منتخب: ظاهر شدن امام‌حسین در دنیا

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
پرش به:ناوبری، جستجو

بسم الله الرحمن الرحیم

السلام علیک یا أباعبدالله السلام علیکم و رحمة‌الله و برکاته

امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) کفواً أحد است. حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) کفواً خلقت است. به اولیای امور کار نداشته‌باشید. بر عمر و ابابکر لعنت کنید.

گفتار متقی[۱]

ائمه‌طاهرین (علیهم‌السلام) در هر ابعادی شاخص هستند. فاطمه‌زهرا (علیهاالسلام) خدمت پدرش آمد و فرمود: پدرجان! این فرزند من همین‌طور می‌گوید «أنا العطشان! أنا العطشان!» من آب می‌خورم، باز می‌گوید: «أنا العطشان!». حالا زهرای‌عزیز (علیهاالسلام) این مطلب را می‌داند، نه این‌که نداند؛ می‌خواهد این‌کار افشا شود. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: دخترم! عاشورا این فرزندت، بدنش از تشنگی ترک، ترک می‌شود، او را در کربلا می‌کشند! وقتی به کربلا رفتم، در حرم امام‌حسین (علیه‌السلام) فریاد کشیدم و گفتم: حسین‌جان! چه‌کسی تو را کشت؟! آیا انگلیس و آمریکا، یهود و نصارا، اَرمنی و مجوس، حسینِ ما را کشت؟! حالا حضرت‌زهرا (علیهاالسلام) فرمود: این فرزند را می‌خواهم چه‌کنم؟! پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) فرمود: عزیز من! شفاعت اُمتم با اوست، دوستانش را شفاعت می‌کند. فاطمه‌زهرا (علیهاالسلام) فرمود: پدرجان! به دیده‌منّت دارم. تمام این دنیا که هیچ؛ مافوق دنیا، اگر کاری داشته‌باشند، به‌توسط حسینم آمرزیده می‌شوند. اشکی که برای او بریزند، اگر گناهان آن‌ها مطابق برگ‌های درخت و ریگ‌های بیابان باشد، می‌آمرزم؛ اما طرف‌دار بدعت‌گذار نباشند؛ وگرنه اشک‌شان، مثل مَشک است. امام‌رضا (علیه‌السلام) فرمود: «بشرطها و شروطها، أنا من شروطها» تو نیستی که گریه می‌کنی، تو محبوب گرفتی، محبوبت خلق است. محبوبت باید زهرای‌عزیز (علیهاالسلام) باشد، محبوبت باید امام‌حسین (علیه‌السلام) باشد. بی‌رحم‌های بی‌انصاف! زهرای‌عزیز (علیهاالسلام) دارد فرزندش را فدای شما می‌کند! کجا می‌روید؟! شما هم باید به‌فکر مردم باشید، بی‌خودی که به جایی نمی‌رسید! حالا بروید یک کارهایی بکنید! ببینید چه‌چیزی را از دست می‌دهید؟! زهرا را! اگر همه آب‌های آسمان را رویم بریزند، از نفهمی مردم می‌سوزم! ببین چه زهرایی دارید؟! کجا می‌روید؟! فردای‌قیامت هم به‌فکر شماست! ما گنه‌کار هستیم! خدا می‌گوید اگر گناهان‌تان را افشا می‌کردم، دیگر شما را خاک نمی‌کردند! [۲]

فطرس از ملائکه مقرّب بود. امری به او شد که مثلاً شهری را زیر و رو کند. یک‌ذرّه کندی کرد که شاید خدا اراده‌اش برگردد. فوراً پرهایش ریخت و در جنگل افتاد. سیصد سال گریه می‌کرد؛ اما تسلیم بود. در قلبش می‌گفت خدا خواسته که من این‌جا بیفتم؛ ولی خدا می‌خواست او را رشد بدهد. ملائکه‌ها می‌آمدند و به او نگاه می‌کردند؛ می‌گفتند این مَلَک مقرّب چه‌کار کرده که مورد غضب خدا قرار گرفته؟! فطرس به رضای خدا راضی بود. این‌همه که خدا به او درجه داد؛ چون تسلیمِ امر؛ یعنی آقا امام‌حسین (علیه‌السلام) شد. عزیز من! اگر یک فشاری به شما آمد، به کون و مکان بد نگویید. حواس‌تان جمع باشد، راضی باشید، خدا بد شما را نمی‌خواهد. خدایی که می‌گوید اگر توهین به یک مؤمن کردی، انگار خانه‌خدا را خراب کردی و آجرهایش را شکستی؛ آن‌وقت آیا خود خدا به یک مؤمن توهین می‌کند؟ نه! ما نمی‌فهمیم. خدا آینده‌بین است، ما آینده‌بین نیستیم. یک تب می‌کنیم، دادمان در می‌آید. بابا! تب کردی، امروز باید در خانه‌ات بنشینی؛ وگرنه ماشینت را سوار می‌شدی، تصادف می‌کردی و یکی را می‌کشتی؛ خدا یک تب به تو داده که امروز خانه بنشینی یا الآن داری با ماشینت جایی می‌روی، یک‌مرتبه ماشینت پنچر می‌شود، می‌گویی: اقبال نداشتیم، فلانی چطور کرد! بابا! باید این‌جا ماشینت پنچر شود، نیم‌ساعت بایستی و تصادف نکنی و به کسی نزنی.

