منتخب: آخرالزمان 77

از ولایت حضرت علی و حضرت زهرا
(تغییرمسیر از منتخب:آخرالزمان 77)
پرش به:ناوبری، جستجو

سخنرانی: آخرالزمان 77

... اگر مقصد شما ولایت شد، این‌کاری که می‌کنی، این هدفی که داری، باید اتصال به ولایت باشد، آن‌وقت اینکاری که شما می‌کنی، جز شهدا هستی. می‌گوید: هر کسی برود برای اهل و عیالش کار کند: «جهاد فی سبیل‌الله». یک‌وقت اهل و عیال زن است، یک‌وقت پدر و مادر است. اما خدای تبارک و تعالی می‌فرماید: مردم، عیالات من هستند. چرا به‌فکر عیالات خدا نیستید؟ عزیز من، اگر کار می‌کنی، به‌فکر عیالات خدا هم باش. فدایت بشوم، هر کسی در هر شغلی هست، همین‌جور که کار می‌کنید، به‌فکر عیالات خدا هم باشید؛ آن‌وقت شما چه می‌کنید؟ آن‌وقت شما اتصال می‌شوید؛ چون‌که دارید امر را اطاعت می‌کنید.

... یک‌نظر داریم، یک مقصد. مثلاً ببین، نستجیر بالله، اگر به یک زن مردم یک نظری کردی، شهوتت به حرکت می‌آید. تا نظر نکردی، نمی‌آید. یک‌وقت، نظر شهوت جنسی به حرکت می‌آید، یک‌وقت نه، شهوت پولی می‌آید. وقتی به این دنیا نظر کردی چه می‌شوی؟ اهل‌دنیا می‌شوی. عزیز من، قربانت بروم، فدایت بشوم، بیا فکر داشته‌باش، بیا تفکر داشته‌باش، بیا اندیشه داشته‌باش. از این‌جا می‌گوید اگر نستجیر بالله، به یک کسی نظر کنی، گناه علی‌کشی به تو می‌دهد؛ اما می‌گوید به‌صورت یک مؤمن نظر کنی، به کعبه نظر کنی، به‌قرآن نظر کنی، خدا چه‌چیزی می‌دهد؟ ثواب دوازده‌امام، چهارده‌معصوم را به تو می‌دهد، نظر، نظر است. آن نظر، شیطان است، این نظر الله است.

... پس در قلب، از طرف ولایت، از طرف خدا، اطلاعیه صادر می‌شود. خدا به دل صادر می‌شود. اگر دل فرمان برد، ببین، چه می‌شود؟ فرمان خدا است؛ اما اگر مطابق دلت شد، فرمان شیطان است.

... از کجا بفهمیم؟ ببین، اگر آن حرف، آن‌کار، با حدیث با روایت، با دستور آقا امام‌زمان، ولی‌الله اعظم، یا امیرالمؤمنین، با زهرای‌عزیز مطابق است، بکن، اگر نیست نکن. دلت را کنار بگذار.

شما خیال کردید یک چهارچوبی هست و آقا امام‌زمان آن‌جا یک حدی دارد و آن‌جاست و فقط معطّل است که به او اجازه بدهند؟ والله، امام‌زمان، در تمام خلقت، جریان دارد. همانطور که خون در قلب شما جریان دارد، والله، امام‌زمان در تمام خلقت جریان دارد. ما داریم چه می‌بینیم؟ ما یک امام‌زمان بی‌قدرت می‌بینیم! یک امام زمانی‌که آن‌جا نشسته تا اجازه به او بدهند. چه عقیده‌ای داریم؟

... روایت داریم می‌گوید: مردم کور و کر می‌شوند. تو که داری می‌بینی، کور و کری برای چه می‌شوی؟ برای ولایتت می‌شوی. ابعاد آخرالزمان، چنین یک تجلی‌هایی در دنیا می‌کند، که تو را کور و کر می‌کند. از کجا می‌گوییم؟ مگر به پیغمبر خطاب نشد، یا محمّد (صلوات) سر به‌سر کرها نگذار. [گفت:] خدا، این‌ها مگر نمی‌شنوند؟ گفت: کسی‌که حرف تو را نشنود، ولایت را نپذیرد، این‌ها کر هستند. الان، در زمان ما، ما کر شدیم. همه مردم هیجان‌زده شدند؛ مگر کسی‌که قانع و راضی باشد. رفقای‌عزیز، بیایید راضی و قانع باشید.

... امام‌حسین (علیه‌السلام) خود ولایت است. آیا خدا حفظش کرد یا نکرد؟ یا شهید شد، یا کشته‌شد؟ صدمه خوردن و مرارت کشیدن این‌نیست که ما می‌خواهیم همه زندگی‌مان درست باشد، ولایت را هم داشته‌باشیم. والله، این‌نیست. قربانتان بروم، اگر دنیا با ولایت توام شد، آن درست‌است؛ اگر نیست، ما باید صدمه بخوریم.

... علی مقصد خداست. قرآن، تمام، سفارش علی است؛ یعنی سفارش زهراست، سفارش این دوازده‌امام، چهارده‌معصوم است، سفارش آقا امام‌زمان، ولی‌الله‌الاعظم است. اطاعت کنید.

... چرا می‌گوید: «المؤمن کالجبل» چرا متوجه نیستید؟ باید مانند کوه ریشه‌دار باشی، ریشه‌ات در دریا باشد، در عمق زمین باشد، تمام بادها، تگرگ‌ها، کوه‌ها، تو را تکان ندهد. آیا «المؤمن کالجبل» را فهمیدیم یعنی‌چه؟ ما مثل پرچم می‌مانیم؛ باد هر دفعه از این‌طرف می‌زند، از این‌طرف، از این‌طرف می‌شویم. ما باید ریشه‌یابی داشته‌باشیم. فدایتان بشوم، قربانتان بروم، باید امر را اطاعت کنید. خدا آن‌ها را لعنت کند؛ اما ما باید مشابه آن‌ها نباشیم. بیاید امر ولایت را اطاعت کنیم. آیا ولایت به تو می‌گوید تو برو تلویزیون بخر؟

... ببین، این آقا هر سال مکه می‌رود. الان کسی هست که من سراغ دارم، والله، سراغ دارم؛ گویا، این ماه ذی‌الحجه کربلا بوده، دوباره با زنش کربلا رفته‌است. به‌وجدانم قسم، الان شخصی در این مجلس هست که آن آدم را می‌شناسد، این دو دفعه سکته کرده، یک پولی، گویا دویست، سیصد هزار تومان گرفته، خرج عقد بچه‌اش کرده‌است. این [آدم] ندارد، دارد بال می‌زند؛ اما این برادر چه؟ ماه ذی‌الحجه کربلا رفته، الان هم زنش را کربلا برده‌است. عزیزان، من نمی‌گویم کربلا نروید! مگر من متوکل هستم؟ من دارم می‌گویم: خواست امام‌حسین (علیه‌السلام) و امر امام‌حسین (علیه‌السلام) را به‌جا بیاور. امام‌حسین (علیه‌السلام) با امیرالمؤمنین (علیه‌السلام) با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) سه‌روز، سه‌روز، گرسنگی می‌خوردند، نانشان را می‌دادند، تو آن نباش و نیستی، خودشان هم فرمودند: مانند ما نمی‌شوید. حضرت‌عباسی، اگر قرض این برادر را می‌داد، امام‌حسین (علیه‌السلام) راضی بود یا این‌که بیاید دور چوب‌ها بگردد؟ خدا حاج‌شیخ‌عباس را رحمت کند، آن‌زمان می‌گفت، حالا اگر بود چیز دیگری می‌گفت. می‌گفت: امام‌حسین (علیه‌السلام) یک نامه‌ای برای تو داده، این‌جور کن، اینجور کن، اینجور کن، نامه را دور انداختی، می‌گویی من دور این‌ها می‌گردم، می‌گفت: دور چوب‌ها می‌گردی. بیایید دور مقصد امام‌حسین (علیه‌السلام) بگردید.

... یک‌وقت می‌گویم، حرفم کفر است؛ اما این کفر، شکر است. گفتم: خدایا، اگر بنا بود لذت ببری، از این‌که رزق به بنده‌هایت می‌دهی، لذت می‌بری، از بس‌که من خوشم می‌آید یک‌چیزی داشته‌باشم به یکی بدهم. والله، به‌دینم، راست می‌گویم. خدا می‌داند من یک‌وقت چیزی می‌خورم، دلم می‌خواهد که نخورم از بغلم یکی بخورد. مگر خدا نمی‌گوید که این‌مردم عیالات من هستند؟ تو چقدر حالا ظلم کردی، این پول را پیدا کردی، حالا می‌گویم درست هم پیدا کردی، صحیح هم پیدا کردی، خمس سهم امامش را هم دادی، اما باقی‌اش را در چه راهی خرج می‌کنی؟

... عزیزان من، قربانتان بروم، آن‌چیزی که بوی بهشت می‌دهد، بوی ولایت است. ولایت، امر خداست، علی (علیه‌السلام)، امر خداست. حالا تو که امر خدا را اطاعت کردی، آن امر، بوی بهشت می‌دهد، نه جسم من! چرا؟ اطاعت کرد. حالا [اویس] مادرش که از دنیا رفت، فوراً آمد جانش را فدای ولایت کرد. در جنگ صفین، خدمت امیرالمؤمنین، آمد، شهید شد، جانش را فدای ولایت کرد. شما باید امر خدا را اطاعت کنید، جانتان را فدای ولایت کنید تا اویس شوید.

... ما شب ماه‌رمضان بود، یک‌قدری نشستیم، حالا یک صلح صلحی کردیم، گفتم: خدایا، خودت گفتی که ما مهمان هستیم، مهمان ما هستید. گفتم: مهمان تو هستیم، ای‌خدا، جایمان بده، در خانه علی (علیه‌السلام) و فاطمه (علیهاالسلام) راهمان بده. گرفتیم خوابیدیم. یک‌وقت دیدیم این‌جا، یک خانه‌ای هست، گویا خانه اهل‌بیت بود. حالا هر کس می‌خواهد برود، باید یک کارت داشته‌باشد. ما وارد خانه شدیم، خیلی خانه اعیانی بود، حالا خانه می‌گوییم می‌خواهیم خودمان حالی‌مان بشود، یک عالَمی بود. یک‌جوانی گفت: کجا بودی؟ گفتم: با این کارت آمدم، کارت علی (علیه‌السلام). گفت: برو بالا، تا نشان دادم، گفت: برو بالا. کارت از تو می‌خواهد. تو کارت چه علی را می‌توانی آن‌جا ببری؟! چه‌کارتی می‌بری؟! کارت تلویزیون، کارت ویدئو، کارت هوی، کارت هوس، کارت دنیا، کارت خیانت، کارت دروغ، کارت قرآن را به اسم کسی دیگر حساب‌کردن، نمی‌دانم کارت جنایت. چقدر من کارت دارم؟!

... می‌دانید این کارت علی یعنی‌چه؟ یعنی علی (علیه‌السلام)، ایمان شما را امضا کرده‌است، خدا امضا کرده‌است؛ کارت یعنی این. یعنی می‌خواهد تو بین مردم سرفراز باشی. رفقای‌عزیز، این کارت که دستت می‌دهد، والله، بالله، انشای ولایتم است، این کارت را می‌خواهد مردم ببینند. دارد توی مردم افشایت می‌کند، ببینند کارت علی کارساز است، نه کارت دیگری. کارتت را به دستت می‌دهد. امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام)، زهرای‌عزیز، می‌خواهد تو به کارت علی (علیه‌السلام) افتخار کنی، نه کارت دیگری.

عزیزان من بیایید محبت دلتان را کنار بگذارید، [که مرتب می‌گویید:] دلم می‌خواهد، دلم می‌خواهد. [وگرنه] فردای‌قیامت، باید بروی از دلت جزا بگیری. دلم می‌خواهد این‌کار را بکنم، دلم می‌خواهد این‌کار را بکنم. مگر نگفتم: دل، فرمانده [اش] شیطان است، فرمان به دل می‌دهد؛ اما عزیزان من، در قلب، فرمان ولایت را صادر می‌شود، باید فرمان ولایت را اطاعت کنیم. اصلاً چرا شیعه را، شیعه می‌گویند؟ امیرالمؤمنین علی (علیه‌السلام) به خدا وصل است، ما هم باید به ولایت وصل باشیم، نه به جاهای دیگر. قربانتان بروم، بیایید مبنای این‌را بفهمید. عزیز من، ما باید به ولایت وصل باشیم.


منبع: آخرالزمان 77

تاریخ درج: [ 1399/04/08 ]

یا علی

حاج حسین خوش لهجه نابغه ولایت؛ حاج حسین خوش لهجه