Press ESC to close

در تمام بدن امام حسین جایی نبود که زینب ببوسد؛ لب‌هایش را به گلوی بریده گذاشت و نجوا کرد...

قربان زینب بروم! وقتی امام حسین شهید شد، آمد شمشیر و نیزه‌های شکسته را کنار زد، با برادرش روز عاشورا نجوا کرد، چه نجوایی؟! آمد و گفت: آیا تو حسین منی؟! آیا تو پسر مادر منی؟! در تمام بدن امام حسین جایی نبود که زینب ببوسد؛ لب‌هایش را به گلوی بریده گذاشت و نجوا کرد [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: حر]

عزای امام حسین تا حتی به درخت اثر کرده؛ اما به قلب ما اثری ندارد...

این عزای امام حسین به حیوانات هم اثر کرده است. عابدی در کوه مناجات می‌کرد، روزی هم برایش می‌رسید. شبی دید که همه حیوانات پای کوه جمع می‌شوند، درنده به شکال کاری ندارد، این‌ها همه قاطی هستند، اشک می‌ریزند و هو می‌کشند. حساب کرد که امشب شب عاشورا است. عزای امام حسین تا حتی به درخت اثر کرده؛ اما به قلب ما اثری ندارد. حیف از حیوان! وقتی امام سجاد از دنیا رفت، شتر حضرت، سر قبرش رفت و گریه می‌کرد. امام باقر فرمود: او را بیاورید. بعد از آن دوباره فرار کرد و رفت. حضرت گفت: رهایش کنید. آن‌قدر سرش را روی قبر امام زد تا جان داد. آیا تو عاشورا گریه می‌کنی یا می‌روی پای تلویزیون؟ آن حیوان است یا تو؟ والله! آن انسان است و ما حیوان! این مردم حیا نمی‌کنند. حیا باعث نجات شما می‌شود. والله! اگر حیا نداشته باشیم حیات نداریم. بی‌حیایی این است که امر ائمه را اطاعت نکنید و پشت به این‌ها کنید. از هر بی‌حیایی بی حیاتری! حر حیا داشت که به حیات…

امام حسین بالای بدن مبارک آقا ابوالفضل (علیه السلام) آمد و صدا زد: برادر! کمرم شکست...

در تمام مدت عمر، آقا ابوالفضل (علیه السلام) به برادرش نگفت برادر! گفت: من از فرزندان زهرا نیستم، از فرزندان امّ البنین هستم، امام حسن باید به تو بگوید برادر! من لیاقت برادری ندارم. حالا تا زهرای عزیز او را در بغل گرفت، گفت پسرم! (من به شما بگویم: والله، هم حضرت زهرا (علیها السلام) کربلا بوده، هم امیرالمومنین علی (علیه السلام) بوده است، هم پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) ؛ اما اینها در ظاهر اجازه دفاع نداشتند.) وقتی او را در بغل گرفت و گفت: پسرم! اینجا آقا ابوالفضل (علیه السلام) مطلق شد، یک دفعه صدا زد: برادر! برادرت را دریاب. امام حسین (علیه السلام) رسید، دید چه برادری؟! دستانش جدا شده، فرقش شکافته است. امام حسین (علیه السلام) هیچ کجا این حرف را نزده است، در مورد آقا علی اکبر (علیه السلام) هم نگفته است. بالای بدن مبارک آقا ابوالفضل (علیه السلام) آمد و صدا زد: برادر! کمرم شکست. اینها چقدر امید به تو داشتند! زینب و امّ کلثوم امیدشان ناامید شد. برادر! امیدم ناامید شد….

روز عاشورا امام حسین (علیه السلام) به او گفت: عباس! جانم به قربانت!...

وقتی پیامبر می‌خواست آقا امام حسین (علیه السلام) را صدا بزند، می‌گفت: حسین! جانم به قربانت، امیرالمؤمنین (علیه السلام) می‌خواست او را صدا بزند، می‌گفت: حسین! جانم به قربانت. چون که آن مصیبت‌ها را می‌دانستند. حضرت زهرا (علیها السلام) می‌گفت: حسین! جانم به قربانت. امام حسن (علیه السلام) هم می‌گفت: حسین! برادر! جانم به قربانت؛ آقا ابوالفضل (علیه السلام) که هیچ، می‌گفت: من عبد تو هستم، تو دین من هستی، هیچ وقت نگفت برادر! می‌گفت آقاجان! حسین جان! حالا روز عاشورا امام حسین (علیه السلام) به او گفت: عباس! جانم به قربانت! [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: حر]

دینم حسین است...

آن رَجَزی که آقا ابوالفضل (علیه السلام) می‌خواند، همان رجز امیرالمومنین علی (علیه السلام) است. آقا ابوالفضل (علیه السلام) می‌گوید: افتاده است ای لشگر! دست یمینم تا زنده‌ام ای لشگر! حامی دینم دینم حسین است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: حر]

ببین! آقا علی اکبر، فدایش بشوم، گفت: پدر جان! مگر ما بر حق نیستیم؟ گفت: چرا، گفت: ما ترسی نداریم. ببین! این را می‌گویند یقین...

مگر آقا علی اکبر نیست که دارد به طرف کربلا می‌آید. آقا امام حسین (علیه السلام) گفت: من دیدم منادی ندا می‌دهد، می‌گوید: این‌ها دارند رو به مرگ می‌روند، مرگ دارد به دنبال این‌ها می‌رود. ببین! آقا علی اکبر، فدایش بشوم، گفت: پدر جان! مگر ما بر حق نیستیم؟ گفت: چرا، گفت: ما ترسی نداریم. ببین! این را می‌گویند یقین. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: یقین]

هر کسی حربه‌ای داشت، به آقا علی اکبر می‌زد؛...

آقا علی اکبر میدان رفته. خدا ابن زیاد و ابن سعد را لعنت کند، صدا زد: دور علی را بگیرید وگرنه دیاری از شما را باقی نمی‌گذارد. خدا حاج شیخ عباس را رحمت کند. گفت: هفتاد هزار لشکر یک دفعه هجوم آوردند. ایشان می‌گفت: علی اکبر روی گردن اسب افتاد، اسب اشتباهی توی لشکر رفت. هر کسی حربه‌ای داشت، به آقا علی اکبر می‌زد؛ اما آقا علی اکبر یک ندا داد، گفت: بابا، جدم مرا سیراب کرد. جرعه‌ای آب از برای تو نگه داشته است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: تذکر احکام]

امام حسین گفت: دست از علی بردارید، علی دارد طرف خدا می‌رود...

حالا بنا شد روضه علی اکبر را برای شما بخوانم. آدم یک پسر داشته باشد متدین باشد، خیلی او را می‌خواهد. خدا انشاء الله بچه‌هایی که دارید به شما ببخشد، این این علی اکبر، در ظاهر و باطن خیلی ترقی کرد؛ چون که حضرت فرمود: «منطقاً، علماً، برسول الله»، یعنی آورد و [او را] جفت رسول الله قرار داد. حالا وقتی خلاصه آتش جنگ شروع شد، گفت: علی جان، بیا برو توی میدان. [امام این کار را نکرد] که خودش بنشیند، بچه‌هایش بنشیند، مردم را به سمت جنگ سوق بدهد، فوراً آمادگی پیدا کرد. گفت: علی جان، قربانت بروم، برو با این مادرت و خواهرانت یک خداحافظی کن. زره به او پوشاند. رفت آنجا در خیمه گفت: عمه جان، خداحافظ، خواهر جان، مادر جان، خداحافظ. اینها ریختند دور علی، دیدند برود میدان معلوم نیست که بالاخره او را نکشند؛ اما سکینه دور علی می‌گشت می‌گفت: ای خدا، دعاهای مرا مستجاب کن؛ مرا فدای علی کن، دست برنداشتند. یک دفعه امام حسین گفت: دست از علی بردارید، علی دارد طرف خدا می‌رود….

حالا علی اصغر چه می‌گوید؟ می‌گوید: من را در میدان ببرید تا جانم را فدای پدرم کنم...

یک اصغر است دیگر. حالا بچه‌ها در غریبی امام حسین (علیه السلام)، بهانه می‌گیرند. گاهی به آغوش مادرشان می‌روند، گاهی به دامن مادر پناه می‌برند. امام حسین (علیه السلام) گفت: خواهر گریه نکنید، دشمن من را شماتت می‌کند. دید همه دستمالهایشان دستشان است. زینب گفت: برادر! چاره اصغر ز دست ما تمام است. حالا علی اصغر چه می‌گوید؟ می‌گوید: من را در میدان ببرید تا جانم را فدای پدرم کنم. بچه را آوردند. حالا این طفل که گناهی نکرده است؟ [از نظر شما] حسین تقصیر کار است!! این طفل که گناهی ندارد. چرا با این بچه هم کار دارند؟ [چون] می‌خواهند دل یزید، خلیفه مسلمین خوشحال شود! به دینم، نمی‌توانم حرفم را بزنم. در دنیا چه خبر است؟ حالا دارند چه کار می‌کنند؟ امام حسین (علیه السلام) گفت: بیایید این بچه را آب بدهید. … تیری رها کرد، آمد به گلوی اصغر نشست. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: عاشورای 93]

حالا چه چیزی را می‌بینند. گلویی که جدا شده را می‌بینند...

حالا امام حسین (علیه السلام) چه کار کند؟ به تمام آیات قرآن! خدا صدا زد: حسین! (خدا امام حسین (علیه السلام) را کمک کرد)، ما بچه را در درخت طوبی می‌گذاریم. می‌دانید من چه می‌گویم؟ چرا اصغر را شهید می‌کنند؟ چون حسین، خلیفه مسلمین را اطاعت نکرده است. کجایید؟ جرم امام حسین (علیه السلام) این است. حالا آمد کنار خیمه‌ها، قبر کوچکی با غلاف شمشیر درست کرد، حالا یک وقت صدا زد، زینب دید صدا بلند است. گفت: برادر! من بیایم یک بار دیگر رخ اصغر را ببینم. امام حسین (علیه السلام) دید ام کلثوم با زینب دارند می‌آیند. حالا چه چیزی را می‌بینند. گلویی که جدا شده را می‌بینند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: عاشورای 93]

ابن سعد صدا زد، حرمله! چرا جواب حسین را نمی‌دهید؟ حرمله گفت: امیر! پسر را نشانه کنم، یا پدر را؟ گفت: مگر گلوی اصغر را نمی‌بینید؟ آخ! آخ! آخ!...

ابن سعد صدا زد، حرمله! چرا جواب حسین را نمی‌دهید؟ حرمله گفت: امیر! پسر را نشانه کنم، یا پدر را؟ گفت: مگر گلوی اصغر را نمی‌بینید؟ آخ! آخ! آخ! [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: عاشورای 93]

من شب عروسی پسرم به یک اتاق خلوت رفتم و یاد حضرت قاسم افتادم که امام حسین فاطمه را روز عاشورا به عقد او درآورد. عوض این که بخندم و بگویم و برقصم آن قدر گریه کردم که از حا...

من شب عروسی پسرم به یک اتاق خلوت رفتم و یاد حضرت قاسم افتادم که امام حسین فاطمه را روز عاشورا به عقد او درآورد. عوض این که بخندم و بگویم و برقصم آن قدر گریه کردم که از حال رفتم. حالا وقتی این طور شدی، امام زمان هم می‌آید و به تو سر می‌زند [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: رجعت را بهتر بشناسیم]

امام حسین تا آخر «هل من ناصر» می‌گفت. علی اکبر را کشتید؟ علی اصغر را کشتید؟ عباس و قاسم را کشتید؟ باشد، بیایید این طرف، بیا...

امام حسین تا آخر «هل من ناصر» می‌گفت. علی اکبر را کشتید؟ علی اصغر را کشتید؟ عباس و قاسم را کشتید؟ باشد، بیایید این طرف، بیا! ولایت این است که از سر همه جرم‌ها می‌گذرد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: رجعت را بهتر بشناسیم]

وقتی امام حسین گفت: عزیز من! مرگ پیش تو چگونه است؟ حضرت قاسم گفت: «احلی من العسل»؛ مانند عسل است که بخوریم، اینقدر لذیذ است....

وقتی امام حسین گفت: عزیز من! مرگ پیش تو چگونه است؟ حضرت قاسم گفت: «احلی من العسل»؛ مانند عسل است که بخوریم، اینقدر لذیذ است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: نجوا]

گفت: زهیر! بیا! امام حسین (علیه السلام) با جاذبه ولایت دید که او عناد ندارد؛ یعنی می‌خواهد بفهمد...

زهیر از ممتازان کوفه بود، خیلی با شخصیت بود، همزمان با قافله امام حسین (علیه السلام)، از مدینه به کوفه می‌آمد. امام حسین (علیه السلام) دنبالش فرستاد، گفت: زهیر! بیا! امام حسین (علیه السلام) با جاذبه ولایت دید که او عناد ندارد؛ یعنی می‌خواهد بفهمد. این است که می‌گویم رفقای عزیز! عناد نداشته باشید. کسانی که از جلسه ولایت می‌روند، عناد دارند؛ عناد از کشتن امام حسین (علیه السلام) بالاتر است. در جلسه ولایت می‌آید؛ اما حواسش جای دیگر است، این به درد نمی‌خورد. شما که از جلسه می‌روید، کجا از این جا بهتر است؟! این جا را دوازده امام، چهارده معصوم (علیهم السلام) تأیید کرده‌اند، به شما گفته‌اند دنبال متقی بروید؛ نه این که متقی را محکوم کنید! هیچ کدامتان تأییدی نیستید، تأییدی را امام حسین (علیه السلام) معلوم می‌کند، می‌فرماید: متقی وکیل من است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: انسان، اطاعت، تکامل]

زنش گفت: زهیر! من تو را حسینی کردم. مرا ببر پیش حضرت (علیه السلام) که مادرش زهرا (علیها السلام) از من شفاعت کند...

قضایای زهیر این بود: ایشان از مدینه به کوفه می‌آمد. به هوای اینکه دزدها قافله او را نزنند، یک جا که قافله امام حسین (علیه السلام) چادر می‌زد، او هم چادر می‌زد. یک وقت امام حسین (علیه السلام) پی او روانه کرد. داشت ناهار می‌خورد. یک دفعه چنده‌اش گرفت. زنش گفت: زهیر چه شد؟ پسر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) است. برو ببین چه می‌گوید؟ گفت: چشم. (آدم باید اینجور به حرف زنش برود؛ نه اینکه موارد خلاف شرع به حرفش برود.) پاشد آمد. گفت: ای پسر پیامبر! چه می‌گویی؟ گفت: زهیر! ما داریم می‌رویم کربلا و کشته می‌شویم. اگر طرف ما بیایی، من قول بهشت می‌دهم. گفت: به دیده منت. اجازه بده من بروم به زنم بگویم. ایشان یا برگردد، یا هر جور دلش می‌خواهد عمل کند. پیش زنش آمد. زنش گفت: زهیر! من تو را حسینی کردم. مرا ببر پیش حضرت (علیه السلام) که مادرش زهرا (علیها السلام) از من شفاعت کند. او هم آمد. امام (علیه السلام) فرمود: من قول می‌دهم که مادرم زهرا (علیها…

زهیر! بیا! درِ خزانه معاویه باز شده، اینها مال حرام خورده‌اند، حرف حق در آنها اثر نمی‌کند. من هم می‌گویم: حرام نخورید!...

زهیر گفت: چرا پسر پیامبرتان را می‌کُشید؟! مگر امام حسین حلالی را حرام کرده یا حرامی را حلال؟! جرمش چیست؟! امام حسین صدایش زد و گفت: زهیر! بیا! درِ خزانه معاویه باز شده، اینها مال حرام خورده‌اند، حرف حق در آنها اثر نمی‌کند. من هم می‌گویم: حرام نخورید! [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: حر]

آقاجان! تو نیم ساعت جانت را فدای امام زمانت کردی، نایب اینها شدی، آقاجان! از تو خواهش می‌کنم، تو پیش امام حسین (علیه السلام) خیلی آبرو داری، قسمش دادم و گفتم: از امام ح...

عزیزان من! آن سفری که به کربلا رفتم، با حرّ خیلی میانه‌ام خوب نبود. نمی‌توانستم بشنوم که وقتی امام حسین (علیه السلام) به حرّ گفت بگذار من بروم، گفت باید از امیر اجازه بیاید. از این حرف خیلی ناراحت شدم. من تا شب هشتم به زیارت حرّ نرفته بودم، در این سفر خیلی خدمت به دوستانم کردم، آن ها هم به زیارت حرّ نرفتند. شب خواب دیدم، حرم امیرالمؤمنین (علیه السلام) هستم، دیدم امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) وسط ضریح ایستاده است و به من فرمود: حسین! چرا نمی‌روی نایب ما حرّ را زیارت کنی؟! دیگر زبانم بند آمده بود، همین طور می‌گفتم: چشم آقا! چشم آقا! چشم آقا! تا این که از خواب بیدار شدم. صبح که شد، به رفقا گفتم: بیایید به زیارت حرّ برویم. یک دوستی داشتم، خیلی وارد بود، گفت: حاج حسین یک چیزی دیده که می‌گوید برویم قبر حرّ را زیارت کنیم، تو چه دیدی؟ به او نگفتم. وقتی رفتیم، جاده پُر از آب بود، حالا کفش‌هایم را گردنم انداختم، پابرهنه شدم، سر قبر حرّ آمدم و…

امام حسین (علیه السلام) یک شب وقت خواسته؛ تا حرّ را خریداری کند. شما هم اگر در آخرالزمان خودتان را به خلق نفروشید، امام زمان (عج الله فرجه) شما را خریداری می‌کند...

امام حسین (علیه السلام) شب عاشورا می‌خواست حرّ را طرف خودش بیاورد، حرّ یک حرف امام را جواب نداده، مادرش، حضرت زهرا (علیها السلام) را احترام کرده؛ حالا امام حسین (علیه السلام) به فکرش است، می‌خواهد نجاتش بدهد. ببین سلمان امر را اطاعت کرد که امیرالمؤمنین (علیه السلام) و پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) همراه با جبرئیل آمدند و او را از زن یهودیه خریدند. حالا که حرّ محبت زهرای عزیز را دارد، امام حسین (علیه السلام) یک شب وقت خواسته؛ تا حرّ را خریداری کند. شما هم اگر در آخرالزمان خودتان را به خلق نفروشید، امام زمان (عج الله فرجه) شما را خریداری می‌کند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: حر]

آن احترامی که به حضرت زهرا (علیها السلام) گذاشت، این تولید و ثمر را داشت...

حرّ گفت: آقاجان! شما علی اکبرت را دادی، علی اصغرت را دادی، قاسم را دادی، من هم بچه‌هایم را بدهم، قدری شبیه تو بشوم. می‌خواست مثل مولایش باشد. آن احترامی که به حضرت زهرا (علیها السلام) گذاشت، این تولید و ثمر را داشت. مثل امام حسین (علیه السلام) شد که هم شهید داد و هم شهید شد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: حر]

آخر شهید که شستن ندارد!...

این که به شما می‌گویم خدای تبارک و تعالی همیشه مؤمن را حفظ می‌کند و همیشه به فکر اوست، حالا زینب (علیها السلام) چه کار کند؟ اینکه بعضی می‌گویند غسّاله آورد و بدن رقیه سیاه بود، آخر شهید که شستن ندارد! زینب (علیها السلام) تا دست گذاشت دید این جا یک سردابه است، اینجا را چه کسی درست کرده؟ این سردابه هم مثل قبر امیرالمؤمنین (علیه السلام) است که حضرت نوح آن را کنده بود، تا وقتی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) از دنیا می‌رود در آن جا دفن شود. امیرالمؤمنین، یعسوب الدین، امام المتقین، وصی رسول الله علی ابن ابی طالب (علیه السلام) گفت جلوی تابوت را نگیرید، وقتی تابوت پایین آمد، دیدند روی قبر نوشته که آن را نوحِ پیامبر برای وصی پیامبر آخرالزمان درست کرده است. حالا سردابه رقیه هم همین طور است. (چند سال پیش یادم هست که این عزیزکرده حسین «رقیه» به خواب آمد، گفت: قبر مرا آب گرفته، حالا سردابه را کندند و دیدند که آب گرفته است. یک نفر یک شبانه روز حضرت رقیه را…

خدایا، به حق این طفل عزیز [حضرت رقیه]، تو را قسم می‌دهم، بچه‌های حضار این مجلس را به آن‌ها ببخش، کسالت دارند رفعش بشود....

خدایا، به حق این طفل عزیز [حضرت رقیه]، تو را قسم می‌دهم، بچه‌های حضار این مجلس را به آن‌ها ببخش، کسالت دارند رفعش بشود. خدایا، ما خواست امام زمان، خواست اینها را به جا بیاوریم. خدایا، ما را عضو اینها قرار بده. خدایا، زنان حضار این مجلس را عضو رقیه قرار بده. خدایا، هر محبتی به دل زن و مرد است بیرون کن، محبت اینها را جایگزین کن. خدایا، ما بفهمیم رسول الله گفت، هر کسی که به عمل قومی راضی است جزء آن است، خدایا، ما با عمل این ظالم‌ها بد هستیم، خدایا، ما را جزء اینها [ائمه طاهرین] حساب بکن. خدایا، باز به حق رقیه عزیز تو را قسم می‌دهم، خدایا زندانی‌های بی‌گناه ما را نجاتشان بده. خدایا، مریضها را نجات بده. خدایا، فقرا را از فقر نجات بده. خدا، حمایت از ولایت کردی، بیشتر بکن. خدایا، ما را عضو اینها قرار بده. خدایا، جلسات ما را حفظ کردی، باز هم حفظ کن. رفقا که در این جلسه کمک می‌کنند، خدایا، کمکشان کن. خدایا، اگر ندارند به آن‌ها بده….

گفت: بابا، بابا، چه کسی من را به این کودکی یتیم کرده؟...

حالا طفل مبارک حضرت رقیه، خواب پدرش را دیده است. … [یزید گفت:] سر بابایش را برایش ببرید. … رقیه یک وقت گفت: من بابایم را می‌خواهم، طعام نمی‌خواهم. … یک دفعه دید سر بریده امام حسین، پدرش است، سر را به دامن چسباند، مرتب، گفت: بابا، بابا، چه کسی من را به این کودکی یتیم کرده؟ … حالا زینب و کلثوم چه کنند؟ نمی‌توانند این سر را از بچه بگیرند. … مرتب، زینب صدا زد: عزیز برادر، عزیزم، جواب نشنید «لا حول و لا قوه الا بالله العلی العظیم» [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: تذکر جلسه]

امام حسین، حضرت مسلم را به سمت کوفه روانه کرد...

امام حسین، حضرت مسلم را به سمت کوفه روانه کرد. آن قدر استقبال کردند که بچه‌های مسلم نزدیک بود زیر دست و پا از بین بروند، … همه بیعت کردند و پشت سر حضرت مسلم نماز خواندند. مسلم هم وقتی یک چنین موقعیتی را دید، فوراً به امام حسین (علیه السلام) نامه نوشت که حسین جان! این‌ها خیلی استقبال کردند، اگر می‌شود شما تشریف بیاورید؛ یعنی امام حسین (علیه السلام) را دعوت کرد. (چون که مسلم خلق است، عاقبت کار را نمی‌بیند.) یک دفعه ابن زیاد متوجه شد که کار خیلی خراب شده است. گفت: چه کار کنیم که پیش برویم، سراغ شریح قاضی رفت. گفت: شریح! اگر مسلم اینجا یک قدری پیش برود و جا بیفتد، دیگر کسی به تو مراجعه نمی‌کند، تو خودت هم باید به مسلم مراجعه بکنی. حالا شریح یک دفعه یک حکمی داد. … شریح حکم داد که هر کس مسلم را راه بدهد، خانه‌اش را (مثلاً) خراب می‌کنند. مسلم هم یک قدری ملاحظه کرد که مبادا اگر به خانه هانی برود، هانی آسیب ببیند، به…

مسلم، طلب آب کرد، دید دهانش خونی است، نتوانست آب بخورد و مثل آقا امام حسین (علیه السلام) تشنه شهید شد...

حالا حضرت مسلم روزه است. رفت و سرش را به یک دیوار نزدیک خانه طوعه گذاشت. طوعه دید شهر شلوغ است، یکی هم سرش را روی دیوار خانه‌اش گذاشته است، برایش آب آورد و به او گفت: چرا به خانه‌ات نمی‌روی؟ مسلم گفت: یا اُماه! من خانه ندارم. گفت چه کسی هستی؟ گفت: من مسلم ابن عقیلم! طوعه گفت: به خانه ما بیا. حالا طوعه یک پسر داشت که پیش ابن زیاد رفت و گفت که مسلم در خانه ماست. افراد ابن زیاد خانه طوعه را محاصره کردند. مسلم بیرون آمد. او حساب کرد که این‌ها داخل خانه نریزند و طوعه نترسد. (آن‌ها همیشه امر خدا جلویشان است، با امر خدا کار می‌کنند، نه با دید خودشان. عزیز من! تو هم باید با امر کار کنی، چرا گناه می‌کنی؟ چرا بدچشمی می‌کنی؟ تو باید اتصال به اینها باشی. اگر می‌گویی حسین! باید چشمت را حفظ کنی، رضایت حسین (علیه السلام) اصل است، نه حسین گفتن! ) … حالا مسلم را دستگیر کردند (حرف من این جاست که خیلی حساس است) و…

امام دختر مسلم را صدا زد و روی زانویش نشاند و دست بر سرش کشید و گفت: دخترم، غصه نخور. من پدرت هستم....

چند نفر از کوفه می‌آمدند، امام حسین فرمود: از کوفه چه خبر؟ گفتند: ما بیرون نیامدیم که دیدیم طنابی به پای مسلم بسته بودند و دور کوچه‌ها می‌گرداندند. امام دختر مسلم را صدا زد و روی زانویش نشاند و دست بر سرش کشید و گفت: دخترم، غصه نخور. من پدرت هستم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وقایع عاشورا]

این دهه محرّم، مصیبت، مثل ولایت بر قلب دوستان امیرالمؤمنین (علیه السلام) نازل می‌شود، اگر خنده و شوخی بی‌امر کردید، آن نازل نشده است...

این دهه محرّم، مصیبت، مثل ولایت بر قلب دوستان امیرالمؤمنین (علیه السلام) نازل می‌شود، اگر خنده و شوخی بی‌امر کردید، آن نازل نشده است. آن ناراحتی به تمام ائمه (علیهم السلام) نازل می‌شود، آن مصیبت به عرشیان، آسمان، ملائکه، بهشت و فردوس و جهنم نازل می‌شود. توجه کنید که به شما هم نازل بشود. وقتی نازل شد، یک قطره اشک بریزی، هر گناهی داشته باشی، آمرزیده می‌شوی؛ اما به دشمنان زهرای عزیز و اهل تسنن نازل نمی‌شود. مؤمن باید قلبش ناراحت و مریض باشد؛ تا وقتی که امام زمان (عج الله فرجه) بیاید و قلبش را با احقاق حق شفا بدهد. آن مصیبت، والله، بالله، خودِ قرآن است که به قلب شما نازل می‌شود. «أنا قرآن الناطق» [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: حر]

اصلاً تو خودت روضه هستی، بنشین و با امام حسین (علیه السلام) حرف بزن!...

الآن محرّم است، یک گوشه‌ای برو! اشکی برای امام حسین (علیه السلام) بریز! آن «ذبح العظیم» می‌شود. اصلاً تو خودت روضه هستی، بنشین و با امام حسین (علیه السلام) حرف بزن! من عاشورا به بیابان می‌رفتم، جایی که کسی نبود، می‌نشستم و با امام حسین (علیه السلام) حرف می‌زدم، گریه می‌کردم، حالی داشتم. به شما می‌گوید: بکاء داشته باش! گوشه‌ای بنشین و ناراحت باش! این دهه را فرق بگذار؛ تا حضرت زهرا (علیها السلام) برایت فرق بگذارد. تو را با غمش که غم امام حسین (علیه السلام) است شریک می‌کند. زینب اسیر است، گریه می‌کند، به حساب زهرای عزیز بگذار، بگو: زهراجان! بچه‌هایت در بیابان هستند، گریانند. ما این دهه تلویزیون و ویدئو و ماهواره را کنار گذاشتیم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: حر]

توی کوچه‌ها می‌رفتم و می‌گشتم، می‌گفتم: اینجاست که زینب آمده! اینجاست که حسین آمده!...

حالا ای مسلمان، تو چه مسلمانی هستی؟ گفتم: این دهه عاشورا این تلویزیون را کنار بگذار، برو فکری برای مسلمانی‌ات بکن! لااقل این دهه ویدئو و ماهواره و تلویزیون نزن. آیا با این حرفها نقش داری یا نه؟! حسین جانم، آخر، چه نقشی داری؟ تو هنوز از لهو و لعب دست برنداشتی. عزیز من، قربانت بروم، وقتی امام حسین شهید شد، امام صادق آمد و یک خانه در کربلا خرید و از اول دهه روی پایش می‌زد و داد می‌کشید، می‌گفت: جدم را اول کافر کردند و بعد او را کشتند! [حضرت]، مرتب حسین، حسین می‌کرد. کربلا دارد حسین، حسین می‌گوید؛ [اما] تو ای بی‌غیرت، می‌خندی!!؟ به تمام آیات قرآن! راست می‌گویم: من رفتم آنجا [کربلا،] [مردم] امام حسین را زیارت می‌کردند و بعد پای ویدئو می‌آمدند!! تو کربلا آمدی؟ چه خبر است؟توی کوچه‌ها می‌رفتم و می‌گشتم، می‌گفتم: اینجاست که زینب آمده! اینجاست که حسین آمده! [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وقایع عاشورا]

خدایا! اول محرّم است، خدایا! اول شناخت امام حسین (علیه السلام) را به ما بده، ما امام حسین (علیه السلام) را بشناسیم....

خدایا! اول محرّم است، خدایا! اول شناخت امام حسین (علیه السلام) را به ما بده، ما امام حسین (علیه السلام) را بشناسیم. خدایا! از روی شناخت سینه و زنجیر بزنیم، از روی شناخت، حسین حسین بگوییم. خدایا! به حق امام حسین (علیه السلام) ما سنخه باشیم، امام حسین (علیه السلام) سفینه نجات است، ما را در سفینه‌اش راه بده. اگر در سفینه باشیم، ایمن هستیم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: حر]

خدایا! این عاشورا، عاشورای آخرِ ما نباشد، عاشورای عاشقی باشد....

خدایا! ما را جزء عزاداران امام حسین (علیه السلام) قرار بده، اشک ما برای امام حسین (علیه السلام) جاری شود، اگر از روی معرفت و شناخت لکّه اشکی برای امام حسین (علیه السلام) بریزی، این ارزش دارد؛ آن وقت اگر این لکّه اشک در جهنم ریخته شود، آتش جهنم خاموش می‌شود. خدایا! عشق و محبت امام حسین (علیه السلام) را در قلب و جان ما تزریق کن! ما دیگر گناه نکنیم، امر امام حسین (علیه السلام) را اطاعت کنیم، از امام حسین (علیه السلام) و فرزندانش جدا نشویم، همیشه با عشق ائمه باشیم؛ نه با عشق گناه. خدایا! این عاشورا، عاشورای آخرِ ما نباشد، عاشورای عاشقی باشد. خدایا! این رفقای من عمداً گناه نمی‌کنند، گناهانشان را بیامرز! از این عاشورا بی‌گناه باشند. خدایا! ما را بیامرز! خدایا! به حق مسافرین صحرای کربلا؛ یعنی زینب کبری، مسافرت قبر را برای ما مبارک بگردان. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: حر]

خدایا! اسم امام حسین (علیه السلام) را در قلب ما بزن! ما آرام بگیریم، یک قدری تنبّه پیدا کنیم، این طرف و آن طرف نرویم....