حالا فطرس می‌بیند درِ آسمان باز شده، ملائکه‌های مقرّب وارد می‌شوند، چشم ماورائی دارد، گناه که نکرده، می‌بیند جبرئیل و میکائیل و اسرافیل و عزرائیل وارد می‌شوند؛ ملائکه‌ها جشن گرفته‌اند. به‌اصطلاح، وضع عالَم تغییر کرده‌است. وقتی امام‌حسین (علیه‌السلام) در دنیا ظاهر شد، عرش و فرش، آسمان، جنّ و مَلَک، همه در سُرورند. پرسید: چه‌خبر است؟ گفتند: خدا به پیامبر آخرالزمان (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، فرزندی عطا کرده‌است، او شفیع تمام مردم، تمام اُمّت و تمام خلقت است. ما داریم برای تبریک و تهنیت خدمتش می‌رویم. گفت: مرا هم با خود ببرید! جبرئیل او را روی بالش گذاشت و با خود آورد. وقتی خدمت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) رسید، گفت: یا رسول‌الله! خدا مرا طرد کرد، سیصد سال در جنگل افتادم؛ پَر و بالم سوخته‌است. فرمود: برو خودت را به گهواره حسینِ من بمال! تا این‌کار را کرد، بال‌هایش در آمد و در آسمان پرش کرد و می‌گفت: «مَن مِثلی»؟! کیست که مثل من آزاد کرده حسین (علیه‌السلام) است؟! شما شکر کنید که در مجلس امام‌حسین (علیه‌السلام) نشسته‌اید. این‌جا که می‌آیید مال امام‌حسین (علیه‌السلام) هستید، من هم بشارت می‌دهم کیست مثل شما؟! حالا فطرس شغل هم می‌خواهد. ندا آمد: ای مَلَک! هر کسی به امام‌حسین (علیه‌السلام) سلام داد، تو سلامش را به او برسان! این اولین شفاعت امام‌حسین (علیه‌السلام) است که روی زمین ظاهر شده، امام‌حسین (علیه‌السلام) تا آسمان را دارد شفاعت می‌کند. ببین فطرس جهانی شده، تو هم باید جهانی شوی. در تمام این جهان اگر کسی سلام به امام‌حسین (علیه‌السلام) بدهد، آن‌را می‌رساند. فطرس خودش را به ولایت مالید و جهانی شد. تو هم بیا خودت را به ولایت بمال، بیا تسلیم ولایت بشو، تا جهانی شوی. فطرس از امام‌حسین (علیه‌السلام) شفا خواست؛ اما شما حاجت از مردم می‌خواهید! پول از مردم می‌خواهید! چقدر بدبختید! او در جنگل روی درختی افتاد! شما در دنیا در جهل و نکبت فرو رفته‌اید! اگر ذره‌ای کندی کرد، شما اصلاً کار نمی‌کنید! او سیصد سال طرد شد! شما یک‌بار زنده‌اید! آن‌هم یک عمرِ هفتاد ساله که همه‌اش را به نکبت و بی‌کاری و تنبلی سپری کرده‌اید! شما دارید با امر خدا تندی می‌کنید! آرام باشید! بنشینید سرِ جایتان! رزقتان می‌رسد.

مطلبی که می‌خواهم به شما بگویم این‌است که یک ثواب‌هایی است که خیلی زیاد است؛ اما ما اهمیتی به آن نمی‌دهیم. من وقتی می‌خواهم در حیاط بروم، می‌ایستم و سلام به امام‌حسین (علیه‌السلام) می‌دهم، سلام به دوازده‌امام (علیهم‌السلام) می‌دهم، دعا به شما می‌کنم. همیشه دنبال یک گوشه‌ای می‌گردم که این‌کار را بکنم، شما هم همیشه یک سلام به امام‌حسین (علیه‌السلام) بدهید. روایت داریم: خدمت امام می‌آیند و می‌گویند: آقا! ما نمی‌توانیم شما را زیارت کنیم. می‌فرماید: خدای تبارک و تعالی فطرس را مأمور کرده‌است، شما یک سلام به امام‌حسین (علیه‌السلام) بدهید، ثواب زیارت پای شما می‌نویسد. چقدر ما فکرمان کوتاه است! چرا این‌کار را نمی‌کنیم؟! البته باید سلام‌دادن آغشته به خون و پوست شما باشد، نه این‌که عادت باشد؛ عادت از سر آدم رفع می‌شود. من از اول که قدری خودم را شناختم، این‌کار را می‌کنم. [۳]

فهرست فرمایشات منتخب

یا علی

ارجاعات

حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه