (علیهاالسلام) از شما راضی است، دست برندارید! [۶]
ارجاعات
فرمایش منتخب: حضرتزهرا
فهرست امام رضا
ماه رجب، ایام زیارت ائمه طاهرین
مبنای ترک ترک شدن بدن امام حسین
امام حسین؛ کشته جلسه بنیساعده
عصاره روایت حسین منی و انا من حسین
حرکت نکردن سر امام حسین در منزلی
امر به معروفکردن سر امام حسین
چگونه واقعه کربلا به وجود آمد؟
نتیجه گرفتن از عاشورا و دهه محرم
ورود اهل بیت از کربلا به کوفه و خطبه حضرت زینب
حرکت امام حسین از مکه به کربلا
ازدواج امیرالمؤمنین و حضرت زهرا
جلسه ولایت (سالیاد متقی عزیز)
گفتار متقی[۱]
روایت صحیح داریم: روزی عباس آمد جلوی پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) نشست و گفت: یا محمّد! مگر ما از شجره شما نیستیم؟ شما همیشه تعریف فاطمه یا حسن یا حسین یا علی را میکنی! پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: عباس! بدان که خدا چندین هزار سال، قبل از آدم ابوالبشر، ما را خلق کردهاست، چندین هزار سال! وقتیکه اصلاً چیزی در این خلقت نبودهاست، عباس! بدان از نور من، نمیگوید من! میگوید خدا از نور من، عرش را خلق کرد. خدا بهواسطه علی، تمام ملائکهها را خلق کرد. بهواسطه زهرایعزیزم، فردوس و بهشت و جنّات را خلق کرد. بهواسطه حسنم ماه را خلق کرد و بهواسطه حسینم خورشید را خلق کرد. آیا میفهمید یعنیچه؟ چرا شکرانه ائمهطاهرین (علیهمالسلام) را نمیکنیم؟! چرا شکرانه خورشید را نمیکنیم؟! این خورشیدی که میبینی، باید حسین (علیهالسلام) را ببینی، باید نور حسین (علیهالسلام) را ببینی. این ماه را که میبینی، باید نور حسن (علیهالسلام) را ببینی. ملائکه حافظ تو هستند! مگر نمیگوید هر کسی با معرفت زیارت امامرضا (علیهالسلام) برود، خدا یک مَلَک حافظ برای او میگذارد؟! خدا اینها را خلق کرده تا شیعهها و دوستانش را حفظ کند. آیا ما مدیون ولایت هستیم یا نه؟ اگر ولایت را اینطور بشناسیم، بهتر از این راه میرویم، بهتر از این زندگی میکنیم. [۲]
امروز با یکی از رفقا صحبتی شد، ایشان فرمایشی فرمودند. من گفتم که عزیز من! قربانت بروم، روایت و حدیث خیلی است؛ اما مبنایش مهم است، من خیلی مشتاق هستم کسی حرفی یادم بدهد؛ اما کسی را کسل نمیکنم، مگر اینکه خودش سؤالی بپرسد؛ اگر بپرسد، به او جواب میدهم. خدمت ایشان عرض کردم که روایت خیلی صحیح داریم، گویا در کتاب کافی است، در کتابهای دیگر هم هست. بهشت از نور ولایت خلق شدهاست. من گفتم که خدای تبارک و تعالی، اول درخت طوبی را از ولایت خلق کرد، از نورش بهشت و فردوس و جنّات را خلق کرد؛ پس بهشت، نور ولایت است. آنجا که دیگر چراغ نیست، خورشید و ماه نیست، آنجا همهاش نور ولایت است. تو هم که آنجا میروی، نور هستی. بعد ایشان فرمودند که یکوقت اهلبهشت میبینند به این نور، نوری اضافهشد که مُنوّر و نورانیتر است. یکدفعه میگویند: خدایا! اینجا که فرمودی خورشید نیست، اینچه نوری است که اضافهشد؟ میگوید: زهرا و امیرالمؤمنین صحبت میکردند، زهرا لبخند زد؛ این نور دندانهای حضرتزهراست. کجا هستند آنهایی که با زهرایعزیز (علیهاالسلام) عناد داشتند؟! حالا دو مرتبه نوری تجلی میکند، اهلبهشت میگویند: خدایا! اینچه نوری است؟ میگوید: یکی از شیعهها از این قصرش به قصر دیگرش رفت، پیدا و هویدا شد؛ این نور آن شیعه است. به او گفتم: ما مبنای روایت را متوجه نیستیم. اگر مبنای روایت را بلد شویم، راحت میشویم. شما باید بفهمید که از خدای تبارک و تعالی چهچیزی بخواهید؟! حالا یکخانه و ماشین و کارگاه هم خواستی، آخرش تمام میشود. با چهچیزی عشق میکنی؟! وقتی تمام اینها برایت جور شد، تازه صدمهات زیادتر میشود! مگر خدا نمیگوید «والله خیرُ الرّازقین»؟ چرا ما ایمان به خدا نداریم؟! البته شما باید کارگاه داشتهباشی، کار کنی تا بتوانی به فقرا رسیدگی کنی. اگر داشتهباشی، میتوانی دل مؤمنی را خوش کنی. ما نمیگوییم اینها را نداشتهباش؛ اما منظورم ایناست که اینها درد را دوا نمیکند، ولایت باید دردمان را دوا کند؛ ولایت به ما آرامش میدهد. امروز، مردم هواپرست شدند. والله! اگر از اولیاء خدا باشی و چیزی نداشتهباشی، در بین مردم حتی در فامیلت هم، هیچ احترام نداری و او تو را دعوت نمیکند، میگوید آبرویم را میریزی. ای مرد! اینشخص که ولایتش کامل است به تو آبرو میدهد، آیا آبرویت را میریزد؟! تو خیال میکنی که آبروی تو دنیاست؛ ایناست که میگویم ما اهل دنیاییم، پیرو زمانیم، پیرو امامزمان (عجلاللهفرجه) نیستیم. حالا این مؤمن که آمده برود، یک نوری تجلی میکند که تمام بهشت مُنوّر میشود؛ این نور یکی از شیعههای علی (علیهالسلام) است. [۳]
رفقایعزیز! حضرتزهرا (علیهاالسلام) در تمام کُرات عالم، مسلط است؛ اما فقط از کسی خوشش میآید که حمایت از ولایت کند، ببین خودش هم حمایت از ولایت کرد. [۴] اگر بخواهید زهرایعزیز (علیهاالسلام) از دست شما راحت باشد، باید حمایت از ولایت کنید، نه اینکه در خیابانها بریزید و این بازیها را درآورید. حمایت از ولایت ایناست که بُغض دشمنان اهلبیت و حُبّ کسانیکه حمایت از امیرالمؤمنین علی (علیهالسلام) کردند، را داشتهباشید، حبّ ائمه (علیهمالسلام) و بغضِ دشمنانشان، حمایت از ولایت است. [۵] شما باید با این حرفها و نوارها و کتابها نجوا کنید، به تمام آیات قرآن! حضرتزهرا (علیهاالسلام) از شما راضی است، دست برندارید! [۶]
ارجاعات
سخنی با خانمها
شوهرانتان را از آوردن مهمان مؤمن منع نکنید[۷]
خانمهای عزیز! خواهش میکنم، تمنا میکنم، والله! بالله! من دوست شما هستم، یعنی میخواهم شما را دوش به دوش حضرت زهرا (علیهاالسلام) ببرم. حالا اگر این مرد بزرگوار شما، میخواهد یک کاری کند، یک نفر را میخواهد مهمان کند، تو نه نگو! اینقدر ناراحتی ایجاد نکن! خدا میداند یکوقت میبینی خدا نعمتش را از تو میگیرد.