خدایا! اسم امام حسین (علیه السلام) را در قلب ما بزن! ما آرام بگیریم، یک قدری تنبّه پیدا کنیم، این طرف و آن طرف نرویم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: حر]

گفتم: حاج آقا، خدا چشم شما را گریان نکند، چرا گریه می‌کنی؟ گفت: حسین (علیه السلام) را نشناختیم یا برای پول کردیم یا برای ریاست...

یک نفر در قم بود که از او مهم تر نبود. سردسته بود و سید هم بود. وقتی مرد می‌خواستم او را ببینم. دیدم در صحرای محشر چنان نعره می‌زند که یک محوطه از محشر را صدای او برداشته بود. رفتم گفتم: حاج آقا، خدا چشم شما را گریان نکند، چرا گریه می‌کنی؟ گفت: حسین (علیه السلام) را نشناختیم یا برای پول کردیم یا برای ریاست [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امام حسین]

یک گریه‌ای است که امام زمان (عج الله فرجه) می‌کند، برای توهینی که به آنها شد. این گریه درست است...

من بارها به رفقای عزیز گفته‌ام که گریه سه شکل است. گریه عقده، گریه‌ای که توهین به ولایت است و اینها را بیچاره بدانیم؛ اما یک گریه‌ای است که امام زمان (عج الله فرجه) می‌کند، برای توهینی که به آنها شد. این گریه درست است. حالا که من این را گفتم، ببینید آقا چطور آن را تأیید کرد. این حرف مرا تأیید کرد. گفت: فلانی، ولایت گریه می‌کند نه مردم. ببینید چقدر عالی است. ولایت، گریه می‌کند، حجة ابن الحسن، آقا امام زمان (عج الله فرجه)، مگر ولایت نیست؟ ولی خداست، ولایت است. «تنزل الملائکة و الروح»؛ روح تمام خلقت است. حالا که ولایت گریه می‌کند، کسانی که ولایت دارند، آنها هم گریه می‌کنند. ولایت به ولایت اتصال است. اگر گریه نکردی، بدان یا ولایت نداری یا کورکوره می‌کنی. چرا؟ فرمود: چرا کفار گریه نمی‌کنند؟ چون ولایت ندارند. چرا اهل تسنن گریه نمی‌کنند؟ ولایت ندارند. پس ولایت گریه می‌کند. حالا که ولایت شد و ولایت گریه می‌کند، این است که اگر قطره‌ای از اشک داخل جهنم بریزد، جهنم تعادلش را از…

اگر یک قطره اشک برای امام حسین بریزی، تعادلش را از دست می‌دهد. چرا نمی‌روید یک گوشه‌ای بنشینید و برای آقا امام حسین (علیه السلام) گریه کنید؟ چرا شما از این فیض عظما ب...

اگر یک قطره اشک برای امام حسین بریزی، تعادلش را از دست می‌دهد. چرا نمی‌روید یک گوشه‌ای بنشینید و برای آقا امام حسین (علیه السلام) گریه کنید؟ چرا شما از این فیض عظما بهره نمی‌برید؟ کجا بلند می‌شوید این طرف آن طرف می‌روید؟ [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امام حسین]

چرا به شما می‌گوید اگر گریه‌ات نمی‌آید، تباکی کن؟ یعنی خودت را در حالت عزا قرار بده....

باید بفهمی عزادار باشی، غصه‌دار باشی، غمگین باشی. چرا به شما می‌گوید اگر گریه‌ات نمی‌آید، تباکی کن؟ یعنی خودت را در حالت عزا قرار بده. حالا رفته‌ای، خسته هستی، از کارگاه آمدی، از کارخانه آمدی و گریه‌ات نمی‌آید، می‌گوید: خودت را تباکی کن؛ یعنی خودت را به این کار بزن [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امام حسین]

تو روضه‌خوان امام زمان باش...

من روایت می‌گویم؛ می‌گوید: اگر تو به گوشه‌ای بروی و اشکی برای امام حسین بریزی، فوراً زهرای مرضیه آنجا حاضر می‌شود، دارد گریه می‌کند. امام زمان حاضر می‌شود، دارد گریه می‌کند. تو روضه‌خوان امام زمان باش [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امام حسین]

در این دهه محرم یک دسترسی به قوم و خویش خود داشته باش، مردم دهه محرم چند روز بیکار هستند، دستت را یک کمی باز کن...

الان اول محرم است، یک رحمی به یک نفر بکنید، دل یک بچه یتیم را خوش کنید، بگویید خدا ما جزء ظالمین نیستیم، ما جزء آنهایی هستیم که رحم داریم، در این دهه محرم یک دسترسی به قوم و خویش خود داشته باش، مردم دهه محرم چند روز بیکار هستند، دستت را یک کمی باز کن [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امام حسین]

آیا ما امام حسین (علیه السلام) را شناختیم یا نه؟ امروز، مال امام حسین (علیه السلام) سینه می‌زنیم، پس فردا، برای کسی دیگر می‌زنیم...

ما بیشترمان، دهه محرم که می‌شود سیاه می‌پوشیم. به اصطلاح، خودمان را شبیه عزادار می‌کنیم و گریه می‌کنیم و زنجیر می‌زنیم و سینه می‌زنیم. خب، همه این‌ها درست. برای چه کسی می‌زنی؟ برای امام حسین (علیه السلام) . آیا ما امام حسین (علیه السلام) را شناختیم یا نه؟ امروز، مال امام حسین (علیه السلام) سینه می‌زنیم، پس فردا، برای کسی دیگر می‌زنیم. امروز، مال امام حسین (علیه السلام) گریه می‌کنیم، پس فردا برای یکی دیگر گریه می‌کنیم. هیچ فرقی نمی‌کند. یعنی مغز ما کشش ولایت ندارد. پدرمان اینجور می‌کرده، ما هم می‌کنیم. آن خانم، مادرش گریه می‌کرده، دائم به سینه‌اش می زده، او هم می‌زند. من دلم می‌خواهد که رفقای عزیز، مقداری تفکر داشته باشند [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: درباره امام حسین]

امیدوارم هر کسی که این حرفها را می‌خواند درونش ولایت باشد، آن ولایت نجاتش می‌دهد. اگر خباثت باشد هر موقع که باشد، آن خباثت بروز می‌کند و گمراهش می‌کند...

این یزید و معاویه، (خدا لعنت کند این پدر و پسر را) خیلی خبیث بودند. معاویه به یزید گفت: بابا! به حسین کاری نداشته باش، حسین به غیر از حسن است. (چون که هر وقت معاویه به امیرالمؤمنین (علیه السلام) چیزی می‌گفت، امام حسین (علیه السلام) بلند می‌شد و جوابش را می‌داد.) معاویه گفت: آبروی بنی امیه را نریزی! به او هشدار داد، اما آن فطرت خبیثش آرام نگرفت. خدا نکند درون ما خباثت باشد. امیدوارم هر کسی که این حرفها را می‌خواند درونش ولایت باشد، آن ولایت نجاتش می‌دهد. اگر خباثت باشد هر موقع که باشد، آن خباثت بروز می‌کند و گمراهش می‌کند. اما معاویه گفت: اگر خواستی با او طرف بشوی، یک عالِم را جلو بینداز. یزید هم شریح قاضی را جلو انداخت، چرا؟ چون که مردم به اینها علاقه داشتند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وقایع عاشورا]

خلقت خدا، به واسطه حجت است...

خلقت خدا، به واسطه حجت است. موهایی که در بدن امام حسین است و دور می‌ریزد، از خانه خدا، عظمتش بیشتر است. به این دلیل: خدای تبارک و تعالی، اول نگاه به زوار امام حسین می‌کند، بعد نگاه به زوار خودش. و قبر امام حسین ، عظمتش از خانه خدا بالاتر است [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: درباره امام حسین]

آنها جمع شدند امام حسین (علیه السلام) را شهید کردند، شما جمع بشوید امر امام حسین (علیه السلام) را اطاعت کنید...

آنها جمع شدند امام حسین (علیه السلام) را شهید کردند، شما جمع بشوید امر امام حسین (علیه السلام) را اطاعت کنید. اصحاب امام حسین (علیه السلام) امرش را اطاعت کردند که امام زمان (عج الله فرجه) می‌فرماید: پدر و مادرم به قربانتان. این حرف‌ها امر آنهاست. این حرفها باید شما را نگه دارد. با این حرفها باید این آشغال‌کاریها را دور بیندازید و خنثی کنید. به تمام آیات قرآن، این حرفها با تمام حرفهای باطل دنیا مبارزه دارد؛ اما پیروز است! من دلم می‌خواهد شما پیروز شوید. هنوز معلوم نیست ما پیروز شویم. چرا پیروز نمی‌شویم؟ چون مهر دنیا داریم.«حب الدنیا، رأس کل خطیئة» از هر گناهی بالاتر است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ترجمه احکام]

اصحاب امام حسین (علیه السلام) در همین دنیا اینقدر درجه پیدا کردند که امام زمان (عج الله فرجه) می‌گوید: پدر و مادرم به قربانتان! این‌ها امر امام حسین (علیه السلام) را اج...

متقی، انتظار الفرج دارد. دلم می‌خواهد همه شما متقی بشوید و انتظار رجعت داشته باشید، نه انتظار دنیا. امیرالمومنین (علیه السلام) می‌گوید: دنیا، مثل استخوان خوک در دهان سگ خوره‌دار است؛ البته در جای دیگر می‌فرماید: یک ساعت دنیا را به صد سال آخرت نمی‌دهم. چرا؟ اصحاب امام حسین (علیه السلام) در همین دنیا اینقدر درجه پیدا کردند که امام زمان (عج الله فرجه) می‌گوید: پدر و مادرم به قربانتان! این‌ها امر امام حسین (علیه السلام) را اجرا کردند. بیایید رفقای عزیز، ما هم امر امام زمان (عج الله فرجه) را اطاعت کنیم تا به این درجه برسیم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ترجمه احکام]

اصحاب امام حسین تشخیص نور دادند و به امر امام حسین عمل کردند حالا امام زمان می‌فرماید السلام علیک یا مطیع لله و لرسوله پدر و مادرم به قربانتان مطیع امام حسین مطیع خدا...

اصحاب امام حسین تشخیص نور دادند و به امر امام حسین عمل کردند. حالا امام زمان می‌فرماید: «السلام علیک یا مطیع لله و لرسوله» پدر و مادرم به قربانتان! مطیع امام حسین مطیع خداست. تو مطیع خلق می‌شوی؛ حالا این شیطان است که به تو می‌گوید: پدر و مادرم به قربانت! بیا مطیع ولی الله الاعظم، امام زمان بشو! [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای احکام]

امام حسین حواسش پیش رجعت است که همه دنیا اصلاح شود و همه ظالمان به سزایشان برسند نه فقط بنی امیه!...

این رجعت همه کارها را اصلاح می‌کند و هیچ کس احتیاج به رجعت دیگری ندارد. همه به مقصدشان می‌رسند تا حتی به علی اصغر وعده رجعت داده‌اند یعنی می‌گوید از دشمنان من احقاق حق کنید. چرا امام حسین نفرین نکرد؟ اگر امام حسین نفرین می کرد به بنی امیه می کرد، این که کار صورت نمی دهد، بنی امیه هم سقط شدند. اما امام حسین حواسش پیش رجعت است که همه دنیا اصلاح شود و همه ظالمان به سزایشان برسند نه فقط بنی امیه! تو هم که دنبال خلق می روی داری امر امام حسین را می کشی و جزء بنی امیه هستی [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: رجعت را بهتر بشناسیم]

امام حسین تا آخر «هل من ناصر» می گفت. علی اکبر را کشتید؟ علی اصغر را کشتید؟ عباس و قاسم را کشتید؟ باشد، بیایید این طرف؛...

امام حسین بالای سر آقا علی اکبر یک صیحه زد؛ چون او «اشبه الناس خلقاً و علماً و منطقاً برسول الله» بود؛ اما امام حسین برای آنهایی که با کشتن آقا علی اکبر جهنمی شدند گریه می کند، نه برای فرزندش. او را در راه خدا داده این که گریه ندارد. امام حسین تا آخر «هل من ناصر» می گفت. علی اکبر را کشتید؟ علی اصغر را کشتید؟ عباس و قاسم را کشتید؟ باشد، بیایید این طرف؛ بیا! ولایت این است که از سر همه جرم ها می گذرد [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: رجعت را بهتر بشناسیم]

امام حسین فرمود: ای شمشیرها اگر دین جدم؛ یعنی اگر ولایت، باقی می ماند به من بخورید؛ یعنی من فدای ولایت می شوم...

امام حسین فرمود: ای شمشیرها اگر دین جدم؛ یعنی اگر ولایت، باقی می ماند به من بخورید؛ یعنی من فدای ولایت می شوم [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: رجعت را بهتر بشناسیم]

امام زمان شب و روز گریه می‌کند. می‌گوید: یا جداه، اشک چشمم تمام شود، خون گریه می‌کنم. انشاءالله امیدوارم رجعت [بیاید] تمامشان از غصه در‌می‌آیند. به دینم، به آیینم، آ...

امام زمان شب و روز گریه می‌کند. می‌گوید: یا جداه، اشک چشمم تمام شود، خون گریه می‌کنم. انشاءالله امیدوارم رجعت [بیاید] تمامشان از غصه در‌می‌آیند. به دینم، به آیینم، آن متقی واقعی، آن مؤمن، هم همین سان هست [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: مشهد 93 – حرکت امام رضا]

مؤمن واقعی، خودش رجعت است. چرا؟ اصلاً از جوانی خیال خیانت هم نکرده‌ام...

مؤمن واقعی، خودش رجعت است. چرا؟ اصلاً از جوانی خیال خیانت هم نکرده‌ام. در رجعت خیانت تمام می‌شود. اگر درون بشر خیانت نباشد، وصل به رجعت است. اگر بخواهی می‌شود که بشوی وگرنه این حرف در دنیا زده نمی‌شد؛ اما زحمت دارد، گذشت می‌خواهد، یقین می‌خواهد. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: رجعت را بهتر بشناسیم]

پیامبر به من گفت: برو توی خاکها، بگو آخرین امضاء شد...

  قربانتان بروم. باید به فکر رجعت باشید. یک دفعه دیدید رجعت آمد. تو برای امام زمان چه کار کردی؟ آقا تشریف آوردند، تو چه کار کردی؟ نماز امام زمان خواندی؟ ذکر خدا گفتی؟ فقیری را دستگیری کردی؟ امری را اطاعت کردی؟ چه کار کردی؟ تو باید به فکر رجعت باشی. رجعت یک دفعه می‌آید. گفتم که پیامبر به من گفت: برو توی خاکها، بگو آخرین امضاء شد. من خیال می‌کردم آمریکا بودم، انگلیس بودم، شوروی بودم. نمی‌دانم در این شهرها و خاکها بودم. فقط در تمام شهرها داد می‌زدم، دوباره می‌رفتم به شهر دیگر. از اینجا تا خیال می‌کردم در آن شهر بودم. مطلب اینطوری می‌شود. وقتی امام زمان بیاید، یک مقداری به من نشان داد. بله، قربانتان بروم، ماشین از کار می‌افتد. تمام ماشینها و طیاره‌ها و اتم و تفنگ و باروت از کار می‌افتند. وقتی امام زمان ظهور می‌کند، اینها فلج می‌شوند که امام زمان به این‌ها زور می‌شود. امامت حرف دیگری هست، خیال حرف دیگری هست، خواستن حرف دیگری هست؛ اما زمان این‌طوری می‌شود. همه آنها فلج…

تمام ممکنات، غصه‌دار امام حسین هستند. چه کسی می‌تواند تمام این عالم را خندان کند؟ وجود مبارک ولی الله الاعظم امام زمان...

رجعت نه این که فرج این دنیا باشد، فرج تمام خلقت است. تمام ممکنات، غصه‌دار امام حسین هستند. چه کسی می‌تواند تمام این عالم را خندان کند؟ وجود مبارک ولی الله الاعظم امام زمان! اما اغلب مردم خبر از رجعت ندارند. اگر شما واقع انتظار رجعت داشته باشید، انتظار فرج دارید، اما اغلب شما منتظر گناه و تلویزیون و ویدیو و ماهواره و مجلس‌های فساد هستید که بی‌دین از دنیا می روید. باید منتظر ولی الله الاعظم باشید که بیاید و رجعت را پیاده کند و تمام این خلقت را خوشحال کند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: رجعت را بهتر بشناسیم]

در رجعت اول امام حسین می‌آید. چرا می آید؟ تا به مقصدش برسد...

رجعت می‌آید احقاق حق از امام حسین می‌کند. از خون علی اصغر، از دست‌های بریده آقا اباالفضل، از ناله‌هایی که زهرا زده و از سیلی ای که خورده حمایت می‌کند. در رجعت اول امام حسین می‌آید. چرا می آید؟ تا به مقصدش برسد. هیچ کدام از ائمه به عنوان «خرج عن دین » کشته نشدند. حالا خدا افشا می‌کند که دین، حسین است. به هیچ کس مطابق امام حسین لطمه نخورده. علی اکبر و علی اصغرش را داده حالا خدا می خواهد جبران کند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: رجعت را بهتر بشناسیم]

آن موقع که امام حسین «هل من ناصر» گفت؛ اصلش این است که فقط خدا لبیک گفت. لبیک حسین جان! حالا روز رجعت، آن لبیک را افشا می‌کند...

آن موقع که امام حسین «هل من ناصر» گفت؛ اصلش این است که فقط خدا لبیک گفت. لبیک حسین جان! حالا روز رجعت، آن لبیک را افشا می‌کند [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: رجعت را بهتر بشناسیم]

چه کسی جلوی امام زمان را می گیرد؟! چه کسی در مقابل حضرت می ایستد؟! همان‌هایی که حسین ما را کشتند؛ یعنی نماز شب خوان‌ها، بیتوته کن‌ها، الغوث کش‌ها، جهاد بروها....

چه کسی جلوی امام زمان را می گیرد؟! چه کسی در مقابل حضرت می ایستد؟! همان‌هایی که حسین ما را کشتند؛ یعنی نماز شب خوان‌ها، بیتوته کن‌ها، الغوث کش‌ها، جهاد بروها. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: گنجینه]

هفتاد هزار نفر به نام اسلام به طرف برانگیخته آن جلسه رفتند و به ولایت پشت کردند!...

امام حسین فرمود: من کشته جلسه بنی ساعده ام. هفتاد هزار نفر به نام اسلام به طرف برانگیخته آن جلسه رفتند و به ولایت پشت کردند! همان عده بودند که در صحرای کربلا حاضر شدند و امام حسین را کشتند. حالا همانها با اسلام جلوی امام زمان را می گیرند؛ اما دیگر فایده ای ندارد چون امام زمان محدود نیست؛ به امر خدا، مقصد خداست و تمام این عالم را می گیرد. این است که می گوید انتظار الفرج افضل العبادة! انتظار الفرج، انتظار رجعت است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: گنجینه]

الان بالای گنبد امام حسین پرچم قرمز است؛ یعنی هنوز احقاق حق نشده است. در رجعت است که احقاق حق می شود؛ پس اصل رجعت است...

الان بالای گنبد امام حسین پرچم قرمز است؛ یعنی هنوز احقاق حق نشده است. در رجعت است که احقاق حق می شود؛ پس اصل رجعت است [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: گنجینه]

چرا می‌گوید من از حسینم؟ یعنی تمام زحمت‌هایی که من کشیدم و مردم به آن عمل نکردند، حسین (علیه السلام) باید بیاید و زحمت‌های مرا آبیاری کند...

«یا ثارالله و ابن ثاره» ، «حسین منی و انا من حسین» . حسین از پیغمبر است، چرا می‌گوید من از حسینم؟ یعنی تمام زحمت‌هایی که من کشیدم و مردم به آن عمل نکردند، حسین (علیه السلام) باید بیاید و زحمت‌های مرا آبیاری کند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: وقایع عاشورا]

امام حسین (علیه السلام) عقیده‌اش ولایت است، پیامبر هم عقیده‌اش خدا و ولایت است، خدا هم عقیده‌اش نبوت و ولایت است...

پیامبر فرمود: «حسین منی و انا من حسین» حسین از من است و من از حسینم؛ یعنی ما با هم یک عقیده داریم امام حسین (علیه السلام) عقیده‌اش ولایت است، پیامبر هم عقیده‌اش خدا و ولایت است، خدا هم عقیده‌اش نبوت و ولایت است. خدا آن‌ها را دوست دارد و بقیه طفیلی هستند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای ولایت]

«حسین منی و أنا من حسین» اما من از حسینم یعنی چه؟ هر چیزی پایبند به دینش است. یعنی دین ارزش دارد...

«حسین منی و أنا من حسین» اما من از حسینم یعنی چه؟ هر چیزی پایبند به دینش است. یعنی دین ارزش دارد. ارزش هر بشری به دینش است. ما روایت داریم، می‌فرماید: در همین عالم می‌میرند و زنده می‌شوند. من اول این جمله را بگویم که شما حرف را قبول کنید. چون هر حرفی باید توأم با روایت و حدیث باشد. اگر نباشد، خیلی پایه ندارد. مثل یک عمارتی است که پایه ندارد. شخصی است کافر است، مسلمان می‌شود، می‌شود زنده. شخصی است می‌بینی مسلمان است، کافر می‌شود، می‌میرد. معلوم می‌شود، ارزش هر چیزی به دینش است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: درباره امام حسین]

امام حسین (علیه السلام) دفاع کرد، نه قیام...

حالا اگر پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌گوید: حسین منی، أنا من حسین؛ امام حسین (علیه السلام) دید که با مادرش اینطور رفتار کردند، با پدرش اینطور رفتار کردند، جدش را زهر دادند، اینها کمر بستند تمام زحمت‌های جدش را از بین ببرند. امام حسین (علیه السلام) دفاع کرد، نه قیام [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امام حسین]

اگر آقا رسول محترم؛ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: «حسین منی و أنا من حسین» درست می‌گوید؛ ما نمی‌کشیم. حسین از من است، من از حسین. هدف اینها دین خداست...

اگر آقا رسول محترم؛ رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) می‌فرماید: «حسین منی و أنا من حسین» درست می‌گوید؛ ما نمی‌کشیم. حسین از من است، من از حسین. هدف اینها دین خداست، هدفشان ولایت است؛ [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امام حسین]

حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) شب تا صبح، کناری می‌رفت و عبادت می‌کرد، با خدا نجوا می‌کرد...

ائمه (علیهم السلام) نجوا می‌خواهند، هیاهو و سر و صدا نمی‌خواهند. اگر ائمه (علیهم السلام) عبادت می‌کنند، آن‌ها با خدا نجوا می‌کنند. امیرالمؤمنین (علیه السلام) یک شمشیر زده، افضل از عبادت ثقلین. علی (علیه السلام) خودش ثقلین است. چرا؟ چون به ما می‌گوید: من که حمایت از دین کردم، یک نفسم افضل از عبادت ثقلین است؛ این را به دوستانم می‌دهم. علی (علیه السلام) دارد کار، برای شما می‌کند. عزیزان من، ائمه (علیهم السلام) خودشان روحند؛ مقصد خدا هستند. خدا در قرآن به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: «قم اللیل الا قلیلاً» ثلث شب، نماز شب بخوان! حضرت موسی بن جعفر (علیه السلام) شب تا صبح، کناری می‌رفت و عبادت می‌کرد، با خدا نجوا می‌کرد. عبادت از برای خلق است، خلق باید عبادت کند تا به جایی برسد. ائمه (علیهم السلام) در دنیا آمده‌اند تا ما را به جایی برسانند [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: نجوا]

آقا موسی بن جعفر (علیه السلام) فرمود: هر کسی توهین به یک مؤمن کند، انگار خانه خدا را خراب کرده است...

آقا موسی بن جعفر (علیه السلام) وقتی که مکه معظمه مشرف شد، محکم خانه خدا را گرفت؛ یعنی ایشان یک حدودش را گرفت و سخنرانی کرد. فرمود: ای مردم! بدانید این مکه معظمه خیلی شرافت دارد. هر که آن را بسازد، هر که تعمیر کند، هر که به اینجا بیاید،… خیلی ایشان سفارش خانه خدا را کرد. (من عقیده‌ام این است که تمام عظمت مکه به واسطه امیرالمؤمنین (علیه السلام) است؛ یعنی زایشگاه علی (علیه السلام) است.) بعد فرمود: هر کسی توهین به یک مؤمن کند، انگار خانه خدا را خراب کرده است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ناراحتی از حرف خلق]

چرا این‌ها را مثل پدر و مادرتان حساب می‌کنید؟ چرا معرفت در حق حجت خدا ندارید؟...

مگر شخصی نمی‌آید خدمت امام صادق (علیه السلام) عرض می‌کند، یابن رسول الله، بعد از شما حجت خدا چه کسی است؟ ببین، چطور راهنمایی می‌کند؟ می‌گوید: برو سر گهواره. حالا می‌رود، سلام می‌کند، موسی بن جعفر سه روزش است. چرا این‌ها را مثل پدر و مادرتان حساب می‌کنید؟ چرا معرفت در حق حجت خدا ندارید؟ ببین، آقا امام صادق (علیه السلام)، رئیس مذهب ما چه کار می‌کند؟ حالا می‌رود سلام می‌کند. می‌گوید: برو اسم دخترت را عوض کن. بابا جان من! عزیز من! تو را به دینت! نرو توی نماز شب. نرو توی ذکر، ذکری می‌شوی، نماز شبی می‌شوی. من مکرر کنم. خیال نکنید من فضیلت نماز شب را نمی‌دانم. حضرت می‌فرماید: هر کسی نماز شب کند، صبح بگوید من محتاجم، دروغ می‌گوید. نماز شب، این همه فضیلت دارد؛ اما تو دلت نورانی باشد، نماز شب بخوان. بیا دلت از ولایت نورانی بشود، بعد نماز شب بخوان. نماز شب که به تو نور نمی‌دهد. حالا ببین، موسی بن جعفر چه می‌گوید؟ می‌گوید: برو اسم دخترت را عوض کن. این شخص می‌آید…

موسی بن جعفر مرتب به او گفت: تو ثواب کردی، اینقدر گفت از عبادت خودش بالاتر برد. آقا من چه کردم؟ گفت: پا شدی، آب خوردی، «یاد» لب تشنه جدم حسین کردی...

آقا موسی بن جعفر یک عمله دارد، آنجا کار می‌کند. شب آنجا خوابید. قدری که از شب رفت، دید موسی بن جعفر کناری رفت، مرتب، «ابکی، ابکی» می‌کند، تا صبح با خدا مناجات کرد. مناجات موسی بن جعفر یک خلقت است، خود امام یک خلقت است، مناجاتش یک خلقت است. حالا توجه بفرمایید من می‌خواهم با این زبان الکنم به امید خدا «یاد» را پرورش بدهم. حالا این عمله هم آمد پیش موسی بن جعفر، گفت: آقا جان، من هر وقت پا می‌شدم، دیدم شما «ابکی، ابکی» می‌کنی، من هم دلم می‌خواست؛ خب خسته‌ام. (من عملگی کرده‌ام، خیلی آدم خسته می‌شود، خدا قسمتان نکند، خدا همیشه شما را فرمانده قرار بدهد. بیایید فرمان ببرید، فرمانده بشوید) موسی بن جعفر مرتب به او گفت: تو ثواب کردی، اینقدر گفت از عبادت خودش بالاتر برد. آقا من چه کردم؟ گفت: پا شدی، آب خوردی، «یاد» لب تشنه جدم حسین کردی [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: یاد]

صحبتهای متقی نجات بشر است، نجات بشر در سینه متقی نوشته شده است. امام موسی کاظم هم به متقی فرمود: «حسین! غصه نخور! حرفهایت را در جهان پخش می‌کنیم»...

صحبتهای متقی نجات بشر است، نجات بشر در سینه متقی نوشته شده است. امام موسی کاظم هم به متقی فرمود: «حسین! غصه نخور! حرفهایت را در جهان پخش می‌کنیم» [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: احکام ولایت]

تو هم حالا باید امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را قبول داشته باشی تا رستگار شوی...

پیامبر خدا (صلی الله علیه و آله و سلم)، امیرالمؤمنین (علیه السلام) را معرفی کرد و فرمود: «الیوم أکملت لکم دینکم»؛ ای مردم دنیا! باید امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را قبول داشته باشید. این فرمایش پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) به مردم کل عالم است که تا قیام قیامت هر کسی در این دنیا می‌آید، باید امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را قبول داشته باشد تا رستگار شود؛ نه اینکه فقط مختص آن زمان باشد. تو هم حالا باید امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را قبول داشته باشی تا رستگار شوی. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: آخرالزمان]

خدا به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای رسول من! اگر حرف تو را عمل نکنند کافرند؛ اما تو این همه زحمت کشیدی، عصاره تمام زحمت‌هایت امیرالمؤمنین علی (علیه السل...

خدا به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) فرمود: ای رسول من! اگر حرف تو را عمل نکنند کافرند؛ اما تو این همه زحمت کشیدی، عصاره تمام زحمت‌هایت امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است. تمام زحمت‌هایی را که کشیدی، ما قبول داریم، ائمه (علیهم السلام) قبول دارند؛ حالا ما می‌خواهیم یک برتری به تمام این عالم بدهیم و آن امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) است! من کسی را دارم مافوق تو! بلند شو و او را معرفی کن. او را روی شانه‌ات بگذار تا نگویند علی، دیگری است! برو آنجا سفارش امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را بکن و به این جمعیت بگو: «الیوم أکملت لکم دینکم»[۱]، ای مردم! اگر می‌خواهید رستگار شوید، علی (علیه السلام) را باید به «الیوم أکملت لکم دینکم»[۱] قبول داشته باشید؛ دین تو، ای محمد! به علی (علیه السلام) افشا شد! ای مردم! امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) از پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) بالاتر است! از کجا می‌گویی بالاتر است؟ ما حرف خدا را می‌زنیم؛ می‌فرماید: اگر تمام انس و جن عبادت کنند و…

این همه که ملائکه اجر دارند، خدا به متقی گفت: حسین! من مَلَک روی سرت می‌ریزم!...

نمی‌خواهم خدای نخواسته پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را کوچک کنم! هفت آسمان داریم، خدا می‌داند در این هفت آسمان چقدر ملائکه هست. تمام ملائکه را امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) خلق کرده است! حالا به امیرالمؤمنین (علیه السلام) خطاب شد: امریه صادر شده است که شما در زمین بیایید. آن وقت ملائکه گفتند: ما چه کار کنیم؟ فوراً هفت بیت المعمور، در هفت آسمان به وجود آمد! آن وقت هفت علی، در آن هفت بیت المعمور هست که ملائکه می‌روند و او را زیارت می‌کنند. «این همه که ملائکه اجر دارند، خدا به متقی گفت: حسین! من مَلَک روی سرت می‌ریزم! تو چه کار می‌کنی؟! می‌خواهی این حرف را بکش؟! می‌خواهی نکش؟! این حرفهایی که من می‌زنم، مثل این است که به پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) گفت: امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را معرفی کن. من هم دارم امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را معرفی می‌کنم! وقتی این حرفها را بخواهی، خدا ثوابش را به تو می‌دهد! [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: آخرالزمان]

می‌گویند عید غدیر، عید سیدهاست، [بلکه] عید شیعه‌هاست....

می‌گویند عید غدیر، عید سیدهاست، [بلکه] عید شیعه‌هاست. اگر سید هم شیعه هست، عید او هست، اگر شیعه نیست، عید او نیست. ما داریم چه می‌گوییم؟ یک چیزهایی پدر و مادرمان در بیابانها گفتند، این طرف، آن طرف گفتند، عوام بودند، شما همین را قبول کردید. اصل، شیعه‌گی هست. باز من روایت دیگر بگویم که مطلب جا بیفتد. زید، برادر امام رضا است، اما امام رضا به او زید النار می‌گوید، ببینید، توی کتاب‌ها نوشته، خود امام رضا گفته است. می‌گوید: برادر، گول مردمان مکه و مدینه را نخور که به تو می‌گویند برادرت امام هست، پدرت امام هست. خدا تو را می‌سوزاند. ما داریم چه می‌گوییم؟ اصلاً اصل، ولایت است [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: درباره امام حسین]

غدیر که برای ما چهار نفر نبوده است، غدیر در آسمانها بوده...