مگر این روایت نیست که زنی بود که برای مردش مشکل بهوجود میآورد. میگفت: مهمان نیاید. آن مرد موضوع را به پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) گفت، پیغمبر گفت: وقتی مهمان مؤمن وارد خانه میشود نگاه کن، ببین چه میبینی! نگاه کرد؛ دید تمام جان این مهمان نور است و نعمت. پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) گفت: حالا وقتی بیرون میرود نگاه کن! دید آنچه که مار و عقرب و حشرات است به این مهمان چسبیده است و دارد میرود. پیغمبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: خدا گفت من به واسطه این مهمان مؤمن، نعمتم را زیاد میکنم و تمام این چیزها را از خانه بیرون میبرم.
خانمهای عزیز! اگر یک مهمان مؤمن در خانه شما بیاید، هر لقمهای که میخورد و میبرد، ثواب حجّ و عمره برای شما نوشته میشود. تو میزبان یک مؤمن باش! اگر میزبان یک مؤمن شدی، میزبان خدا شدی.
من سراغ دارم والله! شخصی هست که اگر بخواهد یک مهمان بیاورد، باید برای راضی کردن زنش، یک چیزی بخرد، چادر بخرد؛ اما من خانمی هم سراغ دارم، والله! اگر مهمان بخواهد بیاید، هنوز شوهرش نفهمیده، بنده خدا میرود، از پولی که یکوقت شوهرش به او داده، به بچهاش میدهد و میگوید این آقایت میخواهد مهمان بیاورد، توجه ندارد، این تدارکات در خانه نیست؛ میخرد توی یخچال میگذارد! [۸]
قربان عقیده بعضی خانمها که به یک مؤمن خدمت میکنند، چیز درست میکنند، غذا میپزند. ولایت است که این خانم را حرکت میدهد که یک چیزی را با علاقه درست میکند. او خودش را نمیتواند فدای ولایت کند، مالش را فدا میکند. والله! این خانم اتصال به ولایت است، به حضرت عباس! اتصال به ولایت است؛ یعنی این خانم کنیز حضرت زهرا (علیهاالسلام) است، مانند فضه است. فضه خاک در مقابلش جواهر میشد؛ اما چادرش پینه داشت، کفشش پینه داشت. به او میگفتند: خانم! تو همه اینها برایت طلاست، میگفت: مگر ممکن است که من چادرم از زهرا (علیهاالسلام) بهتر باشد؟ مگر ممکن است من کفشم از زهرا (علیهاالسلام) بهتر باشد؟ کفشش را میدوخت، پینه روی پینه میزد. این خانم هم که این کارها را میکند همان عقیده را دارد، ببین چه جور دارد میسازد؟ کجایی ای برادر؟! اصلاً فضه نمیخواست برتری به زهرا (علیهاالسلام) داشته باشد. [۹]
ارجاعات
-->
- ↑ ۱٫۰ ۱٫۱ روح خلقت ولایت است 78 (دقیقه 50) و سخنرانی ولایت و خباثت 76 (دقیقه 2) و مشهد 92 - نجمه (دقیقه 34) و مستقل و محدوده 91 (دقیقه 30) و اربعین 91 (اول سخنرانی)
- ↑ ۲٫۰ ۲٫۱ روح خلقت ولایت است 78
- ↑ ۳٫۰ ۳٫۱ ولایت و خباثت 76
- ↑ ۴٫۰ ۴٫۱ مشهد 92 - نجمه
- ↑ ۵٫۰ ۵٫۱ مستقل و محدوده 91
- ↑ ۶٫۰ ۶٫۱ اربعین 91
- ↑ مشهد ۸۲، تبلیغ ولایت (دقیقه37 و 39) و عصاره تمام عصارهها ولایت است ۸۴ (شناخت ولایت) (دقیقه 35)
- ↑ مشهد ۸۲؛ تبلیغ ولایت
- ↑ عصاره تمام عصارهها، ولایت است (شناخت ولایت) 84




