بابا جان! من یک وقت دیگر هم اشاره کردم، غدیر که برای ما چهار نفر نبوده است، غدیر در آسمانها بوده. غدیرِ اول که برای ملائکه شد. این غدیر ما، دوباره و شاید چندمی است. شاید در هر کراتی یک غدیر شده است. شما خیال می‌کنید. شما والله! ولایت را نشناختید. من یک وقت که وارد ولایت می‌شوم اصلاً می‌خواهم از نادانی بیشتر مردم سکته کنم. چرا نشناختیم؟ معلوم می‌شود که چه زمانی بوده که در بهشت آمده است. غدیر در عالم بوده است [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: هدایت و اصحاب یمین]

خدا امیرالمؤمنین (علیه السلام) را تایید کرده. در غدیر فرمود: «الیوم اکملت لکم دینکم»...

در جلسات بنی ساعده نقش خلقی امیرالمؤمنین (علیه السلام) را تعریف و تبلیغ می‌کنند. در جلسه بنی ساعده که خلق است خودشان را تایید می‌کنند، آن تکذیب است. خدا امیرالمؤمنین (علیه السلام) را تایید کرده. در غدیر فرمود: «الیوم اکملت لکم دینکم» حالا امام حسین (علیه السلام) می‌فرماید: من کشته جلسه بنی ساعده هستم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای ولایت]

علی دین است...

حالا از طرف خدا جبرئیل نازل شد که یا محمد، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را معرفی کن: «یا أیّها الرسول بلّغ ما انزل الیک من ربّک فإن لم تفعل فما بلغت رسالته» تا پیامبر ذره‌ای مسامحه کرد، خدا گفت: اگر علی (علیه السلام) را معرفی نکنی، هیچ کاری نکرده‌ای. حالا پیامبر فوراً اطاعت کرد. خدا گفت: علی (علیه السلام) را روی دست بیاور و بلند کن که همگان بدانند جانشین و وصی تو و حجت خدا این است تا اینکه کس دیگری را به عنوان جانشین تو معرفی نکنند. حالا تازه این، معرفی امیرالمؤمنین (علیه السلام) است نه حقیقت علی (علیه السلام) . حالا امیرالمؤمنین (علیه السلام) را روی دست آورد. گفت: «من کنتُ مولاه فهذا علیّ مولاه، اللهم وال من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اخذل من خذله… » حالا وقتی رسول‌الله (صلی الله علیه و آله و سلم) ، امیرالمؤمنین (علیه السلام) را معرفی کرد، یک‌دفعه خدا افشاء کرد: «الیوم اکملت لکم دینکم» علی (علیه السلام) دین است. مقصد خدا این است. آن دینی که خدا می‌خواهد، این است. آن اسلامی که خدا می‌خواهد، این است؛ یعنی امر خدا و مقصد خدا،…

حالا این صحبت‌ها به تمام خلقت پخش می‌شود...

متقی هم در مکه صحبت کرده که: هرکسی که گناه بکند و دوباره گناه بکند و حال توبه نداشته باشد، مصر به گناه است و خدا او را نمی‌آمرزد. حالا وقتی از مکه آمد، در خواب به ایشان گفتند: ما صحبت‌هایی که در مکه انجام دادی به لوح نوشتیم؛ حالا این صحبت‌ها به تمام خلقت پخش می‌شود. بیایید متقی شوید و دست از متقی برندارید [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: نجوا]

گفتم: بی‌بی جان! اگر اینها داخل خانه من بودند، دفاع می‌کردم...

این علی آقای ما، همسر و پدر و مادر همسرش در بمباران، از دنیا رفتند. حرم حضرت معصومه (علیها السلام) رفتم، گفتم: بی‌بی جان! اگر اینها داخل خانه من بودند، دفاع می‌کردم. شما می‌توانی، چرا دفاع نمی‌کنی؟ وقتی از حرم بیرون آمدم، دیدم قلبم منور است. عده‌ای بودند که خانواده‌هایشان را در آبادی‌ها گذاشته بودند، اینقدر دل من منور شد که به آنها گفتم: بروید خانواده‌هایتان را بیاورید! دیگر بمباران نمی‌شود، والله، دیگر بمباران نشد [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: نجوا]

ندای ولایت بر زبان متقی جاری می‌شود...

ندای ولایت بر زبان متقی جاری می‌شود. حنجره‌اش، حنجره ولی خداست. این کتاب‌ها و نوارها ندای ولایت است و وقتی شما ندای متقی را گوش دادی، لذت می‌بری و زهرای عزیز خشنود می‌شود. چرا؟ چون چهارده معصوم (علیهم السلام) امر خدا می‌باشند و متقی امر چهارده معصوم (علیهم السلام) است [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: نجوا]

امام حسین (علیه السلام) فرموده است: «بروید از وکیل من اجازه بگیرید»...

شماها باید «دائم النجوا» باشید؛ با خدا حرف بزنید، خدا خوشش می‌آید. چه وقت خدا با شما نجوا می‌کند؟ موقعی که یاد خدا باشید. من کارم این بود که جمعه‌ها در بیابان می‌رفتم و با خدا نجوا می‌کردم، یک شب خواب دیدم که دو نفر آمدند و گفتند: می‌خواهیم صحن امام حسین (علیه السلام) را تعمیر کنیم؛ امام حسین (علیه السلام) فرموده است: «بروید از وکیل من اجازه بگیرید» اینجا امام حسین (علیه السلام) با متقی نجوا می‌کند [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: نجوا]

آن قلبی که علی (علیه السلام) بگوید، با زهرا (علیها السلام) محرم است....

یک وقت دشمن تعریف می‌کند، یک وقت دوست. عایشه تعریف می‌کند، می‌گوید تا زهرا (علیها السلام) بود، یک نوری بود تمام مدینه را گرفته بود. به تمام آیات قرآن، من آن نور را دیدم. تو اگر زهرا (علیها السلام) را بشناسی، نورش را می‌بینی. اینها یک چیزها نیست که پیش ما نباشد. به دینم، نه اینکه نورش را ببینی، از نورش استشفاء می‌کنی؛ اما چشمی که جایی دیگری نگاه نکند، چشمی که در اختیار زهرا (علیها السلام) باشد، مشامی که در اختیار ولایت باشد. این دیگر چیز دیگری نمی‌فهمد. همان‌طور که آنها انتظار خباثت دارند، مؤمن انتظار اینها را می‌کشد. به تمام آیات قرآن، زهرا (علیها السلام) به من دست داده است. به دینم، راست می‌گویم؛ اما این دست، جای دیگری نرفته باشد، این دست در اختیار باشد، این چشم، در اختیار باشد، این پا، در اختیار باشد. [حضرت زهرا] صیغه محرمیت خواند. صیغه محرمیت؛ یعنی صیغه ولایت خوانده است. حالا این مهدی است. می‌گفت: وقتی تو را عمل می‌کردند، آن طرف می‌گفت این چه کسی است؟ می‌گفت: قلبش دارد می‌گوید:…

یکی از اسماء خدا، «یا قدیم» است؛ یعنی ای کسی که همیشه بوده‌ای. ولایت هم «یا قدیم» است؛ همیشه بوده، مثل خداست...

یکی از اسماء خدا، «یا قدیم» است؛ یعنی ای کسی که همیشه بوده‌ای. ولایت هم «یا قدیم» است؛ همیشه بوده، مثل خداست [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امیرالمؤمنین؛ ولایت را بهتر بشناسیم]

اگر علی (علیه السلام) را نشناختی، خدا را هم نشناختی...

به تمام آیات قرآن! شناسائی علی (علیه السلام)، شناسائی تمام خلقت است. اگر علی (علیه السلام) را نشناختی، خدا را هم نشناختی؛ چون که خدا گفته علی (علیه السلام)، امر خدا علی (علیه السلام) است. خودش فرمود: «اگر عبادت ثقلین کنی، اما علی (علیه السلام) را به «الیوم اکملت لکم دینکم»، قبول نداشته باشی، به رو در جهنم می‌اندازمت» پس اگر علی (علیه السلام) را قبول نداشته باشید، خدا را هم قبول ندارید [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: افشای احکام]

کسی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) را نشناسد نه در دنیا، بلکه در تمام خلقت مذمت شده است...

کسی که امیرالمؤمنین (علیه السلام) را نشناسد نه در دنیا، بلکه در تمام خلقت مذمت شده است [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امیرالمؤمنین؛ ولایت را بهتر بشناسیم]

قبولی عبادت، ولایت است و قبولی ولایت، اطاعت است...

قبولی عبادت، ولایت است و قبولی ولایت، اطاعت است. حالا شیعه باید فرمان امام را ببرد و برای خودش مصداق درست نکند. (بعضی مقدس‌ها برای خود مصداق درست می‌کنند) شاه عبدالعظیم حسنی خدمت امام هادی (علیه السلام) می‌رسد و عرض می‌کند آمده‌ام عقایدم را بگویم. می‌فرماید: بگو عزیزم. می‌گوید: واجبات را به جا می‌آورم و ترک محرمات می‌کنم. اگر شما که امام و حجت من هستی، امر کنی سیبی یا اناری نصفش حلال است و نصفش حرام، نیمه حلالش را می‌خورم و نیمه حرامش را دور می‌اندازم و پس از این با همین عقیده کنار رفت. چرا؟! چون او به غیر از امام کسی را واجب الاطاعة نمی‌بیند، حجت خدا را واجب الاطاعة می‌داند. حالا خدا به او عظمت می‌دهد. می‌فرماید: هر کس شاه عبدالعظیم حسنی را زیارت کند امام حسین (علیه السلام) را زیارت کرده؛ چون امر امام را زیارت کرده. رفقای عزیز! من هم دلم می‌خواهد شما اینطور باشید. امر وجود مبارک حجت بن الحسن، امام الانس و الجن (عج الله فرجه) را اطاعت کنید تا شاه عبدالعظیم حسنی…

یک روزی این خورشید، به قصر سلاطین می‌تابید، در قله‌های کوه بودند، امروز به قبرشان می‌تابد...

یکی از خلفا آمده امام هادی را برده است. می‌گوید: برای ما شعر بخوان. می‌گوید: ما از شعر خیلی بری نیستیم. گفت: نه، باید بخوانی. آن اشعاری که شما از ما بهتر بلدید، گفت. مضمونش این بود: یک روزی این خورشید، به قصر سلاطین می‌تابید، در قله‌های کوه بودند، امروز به قبرشان می‌تابد. عزیز من، بدان که دنیا فانی است. نگاه به آن چهار نفر نکن که دورتان را می‌گیرند. این‌ها همه‌شان محتاج هستند. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: عیدی ما ولایت]

امام (علیه السلام) در جواب ایشان نوشتند: لبت را حرکت بده! حرف بزن! بگو! ما دور نیستیم. یعنی نجوا کن...

شخصی، از یکی از شهرهای دور، به امام هادی (علیه السلام) نامه‌ای نوشت که آقا! من دور از شما هستم، گاهی حاجتی دارم، مشکلاتی دارم، در هر حال چه کنم؟ امام (علیه السلام) در جواب ایشان نوشتند: لبت را حرکت بده! حرف بزن! بگو! ما دور نیستیم. یعنی نجوا کن [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: نجوا]

شما هم اگر خودتان را در مقابل خدا و امام زمان (عج الله فرجه) تقصیرکار بدانید، هم خدا به شما نظر می‌کند، هم امام زمان (عج الله فرجه) و حضرت زهرا (علیها السلام)...

شما هم اگر خودتان را در مقابل خدا و امام زمان (عج الله فرجه) تقصیرکار بدانید، هم خدا به شما نظر می‌کند، هم امام زمان (عج الله فرجه) و حضرت زهرا (علیها السلام) تمام غم و غصه دنیا را از دلتان بیرون می‌برند. شخصی بود که بیست سفر به مکه رفته بود، خدمت امام هادی (علیه السلام) آمد و حضرت تمام آنها را رد کرد و فرمود که تو اولاً بیتوته با خدا نداشتی و دیگر این که سخی نبودی و اینها را از خودت می‌دانستی؛ این است که تمام عبادت‌هایت ردّ است. پس ما باید دست‌رنجی که از ما صادر می‌شود را از خدا بدانیم و بگوییم که خدایا! تو این کار را کمک کردی و یادم دادی. من شب‌ها می‌گویم: «خدایا! اگر بهشت بروم تو کردی، تو این حرف‌ها را یادم دادی، نماز شب را تو یادم دادی، بیتوته شب را تو یادم دادی، کمک به فقرا را تو یادم دادی؛ پس اگر بهشت بروم تو کردی!» [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امام زمان با متقی]

شخصی بود که بیست سفر به مکه رفته بود، خدمت امام هادی آمد و حضرت تمام آنها را رد کرد و فرمود: تو اولاً بیتوته با خدا نداشتی و دیگر این که سخی نبودی و اینها را از خودت می‌...

شخصی بود که بیست سفر به مکه رفته بود، خدمت امام هادی آمد و حضرت تمام آنها را رد کرد و فرمود: تو اولاً بیتوته با خدا نداشتی و دیگر این که سخی نبودی و اینها را از خودت می‌دانستی [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امام زمان با متقی]

اصل این است که ما امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به خلافت رسول الله قبول داشته باشیم...

خدا می‌گوید به عزت و جلال خودم اگر عبادت ثقلین کنی، علی را دوست نداشته باشی، به رو تو را در جهنم می‌اندازم. یعنی چه؟ کسی که امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را به خلافت رسول الله قبول نداشته باشد [را به رو در جهنم می اندازد]. اصل این است که ما امیرالمؤمنین (علیه السلام) را به خلافت رسول الله قبول داشته باشیم. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: تولی و برائت]

این مردم رشد کردند، از آن موقعی که دنبال امیرالمؤمنین (علیه السلام) نمی‌رفتند، حالا هم دنبال متقی نمی‌آیند...

خدا در تمام این خلقت دوازده امام، چهارده معصوم (علیهم السلام) را تأیید کرده و آنها متقی را تأیید می‌کنند. امام حسین هم می‌فرماید: «متقی وکیل من است». حالا این متقی که این همه سفارش شده است، ای کاش به حرفش نبودند، به او توهین هم می‌کنند! خدا می‌فرماید: «اگر عبادت ثقلین کنی، امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را به الیوم أکملت لکم دینکم قبول نداشته باشی، تو را با صورت به آتش جهنم می‌اندازم». این را فقط متقی به شما می‌گوید. حالا می‌گویم: این مردم رشد کردند، از آن موقعی که دنبال امیرالمؤمنین (علیه السلام) نمی‌رفتند، حالا هم دنبال متقی نمی‌آیند [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: احکام ولایت]

اطاعت از پیامبر اطاعت از جسم پیامبر نیست. اطاعت از امر پیامبر است. امر پیامبر، علی بن ابی طالب است....

اطاعت از پیامبر اطاعت از جسم پیامبر نیست. اطاعت از امر پیامبر است. امر پیامبر، علی بن ابی طالب است. اگر بخواهید به این حرف‌ها خوب توجه کنید باید اهل دنیا نباشید. اهل دنیا بودن نمی‌گذارد بفهمی و گرنه تا رسول الله یک قدری کُندی کرد خدا می‌فرماید «و ان لم تفعل فما بلغت رسالته» اگر این کار را نکنی کاری نکرده‌ای. پس آنها باید امر پیامبر را قبول کنند. «الیوم اکملت لکم دینکم» دین، علی (علیه السلام) است. اگر اسلام، علی (علیه السلام) را قبول کرد اسلامِ حقیقی است. و گرنه خودشان درست کرده‌اند. آن دو نفر، خودشان درست کردند. اسلام حقیقی باید چهارده معصوم را قبول کند، چون اینها نماینده‌های خدا هستند. تو اگر نماینده را قبول نداری بقیه چیزهای دیگر را هم قبول نداری؛ چون که خدای تعالی چنان سفارش نماینده‌اش را کرده که می‌فرماید: اگر کسی عبادت ثقلین کند و علی (علیه السلام) را به «الیوم اکملت لکم دینکم» قبول نداشته باشد به رو به جهنم می‌اندازمش [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: روح، ولایت است]

خدا نمی‌گوید: اگر مرا قبول نداشته باشی، به عزت و جلالم عبادت ثقلین بکنی، من تو را می‌سوزانم...

خدا نمی‌گوید: اگر مرا قبول نداشته باشی، به عزت و جلالم عبادت ثقلین بکنی، من تو را می‌سوزانم؟ [نمی‌گوید:] تو را می‌سوزانم، چرا مرا قبول ندارد؟ خدا نمی‌گوید اگر نبی را قبول نداشته باشی و عبادت ثقلین کنی، تو را می‌سوزانم. آیا مغز ما می‌کشد یا نه؟ حالا می‌گوید اگر علی (علیه السلام) را قبول نداشته باشی، عبادت ثقلین انجام دهی، تو را می‌سوزانم. کجا این را گفته است؟ مگر ما می‌فهمیم؟ پس ما باید چه کار کنیم؟ ما باید قبول کنیم. حرف خدا را قبول کن. اگر حرف خدا را قبول کردی، ولایت را از هر چیزی بالاتر می‌دانی. بیا حرف خدا را قبول کن. بیا حرف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را قبول کن [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ولایت، عدالت، سخاوت]

اگر شما امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را معرفی نکنید، حرف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را نشنیده‌اید...

اگر شما امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) را معرفی نکنید، حرف پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) را نشنیده‌اید. ائمه طاهرین (علیهم السلام) نور واحدند، این‌ها یکی هستند؛ اما خداوند می‌فرماید: «به عزت و جلالم قسم اگر عبادت ثقلین کنی، ولی امیرالمؤمنین علی را قبول نداشته باشی، تو را با صورت به آتش جهنم می‌اندازم.» این حرف فقط راجع به امیرالمؤمنین (علیه السلام) است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امام زمان با متقی]

اصلاً اگر ما بخواهیم درباره ولایت عرض اندام کنیم، یا فاسق هستیم یا فاسد...

اصلاً اگر ما بخواهیم درباره ولایت عرض اندام کنیم، یا فاسق هستیم یا فاسد؛ مگر اطاعت کنیم، مگر سر فرود بیاوریم. خدایا، نه تو را شناختیم و نه علی را. خدایا، نه تو را شناختیم و نه امام زمان را. خدایا، به ما شناخت بده! از خدا بخواهیم به ما شناخت بدهد [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: ولایت، عدالت، سخاوت]

عزیز من، خدا، میزبان ولایت است....

بابا، احیا [این است که] دلت را احیا کن، احیا این است دلت را احیا کن، در دلت را به روی دنیا ببند، ولایت توی دلت بیاید. کجا می‌روی؟ چه نظافتی؟ والله، این کثافت است. چه احیایی؟ دلت را احیا بکن. این آقا می‌گوید که خدا میزبانت است، تو باد هم به خودت بکن که روزه گرفتی، خدا هم میزبانت است! بخور تا بیاورد! عزیز من، خدا، میزبان ولایت است. این خدایی که گفته اگر علی را قبول نداشته باشید، به عزت و جلالم قسم، اگر عبادت ثقلین کنی تو را می‌سوزانم، حالا این آقایی که دشمن علی است، خدا میزبانش است؟! چرا ما عقل نداریم؟ عزیزان من، چرا با عقل فکر نمی‌کنیم؟ خدا، میزبان ولایت است [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: رمضان 77 – احیاء و صراط مستقیم]

مکه، یعنی ولایت...

مکه، یعنی ولایت. کوه ابوقبیس که حضرت می‌فرماید: عصاره‌اش این است. اگر تو ولایت نداشته باشی، در راه خدا کوه ابوقبیس را بدهی، ارزش ندارد. چرا می‌گوید از متقی، از مؤمن اعمال قبول می‌شود؟ تو باید مؤمن به علی باشی، حالا که آنجا می‌روی، به تو می‌گوید کوه ابوقبیس را بدهی، دور زایشگاه علی نگردی، به درد نمی‌خورد. ما باید مبنای این چیزها را بفهمیم. به من بگو، آقای مهندس، این کجای کتاب نوشته است؟ سندش کجاست؟ به تو می‌گویم برو در محضر! سندش را از محضری بگیر! سندش آنجاست! سندش عقل تو است. می‌گوید اگر عبادت ثقلین کنی، علی را دوست نداشته باشی، تو را به رو در جهنم می‌اندازم. این هم سندش [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: پیرامون حضرت زینب]

روح عبادت، اطاعت است. روحش علی (علیه السلام) است...

رفقای عزیز، من خدمت شما عرض کردم که مردم بعد از رسول الله (صلی الله علیه و آله و سلم) عبادتی شدند. آن عبادتی شدن همین‌طور ادامه دارد. آن‌وقت آخرالزمان زیادتر شد که مردم همه عبادتی شدند. این عبادت اگر با امر مطابق باشد، صحیح است؛ اگر نباشد شما یک عبادتی کرده‌اید؛ یعنی ما گفتیم: روح عبادت، اطاعت است. روحش علی (علیه السلام) است. چون که خدا هم می‌گوید: به عزت و جلالم قسم، اگر عبادت ثقلین کنی، علی بن ابی طالب، وصی رسول الله را قبول نداشته باشی، تو را به رو در جهنم می‌اندازم. پس عبادت بی‌علی، علی‌کشی است. [پایگاه ولایت حضرت علی و حضرت زهرا: امام زمان و ذکر الله]